چند مطلب درباره اثرات سوء داروهایی که در روان درمانی استفاده میشود

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

قبلا در یک مقاله با عنوان روان درمانی غربی درباره اثرات سوء داروهایی که شرکت های بزرگ دارویی برای درمان اختلالات روانی عرضه میکنند، مطالبی آورده بودم. در اینجا فقط قصد دارم چند لینک را معرفی کنم که در این باره بیشتر مطلب عرضه کرده اند.

این لینک بیش از 4800 مورد را لیست کرده که بیمار در اثر مصرف داروی ضد افسردگی و یا پس از قطع مصرف آن، دست به رفتارهای جنون آمیز، خودکشی، ویا کشتارجمعی زده است. البته اثبات ارتباط مستقیم بین مصرف داروهای اختلالات روانی با رفتارهای جنون آمیز از نظر علمی کار آسانی نیست. اما حجم موارد همزمانی مصرف داروها و رفتارهای جنون آمیز هشدار دهنده است. از طرفی دیگر پیدا کردن موردی که شخصی که دست به کشتارجمعی یا خودکشی زده، هیچگونه دارویی مصرف نمیکرده نیز ممکن نیست. موارد دیگری را نیز میتوان نام برد که این سوء ظن را نیز تقویت میکند. مثلا کودکی که بیش از دیگران فعالیت و شور دارد، را به عنوان Hyperactivity disorder تحت درمان قرار میدهند، و مشاهده شده است که بعضا این کودکان به محض قطع دارو دست به خودکشی میزنند. در حالی که اساسا قبل از آن احتمال چنین رفتاری از آنها داده نمیشد.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

نمونه ای از فریب مغز هنگام مشاهده اشیا

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

مغز انسان برای ایجاد یک تصویر در ذهن، بسیار پیچیده تر از یک دوربین عمل میکند و پردازش های متعددی روی نور دریاقتی از محیط انجام داده و تکنیک های بسیاری را برای تکمیل تصویر بکار میگیرد، تا در نهایت انسان به تصوری از جهان خارج ذهن خود دست یابد. هرچه که درک بشر از روش های بکار گرفته شده توسط مغز بیشتر شود، راه های گول زدن مغز را نیز بهتر میشناسد.

فکر میکنم همه ما نمونه هایی را از فریب دادن مغز هنگام دیدن اشیاء بتوانیم نام ببریم. به تازگی نمونه دیگری را دیدم که ویدئو کلیپ آن در ذیل آورده شده است. برای دوستانی که لینک های یوتیوب فیلتر میشود، فایل این کلیپ از اینجا قابل دانلود است.

-

-

[youtube 2K3FQ5pr8uw 500 375]

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

آیا قرار است در المپیک 2012 لندن اتفاقی بیافتد؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

این روزها درباره احتمال وقوع یک حادثه تروریستی بزرگ با تلفات بالا در لندن همزمان با المپیک  تابستانی، زیاد صحبت میشود. تا شروع المپیک فقط 3 روز باقی مانده و بنابراین به زودی درخواهیم یافت چقدر این شایعات معتبر هستند. اما چه اتفاقی در این المپیک بیافتد و چه اتفاقی نیافتد، چند مطلب هست که ارزش بررسی شدن دارند:

اساسا المپیک چیست؟

اولین المپیک حدود 776 سال قبل از میلاد در یونان برگزار شد. اساسا مراسم المپیک برای بزرگداشت خدایان یونانی بود و مثلا در آن زمان رسم بر این بود که هنگام شروع المپیک 7 پسر و 7 دختر را به احترام زئوس قربانی کنند. مسابقاتی هم که برگزار میشد، برای تقویت روحیه جنگاوری بود. حمل مشعل المپیک و برافروختن آتش قبل از شروع مراسم هم در آن دوره رسم نبود و برای اولین بار در المپیک برلین 1936 انجام شد. مشعل المپیک نماینده آتشی است که Prometheus از زئوس دزدیده و به انسان ها هدیه داده است تا از نوری که در دست خدایان است، سهمی داشته باشند و بتوانند معاذالله خداگونه شوند و فنا ناپذیر. در این باره در سایت VigilantCitizen توضیح مفصلی داده شده است. نامی که پیروان شیطان، او را به آن میخوانند Lucifer یا حمل کننده نور است. به زعم آنها شیطان نوری را برای بشر آورده تا بتواند با آن به فناناپذیری برسد. مشعلی که در سمبل های غربی زیاد مشاهده میشود، حکایت از همین قضیه دارد، مانند مشعل دست مجسمه آزادی و یا مشعل المپیک. گرداندن این مشعل در سراسر دنیا و دست به دست شدن آن هم به این معنی است که همگان در این برنامه شیطانی سهیم باشند و عمق کوتاه بینی خود را جشن بگیرند.

درباره سمبل های بکار رفته در المپیک لندن هم مطلب بسیار زیاد است و دیگران توضیحات کافی داده اند و فقط در اینجا این مورد را رجوع میدهم.

مقصود اصلی از برگزاری چنین مراسمی هیچگاه تفریح و تفرج نبوده و در دوره معاصر نیز چنین نیست. تصور این که این مراسم برای ایجاد همبستگی بین ملتها و به قصد تفریح است، فقط زائیده ذهن معلول افراد جاهل است.

قربانی انسان جزء لاینفک المپیک

از اولین بار برگزاری این مراسم تا بحال قربانی کردن انسان هنگام شروع این مراسم، انجام شده است. البته در دوره معاصر این قربانی کمی هوشمندانه تر انجام میشود تا ذهن عوام مشوش نشود. در این باره این لینک بیشتر توضیح داده است.

به عنوان مثال در روز شروع المپیک 2008 پکن، عوامل نظم نوین جهانی به گرجستان دستور حمله به اوستیا و قتل عام مردم را دادند. در حالی که برای هر برنامه ریز نظامی مشخص بود که این حمله شانس موفقیت ندارد و با عکس العمل روسیه روبرو خواهد شد و محکوم به شکست است. خبرها حاکی از این است که درست در زمانی که مشعل المپیک تابستانی لندن در 9 می روشن شد، جت جدید سوخوی روسی با صد نفر مسافر در نمایشگاه هوایی اندونزی از طریق از کار انداختن دستگاههای الکترونیک آن سرنگون شد تا هم شانس روسها برای فروش هواپیمایشان کم شود و هم قربانی انسان انجام شده باشد تا رضایت خدایان المپیا بدست آمده باشد.

حجم قربانی انسان که در حال حاضر در غرب یا توسط عوامل غرب در جریان است، برای مردم قابل درک و هضم نیست. مثلا برای شروع نمایش فیلم جدید بتمن جوانی تحصیل کرده که داروهای آرام بخش روانی مصرف میکند، وارد سالن سینما شده و تعداد زیادی از مردم را کشته یا مجروح میکند. یا داستان قتل عام دانشگاه ویرجینیا نمونه دیگری از قربانی انسان برای انجام مراسم شیطانی است. از این قبیل موارد هر چند روز یکبار در غرب رخ میدهد.

احتمال وقوع حادثه تروریستی در لندن

درباره احتمال وقوع یک حادثه تروریستی در ابعادی بسیار بزرگتر از تخریب برجهای تجارت جهانی در یازدهم سپتامبر، سالهای زیادی است که بحث میشود و در فیلم های زیادی از رخداد این حادثه در آینده خبر داده اند. مثلا در فیلم 2012 که محصول سه سال پیش است، صحنه هایی از درگیری و شورش در پی بروز حوادثی که منجر به برگزار نشدن المپیک لندن میشود، نمایش داده میشود. در یک انیمیشن تبلیغاتی چینی درباره مسابقات فوتبال جام اروپا نیز صحنه هایی از تخریب لندن و انفجارها آورده شده است که به هیچ وجه با موضوع آگهی همخوانی ندارد.

اما بیشتر خبرهایی که در این باره شنیده میشود، از خبرگزاریهای وابسته به انگلیس پخش میشود:

-          تمرین مقابله با حملات شیمیایی در المپیک لندن

-          آمادگی لندن برای مقابله با حملات تروریستی

-          یا خبر یک خبرگزاری اسرائیلی درباره آمادگی لندن برای حمله اسرائیل به ایران در زمان المپیک

خبرگزاری PressTV ایران نیز از احتمال تلاش اسرائیل برای حمله تروریستی ساختگی به لندن در زمان المپیک و بهانه قرار دادن آن برای حمله به ایران خبر داد.

اما اینکه غرب و علی الخصوص انگلیس چه هدفی از پخش این خبرها و هراساندن مردم دارد، مطلبی است که باید بیشتر درباره آن بحث شود.

در مقاله دیگری تحت عنوان درباره جنگ احتمالی ایران و آمریکا توضیح داده ام که آنچه در دنیای معاصر در حال رخ دادن است، تلاش شیطان و یارانش برای حذف ادیان توحیدی و کلمه توحید از کل جهان است، تا بتواند سرنوشت انسان را به دست بگیرد و با ترفندهای گوناگون آنها را به قربانی یگدیگر وادار کند. ریشه تمام مشکلات اقتصادی اخیر در اروپا و آمریکا نیز این است که جوامع غربی راه افتادن جنگ همه جانبه با دنیای اسلام را در راستای برطرف کردن مشکلات اقتصادی خود ببینند و با آن مخالفت نکنند. مشکلات اقتصادی در ایران و گرانی های کمرشکن نیز توسط عوامل نظم نوین جهانی که در بدنه نظام نفوذ کرده اند، ایجاد شده تا اولا مردم از حکومت دینی ناامید شوند و دوما پس از سقوط آن چنان مستاصل باشند که هر دین شیطانی جدیدی را بدون مخالفت بپذیرند.

برای اینکه نظم نوین جهانی بتواند کار خود را راحت تر جلو ببرد از تمام ابزارهای رسانه ای کمک میگیرد و خبرهایی یا مطالبی را پخش میکند که در آن از روشی به نام Predictive Mind Programming استفاده شده است. به این صورت که حادثه ای یا خبری را که به طور عادی دور از ذهن می نماید و مردم به راحتی قبول نمیکنند در فیلم ها و برنامه های تلویزیونی حتی بصورت گذرا و لحظه ای، آن قدر تکرار میکنند که وقتی همان خبر یا حادثه یا مشابه آن را گزارش کنند، مردم آن را محتمل می انگارند و باور میکنند. بگذارید در این باره مثالی بیاورم:

متولیان نظم نوین جهانی به این مطلب فکر کرده اند که اگر توانستند برنامه خود را پیش برند و تمام ملتها را به زیر سلطه خود درآورند و ادیان توحیدی را از بین ببرند و یا روایتی دگرگون شده از آن را به مردم بقبولانند، هنوز احتیاج به دشمنی دارند که بخاطر ترس از آن، بتوانند مردم را محدود کنند و زیر سلطه نگه دارند. لذا چند ده سالی است که داستان های مربوط به موجودات فضایی و سفینه های UFO را پخش میکنند. با این ترفند وقتی که هیچ دشمن قابل تصوری در روی زمین باقی نماند، دشمن فرضی فضایی در ذهن مردم ساخته اند که از ترس حمله آنها مردم باید از دستورات حاکمان خود اطاعت کنند. حضور موجودات فضایی در زمین و رفت و آمد آنها در ذهن همه تبدیل به یک مطلب عادی و قابل رخ دادن شده است و روزی که با هولوگرافی پیاده شدن موجودی فضایی از یک سفینه را نمایش دهند، بسیاری از مردم آن را باور میکنند. استفاده دیگری که این موجودات خیالی فضایی برای آنها دارند، این است که چنین روایت خواهند کرد که آنها نسل بشر را از روی خود کپی کرده اند و خلقت را در زمین بوجود آورده اند و معاذ الله پیامبران کسانی بوده اند که با آنها در ارتباط بوده اند و کتب آسمانی و وحی را آنها به پیامبران رسانده اند. باور این مطالب برای مردمی که در تمام طول عمر خود گاه و بیگاه خبرهایی از مشاهده UFO ها و دیدن موجودات فضایی شنیده اند، ممکن است و اگر این تبلیغات چند ده ساله نبود، امکان باور هیچ کدام از اینها وجود نداشت.

حادثه تروریستی یازده سپتامبر در فیلم ها و کارتون های بسیاری که سالها قبل از این حادثه ساخته شده بودند، ذکر شده است. اگر در جستجوگر های اینترنت دنبال 911 predicted in movies بگردید، موارد بسیاری از آنها را خواهید یافت. با این تکنیک هنگام رخ دادن این حادثه مردم براحتی قبول کردند که گروه های تروریستی وجود دارند که هم انگیزه این کار را داشته باشند و هم توان عملیاتی آن را. در حالی که بدون این برنامه ریزی قبولاندن اینکه اسامه بن لادن از داخل غارهای افغانستان هدایت عملیات به این پیچیدگی را بر عهده داشته، آسان نبود و مردم به چنین حرفهایی اعتماد نمیکردند.

داستان احتمال حوادث تروریستی در لندن قضیه دیگری است. از طرفی به خاطر روشن گری هایی که انجام شده، تعداد افراد بیشتری ممکن است به ساختگی بودن این حملات معتقد شوند و بنابراین مقصر دانستن ایران در این حادثه سخت تر خواهد بود. از طرف دیگر اگر هیچ  حادثه ای در هنگام مسابقات رخ ندهد، همه کسانی که در این باره روشن گری کرده اند، بی اعتبار قلمداد خواهند شد. لذا احتمال اینکه حادثه ای در این مدت رخ دهد، بالا نیست. هر چند که احتمال قربانی کردن انسان های بیگناه در نقطه دیگری از دنیا بالا خواهد بود. اما دستاوردی که با این تبلیغات داشته اند، این است که ذهن همه مردم دنیا با این ایده که ایران بزرگ ترین مشکل دنیای معاصر است و میتواند حمله تروریستی بزرگی را سازمان دهی کند، خو گرفته و چنین برنامه ریزی شده که آماده پذیرش جنگی با ایران خواهند شد. در داخل ایران نیز تبلیغات انجام شده در کنار اقدامات دیگر به قصد تضعیف روحیه مردم ایران انجام میشود.

برنامه شیطانی نظم نوین جهانی این است که تا پایان سال 2012 تکلیف دولت های خاورمیانه از جمله ایران را یکسره کند و با توجه به اینکه زمان زیادی به پایان سال باقی نمانده است، احتمالا شاهد شدت گرفتن فشار و رخ دادن حوادث بیشتر در ماههای آینده خواهیم بود. شخصا احتمال اینکه حوالی یازدهم سپتامبر، حادثه ای را سازمان دهی کنند که بهانه حمله به ایران شود، بیشتر میدانم.

در پایان، ذکر این نکته لازم است که صحنه جهان، صحنه تلاش شیطان و ایادی او برای اغوای بشر و نابودی او به دست خود اوست. بنابراین هر آن کس که فریب شیطان را نخورده، دلیلی برای نگرانی از خدعه های او ندارد. در سوره نحل آیات 99 و 100 آمده است که

إِنَّهُ لَيْسَ لَهُ سُلْطَانٌ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَعَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ.إِنَّمَا سُلْطَانُهُ عَلَى الَّذِينَ يَتَوَلَّوْنَهُ وَالَّذِينَ هُم بِهِ مُشْرِكُونَ

یعنی شیطان بر کسانی که ایمان آورده اند تسلطی ندارد. سلطه شیطان بر کسانی است که به او اتکا کنند و یا کسانی که برای خدا شریک قائل شوند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

شیطان چگونه در قلب انسان نفوذ می کند

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

داستان شیطان نه مجاز است، نه كنايه است، نه استعاره است، نه تشبيه است، بلکه امر حقيقي است و همه ما تجربه دست اولی از آن داریم. چه کسی است که بتواند ادعا کند که تا بحال وسوسه نشده که کاری را که میداند عقلا و شرعا خلاف است، را انجام بدهد؟

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

می دانید چرا یخ لیز است؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

این سئوال در برخورد اول بسیار ابتدایی به نظر می آید. چون یخ همان آب است و هر چیز مرطوبی لغزنده تر است. از طرفی بشر اولیه قبل از اینکه آتش را دیده باشد، راه رفتن روی یخ را تجربه کرده است. پس باید جواب این سئوال تا بحال روشن شده باشد. در حالی که چنین نیست.

واقعیت این است که هیچ کس تا بحال جواب قانع کننده ای برای این سئوال ارائه نکرده است و این مقاله با عنوان جوابهای لغزنده برای پدیده لیز بودن یخ در این باره شرح داده است. معمولا جوابی که از فیزیکدانان در این باره میشنوید این است که با اعمال فشار بر روی یخ، یخ فشرده شده و درجه ذوب آن چند درجه پایین می رود. لذا یخ در محل تماس با جسم فشار دهنده ذوب شده و آبی که بین یخ و جسم قرار دارد، باعث لغزندگی سطح یخ میشود. هر چند این جواب در نگاه اول منطقی به نظر می آید، ولی ایراد آن این است که وزن ما به اندازه کافی فشار نمیتواند وارد کند تا یخ به مقداری ذوب شود که لایه تشکیل شده آب، لغزندگی کافی را ایجاد کند. در این باره در لینک اول، بیشتر توضیح داده شده است.

تئوری های دیگری نیز در این باره بیان شده است. مثلا اینکه سطح یخ که در تماس با هوا قرار دارد، بخاطر فشار کمتر، به آب تبدیل میشود و لایه آب باعث لغزندگی میشود. در این باره آزمایشاتی انجام شده است و وجود این پدیده مشاهده شده است. اما همان آزمایشات نشان میدهند که لایه آب به اندازه ای نیست که بتواند تاثیری بر کاهش اصطکاک یخ داشته باشد. فرد دیگری نیز یک تئوری ارائه کرده که اصطکاک یخ بر خلاف تصور بسیار بالا است، بحدی که با مالش چیزی به آن، انرژی حاصله از مالش باعث ذوب شدن یخ و ایجاد لایه آب میشود. این تئوری شاید بهتر بتواند این پدیده را که هل دادن سورتمه روی سطوح غیر صیقلی راحت تر از سطوح صیقلی است، توجیه کند ولی در کل قابل اثبات نیست.

بهر حال وقتی بشر قادر به ارائه مدلی قابل قبول برای مساله ای به این سادگی نیست، چگونه میتوان ادعاهای مدعیان کشف مکانیزم خلقت را اعتباری قائل شد؟

اظهار نظر درباره مسائلی پیش پا افتاده مانند علت لغزندگی یخ بسیار سخت تر است، چون امکان راستی آزمایی تئوری بیان شده برای بقیه افراد وجود دارد و پیدا کردن نقاط ضعف تئوری نیز عملی است. اما محک زدن ادعای کشفی در کهکشان دور و یا پیدا کردن ذره ای بنیادی جدید در شتاب دهنده کاری نیست که در توان عموم باشد. لذا نظریه پردازان فیزیک به مباحث فیزیک نظری بیشتر علاقه نشان می دهند، زیرا می توانند نظری را ارائه کنند که در طول عمر آنها و شاید چند نسل بعد از آنها کسی نتواند مچ آنها را بگیرد و یاوه گویی آنها را رسوا کند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

می دانید دوچرخه چطور کار می کند؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در دوران عجیبی زندگی می کنیم. دورانی که عده ای چنان قوه خیال عوام را به بازی گرفته اند که باور عمومی را به اینجا رسانده اند که بشر به مرحله ای از رشد تکنولوژی و علم رسیده است که سئوالی بی جواب در اطراف خود نیافته و لذا برای مشغول نگه داشتن ذهن کاوشگر خود باید سراغ کشف علم در کهکشان های دیگر برود و به کشف اسرار خلقت بپردازد. دوران معاصر بیشتر به داستان آلیس در سرزمین عجایب شبیه است.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

آموزه های استعماری کتابهای درسی: داستان ادیسون

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در مقاله دیگری با عنوان "مخترع تلفن کیست" در این باره نوشتم که تا همین اواخر، چطور در کتابهای درسی ایران تصویری غیر واقعی از غرب ارائه میشد و از همان کودکی ذهن دانش آموزان را به تحسین واحترام فرهنگ غربی وادار میکرد. در این مقاله مورد دیگری را بیان خواهم کرد که درباره توماس ادیسون و اختراعات او است. هر چند در کتابهای درسی جدید کمتر از این موارد به چشم می خورد، اما مواردی مانند آنچه در این مقاله می آورم، مبناهای فکری بسیاری از جوانان معاصر را ساخته است.

اول فرازهایی از داستان ادیسون در کتاب فارسی کلاس پنجم ابتدایی چاپ 1383 که در دستم است، را می آورم:

ادیسون در نیویورک آزمایشگاهی بنیاد گذاشت و با کوششی خستگی ناپذیر در آن جا به کار پرداخت. در مدت پنج سال یک صد و بیست و دو اختراع به ثبت رساند...

ادیسون پس از سالها آزمایش و پس از یک رشته کار مداوم و کوشش خستگی ناپذیر، توانست یکی از شگفت آورترین اختراعات خود، یعنی فونوگراف یا گرامافون را به جهانیان تقدیم کند....

هزاران آزمایش با شکست روبرو شد، اما ادیسون انسانی خستگی ناپذیر بود و پیوسته درصدد بود راهی بیابد که او را به مقصود برساند.

روز بیست و یکم اکتبر 1879 میلادی برای ادیسون و برای همه مردم جهان روز مهمی به شمار میرفت، زیرا هنوز شب نرسیده بود که ادیسون موفق شد جریان برق را در لامپ به صورت روشنایی درآورد. این اختراع برای مردم باور کردنی نبود. ادیسون نمایش بزرگی ترتیب داد...

چون شب فرا رسید، همه با تعجب صدها چراغ را دیدند که ناگهان از لابلای شاخ و برگ درختان، نور خود را نثار بینندگان کردند. چراغ برق اختراع شده بود....

... در این هنگام چراغ برق شبهای جهان را چون روز روشن می کرد و اختراعات دیگر ادیسون زندگی را به کام مردم شیرین و گوارا می ساخت.

بی تردید، تا هنگامی که جهانیان از ضبط صوت و سایر وسایل برقی استفاده می کنند و با زدن کلید کوچکی اتاقهای تاریک را چون روز روشن می سازند، نام ادیسون را از یاد نخواهند برد...

به این ترتیب به ذهن دانش آموز القا میشود که ادیسون مانند دیگر مخترعان غربی سعی در بهبود وضعیت بشر داشتند و اگر آنها نبودند، مردم دنیا الان باید در تاریکی به سر می بردند. این باور تا بدان جا در ذهن افراد نفوذ میکند که حتی بعضی سئوال میکنند که چطور ممکن است افرادی مانند ادیسون که این قدر به بشریت خدمت کرده اند، فقط به خاطر نداشتن ایمان در قیامت به بهشت نروند. که البته بعضی را به ارائه جواب نیز واداشته است.

اما باید دید اساسا این افسانه تا چه اندازه مطابق واقعیت است:

قبل از هر چیز باید روشن شود که ادیسون الکتریسیته را کشف نکرده است، بلکه بشر از اول تاریخ با پدیده الکتریسیته آشنا بوده و به انحا گوناگون آن را به خدمت گرفته است. شواهد بسیاری از پیشرفت های تکنولوژیک اقوام مختلف و استفاده از الکتریسیته در دهها هزار سال پیش یافته شده است که انشاء الله در جای خود آنها را مطرح خواهم کرد. اما در دوره نسبتا معاصر تنها به ذکر کشف باطری هایی که از هزاران سال پیش در بابل و مصر استفاده میشدند، بسنده میکنم:

از اینکه از این باطری ها چطور استفاده می کردند اطلاعات کاملی در دست نیست، اما حدس زده میشود که در الکترولیز و برای آبکاری جواهرات و فلزات استفاده میشده است. احتمال اینکه از آنها برای روشنایی نیز استفاده کرده باشند نیز وجود دارد، چون بعضی از این باطری ها را در غارها پیدا کرده اند.

حتی ادیسون اولین کسی نبود که ایده لامپ را مطرح کرد. بنا به روایت ویکیپدیا هشتاد سال قبل از ادیسون، الساندرو ولتا ایده استفاده از فیلامان در لامپ جهت روشنایی را ارائه کرد. ادیسون فقط توانست که این ایده را به محصولی تجاری تبدیل کند و با آن ثروتمند شود. تمکن مالی نیز به او اجازه میداد که دیگران را استخدام کرده و حاصل کار آنها را برای خود ثبت کند. در همان منبع نقل میکند که نیکلا تسلا که مهاجری صربستانی بود، ادعا کرده که ادیسون تعهد کرد که در ازای طراحی یک وسیله به او مبلغ هنگفتی بپردازد و پس از پایان کار با بیان اینکه تسلا هنوز فرق شوخی و جدی آمریکایی ها را نمی فهمد، از پرداخت حق الزحمه طفره رفته است.

ادیسون که بیشتر حق امتیازهای ثبت شده اش در مورد برق مستقیم یا Direct Current, DC بود، پس از تاسیس شرکت جنرال الکتریک، که هنوز هم یکی از بزرگترین شرکتهای جهان است، به دنبال همگانی شدن شبکه برق DC در آمریکا بود. در حالی که اروپایی ها و همچنین شرکت وستینگهاوس در آمریکا برق آلترناتیو یا Alternative Current, AC را به این دلیل که توزیع و تبدیل ولتاژ آن راحتتر است، ترجیح میداند. این شرکت با استخدام تسلا تمام تجهیزات برق AC را طراحی و تولید کرد و این کار احتمالا برای تسلا به خاطر رقابت شخصی اش با ادیسون، چیزی بیش از یک کار طراحی مهندسی بود. از طرف دیگر ادیسون که می دید رقیب او موفق تر عمل میکند و با استاندارد شدن برق AC تمام حق امتیازهای او که مربوط به DC بود، بی استفاده خواهند شد، سعی داشت در کار رقیب سنگ اندازی کند. مثلا با آوردن اسب و گاو و فیل به پارک های عمومی و نمایش اینکه چطور این حیوانات در اثر برق AC می میرند، سعی داشت در ذهن مردم برق آلترناتیو را خطرناک جلوه دهد. حتی نقل شده که ایده اعدام زندانیان روی صندلی مرگ با برق AC متعلق به ادیسون است تا شاید جامعه در برابر استفاده از برق AC مقاومت کند. به هر حال این حیله ها موثر واقع نشد و برق آلترناتیو از آن زمان تا کنون در همه دنیا استفاده میشود. البته شرکت جنرال الکتریک متعلق به ادیسون توانست خود را با شرایط منطبق سازد و رشد کند.

ادیسون مانند هر ثروتمند دیگری که سعی دارد بر ثروت خود بیافزاید، فرصت های تجاری پیش آمده را از دست نداد و به عنوان مثال شرکت فیلم سازی تاسیس کرد. نکته جالب این است که یکی از اولین فیلم های او به نام

Fatima's Coochee-Coochee Dance, 1896 درباره رقاصه ای عربی است که چهره غیراخلاقی از اعراب و مسلمین ارائه میکند. این مقاله در این باره مفصلا توصیح داده است.

آنچه در پایان به عنوان جمع بندی میتوانم عرض کنم این است که ادیسون فقط یک فرصت طلبی بود که مثل همه فرصت طلب های دیگر سعی داشت از ایده های جدید پول بسازد و در این راه موفق هم عمل کرد، و در میان این ایده ها کمتر ایده ای یافت میشود که متعلق به خود او باشد. بنابراین آنچه که در کتابهای درسی تا همین چند سال پیش روایت شده، حاصل تلاش استعمارگران برای به زیر سلطه نگاه داشتن فکری ایرانی ها بوده است. متاسفانه هنوز هم اثرات این آموزه ها در اذهان جوانان و میان سالهای ایرانی مشهود است. برای خود من به کرات اتفاق افتاده است که به محض بیان سخنی ناموافق با فرهنگ غربی، در جواب شنیده ام که پس نباید چراغ اتاق را روشن کنی یا ماشین سوار شوی، چون اینها دستاوردهای همان تمدن غربی است. این نحوه تفکر صحیح نیست، چون مخترعان و مبتکران بسیاری از تمام ملتهای عالم در تکامل این فناوری ها دخیل بوده اند و سیستم سرمایه داری غربی فقط در انحصاری کردن تولید و درآمد ناشی از این ایده ها موفق عمل کرده است.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

مخترع تلفن کیست؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

از آن رو که در کانادا زندگی میکنم و در هر سال تحصیلی، همگام با دروسی که فرزندانم در مدرسه می آموختند، در آموزش کتابهای درسی فارسی به آنها کمک می کردم، با محتوای این کتابها کم و بیش آشنا هستم. یکی از نکاتی که برای من بسیار غم انگیز بوده و هنوز هم هست، این است که در کتابهای درسی دستاوردهای علمی غرب به نحوی اغراق آمیز و غیر واقعی همراه با تعظیم و تکریم بیان شده است. غرض این نیست که منکر تمام دستاوردهای تمدن غرب بشوم، اما واقعیت این است که هر کدام از چنین دستاوردهایی با حاشیه هایی همراه بوده که حذف آنها و تعریف نکردن آن باعث میشود که دانش آموز تصویری غیر واقعی و روتوش شده از واقعیت دریافت کند. بهتر است این مطلب را با مثالی بیان کنم:

در نسخه ای از کتاب فارسی کلاس چهارم دبستان که در دست من است، درباره اختراع تلفن چنین گفته:

معمولا داستان هر اختراعی به این ترتیب آغاز میشود  که نکته ای ساده کنجکاوی دانشمندی را بر می انگیزد. وی با شهامت و پشتکار دنبال آن را میگیرد. از شکست دلسرد نمیشود. بلکه از آن پند میگیرد. و نقایص کار خود را برطرف میکند. سرانجام پس از سالها رنج و زحمت به آرزوی خود دست می یابد و اثری جاویدان از خود باقی می گذارد.

داستان زندگی الکساندر گراهام بل مخترع تلفن نیز چنین آغاز شد. بل آموزگار کودکان کر و لال بود و از کر بودن شاگردان خود رنج می برد...

و چنین جمع بندی میکند که:

به این ترتیب بود که باز مخترعی با جرات و کوشش و پشتکار فراوان وسیله ای دیگر برای آسایش مردم تهیه کرد.

در حالی که قضیه اصلی آن قدر متفاوت از آنچه گفته شد، است که با هیچ روتوشی نمیشود قصه را چنین بیان کرد. بنا بر روایت این منبع شخصی ایتالیایی به نام آلبرتو میوچی Meucci در سال 1849 ادعای اختراع تلفن را میکند و ایشان بعدا برای ثبت اختراع و استفاده تجاری از آن به آمریکا مهاجرت میکند و در سال 1871 درخواست ثبت اختراع میکند. از آنرو که فردی فقیر بوده و نتوانسته با سرمایه داران آن زمان مذاکرات موفقی داشته باشد، توان پیگیری و پرداخت هزینه های ثبت اختراع را نداشته، لذا ثبت اختراع او به نتیجه نمی رسد. در این مدت ابزار و لوازم آزمایشگاهی او توسط دیگر افرادی که در آن آزمایشگاه کار میکردند، که بل هم یکی از آنها بود دزدیده میشود. در سال 1876 بل و شخص دیگری که به نام Elisha Gray در یک روز به اداره ثبت اختراعات رجوع میکنند و چون بل زودتر تقاضای ثبت را در آن روز داده بود، حق امتیاز اختراع تلفن به او داده میشود. در منبع دیگری خواندم که مسئول اداره ثبت از بستگان بل بوده و با مشاهده رجوع الیشا گری به اداره، در دفاتر دست برده و نام بل را زودتر ثبت کرده است. بهرحال شکایات این دو نفر یعنی میوچی و گری باعث میشود که در سال 1887 دادگاه تصمیم به بررسی احتمال تقلب بل می گیرد، ولی بخاطر مرگ میوچی پرونده پیگیری نمیشود.گراهام بل گرچه توانست حق امتیاز را برای خود نگاه دارد، اما هیچ گاه به عنوان مخترع واقعی تلفن شناخته نمیشد، تا آنجا که در سال 2002 کنگره آمریکا اعلام کرد که میوچی باید به عنوان مخترع تلفن شناخته شود.

حالا چطور میشود قصه گراهام بل را که با دزدی اختراع میوچی و زد و بند در اداره ثبت برای حق امتیاز تلفن، دنبال انحصاری کردن درآمد حاصل از اختراع بوده، را به قصه کتاب درسی ایران تبدیل کرد، من که حیرانم.

شاید بشود ادعا کرد که بخشی از این قضیه بخاطر عادت ایرانیها در اغراق است، البته شخصا بر این باورم که جامعه ایرانی برای مدت های طولانی تحت تاثیر آموزه های استعماری بوده و هرچند با ظهور انقلاب، تلاش هایی برای تغییر این شرایط شد، ولی هنوز عوامل استعمار در تمام ارکان جامعه با شدت تمام در حال تخریب هستند و آثار استعمار زدگی در همه جا قابل مشاهده است. در همه خبرگزاری های ایرانی حتی آنها که ادعای مذهبی و ملی بودن دارند، هرگونه خبری که غربیها را بی اعتبار نشان دهد، منعکس نمیشود. از طرف دیگر هرگونه خبر شبه علمی، هرچند تخیلی و یا به عنوان طرح مقدماتی باشد، که تصور پیشرفت های شگرف تکنولوژیک را در غرب تداعی کند، با آب و تاب در رادیو و تلویزیون و روزنامه های ایران مکررا گزارش میشود.

در کتابهای درسی ایران، سفر انسان به کره ماه به عنوان حقیقت مسلم علمی قلمداد میشود و هرگونه زیر سئوال بردن این قصه در ایران توهم توطئه تلقی میشود و هیچ کس در جوامع دانشگاهی به خود جرات نمیدهد عملی بودن چنین سفری را از جهت علمی و فنی در مقاله ای علمی بررسی کند. اما در غرب درصد بالایی از مردم کل قضیه را دروغ و حیله ای سینمایی می دانند. آنها هم که این قصه را باور میکنند، حداکثر ادعا میکنند که فیلم هایی که به مردم نشان داده شده در استودیو تهیه شده و آمریکا مایل نبود که تکنولوژی واقعی خود را که از آن در سفر به کره ماه استفاده کرده، فاش کند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

درباره فمینیسم

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

همیشه تصورم بر این بود که درباره فمینیسم، کسانی که تخصص مرتبط تری با این موضوع دارند، روشنگری میکنند و نیازی به امثال من نیست که وارد این بحث شوم. اخیرا که سایت موعود را مرور میکردم، مشاهده کردم که در مقالات متعددی مانند این مقاله این بحث را تشریح کرده اند. اما احساسی که از چنین مقالاتی داشتم این بود که به خواننده مقالات چنین مطلبی را القا میکنند که فمینیسم به عنوان یک جریان فکری و فلسفی مانند کمونیسم و اگزیستانسیالیسم است که فقط کسانی که اهل مطالعه درباره چنین مباحثی هستند، باید آنرا مطالعه کنند و چیزی نیست که آدم های عادی جامعه در زندگی خود با آن سر و کار داشته باشند.

واقعیت چیز دیگری است:

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

شمش های تقلبی طلا

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

چند سال پیش خبری درباره طلاهای تقلبی خواندم و فکر میکردم خبر آن را خبرگزاری ها به مردم خواهند رساند. قویا بر این باور هستم که سیاست های استعماری هنوز بر خبرگزاری های ایران تسلط دارند و هرگونه خبری که غربیها را بی اعتبار نشان دهد، در خبرگزاری ها و سایت های خبری ایرانی منعکس نمیشود. از طرف دیگر هرگونه خبر شبه علمی، هرچند تخیلی و یا به عنوان طرح مقدماتی باشد، که تصور پیشرفت های شگرف تکنولوژیک را در غرب تداعی کند، با آب و تاب در رادیو و تلویزیون و روزنامه های ایران مکررا گزارش میشود.

لذا لازم دیدم این خبر هر چند قدیمی را در اینجا ذکر کنم:

جرم حجمی طلا حدود 19.3 گرم بر سانتیمتر مکعب است و فلزی که جرم حجمی آن خیلی نزدیک به این عدد است، تنگستن است که جرم حجمی آن 19.25 است. بنابراین اگر کسی بخواهد شمش تقلبی طلا درست کند، میتواند شمشی از تنگستن درست کند و آنرا با طلا روکش کند. تقلبی بودن چنین شمشی را بسادگی نمیشود تشخیص داد و باید با مته زدن و نمونه گیری از داخل آن پی به اصل یا تقلبی بودن آن برد.

ظاهرا پیش آمده است که دولتها و بانک های بزرگ، وقتی در فشار مالی بوده اند، مقداری از ذخایر طلای خود را فروخته و برای اینکه کسی متوجه نشود، ذخایر خود را با شمش های تقلبی تولید شده به روش فوق جایگزین کرده اند و لذا همیشه این احتمال را باید درنظر گرفت که بخشی از شمش های طلای ذخیره شده در انبارها، تقلبی باشند. اما نکته ای که در مورد ذخایر طلای آمریکا قابل ذکر است، حجم قابل ملاحظه تقلبی است که در آن صورت گرفته است.

در لینک ذیل گزارش داده شده که حدود 18 سال پیش در زمان کلینتون، دولت آمریکا حدود یک میلیون و سیصد هزار تا یک میلیون و پانصد هزار شمش 400 اونسی تنگستن به یکی از کارخانه های آمریکا سفارش داده که معادل حداقل 16000 تن تنگستن است. با پیگیری های به عمل آمده مشخص شده که حدود 640000 از این شمش ها روکش طلا شده و به یکی از صندوق های نگهداری طلای آمریکا به نام Fort Knox فرستاده شده است. احتمال دارد که بقیه شمش های تنگستن نیز روکش طلا شده باشد و به بقیه مراکز فرستاده شده باشد و یا در بازار جهانی فروخته شده باشد. بعضی از شمش های طلا که بعدا به دیگر کشورها فروخته شده و مبدا آن Fort Knox بوده، پس از آزمایش معلوم شده که تقلبی بوده اند.

اما آنچه در نتیجه گیری میشود بیان کرد، این است که:

اولا این کلاه برداری مانند دیگر کلاه برداری های مالی بزرگ، توسط دولت آمریکا سازمان دهی شده است و حجم آن حداقل حدود 600 میلیارد دلار برآورد شده است. هر چند که احتمالا اولین بار نیست که آنها چنین تقلبی را کرده اند و همچنین محتمل است که دیگر دولتها و یا موسسات مالی بزرگ نیز قبلا چنین کرده باشند.

دوما آنچه که از میزان پشتوانه های مالی آمریکا و توان اقتصادی آنها گفته میشود، اغراقی بیش نیست و واقعیت این است که آمریکا بیشتر به خانه ای که مورد حمله موریانه ها قرار گرفته و شیرازه آن در حال از هم پاشیدن است، می ماند. به قدری تقلب و خلافکاری در هر زمینه رخ داده که تنشی کوچک همه این سیستم پوسیده را فرو خواهد ریخت.

سوما دولت ها و افرادی که سرمایه های خود را به صورت طلا بخواهند نگهداری کنند، باید بیشتر در مورد اصل بودن طلای خریداری شده دقت کنند، به دلیل اینکه تعداد شمش های تقلبی طلا از شمش های واقعی بیشتر است.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها