باسمه تعالی
قبلا در مقاله ای تحت عنوان حرف درست زدن و درست شنیدن حرف نوشته بودم که آدم ها برای ساده سازی کار تحلیل و تصمیم گیری خود، مدل هایی را از جهان خارج از ذهن می سازند. چنین مدل هایی ممکن است جوابی برای بعضی سئوالها داشته باشند، اما دیر یا زود مواردی پیدا میشود که این مدل ها قادر به تحلیل رفتار آنها نیستند. یکی از این مدل ها که خیلی استفاده میشوداین است که همه پدیده های جهان را دو قطبی ببینیم. اگر یک طرف مثبت است، طرف دیگر باید منفی باشد. یک طرف باید خیر باشد و طرف دیگر شر. هر جا دعوایی یا جنگی رخ میدهد یک جبهه نور است و دیگری ظلمت. با این مدل تحلیل درستی از جهان خارج نمیشود داشت. در عالم واقعیت میشود همه طرفین یک اختلاف به یک اندازه بد باشند و یا همه به یک اندازه خوب باشند و مثل داستان انگور و عنب و اوزوم مولوی فقط حرف هم را نفهمند.
کاربرد مدل مذکور در تحلیل سیاسی نیز بسیار شایع است. اگر با نظر کسی که از یک جریان سیاسی دفاع می کند موافق نباشید، تنها گزینه متصور این است که آشکار و یا پنهان از قطب مخالف آن جریان جانبداری میکنید. بر این باورم که همین مدل غلط مهمترین مانع آزادی بیان در همه دنیا است، چون وقتی باور گوینده این باشد که حرف او درست شنیده نخواهد شد و یا مورد سوء استفاده خواهد بود و یا دشمنی بی مورد دیگران را برخواهد انگیخت، از گفتن حرف صرفنظر می کند و عرصه را برای آنها که واقعا اغراض سیاسی دارند، خالی می گذارند. این مطلب در نهایت به این منتهی میشود که صحنه سیاست روزبروز مسموم تر و رادیکال تر شود.
هرچند مطلب فوق مهم است، اما حتی در قطبی ترین صحنه های سیاسی، اگر مردم درباره مخالفان سیاسی خود دروغ نگویند و بدون مدرک و دلیل تهمت وارد نکنند، جو سیاسی تا این اندازه مسموم نخواهد بود. قرآن در سوره مائده آیات 14 و 64، درباره مسیحی ها و یهودی ها می فرماید به دلیل اینکه آنها بعضی از معارف واحکامی را که به آنها داده شده بود، کنار گذاشتند و طغیان کردند، خداوند دشمنی و کینه بین آنها را برایشان مقرر کرد. این یعنی بروز اختلاف و دعوای سیاسی نشان دهنده این است که جامعه به گناه و فساد آلوده شده است، در چنین شرایطی از پای در آوردن رقیب سیاسی گرهی را باز نخواهد کرد، بلکه باید به درمان ریشه ای پرداخت و همه را به دوری از گناه و طغیان دعوت کرد و کاری کرد که دشمنی از بین برود و نه دشمن. باید رقابت از پا در آورده شود و نه رقیب.
در جو سیاسی دوره معاصر، هر کسی که از یک نگرش سیاسی دفاع می کند، غلیظ ترین کلمات را درباره مخالفان سیاسی بکار برده و بدترین اتهامات را به آنها نسبت میدهد. از آنهایی که با اخلاق اسلامی آشنایی ندارند و داعیه مذهب ندارند، طبیعتا انتظاری نیست، اما وقتی اتهام زننده داعیه مکتبی بودن و درد دین داشتن و حق بودن دارد، انتظار می رود که تا حد توان استانداردهای دفاع از حق را رعایت کند.
آیه 34 سوره فصلت می فرماید:
وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ
معنی: نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را] با بهترین شیوه دفع کن؛ [با این برخورد متین و نیک] آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی است [چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است
حتی اگر فرض کنیم که کسی درباره مخالفان سیاسی خود جانب انصاف را رعایت کند، حق بگوید و بدون مدرک و دلیل تهمت وارد نکند، باز لازم است که در بیان حرف حق خود احتیاط کرده و به نحوی بیان کند که خلافکاری هدفگیری شود و نه خلافکار. البته بعضی مواقع خلافکار و خلافکاری چنان با هم عجین شده اند که نمیشود آنها را از هم تفکیک کرد، ولی به هر حال خلافکاری باید نشانه گیری شود. هنر این است که دشمنی از پای در آورده شود و نه دشمن.
نکته دیگر اینکه عقلاً جایز است که انسان اگر مورد حمله قرار گرفت، حمله را با ضد حمله دفع کند و به این روش به بقای خود کمک کند. در حکمت 311 نهج البلاغه آمده است که ردوا الحجر من حيث جاء، فإن الشر لا يدفعه إلا الشر یعنی اگر سنگی از طرفی به شما پرت شد، آن سنگ را به همان جهت پرتاب کنید، چون شر جز با شر دفع نمیشود. اما نکته این است که هرچه قدرت روحی انسان بالاتر باشد و هرچه بیشتر متخلق به اخلاق اسلامی باشد، بیشتر تلاش خواهد کرد که به جای اینکه سر کسی را که به طرف او سنگ پرتاب کرده نشانه بگیرد، طوری سنگ را پرت کند که آن فرد از پرتاب سنگ بعدی منصرف شود. توقع نیست که همه در حد کمال به این دستور عمل کنند، اما لازم است برای عمل به آن در حد توان تلاش شود. لذا در آیه بعدی سوره فصلت می فرماید:
وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ
معنی: این بهترین شیوه را جز کسانی که [در زمینه خودسازی و تزکیه] پایداری کردند، نمی یابند، و جز کسانی که بهره بزرگی [از ایمان و تقوا] دارند به آن نمی رسند.
به این مطلب از زاویه دیگری نیز میتوان نگاه کرد و آن این است که اگر در دعوای سیاسی قواعد اخلاقی را کنار بگذاریم و از هر وسیله ای برای سرکوب رقیب استفاده کنیم، چه عواقبی خواهد داشت. در آیات مختلف قرآن وقتی از گفتگوی اهل جهنم با هم، یا به تعبیر قرآن تخاصم اهل نار، نقل می کند، چنین بر می آید که اهل جهنم به دنبال اين هستند كه تقصيرات خود را گردن ديگران بياندازند و آرزوي زياد شدن عذاب ديگران را دارند، غافل از اینکه همين اشتباه آنها را مستحق آتش ميكند. اصل اين رفتار كه آدم بخواهد دنبال اين باشد كه نشان بدهد ديگران چقدر آدم هاي بدي هستند و يا كجاي كارشان غلط است، رفتاري مستوجب آتش است. آن چیزی كه کمک می کند که آدم بهشتی شود، اين است كه بفهمد که اگر خداوند متعال فقط با عدل درباره هریک از خلایق قضاوت کند، همه به جهنم می روند و خودش به همان اندازه به غفران الهی نیاز دارد که دیگران دارند. بنابراین در محضر رب جليل بايد طلب بخشش و رحمت كند و اصرار به پرداختن به گناهان دیگران نداشته باشد. به عنوان نمونه آیه 61 سوره ص می فرماید:
قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَـٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ
معنی: می گویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را از پیش برای ما فراهم آورده است، برای او در آتش عذابی دو چندان بیفزا
نكته بسيار جالبي كه در آیه بعدی این سوره به آن اشاره ميكند اين است كه چنين افرادي از اينكه کسانی كه آنها را آدم حساب نميكردند و يا به زعم آنها خلافكار بودند، را در جهنم نمي بينند تعجب ميكنند و سراغ آنها را ميگيرند. قرآن جوري اين مطلب را تعريف ميكند كه چنين برداشت كردم كه آن افراد انتظار اينكه خود را درآتش ببينند نداشتند و ديگران را مستحق آن ميدانستند.
وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ
معنی: و می گویند ما را چه شده که کسانی را که از اشرارشان می شمردیم، نمی بینیم
بسیاری از رفتارهای سیاسی که در جامعه مشاهده می کنیم، از آن جهت که به قصد انداختن تقصيرات گردن رقیبان و گرفتار كردن آنها انجام میشود، و در جهت حل ریشه ای مشکلات که همان دوری از معارف و احکام الهی است، نیست؛ مصداق تخاصم اهل نار هستند. کسی که با این شیوه به مبارزه سیاسی می پردازد، باید بداند که رقبای او هر چند گناهکار باشند، ممکن است توبه کرده باشند واز آتش جهنم نجات یابند. بعضی ها در دفاع از حق چنین وانمود می کنند که خود حق مطلق هستند و معاذالله اگر انبيا الهي هم رجعت ميكردند در صف سیاسی آنان قرار می گرفتند. کسانی که با چنین رویکردی به دعوای سیاسی می پردازند، بهتر است آیه مذکور را هشداری برای خود بدانند.
خداوند عاقبت همه ما را به خير كند.