مخترع تلفن کیست؟

Posted On:

باسمه تعالی

از آن رو که در کانادا زندگی میکنم و در هر سال تحصیلی، همگام با دروسی که فرزندانم در مدرسه می آموختند، در آموزش کتابهای درسی فارسی به آنها کمک می کردم، با محتوای این کتابها کم و بیش آشنا هستم. یکی از نکاتی که برای من بسیار غم انگیز بوده و هنوز هم هست، این است که در کتابهای درسی دستاوردهای علمی غرب به نحوی اغراق آمیز و غیر واقعی همراه با تعظیم و تکریم بیان شده است. غرض این نیست که منکر تمام دستاوردهای تمدن غرب بشوم، اما واقعیت این است که هر کدام از چنین دستاوردهایی با حاشیه هایی همراه بوده که حذف آنها و تعریف نکردن آن باعث میشود که دانش آموز تصویری غیر واقعی و روتوش شده از واقعیت دریافت کند. بهتر است این مطلب را با مثالی بیان کنم:

در نسخه ای از کتاب فارسی کلاس چهارم دبستان که در دست من است، درباره اختراع تلفن چنین گفته:

معمولا داستان هر اختراعی به این ترتیب آغاز میشود  که نکته ای ساده کنجکاوی دانشمندی را بر می انگیزد. وی با شهامت و پشتکار دنبال آن را میگیرد. از شکست دلسرد نمیشود. بلکه از آن پند میگیرد. و نقایص کار خود را برطرف میکند. سرانجام پس از سالها رنج و زحمت به آرزوی خود دست می یابد و اثری جاویدان از خود باقی می گذارد.

داستان زندگی الکساندر گراهام بل مخترع تلفن نیز چنین آغاز شد. بل آموزگار کودکان کر و لال بود و از کر بودن شاگردان خود رنج می برد...

و چنین جمع بندی میکند که:

به این ترتیب بود که باز مخترعی با جرات و کوشش و پشتکار فراوان وسیله ای دیگر برای آسایش مردم تهیه کرد.

در حالی که قضیه اصلی آن قدر متفاوت از آنچه گفته شد، است که با هیچ روتوشی نمیشود قصه را چنین بیان کرد. بنا بر روایت این منبع شخصی ایتالیایی به نام آلبرتو میوچی Meucci در سال 1849 ادعای اختراع تلفن را میکند و ایشان بعدا برای ثبت اختراع و استفاده تجاری از آن به آمریکا مهاجرت میکند و در سال 1871 درخواست ثبت اختراع میکند. از آنرو که فردی فقیر بوده و نتوانسته با سرمایه داران آن زمان مذاکرات موفقی داشته باشد، توان پیگیری و پرداخت هزینه های ثبت اختراع را نداشته، لذا ثبت اختراع او به نتیجه نمی رسد. در این مدت ابزار و لوازم آزمایشگاهی او توسط دیگر افرادی که در آن آزمایشگاه کار میکردند، که بل هم یکی از آنها بود دزدیده میشود. در سال 1876 بل و شخص دیگری که به نام Elisha Gray در یک روز به اداره ثبت اختراعات رجوع میکنند و چون بل زودتر تقاضای ثبت را در آن روز داده بود، حق امتیاز اختراع تلفن به او داده میشود. در منبع دیگری خواندم که مسئول اداره ثبت از بستگان بل بوده و با مشاهده رجوع الیشا گری به اداره، در دفاتر دست برده و نام بل را زودتر ثبت کرده است. بهرحال شکایات این دو نفر یعنی میوچی و گری باعث میشود که در سال 1887 دادگاه تصمیم به بررسی احتمال تقلب بل می گیرد، ولی بخاطر مرگ میوچی پرونده پیگیری نمیشود.گراهام بل گرچه توانست حق امتیاز را برای خود نگاه دارد، اما هیچ گاه به عنوان مخترع واقعی تلفن شناخته نمیشد، تا آنجا که در سال 2002 کنگره آمریکا اعلام کرد که میوچی باید به عنوان مخترع تلفن شناخته شود.

حالا چطور میشود قصه گراهام بل را که با دزدی اختراع میوچی و زد و بند در اداره ثبت برای حق امتیاز تلفن، دنبال انحصاری کردن درآمد حاصل از اختراع بوده، را به قصه کتاب درسی ایران تبدیل کرد، من که حیرانم.

شاید بشود ادعا کرد که بخشی از این قضیه بخاطر عادت ایرانیها در اغراق است، البته شخصا بر این باورم که جامعه ایرانی برای مدت های طولانی تحت تاثیر آموزه های استعماری بوده و هرچند با ظهور انقلاب، تلاش هایی برای تغییر این شرایط شد، ولی هنوز عوامل استعمار در تمام ارکان جامعه با شدت تمام در حال تخریب هستند و آثار استعمار زدگی در همه جا قابل مشاهده است. در همه خبرگزاری های ایرانی حتی آنها که ادعای مذهبی و ملی بودن دارند، هرگونه خبری که غربیها را بی اعتبار نشان دهد، منعکس نمیشود. از طرف دیگر هرگونه خبر شبه علمی، هرچند تخیلی و یا به عنوان طرح مقدماتی باشد، که تصور پیشرفت های شگرف تکنولوژیک را در غرب تداعی کند، با آب و تاب در رادیو و تلویزیون و روزنامه های ایران مکررا گزارش میشود.

در کتابهای درسی ایران، سفر انسان به کره ماه به عنوان حقیقت مسلم علمی قلمداد میشود و هرگونه زیر سئوال بردن این قصه در ایران توهم توطئه تلقی میشود و هیچ کس در جوامع دانشگاهی به خود جرات نمیدهد عملی بودن چنین سفری را از جهت علمی و فنی در مقاله ای علمی بررسی کند. اما در غرب درصد بالایی از مردم کل قضیه را دروغ و حیله ای سینمایی می دانند. آنها هم که این قصه را باور میکنند، حداکثر ادعا میکنند که فیلم هایی که به مردم نشان داده شده در استودیو تهیه شده و آمریکا مایل نبود که تکنولوژی واقعی خود را که از آن در سفر به کره ماه استفاده کرده، فاش کند.

Open Article with Its Comments

درباره فمینیسم

Posted On:

باسمه تعالی

همیشه تصورم بر این بود که درباره فمینیسم، کسانی که تخصص مرتبط تری با این موضوع دارند، روشنگری میکنند و نیازی به امثال من نیست که وارد این بحث شوم. اخیرا که سایت موعود را مرور میکردم، مشاهده کردم که در مقالات متعددی مانند این مقاله این بحث را تشریح کرده اند. اما احساسی که از چنین مقالاتی داشتم این بود که به خواننده مقالات چنین مطلبی را القا میکنند که فمینیسم به عنوان یک جریان فکری و فلسفی مانند کمونیسم و اگزیستانسیالیسم است که فقط کسانی که اهل مطالعه درباره چنین مباحثی هستند، باید آنرا مطالعه کنند و چیزی نیست که آدم های عادی جامعه در زندگی خود با آن سر و کار داشته باشند.

واقعیت چیز دیگری است:

To See the Rest, Open Article in A Page

شمش های تقلبی طلا

Posted On:

باسمه تعالی

چند سال پیش خبری درباره طلاهای تقلبی خواندم و فکر میکردم خبر آن را خبرگزاری ها به مردم خواهند رساند. قویا بر این باور هستم که سیاست های استعماری هنوز بر خبرگزاری های ایران تسلط دارند و هرگونه خبری که غربیها را بی اعتبار نشان دهد، در خبرگزاری ها و سایت های خبری ایرانی منعکس نمیشود. از طرف دیگر هرگونه خبر شبه علمی، هرچند تخیلی و یا به عنوان طرح مقدماتی باشد، که تصور پیشرفت های شگرف تکنولوژیک را در غرب تداعی کند، با آب و تاب در رادیو و تلویزیون و روزنامه های ایران مکررا گزارش میشود.

لذا لازم دیدم این خبر هر چند قدیمی را در اینجا ذکر کنم:

جرم حجمی طلا حدود 19.3 گرم بر سانتیمتر مکعب است و فلزی که جرم حجمی آن خیلی نزدیک به این عدد است، تنگستن است که جرم حجمی آن 19.25 است. بنابراین اگر کسی بخواهد شمش تقلبی طلا درست کند، میتواند شمشی از تنگستن درست کند و آنرا با طلا روکش کند. تقلبی بودن چنین شمشی را بسادگی نمیشود تشخیص داد و باید با مته زدن و نمونه گیری از داخل آن پی به اصل یا تقلبی بودن آن برد.

ظاهرا پیش آمده است که دولتها و بانک های بزرگ، وقتی در فشار مالی بوده اند، مقداری از ذخایر طلای خود را فروخته و برای اینکه کسی متوجه نشود، ذخایر خود را با شمش های تقلبی تولید شده به روش فوق جایگزین کرده اند و لذا همیشه این احتمال را باید درنظر گرفت که بخشی از شمش های طلای ذخیره شده در انبارها، تقلبی باشند. اما نکته ای که در مورد ذخایر طلای آمریکا قابل ذکر است، حجم قابل ملاحظه تقلبی است که در آن صورت گرفته است.

در لینک ذیل گزارش داده شده که حدود 18 سال پیش در زمان کلینتون، دولت آمریکا حدود یک میلیون و سیصد هزار تا یک میلیون و پانصد هزار شمش 400 اونسی تنگستن به یکی از کارخانه های آمریکا سفارش داده که معادل حداقل 16000 تن تنگستن است. با پیگیری های به عمل آمده مشخص شده که حدود 640000 از این شمش ها روکش طلا شده و به یکی از صندوق های نگهداری طلای آمریکا به نام Fort Knox فرستاده شده است. احتمال دارد که بقیه شمش های تنگستن نیز روکش طلا شده باشد و به بقیه مراکز فرستاده شده باشد و یا در بازار جهانی فروخته شده باشد. بعضی از شمش های طلا که بعدا به دیگر کشورها فروخته شده و مبدا آن Fort Knox بوده، پس از آزمایش معلوم شده که تقلبی بوده اند.

اما آنچه در نتیجه گیری میشود بیان کرد، این است که:

اولا این کلاه برداری مانند دیگر کلاه برداری های مالی بزرگ، توسط دولت آمریکا سازمان دهی شده است و حجم آن حداقل حدود 600 میلیارد دلار برآورد شده است. هر چند که احتمالا اولین بار نیست که آنها چنین تقلبی را کرده اند و همچنین محتمل است که دیگر دولتها و یا موسسات مالی بزرگ نیز قبلا چنین کرده باشند.

دوما آنچه که از میزان پشتوانه های مالی آمریکا و توان اقتصادی آنها گفته میشود، اغراقی بیش نیست و واقعیت این است که آمریکا بیشتر به خانه ای که مورد حمله موریانه ها قرار گرفته و شیرازه آن در حال از هم پاشیدن است، می ماند. به قدری تقلب و خلافکاری در هر زمینه رخ داده که تنشی کوچک همه این سیستم پوسیده را فرو خواهد ریخت.

سوما دولت ها و افرادی که سرمایه های خود را به صورت طلا بخواهند نگهداری کنند، باید بیشتر در مورد اصل بودن طلای خریداری شده دقت کنند، به دلیل اینکه تعداد شمش های تقلبی طلا از شمش های واقعی بیشتر است.

Open Article with Its Comments

درباره هک کردن تراشه های الکترونیک

Posted On:

باسمه تعالی

اوایل سال 2007 مقاله ای از آقای William Thomas خواندم که در آن سعی داشت توضیح دهد چرا در آن مقطع زمانی آمریکا در حمله به ایران تامل کرد و دست نگاه داشت. مطالب مطرح شده در مقاله هنوز بعد از 5 سال، خواندنی است و خواندن آن توصیه میشود. هرچند ایرادات زیادی در مقاله وجود داشت، اما پس از گذشت چند سال روشن تر شد که اصل موضوع درست است. ایشان در آن مقاله مطرح کرده بود که از وقتی شرکت های سازنده تراشه های الکترونیک آمریکایی، تولید تراشه را در آمریکا متوقف کرده و کارخانه های خود را به چین منتقل کرده اند، چینی ها با اتخاذ روشهای مختلف در تراشه ها دستکاری کرده اند و چنین تراشه هایی در تمام سیستم های نظامی اعم از هوافضا و جنگ الکترونیک و مخابرات و ناوهای هواپیمابر بکار رفته اند. اول کمی در مورد روش های بکار رفته شرح دهم تا بتوان در مورد عواقب آن حرف زد:

روش اول:

این است که کارخانه سازنده تراشه، پس از ساخت ویفر آن و قبل از قرار دادن آن در package، یک لایه مش روی آن اضافه میکند. کار این لایه اضافه این است که با دریافت سیگنال با فرکانس خاص، آنرا تشدید کرده و بین نقاط مختلف تراشه را به هم اتصال کوتاه کند. حال فرض کنید در صحنه جنگ، سیگنالی با توان بالا و فرکانس موردنظر بطرف دستگاهی که این تراشه در آن قرار دارد، ارسال شود، تراشه سوخته و کل سیستم از کار می افتد و تا بخواهند آن سیستم را تعویض کنند، نبرد را بازنده شده اند. چنین تراشه ای حتی اگر در سیستم های مقاوم در برابر حمله اتمی و ElectroMagnetic Pulses (EMP) قرار گرفته باشد، به مراتب آسیب پذیر تر از بقیه سیستم است و احتمال آن وجود دارد که بسوزد. حتی اگر درصد پایینی از تراشه های اصلی هر سیستمی با این روش آسیب پذیر شده باشند، کافی است که کل سیستم های موجود در یک ناو هواپیمابر و یا یک هواپیما و یا یک ماهواره را از کارآیی لازم بیاندازد.

روش دوم:

برای طراحی هر سیستم الکترونیک، چه نظامی و چه صنعتی، قطعا تلاش فراوانی صورت میگیرد و معمولا پیچیده ترین نکات طراحی بصورت نرم افزار در داخل پروسسور و یا بصورت آرایش سخت افزاری در داخل Field Programmable Gate Array (FPGA) در می آید. FPGA تراشه ای است که سخت افزار آن قابل تعریف و تغییر است. هیچ کس مایل نیست که سیستمی را طراحی کند که دیگران براحتی بتوانند نرم افزار یا تعریف سخت افزار آنرا دزدیده و کپی کنند، بنابراین تمام FPGA ها و پروسسورهای استفاده شده در چنین طرح هایی توان این را دارند که پس از برنامه ریزی شدن، اطلاعات خود را مخفی کنند و همچنین کسی نتواند برنامه آنها را تغییر دهد و یا پاک کند.

شرکت هایی که طراحی تراشه انجام میدهند، لزوما خود سازنده آن تراشه نیستند و ساخت تراشه های خود را به کارخانه هایی که در این کار تخصص دارند واگذار میکنند. به چنین شرکت هایی Fabless میگویند. تمام شرکت های FPGA و اکثر شرکت های طراح پروسسور و میکروکنترلر ها از این نوع هستند. اکثر کارخانه های اصلی سازنده تراشه هم یا در تایوان هستند و یا در چین.

حال اگر کارخانه سازنده تراشه بدون اطلاع شرکت طراح تراشه، یک واحد به عنوان در پشتی یا Back-door به تراشه اضافه کند که پس از دریافت یک الگوی مشخص اطلاعات فعال شود، میتوان نرم افزار ذخیره شده و یا تعریف سخت افزار تراشه را حتی بدون دانستن نحوه کد شدن اطلاعات خواند و یا مثلا به تراشه دستور داد تا از کار بیافتد و یا در کار بقیه سیستم اخلال کند. آنچه بر سر هواپیمای بدون سرنشین RQ170 که چند ماه پیش سالم به زمین نشانده شد، آمد چیزی از این قبیل بود. هرچند هک کردن کدهای رمز نرم افزاری برای بدست گرفتن کنترل آن هزاران سال طول میکشید، شنیده شد که وجود یک درپشتی در تراشه اصلی واحد GPS آن باعث شد که بشود اطلاعات غیر واقعی از موقعیت هواپیما به سیستم کنترل آن داده شود و هواپیما سالم به زمین نشانده شود.

اتخاذ این روش زمینه را برای دزدی طرح های نظامی و صنعتی و مهندسی معکوس آن توسط چینی ها را فراهم کرد و آنها را در عرصه رقابت جلو انداخت. به عنوان مثال آمریکایی ها برای طراحی هواپیمای F22 پانزده سال وقت و 500 میلیارد دلار هزینه صرف کردند، در حالی که هواپیمای J20 چینی که کپی طرح آمریکایی ها است، خیلی سریعتر و ارزانتر به تولید رسید.

روش سوم:

همه شرکت های طراح تراشه ها ادعا میکنند که اطلاعات استفاده کنندگان از تراشه آنها کاملا محفوظ است و حتی شرکت طراح تراشه نیز امکان دستیابی به آنرا ندارد و هیچ راهی برای بازیافت اطلاعات توسط آنها تعبیه نشده است. در واقع اگر چنین تضمینی را ارائه نکنند، هیچ کس ریسک استفاده از محصولات آنها را نمی پذیرد. اما پس از جلب اطمینان مشتری، تقریبا همه شرکت ها وسوسه میشوند که به نحوی تراشه را طراحی کنند که در کنار امکان کنترل کیفیت تراشه پس از تولید و احتمالا جبران بعضی خطاهای ساخت، راهی برای خواندن اطلاعات آن وجود داشته باشد و سعی میکنند چنین اطلاعاتی را به دیگران ندهند. اخیرا در مقاله ذیل، نویسندگان مقاله نشان داده اند که با چه روش های ساده ای میشود به این اطلاعات مخفی دست پیدا کرد.

Breakthrough silicon scanning discovers backdoor in military chip

آنها FPGA ای از شرکت ACTEL به نام ProAsic3 را که بیشترین مصرف را در صنایع نظامی و هوافضا دارد، و همچنین بالاترین امنیت اطلاعات را ادعا میکند، انتخاب کرده و توانسته اند ظرف دو هفته روش و کدهای دسترسی به محتویات تراشه را بدست آوردند. همچنین نویسندگان مقاله ادعا میکنند که یافتن این اطلاعات درباره میکروکنترلر های معمولی علیرغم ادعاهای سازندگان آنها، صدبار آسان تر است.

نکته اصلی در اینجا است که شرکت های Fabless مانند Actel و دیگران، وقتی اطلاعات تراشه های خود را برای تولید به کارخانه های سازنده میدهند، آن کارخانه ها که همگی در کنترل چینی ها هستند، اطلاعات دست اولی از روش نفوذ به تراشه های آنها پیدا میکنند و میتوانند از آنها در دزدی فنی و یا جنگ الکترونیک استفاده کند.

اما درباره عواقب این ماجرا مطالب ذیل را میتوانم عرض کنم:

اول: اگر در آینده جنگی بین ایران و آمریکا رخ دهد، احتمال اینکه سیستم های نظامی آمریکایی طبق انتظاری که خودشان دارند، عمل نکنند، وجود دارد و این شرایطی است که آنها کمتر آن را تجربه کرده اند.

دوم: از آن جهت که ایران تولید مستقل تراشه ندارد، و همه کشورهای دنیا و علی الخصوص چین تراشه های قابل نفوذ و صدمه پذیرتر را در بازار ایران پخش میکنند و بهرحال چنین تراشه هایی در سیستم های نظامی هم بکار برده میشوند، در صحنه جنگ نمیشود روی کارکرد سیستم های الکترونیک حساب باز کرد. شخصا مواردی را در بازار ایران مشاهده کرده ام که برایم تعجب انگیز بود. مثلا FPGA پیشرفته ای که قیمت آن در بازار بین المللی 1000 دلار است، در حین سالم بودن قطعه، در بازار ایران به 500 هزار تومان فروخته میشد. طبیعتا چنین قیمت پایینی باعث میشود که شرکت های ایرانی از این قطعات استفاده کنند و دنبال تهیه قطعه از کارخانه سازنده نروند و همین مطلب ممکن است که دست کشوری متخاصم را در نفوذ و تخریب سیستم های الکترونیک ایرانی باز بگذارد.

سوم: برنامه ریزی هایی که چین در زمینه برتری نظامی کرده، فقط برای به زانو درآوردن آمریکا نبوده و در نهایت به تلاش چین برای تسلط بر منابع نفتی خاورمیانه منجر میشود. لذا همانطور که سیستم های الکترونیک آمریکایی در هر جنگی آسیب پذیر هستند، ایرانی ها هم در آینده هنگام تهاجم چین برای تصرف منابع نفتی، با همان شرایط روبرو خواهند بود. لذا برنامه ریزی برای ایجاد ظرفیت تولید تراشه های مصرف شده در سیستم های نظامی، در داخل کشور بدون همکاری خارجی ضروری است.

Open Article with Its Comments

درباره هنر گره زدن

Posted On:

باسمه تعالی

شاید شما یک لیست از هنرها و فنونی که مایل هستید در طول زندگی خود یاد بگیرید، تهیه کرده باشید. اما شخصا امید ندارم هنر گره زدن در لیست شما جایی داشته باشد. معمولا گره زدن هنری فرض میشود که همه در سنین کودکی یاد میگیرند. در حالی که چنین تصوری درست نیست. در این مقاله قصد دارم درباره این فن شریف کمی بحث کنم تا شما را به جستجو و مطالعه بیشتر درباره آن تشویق کنم.

برای گره زدن بند کفش، وبسایت fieggen 18 روش را لیست کرده است و برای ترکیب بند کفش 37 روش. در روش اول این لیست که ساده ترین روشها است، نیز نکات ظریفی باید رعایت شود. آقای Terry Moore در جمع TED درباره گره زدن بند کفش به این روش و تفاوت فرم قوی و ضعیف آن کمی توضیح داده است. اگر در این روش مشاهده کردید که پس از گره زدن، گره زود باز میشود و یا خوش فرم نیست، کافی است جهت گرداندن بند دوم دور بند اول را مثلا از جهت عقربه های ساعت به برعکس آن تغییر دهید و خواهید یافت که چنین گره ای علاوه بر اینکه قابل باز شدن بطور اتفاقی نیست، ظاهر خوش فرم تری هم خواهد داشت.

البته ایشان نتیجه اخلاقی خوبی هم از این قضیه میگیرد که گاهی رعایت نکاتی ظریف در انجام کارها میتواند اثرات شگرفی در نتیجه کار داشته باشد و آدم نباید احساس کند همه چیز را میداند و باید سعی کند نکات ظریف کار را یاد بگیرد.

قطعا اگر فواید یادگیری صحیح گره زدن به مردم معرفی شود، بسیاری از افراد زحمت حضور در یک دوره آموزشی و یادگیری فنون بسیار گره زدن را قبول میکنند. در اینجا قصد ندارم همه این فنون را معرفی کنم، چرا که از حوصله مقاله و توان من خارج است. اما به ذکر یک نمونه از روش های گره زدن اکتفا میکنم تا نشان دهم که فنون بسیاری در گره زدن وجود دارد که برای عموم شناخته شده نیست.

برای آشنایی با روش های مختلف گره زدن به این وبسایت میتوانید مراجعه کنید. روش گره زدن که در اینجا میخواهم معرفی کنم به نام Eye Splice معروف است که مطابق شکل زیر است.

در موارد بسیاری مجبوریم سر طناب را به خود طناب گره بزنیم. مانند وقتی که قایق را بخواهیم به اسکله ببندیم و مهار کنیم. اگر فقط سر طناب را روی طناب خم کنیم و یک گره عادی بزنیم، علاوه بر اینکه گره بیقواره و درشتی خواهیم داشت، احتمال باز شدن آن بالاتر است. اگر هم از بست استفاده کنیم، احتمال اینکه طناب های پلاستیکی زودتر فرسوده شوند و طناب در محل بست فرسوده شود، بالا خواهد بود. اما روش فوق در حین زیبایی، از استحکام و دوام بالایی برخوردار است.  در این لینک روش زدن این گره نمایش داده شده است. البته در این گره نیز مانند بقیه انواع نکات ظریف بسیاری باید رعایت شود. مثلا اگر طناب از جنسی است که ممکن است لیز بخورد، باید تعداد دورهایی که سر رشته ها در هم بافته میشوند را زیادتر کنیم.

روش های گره زدن متنوع دیگری نیز در همان لینک معرفی شده که در صورت علاقه میتوانید مشاهده بفرمایید. البته توصیه میشود پس از مشاهده هر کدام طنابی به دست بگیرید و آنرا تمرین کنید.

Open Article with Its Comments

داستان تصمیم گیری سخت عقاب در میانسالی

Posted On:

باسمه تعالی

یکی از حکایتهایی که چندی پیش توسط ایمیل بین مردم پخش شد، داستان تصمیم سختی بود که عقاب در چهل سالگی برای بقا و یا فنای خود باید بگیرد. هرچند در نظر اول بنظر می آید که این حکایت برای این ساخته شده که روحیه آدمها را در مواجهه با حوادث روزگار و تغییر شرایط زندگی بالا ببرد، اما ایرادات زیادی بر این قصه وارد است که پس از نقل قصه آنرا بیان خواهم کرد. معمولا این حکایت در قالب یک سری اسلاید این طور بیان میشود:

To See the Rest, Open Article in A Page

روان درمانی غربی

Posted On:

باسمه تعالی

همیشه سئوال های زیادی درباره روح و روان انسان برای همه افراد بشر مطرح بوده است. در جوامع سکولار تلاش بسیاری شده است که حالات و افکار آدمی را نتیجه فعل و انفعالات شیمیایی بدن نشان بدهند و چنین تصوری را ایجاد کنند که تمام افکار و احساسات آدم را میشود با دستکاری های شیمیایی و هورمونی تغییر داد و به این وسیله این باور را ایجاد کنند که چیزی به نام روح انسانی وجود ندارد. حرفه روان درمانی و روان پزشکی غربی بر اساس چنین طرز تفکری بنا شده است، و در شاخه ای از این حرفه که به نام Psychiatry شناخته میشود، با استفاده از داروها، ایمپلنت های الکترونیک، الکتروشوک تراپی، و جراحی های روی مغز، سعی در کنترل رفتار و روان انسان دارند. بنابراین آنچه از اهل این حرفه میشود انتظار داشت، این است که برای هر معضل روانی، به تجویز دارو و دستکاری های شیمیایی و هورمونی و به اصطلاح اصلاحات سخت افزاری دست بزنند.

To See the Rest, Open Article in A Page

Social Engineering یا سحر در دوره معاصر

Posted On:

باسمه تعالی

Social Engineering به فنی گفته میشود که با استفاده از آن بتوان دیگران را به چیزی که واقعیت ندارد، متقاعد کرد و یا آنها را به کاری که میخواهید وادار کنید. هر چند امروزه از فن آوری های بسیاری در این راه استفاده میشود، ولی میتوان از تکنیک های بسیار ساده و غیر تکنولوژیک نیز کمک گرفت. شخصا ترجیح میدهم که برای این فن عنوان مهندسی روانی را بکار ببرم. چون لزوما مخاطب این فن کلیت جامعه نیست و افراد عادی میتوانند برای نیل به اهداف معمولی خود در مقابل دیگران از این فنون استفاده کنند. به صورت روزمره استفاده از چنین فنونی را در زندگی عادی خود شاهد هستیم. مثلا مادری که به طفل خردسال خود که غذای جدیدی را دوست ندارد، میتواند بباوراند که آن غذا خوشمزه است و بچه از خوردن آن لذت خواهد برد. اما هر چه به سطوح بالاتر برویم، بر خلاف تصور عموم که فکر میکنند که دیگر کسی قادر نخواهد بود چنین کاری با آنها بکند، استفاده از چنین روش هایی گسترده تر و شایع تر و پیچیده تر میشود و توسط کسانی انجام میشود که برای انجام آن آموزش تخصصی می بینند. آموزش این رشته حتی در بعضی کشورها مانند هلند از سطح دبیرستان آغاز میشود، به این صورت که دانش آموزان میتوانند در دبیرستانی تحصیل کنند که رشته تحصیلی آنها کنترل اذهان باشد.

شاید پس از چند دقیقه تامل درباره کاربرد های این فن، مواردی مانند بالا بردن فروش محصولات یک شرکت به ذهن ما خطور کند، ولی وسعت کاربرد این فنون بسیار بیشتر از این است. در ذیل لیست محدودی از کاربردها آورده شده است:

  • سوءاستفاده افراد عادی جامعه از همدیگر: لزوما چنین سوءاستفاده هایی را کلاه برداری نمیتوان نامید، بلکه موارد بسیاری است که افراد تصمیماتی می گیرند که اگر بعدا با عقل سالم به قضیه نگاه کنند، از اینکه چطور چنین تصمیمی گرفته اند، بهت زده میشوند. مثلا دختری را فرض کنید که با همه کمالات و زیبایی با مردی زشت و فقیر که 30 سال سنش هم بیشتر است، با میل خود ازدواج میکند. یا کسانی که سرمایه خود را با رضا و رغبت دست کسانی میدهند که قبلا سابقه کلاه برداری یا ورشکستگی و مصرف مواد مخدر داشته اند. بعضا چنین افرادی بعدا که سر عقل می آیند، طرف خود را به جادو و جنبل متهم میکنند، در حالی که احتمالا با تکنیک هایی بسیار ساده تری بشود مردم را به چنین کارهایی وادار کرد.
  • کلاه برداری هایی که در همه سطوح جامعه انجام میشود.
  • جهت دهی نحوه تفکر جامعه و نحوه رفتار آن
  • جهت دهی نگرش جامعه به مفاهیمی مانند علم و پیشرفت و نحوه زندگی
  • جهت دهی سیاسی و ایجاد یا کنترل انقلاب ها و نا آرامی های اجتماعی

از این جهت که همه ما بطور مستمر در معرض بکارگیری این تکنیک ها هستیم، لذا لازم است حداقل آشنایی مقدماتی با این فنون را داشته باشیم تا کمتر مورد سوء استفاده باشیم و یا تصمیمات و تفکرات و علایق ما کمتر تحت تاثیر قرار بگیرد. درباره فن مهندسی روانی مطلب برای یادگیری بسیار است و در این زمینه کتابهای زیادی نوشته شده و فیلم های زیادی ساخته شده است که علاقه مندان میتوانند در این باره تحقیق مستقلی داشته باشند. کتابی که میتوانم معرفی کنم هر چند قدیمی است ولی به زحمت خواندن آن می ارزد ونام آن هنر اغوا یا The Art of Deception نوشته Kevin Mitnick است. نویسنده این کتاب که سالهای زیادی را صرف کلاه برداری از مردم کرده و بعد دستگیر شده، فنون خود را اول به پلیس آموزش میدهد و بعد آنها را در این کتاب به مردم معرفی میکند. این کتاب را در اینترنت از طریق تورنت ها میتوانید پیدا کنید. نویسنده در این کتاب خواسته نشان دهد که با چه فنون ساده ای میتوان مردم را اغوا کرد و از این راه کارهایی که در نگاه اول غیر ممکن می آید را انجام داد.

دومین مطلب چند سریال تلویزیونی است که شخصی به نام Derren Brown ساخته و در هر قسمت از آنها یکی از کاربردهای مهندسی روانی را نشان داده است. به عنوان نمونه سری Trick or Treat ویا  Trick of the Mind را میتوانم نام ببرم. این فیلم ها هم از طریق تورنت قابل دانلود است و فکر میکنم همه فیلم ها حداکثر حدود 10 گیکابایت بشود. هرچند این سریال ها از طریق تلویزیون انگلیس نمایش داده شده و به تصور من هدف آن این است که به مخاطبین این مطلب را بباوراند که چقدر موجودات ضعیف و بدبختی هستند و چقدر راحت میشود آنها را به هرکاری واداشت تا تصور کرامت انسانی از ذهن آنها پاک شود، اما اگر کسی به قصد یادگیری آنها را ببیند تا دیگران نتوانند با او چنین کنند، مطلب برای یادگیری در آنها زیاد خواهد یافت. این شخص در برنامه های خود از هیپنوتیزم  هم استفاده میکند که یکی از مهم ترین ابزارهای این فن است.

در زمان های قدیم چنین فنونی را به نام سحر می شناختند و به چند دلیل از اول بحث این نام را بکار نبردم و به نام مهندسی روانی بسنده کردم. دلیل اول اینکه بعضی ها تصور خرافه از این نام دارند، غافل از اینکه آنچه در دوره معاصر از این فنون شاهدیم، ادامه همان تکنیک ها است. اگر ساحران در قدیم کاری میکردند که مردم ریسمانی را چون مار ببینند، امروزه اسم این کار را هیپنوتیزم می گذارند و افرادی مثل Benny Hinn که کشیشی شیطانی است مرتبا از مشابه چنین تکنیک هایی در مراسم خود استفاده میکند. و اگر در قدیم میتوانستند با سحر بین زن و شوهر اختلاف بیاندازند، امروزه نیز با تکنیک های مانند Subliminal messages میتوانند به همان نتایج برسند. دلیل دوم اینکه سحر در هزاره های پیش چنان پیشرفته بوده که بعضی از تکنیک های آن ممکن است در دوره جدید ناشناخته مانده باشد و استفاده نشود. اگر در دوره معاصر از تکنولوژی های جدید کمک گرفته میشود، باز به این معنی نیست که به تمام تکنیک های قدما اشراف دارند. دلیل سوم اینکه در دوره جدید ممکن است از تکنیک هایی ساده تر استفاده شود، ولی چنین تکنیک هایی در زمینه های بسیار متعدد و وسیعی که قبلا تصور آن هم نمیشد، بکار برده میشوند. مثلا در قدیم شاید شان ساحران اجل از این بود که فروش محصولات یک شرکت را بالا ببرند، ویا شاید حتی به این فکر نمی افتادند که سئوال های علمی که در ذهن مردم می آید را جهت دهی و کنترل کنند و یا رفتار آحاد جامعه را تعریف کنند. بلکه به دنبال استفاده های سرراست و مشخص میرفتند.

آشنایی با این فنون از این جهت میتواند مفید باشد که آدم بتواند به سطحی از رشد فکری برسد که تحت تاثیر این روشها قرار نگیرد. اما از طرف دیگر باید مراقب بود که به سوء استفاده از این تکنیک ها نیز وسوسه نشویم. آیه 102 سوره معروف به بقره از دو فرشته و یا پیامبر به نامهای هاروت و ماروت نام میبرد که تکنیک های سحر را از آن جهت به مردم بابل می آموختند که بتوانند با آشنا شدن با آن، تحت تاثیر اثرات سحر قرار نگیرند، ولی در عوض مردم از دانش خود سوء استفاده کردند.

Open Article with Its Comments

درباره علم از دیدگاه تمدن غربی

Posted On:

چرا باید در جوک گویی و شوخی احتیاط کرد

Posted On: