چند خبر و کمی تحلیل

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

حدود سه هفته پیش خبر رفتن رئیس ستاد ارتش آمریکا، ژنرال Dempsey، به اسرائیل پخش شد. ظاهرا در این سفر او با نتانیاهو ملاقات داشته و عدم تمایل آمریکا به همراهی با اسرائیل در حمله به ایران را تا زمان برگزاری انتخابات آمریکا، یعنی 6 نوامبر، به اطلاع او رسانده و آنها را دعوت کرده تا پایان انتخابات، از این حمله خودداری کنند. ظاهرا اسرائیلی ها دوست ندارند که زحمت بمباران مراکز هسته ای ایران را به تنهایی به عهده بگیرند و ترجیح می دهند شرایط را به جایی برسانند که آمریکا زحمت و هزینه اصلی را در این کار قبول کند. اما از آنجا که نتوانستند آمریکا را مجبور به این کار کنند، عصبانی شده و در صدد برآمدند که به نوعی دولتمردان آمریکا را تهدید کرده و بدین ترتیب آنها را مجبور به همراهی کنند. ژنرال دمپسی پس از دیدار با مقامات اسرائیلی به افغانستان رفت تا از نیروهای آمریکایی بازدید کند. هواپیمای او که در پایگاه بگرام فرود آمده بود، مورد حمله قرار می گیرد و دو نفر از همراهان او در هواپیما زخمی میشوند، ولی خود او که هواپیما را ترک کرده بود، صدمه نمی بیند. در خبرگزاری های رسمی چنین منعکس شد که طالبان چنین حمله ای را سازماندهی کرده بود. اما شواهد امر نشان میدهد که این کار نمیتواند کار آنها باشد. در پایگاه بگرام، تجهیزات حفاظتی و رادارهایی به ارزش حدود 2 میلیارد دلار کار گذاشته شده که نفوذ و حرکت افراد را کنترل می کنند. به علاوه آسمان منطقه توسط هواپیماهای بدون سرنشین دائما تحت نظر است. بنا بر ادعای این لینک، در شب حمله رادارهای پایگاه غیر فعال شده بود، و حمله کنندگان براحتی از صحنه فرار می کنند. بنابراین حمله نمی تواند کار شبه نظامیان طالبان باشد و باید کسی در پس این حمله باشد که توان نفوذ در پایگاه و از کار انداختن رادارها را داشته باشد. لذا حمله باید از طرف موساد، سازمان اطلاعاتی اسرائیل سازمان دهی شده باشد. علت این حمله را هم چنین تحلیل می کنند که اسرائیل میخواهد به دولتمردان آمریکا نشان بدهد که هر زمانی که مایل باشد، می تواند هر کدام از آنها را از بین ببرد. حتی شایعاتی مبنی بر اینکه رئیس جمهور آمریکا، اوباما، نیز به مرگ تهدید شده، شنیده شد.

تحلیل شخصی ام این است که ممکن است اوباما و حزب دموکرات ترجیح بدهند که تا قطعی شدن پیروزی شان در انتخابات، هیچ جنگی رخ ندهد. به این دلیل که رقیب آنها از احساسات مردم هنگام وقوع جنگ، بهره برداری کرده و شاید بتوانند شرایط را به نفع خود عوض کنند. اما گروه های شیطانی در پس پرده که مهار همه چیز را در آمریکا در دست دارند، جور دیگری به قضایا نگاه می کنند. آنها به خاطر تحت کنترل داشتن تمام رسانه ها، از توان خود در کنترل احساسات و روحیات مردم، اطمینان دارند و شمارش رای مردم در انتخابات نیز در دست آنها است. لذا احتمال اینکه شرایط به سمتی پیش برود که از کنترل آنها خارج شود، را نمی دهند. اما دلیل اصلی تعلل در شروع جنگ با ایران این است که ترجیح می دهند اسرائیل به تنهایی مسئولیت حمله را به عهده بگیرد. در نوشته دیگری تحت عنوان صدای طبل های جنگ توضیح داده ام که نقشه کلی گروه های شیطانی این است که با راه اندازی جنگ بین اسلام و یهودیها، شرایط را به نحوی پیش ببرند که به نابودی همزمان هر دوی آنها منجر شود. قصد آنها حمایت از یهود نیست، بلکه حمایت از یهود فقط بهانه ای برای راه اندازی جنگ با اسلام و مسلمانان و از بین بردن آنان است.

از اینکه اسرائیل تا چه اندازه موفق به مجبور کردن آمریکا به حمله به ایران شود، چیزی نمی دانم، اما آنچه که مسلم است این است که ماشین نظامی آمریکا برای حمله و نابودی مسلمین به کار گرفته خواهد شد و نه دفاع از یهود. اسرائیل برای آنها فقط نقش طعمه ای را دارد که بر سر قلاب زده اند.

نشانه دیگری که حاکی از این است که پس از وقوع جنگ بین یهودیها و مسلمانان، یهودی ها در غرب قلع و قمع خواهند شد، این است که بر احساسات ضد یهود به طور روزافزون در غرب دامن زده میشود. به عنوان نمونه اخیرا خبرهای زیادی درباره دست داشتن موساد در ماجرای یازدهم سپتامبر پخش میشود که این ویدئو کلیپ و این لینک شاهدی بر این مطلب است. ممکن است موساد در این ماجرا نقش داشته باشد، ولی اجرای چنین نقشه ای بدون هماهنگی و پشتیبانی تمام دستگاه های اطلاعاتی آمریکا برای هیچ کس عملی نبود.

درباره دلایل اهمیت روز 11 سپتامبر برای گروه های شیطانی، حرف زیاد زده شده است و شخصا اطلاعات دقیقی از صحت آنها ندارم، ولی میدانم برای بسیاری از پیروان مکاتب قدیمی و شیطانی روز مهمی است. این روز در تقویم میلادی اتیوپی که معتبرترین و قدیمی ترین تقویم میلادی است، روز اول سال است. لذا احتمال اینکه در چنین روزی گروه های شیطانی پروژه های مهم خود را شروع کنند، زیادتر است. اتفاقی که امسال در چنین روزی افتاد، حمله به سفارتخانه های آمریکا در مصر و لیبی و کشته شدن سفیر و سه نفر دیگر از کارکنان آمریکایی در بنغازی بود.

ماجرا از این قرار است که فردی یهودی به نام Sam Bacile که ادعا شده در کالیفرنیا در زمینه معاملات املاک فعال است، پولی را از حدود 100 فرد و گروه یهودی جمع می کند تا فیلمی بر علیه اسلام بسازد و این فیلم با نام Innocence of Muslims ساخته میشود. این فیلم فقط یکبار در یک سالن نمایش داده میشود و به خاطر کیفیت پایین مورد توجه قرار نمی گیرد. بعد بخش هایی از آن در اینترنت پخش شده و باز هم مورد توجه واقع نمیشود. تا آنجا که تهیه کننده فیلم بخش هایی از فیلم را با زیرنویس عربی در یوتیوب به اشتراک می گذارد و خبر آن در کشورهای عربی پخش میشود. شخصا قطعه ای 13 دقیقه ای از این فیلم را که در یوتیوب موجود است را دیدم و برداشتم این است که آنقدر کیفیت فیلم پایین است و آنقدر در توهین و جسارت به ساحت مقدس رسول الله در این فیلم افراط شده که نمی تواند برای مخاطب غربی ساخته شده باشد. غربی ها فیلم خوب زیاد دیده اند و هر فیلم بی کیفیتی نمی تواند توجه آنها را جلب کند. از طرفی دیگر این فیلم، نمی تواند پروژه ای آمریکایی محسوب شود، چون مجریان آن یهودی بوده و با سرمایه اسرائیلی ها ساخته شده است. حتی بعضی ها ادعا کرده اند که کسی را با نام ادعایی سازنده در کالیفرنیا پیدا نکرده اند. نکته دیگر اینکه جز آن کشیش دیوانه فلوریدایی کس دیگری از این فیلم استقبال نکرده که بهانه ای برای به خشم آوردن مسلمانان باشد. بنابراین تنها احتمال این است که ساخت این فیلم پروژه ای باشد که به بهانه آن و با تبلیغات، مسلمین را خشمگین کرده و با کمک عوامل نفوذی حملاتی را به سفارتخانه های آمریکا سازمان دهی کنند؛ حملاتی که برای انجام آن و کشتن سفیرو دیگر کارمندان، به نقشه قبلی و سلاح و افراد آموزش دیده و مجرب نیاز است.

اما هدف طراحان این پروژه چه میتواند باشد؟ برداشت من این است که انجام این پروژه در سالگرد واقعه یازدهم سپتامبر، به قصد تحریک احساسات غربی ها و باوراندن این مطلب که دشمن اصلی آنها اسلام است، میتواند باشد. به علاوه داستان طوری ساخته شده که از نظر مردم در غرب، تقصیر اصلی ساخت این فیلم به گردن اسرائیلی ها باشد. بنابراین در نهایت به تشدید احساسات ضد یهود نیز منجر میشود.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

درباره اختلافات سیاسی

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

قبلا در مقاله ای تحت عنوان حرف درست زدن و درست شنیدن حرف نوشته بودم که آدم ها برای ساده سازی کار تحلیل و تصمیم گیری خود، مدل هایی را از جهان خارج از ذهن می سازند. چنین مدل هایی ممکن است جوابی برای بعضی سئوالها داشته باشند، اما دیر یا زود مواردی پیدا میشود که این مدل ها قادر به تحلیل رفتار آنها نیستند. یکی از این مدل ها که خیلی استفاده میشوداین است که همه پدیده های جهان را دو قطبی ببینیم. اگر یک طرف مثبت است، طرف دیگر باید منفی باشد. یک طرف باید خیر باشد و طرف دیگر شر. هر جا دعوایی یا جنگی رخ میدهد یک جبهه نور است و دیگری ظلمت. با این مدل تحلیل درستی از جهان خارج نمیشود داشت. در عالم واقعیت میشود همه طرفین یک اختلاف به یک اندازه بد باشند و یا همه به یک اندازه خوب باشند و مثل داستان انگور و عنب و اوزوم مولوی فقط حرف هم را نفهمند.

کاربرد مدل مذکور در تحلیل سیاسی نیز بسیار شایع است. اگر با نظر کسی که از یک جریان سیاسی دفاع می کند موافق نباشید، تنها گزینه متصور این است که آشکار و یا پنهان از قطب مخالف آن جریان جانبداری میکنید. بر این باورم که همین مدل غلط مهمترین مانع آزادی بیان در همه دنیا است، چون وقتی باور گوینده این باشد که حرف او درست شنیده نخواهد شد و یا مورد سوء استفاده خواهد بود و یا دشمنی بی مورد دیگران را برخواهد انگیخت، از گفتن حرف صرفنظر می کند و عرصه را برای آنها که واقعا اغراض سیاسی دارند، خالی می گذارند. این مطلب در نهایت به این منتهی میشود که صحنه سیاست روزبروز مسموم تر و رادیکال تر شود.

هرچند مطلب فوق مهم است، اما حتی در قطبی ترین صحنه های سیاسی، اگر مردم درباره مخالفان سیاسی خود دروغ نگویند و بدون مدرک و دلیل تهمت وارد نکنند، جو سیاسی تا این اندازه مسموم نخواهد بود. قرآن در سوره مائده آیات 14 و 64، درباره مسیحی ها و یهودی ها می فرماید به دلیل اینکه آنها بعضی از معارف واحکامی را که به آنها داده شده بود، کنار گذاشتند و طغیان کردند، خداوند دشمنی و کینه بین آنها را برایشان مقرر کرد. این یعنی بروز اختلاف و دعوای سیاسی نشان دهنده این است که جامعه به گناه و فساد آلوده شده است، در چنین شرایطی از پای در آوردن رقیب سیاسی گرهی را باز نخواهد کرد، بلکه باید به درمان ریشه ای پرداخت و همه را به دوری از گناه و طغیان دعوت کرد و کاری کرد که دشمنی از بین برود و نه دشمن. باید رقابت از پا در آورده شود و نه رقیب.

در جو سیاسی دوره معاصر، هر کسی که از یک نگرش سیاسی دفاع می کند، غلیظ ترین کلمات را درباره مخالفان سیاسی بکار برده و بدترین اتهامات را به آنها نسبت میدهد. از آنهایی که با اخلاق اسلامی آشنایی ندارند و داعیه مذهب ندارند، طبیعتا انتظاری نیست، اما وقتی اتهام زننده داعیه مکتبی بودن و درد دین داشتن و حق بودن دارد، انتظار می رود که تا حد توان استانداردهای دفاع از حق را رعایت کند.

آیه 34 سوره فصلت می فرماید:

وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ

معنی: نیکی و بدی یکسان نیست. [بدی را] با بهترین شیوه دفع کن؛ [با این برخورد متین و نیک] آنگاه کسی که میان تو و او دشمنی است [چنان شود] که گویی دوستی نزدیک و صمیمی است

حتی اگر فرض کنیم که کسی درباره مخالفان سیاسی خود جانب انصاف را رعایت کند، حق بگوید و بدون مدرک و دلیل تهمت وارد نکند، باز لازم است که در بیان حرف حق خود احتیاط کرده و به نحوی بیان کند که خلافکاری هدفگیری شود و نه خلافکار. البته بعضی مواقع خلافکار و خلافکاری چنان با هم عجین شده اند که نمیشود آنها را از هم تفکیک کرد، ولی به هر حال خلافکاری باید نشانه گیری شود. هنر این است که دشمنی از پای در آورده شود و نه دشمن.

نکته دیگر اینکه عقلاً جایز است که انسان اگر مورد حمله قرار گرفت، حمله را با ضد حمله دفع کند و به این روش به بقای خود کمک کند. در حکمت 311 نهج البلاغه آمده است که ردوا الحجر من حيث جاء، فإن الشر لا يدفعه إلا الشر یعنی اگر سنگی از طرفی به شما پرت شد، آن سنگ را به همان جهت پرتاب کنید، چون شر جز با شر دفع نمیشود. اما نکته این است که هرچه قدرت روحی انسان بالاتر باشد و هرچه بیشتر متخلق به اخلاق اسلامی باشد، بیشتر تلاش خواهد کرد که به جای اینکه سر کسی را که به طرف او سنگ پرتاب کرده نشانه بگیرد، طوری سنگ را پرت کند که آن فرد از پرتاب سنگ بعدی منصرف شود. توقع نیست که همه در حد کمال به این دستور عمل کنند، اما لازم است برای عمل به آن در حد توان تلاش شود. لذا در آیه بعدی سوره فصلت می فرماید:

وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا الَّذِينَ صَبَرُوا وَمَا يُلَقَّاهَا إِلَّا ذُو حَظٍّ عَظِيمٍ

معنی: این بهترین شیوه را جز کسانی که [در زمینه خودسازی و تزکیه] پایداری کردند، نمی یابند، و جز کسانی که بهره بزرگی [از ایمان و تقوا] دارند به آن نمی رسند.

به این مطلب از زاویه دیگری نیز میتوان نگاه کرد و آن این است که اگر در دعوای سیاسی قواعد اخلاقی را کنار بگذاریم و از هر وسیله ای برای سرکوب رقیب استفاده کنیم، چه عواقبی خواهد داشت. در آیات مختلف  قرآن وقتی از گفتگوی اهل جهنم با هم، یا به تعبیر قرآن تخاصم اهل نار، نقل می کند، چنین بر می آید که اهل جهنم به دنبال اين هستند كه تقصيرات خود را گردن ديگران بياندازند و آرزوي زياد شدن عذاب ديگران را دارند، غافل از اینکه همين اشتباه آنها را مستحق آتش ميكند. اصل اين رفتار كه آدم بخواهد دنبال اين باشد كه نشان بدهد ديگران چقدر آدم هاي بدي هستند و يا كجاي كارشان غلط است، رفتاري مستوجب آتش است. آن چیزی كه کمک می کند که آدم بهشتی شود، اين است كه بفهمد که اگر خداوند متعال فقط با عدل درباره هریک از خلایق قضاوت کند، همه به جهنم می روند و خودش به همان اندازه به غفران الهی نیاز دارد که دیگران دارند. بنابراین در محضر رب جليل بايد طلب بخشش و رحمت كند و اصرار به پرداختن به گناهان دیگران نداشته باشد. به عنوان نمونه آیه 61 سوره ص می فرماید:

قَالُوا رَبَّنَا مَن قَدَّمَ لَنَا هَـٰذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ

معنی: می گویند: پروردگارا! هر کس این عذاب را از پیش برای ما فراهم آورده است، برای او در آتش عذابی دو چندان بیفزا

نكته بسيار جالبي كه در آیه بعدی این سوره به آن اشاره ميكند اين است كه چنين افرادي از اينكه کسانی كه آنها را آدم حساب نميكردند و يا به زعم آنها خلافكار بودند، را در جهنم نمي بينند تعجب ميكنند و سراغ آنها را ميگيرند. قرآن جوري اين مطلب را تعريف ميكند كه چنين برداشت كردم كه آن افراد انتظار اينكه خود را درآتش ببينند نداشتند و ديگران را مستحق آن ميدانستند.

وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَىٰ رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُم مِّنَ الْأَشْرَارِ

معنی: و می گویند ما را چه شده که کسانی را که از اشرارشان می شمردیم، نمی بینیم

بسیاری از رفتارهای سیاسی که در جامعه مشاهده می کنیم، از آن جهت که به قصد انداختن تقصيرات گردن رقیبان و گرفتار كردن آنها انجام میشود، و در جهت حل ریشه ای مشکلات که همان دوری از معارف و احکام الهی است، نیست؛ مصداق تخاصم اهل نار هستند. کسی که با این شیوه به مبارزه سیاسی می پردازد، باید بداند که رقبای او هر چند گناهکار باشند، ممکن است توبه کرده باشند واز آتش جهنم نجات یابند. بعضی ها در دفاع از حق چنین وانمود می کنند که خود حق مطلق هستند و معاذالله اگر انبيا الهي هم رجعت ميكردند در صف سیاسی آنان قرار می گرفتند. کسانی که با چنین رویکردی به دعوای سیاسی می پردازند، بهتر است آیه مذکور را هشداری برای خود بدانند.

خداوند عاقبت همه ما را به خير كند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

پاسخ به شبهه اتخاذ بخش های سودمند دین و حذف زواید

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

شاید تا بحال با کسانی برخورد کرده باشید که چنین ادعایی و یا نزدیک به آن داشته باشند:

مگر نه این است که هدف دین سعادت نوع بشر است و مگر نه این است که همه ادیان الهی با همین هدف آمده اند، پس بیاییم هر آن چه را که در هر کدام از این ادیان مفید به سعادت بشر دیدیم، اتخاذ کنیم و دستورات دینی که در ظرف زمانی و شرایط خاص برای قوم خاصی آمده کنار بگذاریم. روح کلی احکامی مانند پاکی و ناپاکی و حلال و حرام خوراکی ها را گرفته و بگذاریم هر جامعه منطبق با زمان و شرایط خود، آن را دوباره تعریف کند. آن چه را هم که در کتاب های دینی به زبان قومی خاص و با توجه به روحیات آنها بیان شده، کنار بگذاریم و بر اقوام دیگر در ظرف زمانی متفاوت تحمیل نکنیم.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

ساده لوح نباشیم

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

از روزی که رسول الله دعوت خود را آغاز کرد و آیات قرآن را برای مردم خواند، عده ای شروع به پخش شایعه و شبهه در مورد قرآن کردند. مثلا بعضی ها ادعا کردند که آهنگری رومی که به مکه آمده و حرفهایی در مورد قصص پیامبران قدیم را یاد پیامبر داده است. یا چون پیامبر به مکتب نرفته بود، حرفهای او اشعاری است که یک شاعر مجنون گفته است. پس از آن پیامبر به وحی الهی مخالفان را به مبارزه می طلبد و آنها را دعوت میکند که ده سوره مثل قرآن بیاورند برای این کار از هرکس که میخواهند کمک بگیرند، حتی از همان فردی که ادعا میکنند به پیامبر کمک کرده است؛ وبه آنها یادآور میشوند که آن فرد عرب نیست و مخالفان که عرب هستند، نیز نمیتوانند متنی در سطح ادبی قرآن بیاورند، چه رسد به این که مفاهیمی به بلندی مفاهیم قرآن داشته باشد. نکته جالب این است که با همه دشمنی و کینه مخالفان اسلام و در نظر داشتن اینکه دشمنان از هیچ چیز در دشمنی کوتاهی نکردند، اما هیچگاه نتوانستند، کتابی به عنوان رقیب قرآن بیاورند که توجه دانشمندان را جلب کند و یا مورد مراجعه مردم عادی باشد و همین مطلب از معجزات جاری قرآن است.

در اینجا قصد ندارم درباره اعجاز قرآن بحث کنم، و فقط این مقدمه را آوردم تا ناتوانی دشمنان دین را در بی اعتبار نشان دادن قرآن، یادآور شوم. اما این شکست آنها را از تلاش باز نداشته است و سیاستی که در دوره اخیر بیشتر روی آن تکیه می کنند، این است که توسط عوامل نفوذی خود و یا بازیچه قرار دادن افراد ساده لوح، خبری درباره کشف یکی دیگر از معجزات قرآن پخش می کنند و مومنین زودباور هم بدون تحقیق درباره صحت خبر و سند آن شروع به پخش کردن خبر می کنند. وقتی که خبر همه جا توسط خود مسلمین پخش شد، توسط دیگر عوامل آنها دروغ بودن خبر و بی اعتباری آن همه جا پخش میشود و چنین وانمود می کنند که اعتبار بقیه مطالبی که درباره اعجاز قرآن گفته شده، در حد آن خبر دروغ است. با این روش چنان احساس سرخوردگی در افراد سطحی نگر ایجاد می کنند که به سادگی قابل رفع نیست.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

نماز نشسته خوانده شود یا ایستاده؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

چند ماه پیش که به ایران سفر کردم، چند بار اتفاق افتاد که وقت نماز برای انجام فریضه نمازبه مسجدی که نزدیک بود، بروم. آن چه که در این مساجد قابل توجه بود، تعداد چشم گیر افرادی بود که فریضه نماز را نشسته روی صندلی به جای می آوردند. در بعضی از مساجد حتی به نظر می آمد که تا یک چهارم افراد به این روش نماز بخوانند. جالب تر این که در بین افراد مسن تری که با آنها برخورد داشتم و به مسجد نمی رفتند، به ندرت کسی را میشد یافت که به روش صحیح نماز بخواند.

چندین سال پیش که مشکل دیسک کمر داشتم، به توصیه پزشک چند روز نماز خود را نشسته خواندم. تجربه شخصی من این بود که این کار فشاری را که میتواند بین همه مهره های کمر تقسیم شود، محدود به مهره های گردن می کند و بیشتر باعث درد در آن ناحیه میشود، مگر اینکه آدم از خیر سجده کردن بگذرد. به این جمع بندی رسیدم که پزشکانی که نشسته خواندن نماز را توصیه می کنند، احتمالا در تمام طول عمر خود نه تجربه خواندن نماز نشسته و نه ایستاده را دارند.

میزان ابتلا به بیماری های زانو و کمر در بین ایرانی ها نباید خیلی متفاوت از کشورهای دیگر باشد. بنابراین میزان کسانی که مجبورند نماز خود را نشسته بخوانند، نباید از متوسط دنیا تفاوت چندانی داشته باشد. در حالی که خواندن نماز جماعت به صورت نشسته در مساجد دیگر دنیا به ندرت مشاهده میشود و افرادی بسیار مسن قادر هستند که فریضه نماز را به راحتی به جای آورند.

نکته دیگر این که تفاوت نمی کند که مشکل کمر داشته باشید و یا زانو درد، یا درد قوزک پا، و یا حتی سردردی که در آن احتمال فشار به رگ های مغز باشد؛ در همه این موارد بعضی پزشکان ایران توصیه به نشسته خواندن نماز می کنند، که خود نشانه این است که چنین توصیه هایی به پشتوانه تحقیقات علمی نمی تواند باشد.

آنچه برای من جالب توجه است، این است که هیچ کس از پزشکان ایرانی سئوال نمی کند بر اساس چه تحقیق و مطالعه ای چنین توصیه هایی را انجام می دهند، در حالی که انتظار می رفت علاوه بر این، در بررسی میزان اعتبار تحقیقات آنها ازگروه های مستقل و بی طرف علمی حتی در دیگر کشورهای اسلامی کمک بگیرند. آنها که با سابقه تحقیقات پزشکی کم و بیش آشنا هستند، می دانند که درباره هر یک از چنین توصیه های پزشکی چقدر بحث و اختلاف نظر وجود دارد. مثلا برای دهها سال توصیه پزشکان برای کسانی که مشکلات حاد دیسک کمر داشتند، این بود که مدتی را به استراحت مطلق بپردازند. اما تحقیقات بیشتر نشان داد که استراحت مطلق بی فایده است. دلیل آن هم این است که مهره های کمر و عضله های مرتبط برای تغذیه و حفظ آمادگی خود، نیاز به حرکت و تمرین دارند و استراحت مطلق به تخریب آنها کمک می کند. همین مطلب در نشسته خواندن نماز نیز صادق است. کافی است یک ماه نشسته نماز بخوانید و زانوهای خود را تمرین ندهید، تا دریابید که زانوهای شما دیگر توان انجام یک نشست و برخاست ساده را ندارند.

اگر شما در حرفه پزشکی نباشید و از یک پزشک درباره علت و یا مرجع دستورات پزشکی او سئوال کنید، بعید است که جوابی دریافت کنید، چون بهانه آنها معمولا این است که افراد خارج از حرفه، توان درک و یا بررسی آن را ندارند. زیر سئوال بردن چنین توصیه هایی هم معمولا به متهم شدن به تعصبات غیر علمی و عوامی گری منجر میشود. البته مختصری اطلاعات و تجربه از تاریخ پزشکی به آدم کمک می کند که چنین برخوردهایی را جدی نگیرد و متاثر نشود.

این مطلب را فقط به عنوان نمونه عرض می کنم که در سالهای اخیر تبلیغات فراوانی درباره مضرات توالت ایرانی شد و پزشکان ایرانی درباره ضرر آن و بهتر بودن توالت به اصطلاح فرنگی توصیه هایی داشتند. این تبلیغات تا به جایی در مردم ایران اثر کرده که در سفر اخیر خود به ایران خانه نوسازی را ندیدم که در آن توالت سنتی به کار رفته باشد و برداشت عموم این است که توالت فرنگی نتیجه پیشرفت های تکنولوژیک و دستاوردهای علمی غرب است. بعضی ها هم برای این که توالت فرنگی را تبلیغ کنند، مدعی شدند که آریایی های قدیم نیز از این توالت استفاده می کردند و با حمله اعراب و مغول توالت چینی که به اشتباه به توالت ایرانی معروف است، در ایران متداول شده است. البته این نکته معترضه بماند که با یک حساب سرانگشتی یافتم که حدود دو سوم این توالت ها هم رو به قبله یا پشت به قبله کار گذاشته شده اند. در حالی که اگر فرض کنیم که آرشیتکت و معمار ساختمان از این که توالت نباید رو به قبله باشد، اطلاعی نداشته باشد، باید از نظر حساب احتمالات حدود 50 درصد توالت ها اشتباه کار گذاشته شده باشد، و نه بیشتر.

حال بشنوید از داستان توالت در غرب:

این لینک فواید بی شماری را برای توالت سنتی و یا به قول ما ایرانی لیست کرده است و تغییر توالت ها در غرب به مدل به اصطلاح فرنگی را که از قرن 19 شایع شد، یک اشتباه تاریخی قلمداد می کند و لیست بلندی از بیماری هایی که به خاطر این توالت ها در جوامع غربی شایع شده را آورده است. به عنوان نمونه آمار سرطان روده بزرگ در آمریکا حدود 150000 مورد در سال بوده ولی در جوامعی که از توالت های سنتی استفاده می کنند، این آمار بسیار پایین است. در همان لینک در مورد تحقیقات دکتر سعید راد مطالبی آورده است. این دکتر حدود 10 سال پیش در تحقیق مفصلی نشان داده است که توالت ایرانی از نظر سلامتی بهتر از توالت فرنگی است. جالب این که استناد این لینک به تحقیقات دکتری ایرانی است تا از آن در اثبات ادعای خود کمک بگیرد. ایرادات توالت فرنگی تا به آن جا حساسیت در مردم ایجاد کرده که بعضی ها دست به ابداعاتی زده اند و محصولاتی را ارائه کرده اند که بتواند تا حد امکان توالت های آنها را به توالت سنتی نزدیک تر کند. این که چرا تحقیقات علمی و جدی دکتر راد و امثال او در ایران به گوش دیگران نمی رسد، خود نیز جای سئوال دارد.

حالا قیاس کنید این دو روایت مختلف از یک پدیده را. آیا انتظار دارید که در قرن 21 و عصر انفجار اطلاعات که هر پزشکی در ایران میتواند براحتی به آخرین اطلاعات روز پزشکی و آمارها دسترسی داشته باشد، تا این اندازه نظراتشان با نظرات بقیه پزشکان دنیا متفاوت باشد؟ متاسفانه اولین حربه پزشکان ایرانی حربه تجهیل است و سئوال کننده را به برخورد غیر علمی متهم می کنند و او را ناتوان در درک مطالب پزشکی می دانند و بنابراین از جواب مستند طفره می روند.

یک نگاه ساده به دلایلی که برای فواید توالت فرنگی ذکر شده است، میزان سطحی نگری در این توصیه های به اصطلاح پزشکی را نشان میدهد. مثلا ذکر شده برای افرادی که مبتلا به یبوست هستند و هر دفعه توالت رفتن آنها بیش از 5 دقیقه طول بکشد، احتمال اختلال در گردش خون و خون رسانی به مفصل زانو وجود دارد. این دلیل معتبر نیست، چون اولویت کسی که مبتلا به یبوست است، درمان یبوست است و نه تغییر توالت. اگر یبوست درمان پذیر نبود، باید روش رفتن به توالت را اصلاح کند و نگذارد که زمان آن به بیش از 5 دقیقه برسد. اگر بیماری در کوتاه مدت قابل درمان نبود، میشود از صندلی های تاشو مخصوص استفاده کرد. در وهله آخر اگر بیماری مزمن شد و چاره دیگری نبود و امید به بهبودی وجود نداشت، استفاده از توالت فرنگی  شاید قابل توصیه باشد. دلیل دیگری که ذکر شده آسیب دیدگی مفصلی بالاتر از متوسط، در ایران در مقایسه با کشورهای غربی است که به استفاده از این نوع توالت ها نسبت داده اند. این دلیل هم درست نیست. دلیل اصلی این است که به ورزش و آمادگی جسمانی در ایران کمتر توجه میشود. انجام حرکات ورزشی و نرمشی در غرب، جزو برنامه روزانه بسیاری از مردم است و خیلی ها سعی می کنند که آمادگی جسمانی خود را در سطح مقبولی نگاه دارند.

موضوع توالت را که به ظاهر ربطی به نماز نشسته یا ایستاده خواندن ندارد، از آن جهت مطرح کردم که درباره آن تحقیقات مفصل و علمی انجام شده و حتی بعضی از این تحقیقات نیز در ایران بوده است و توسط دیگران مورد استناد واقع میشود. بنابراین حداقل انتظار این است که در ایران نیز توصیه های پزشکی در این رابطه براساس تحقیقات باشد و مستندات این توصیه ها قابل ارائه باشد، در حالی که چنین نیست. درباره فواید نشسته خواندن نماز، و بهتر بودن یا نبودن آن که اساسا تحقیقات علمی و معتبر و مستقلی انجام نشده است که بر اساس آن بتوان به بهتر بودن یکی نسبت به دیگری حکم داد. حتی بعید می دانم اکثر پزشکانی که چنین توصیه هایی را می کنند، خود تجربه شخصی از هر دو روش خواندن نماز داشته باشند تا بتوانند آنرا حداقل به عنوان تجربه شخصی توصیه کنند. پس به چه مجوزی پزشکان به خود اجازه می دهند چنین توصیه ای را انجام دهند و بخش عمده ای از جامعه را از انجام صحیح عبادات خود محروم کنند؟

بطور قطع توقعی جز این ندارم که با ارائه این مطلب به بعضی از این پزشکان، به عوام گرایی و توهم توطئه و امثالهم متهم شوم. اما خواننده این متن را دعوت می کنم قبل از انجام چنین توصیه های پزشکی آن را بیشتر بررسی کرده و درباره آن دقت و تحقیق کند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

درباره آمادگی جسمانی و پرورش و تناسب اندام

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در مورد اینکه چه تیتری انتخاب کنم، هرچه فکر کردم، چیزی بهتر از این پیدا نکردم. این که میخواهم در این باره مطلبی در حد بضاعت محدود خود ارائه کنم، نه از روی تفنن بلکه به خاطر اهمیت موضوع است. برای اینکه اهمیت موضوع را نشان دهم، با بیان تجربه شخصی خودم شروع می کنم:

حدود سن 19 سالگی که به آموزش نظامی رفته بودم، هر روز مجبور بودیم تمرینات سختی را از جمله دویدن چندین کیلومتر و یا پرش از موانع انجام دهیم. مثلا یکی از تمرین ها به این صورت بود که همه را در پای یک تپه به صف می کردند و فرمان بالا رفتن از تپه می دادند و بعد شروع به تیراندازی به پایین تپه می کردند تا اگر کسی سستی کند، از ترس گلوله مجبور به دویدن به سمت بالا شود. در چنین شرایطی علی الخصوص وقتی که روی سلامت روانی مربی نشود زیاد حساب کرد، حتی پیرمردهایی که راه رفتن عادی برایشان سخت بود، به چابکی آهوی وحشی میتوانستند از تپه بالا بروند. اما بعد از اتمام دوره آموزشی 50 روزه هیچ پیشرفتی از نظر استقامت و یا قدرت در خود مشاهده نکردم و تنها  چیزی که باقی ماند، درد مفصل های در رفته بود. در سال های بعد که به خاطر شغلم، ساعت های طولانی جلوی کامپیوتر می نشستم، ستون فقراتم صدمه دید و چاره ای جز جراحی دیسک کمر نبود. درسی که از مجموع این وقایع گرفتم این است که:

اول: برای آمادگی جسمانی و سلامت جسمی باید برنامه ریزی بلند مدت کرد و با تمرین های سخت و فشرده و در دوره کوتاه نمیشود نتیجه مناسب گرفت

دوم: آدم باید برنامه ریزی حفظ سلامت و آمادگی بدن را تا پایان عمر دنبال کند و تا حد امکان اجازه ندهد که وقفه ای در آن بیافتد.

سوم: تمرین های سخت در شرایطی که بدن آمادگی لازم را ندارد، احتمالا باعث صدمه میشود.

چهارم: برای افزایش آمادگی جسمانی و حفظ بدن، احتیاج به وسایل و امکانات خاصی نیست، بلکه بیشتر برنامه داشتن و رعایت آن مهم است. مثلا در مورد خودم، اگر پس از هر نیم ساعت کار چند حرکت نرمشی ساده انجام داده بودم، بسیاری از مشکلات جسمی یا بوجود نمی آمد و یا به مرحله حاد نمی رسید.

شرکت در کلاس های ورزشی مانند کلاس کاراته نیز به این دلیل که فقط روی جنبه های خاصی از آمادگی جسمی تمرکز می کنند، کافی نبوده و فرد باید برای جبران جنبه های دیگر شخصا برنامه ریزی و اقدام کند. به علاوه ممکن است به خاطر روش غلط آموزشی و اعمال خشونت در چنین کلاس هایی موجبات صدمه مضاعف به جسم فراهم شود.

مطلب دیگر این است که ورزش نکردن باعث خمودی و در نهایت افسردگی فرد شده و بر آمادگی روانی فرد در مقابله با حوادث روزگار نیز اثر می گذارد. حفظ عقل سالم و روحیه با نشاط مستلزم سالم نگاه داشتن بدن است.

تصور بیشتر مردم از تمرینات آمادگی جسمانی دویدن، دو آهسته، حرکات نرمشی و یا حتی وزنه برداری است. اما میشود آمادگی جسمانی را چنین معنی کرد: "توان انجام راحت و آسان وظائف روزانه و قدرت برخورد با شرایط غیر مترقبه". هر چند دویدن و یا دو آهسته مفید هستند، ولی لزوما بهترین روش برای پرورش و تناسب اندام نیستند. تمرین های تقویت قلب و عروق یا Cardiovascular مانند دویدن تنها به بالا رفتن آمادگی برای انجام کارهایی که در آن نیاز به کارکرد سریع قلب و گردش مناسب خون است، کمک می کند، آن هم به شرطی که هر جلسه تمرین حداقل 20 دقیقه طول بکشد. ضمنا اگر تمرین شما فقط شامل دو آهسته باشد، توان شما برای دو سریع افزایش نخواهد یافت. هم چنین اگر به تمرینات وزنه برداری بپردازید و در این زمینه پیشرفت کنید، ظرفیت ریه های شما تغییر نخواهد کرد و هنگام بالا رفتن از پله های زیاد مشکل خواهید داشت.

بنابراین اگر کسی بخواهد توان و آمادگی جسمانی عمومی خود را بالا ببرد، باید هم تمرین هایی که به تنفس زیاد نیاز دارد (Aerobic) و هم تمرین های بی نیاز از تنفس زیاد (Anaerobic) را در برنامه خود بگنجاند. همچنین این برنامه باید شامل تمرینات نرمشی ریتمیک که وزن بدن خود آدم در آن بکار گرفته میشود (Calisthenics) وهم شامل تمرینات افزایش قدرت و مقاومت با استفاده از وزنه Circuit training باشد.

برخلاف تصور عموم که بلند کردن وزنه را عامل همه ضایعات کمر می دانند، عوامل زیر نقش مهم تری در این ضایعات دارند:

1.       آماده نبودن عضلات و نرمش نکردن قبل از بلند کردن وزنه

2.       اینکه فقط بعضی از عضلات تقویت شده باشند و بعضی دیگر پرورش داده نشده باشد.

3.      روش نادرست بلند کردن وزنه و عدم کنترل صحیح آن

اگر اهل ورزش نیستید و به تازگی تصمیم به تدوین برنامه برای آمادگی جسمانی دارید، به یاد داشته باشید که این برنامه باید به آهستگی پیش رود و دنبال پیشرفت سریع و حرکات دارای ریسک بالا نباشید. این مطلب به شما کمک خواهد کرد که درک کامل تری از توان جسمی خود و یا احتمالا نقطه ضعف ها داشته باشید. ضمنا نکات ایمنی را هم باید در نظر داشته باشید.

برنامه تمرین باید توسط خود فرد و با توجه به توان و مشخصات فیزیکی او تدوین شود. یعنی هر کس باید تمرین را از سطوح ساده شروع کند و با توجه به نیازها و سطح پیشرفت و عواقب تمرین، برنامه خود را برای آینده تنظیم کرده و اهداف مشخصی را دنبال کند. اهداف برنامه باید مشخصات زیر را داشته باشند:

اولا مشخص و تعریف شده باشند. مثلا بعضی افراد به وزنه برداری می پردازند و در این رشته خوب پیشرفت می کنند، در حالی که قصد ویا شرایط شرکت در مسابقات قهرمانی را ندارند. لذا هدف آنها از پی گیری تمرینات مشخص نیست و تمرین های آنها اثری در زندگی عادی آنها ندارد و اتلاف وقت است.

دوما قابل اندازه گیری باشند. به عنوان مثال میتواند یکی از اهداف شما این باشد که پس از 6 ماه بتوانید مثلا 10 کیلومتر را بدوید و به تدریج سعی کنید به چنین هدفی برسید.

سوما قابل قبول و واقع بینانه باشد و مطابق شرایط جسمی و شغلی و وقت شما تعیین شده باشد.

چهارما زمان رسیدن به اهداف تعیین شده باشند و فاصله زمانی بین تمرینات هم کم و زیاد نشود.

تمرین تقویت قلب و عروق وتنفس

هدف این گونه تمرین ها این است که قلب با ضربان بیشتری کار کند و تنفس و گردش خون بیشتر از حالت عادی باشد، تا به افزایش ظرفیت ریه و قدرت قلب کمک شود. هر جلسه تمرین بهتر است بین 20 تا 60 دقیقه باشد و اگر مدت تمرین کمتر از 15 دقیقه باشد، نتیجه قابل توجهی نخواهید گرفت. ورزشکاران حرفه ای سعی می کنند سرعت تمرین را تا آنجا زیاد کنند که در طی تمرین ضربان قلب آنها در دقیقه به 220 منهای تعداد سالهای عمر آنها برسد. یعنی برای یک فرد 30 ساله حداکثر ضربان قلب در دقیقه هنگام تمرین باید 190 باشد. انتخاب نوع تمرین نیز باید تا حد امکان به نحوه زندگی و اهداف فرد نزدیک باشد. مثلا اگر کسی نیاز دارد که کوهنورد خوبی بشود، باید این گونه تمرین ها را هنگام کوه نوردی انجام دهد. ویا اگر کسی بخواهد دونده شود، باید قلب و تنفس را در هنگام دویدن تقویت کند.

اگر این گونه تمرین ها را برای حفظ عمومی سلامت میخواهید انجام دهید، می توانید هنگام دو ویا کوهنوردی ویا شنا، این تمرین ها را با شدت های متنوع انجام دهید. تعداد این گونه تمرین ها می تواند دو یا سه بار در هفته، بسته به شرایط جسمی شما و سرعت پیشرفتتان انجام شود.

تمرین های قدرت و مقاومت عضلانی:

این گونه تمرین ها را می توان به نحوی انجام داد که باعث افزایش قدرت عضلات شوند و یا افزایش مقاومت عضلات را باعث شوند. به عنوان مثال برای افزایش قدرت عضله بازو در پرس سینه میتوان وزن بالاتری را به تعداد کمتر بالا برد. در حالی که اگر افزایش مقاومت عضله مورد نظر باشد، باید وزن کمتری را به دفعات بیشتر بالا برد.

این لینک نحوه برنامه ریزی برای تمرین های مقاومتی و قدرتی را به خوبی توضیح داده است.

اگر دستگاه های ورزشی در دسترس شما هست و یا می توانید معادل آن را در خانه با امکانات موجود فراهم کنید، تمرین های مقاومتی زیر توصیه میشود. نحوه انجام آن به این صورت است که هر دفعه 10 تا 12 بار آن را انجام داده، و سه دقیقه استراحت می کنید، و این کار را سه بار تکرار می کنید. این مجموعه تمرین ها را هم 2 یا 3 دفعه در هفته می توانید انجام دهید.

Sample Basic Beginner's Resistance Training Program

Exercise name

Sets

Repetition

Muscle groups worked

1 Leg   Press

3

10–12

Quadriceps,   gluteus maximus, hamstrings
2 Bench Press

3

10–12

Pectoralis   major, anterior deltoid, triceps
3 Lat   Pull-Down

3

10–12

Latissimus dorsi, biceps,   brachialis, rhomboids, trapezius
4 Leg Curl (Controversial)

3

10–12

Hamstrings
5 Shoulder   Press

3

10–12

Anterior   deltoid, trapezius, triceps
6 Back   Extension

3

10–12

Erector   Spinae (sacrospinalis)
7 Two-Arm   Curl

3

10–12

Biceps,   brachialis
8 Curl-Ups  

3

20

Rectus   abdominis

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

-

تنها نکته ای که میخواهم اضافه کنم، این است که با امکانات ساده و بدون خرج میشود وسایل لازم برای تمرین را فراهم کرد و احتیاجی به دسترسی داشتن به امکانات یک باشگاه ورزشی نیست. مساله عمده داشتن عزم و اراده تمرین است.

به عنوان نمونه اگر بخواهید وزنه ای برای پرس قدرتی سینه درست کنید، میتوانید دو چرخ فرسوده و بی استفاده ماشین را بگیرید و دو طرف یک میله نصب کنید. وزن وزنه باید به قدری باشد که وقتی روی زمین دراز کشیده اید، بتوانید مثلا 5 بار وزنه را بلند کنید و زمین بگذارید، و پس از سه دقیقه استراحت این کار را دوبار دیگر تکرار کنید، و پس از آن به مرز خستگی رسیده و نتوانید ادامه دهید. برای اینکه وزن وزنه به مقدار کافی برسد، بالای تایر را سوراخ کرده و به مقدار کافی ماسه در آن بریزید. اگر توانستید 2 تا 3 بار در هفته این تمرین را براحتی انجام دهید، آن وقت می توانید مثلا یک کیلو ماسه به هر تایر اضافه کنید و تمرین ها را ادامه دهید.

چنین وزنه هایی را حتی با ظرفهای پلاستیکی که با آب و یا ماسه پر شده اند، می توانید به راحتی درست کنید و نیازی به صرف هزینه نیست.

فقط به یاد داشته باشید که وزنه را در شرایطی بلند کنید که اگر از دست شما رها شد، امکان افتادن آن روی شما وجود نداشته باشد و موجب صدمه نشود. مثلا اگر روی زمین دراز کشیده باشید و وزنه رها شود، احتمال اینکه صدمه بخورید کم است، اما اگر روی نیمکت دراز بکشید و وزنه را بلند کنید، چون بدن شما از زمین بالاتر است، احتمال افتادن وزنه روی شما و صدمات شدید وجود خواهد داشت.

اگر هم دسترسی به هیچ وسیله ای فراهم نباشد، از وزن بدن خود می توانید استفاده کنید و فقط تمرین هایی را انجام دهید که در آن باید بر وزن خود غلبه کنید. به این تمرین ها در انگلیسی Calisthenics گفته میشود.

حرکات نرمشی و کششی (Stretch)

از اینکه نام حرکات نرمشی و کششی ترجمه درستی از کلمه Stretch باشد، اطمینان ندارم. بهرحال خاصیت اصلی این گونه حرکات، افزایش انعطاف پذیری بدن است. عدم انعطاف بدن هنگام حرکات شدید، می تواند باعث صدمه به مفاصل، غضروف ها و عضلات شود. بنابراین حفظ انعطاف پذیری بدن باید جزو برنامه باشد.

تغذیه

معمولا وقتی از تغذیه صحبت به میان می آید، تصور همه این است که درباره این که چه چیز باید بیشتر خورده شود، صحبت میشود، در حالی که فکر می کنم درباره این که چه چیزهایی نباید خورده شود و یا کمتر خورده شود، باید بیشتر حرف زد. متوسط افراد در ایران میزان کالری لازم بدن برای انجام فعالیت روزانه را دریافت می کنند و مشکلات سوء تغذیه بیشتر در ارتباط با بد خوردن غذا و یا پر خوری است. حدیثی از  رسول الله شنیدم که می فرمود:

المعدة بيت الداء والحمية رأس الدواء

یعنی دستگاه معده خانه درد است و پرهيز كردن بهترين وسيله براي درمان است.

در مورد ایراد مکمل ها و هورمونها این لینک بهتر توضیح داده است.

اگر فعایت های ورزشی را در سطح حرفه ای و قهرمانی بخواهید دنبال کنید، شاید به مطالعه درباره روش های تغذیه نیاز داشته باشید و این اطلاعات را در لینک های زیر می توانید بیابید.

اطلاعات عمومی

لینک زیر بهترین اطلاعات و روش تمرین را برای تمام سطوح از مبتدی تا پیشرفته ارائه کرده است:

http://www.exrx.net

اگر دنبال اطلاعات مقدماتی در زمینه آمادگی جسمانی هستید، به قسمت زیر میتوانید رجوع کنید.

http://www.exrx.net/Beginning.html

در این وبسایت، اطلاعات بسیاری که بعضا به درد حرفه ای ها می خورد، را آورده است، که لازم نیست افراد مبتدی وقت خود را صرف آنها کنند. البته طرز صحیح انجام هر حرکت را به صورت یک فایل GIF نشان داده است. در قسمت

http://www.exrx.net/Exercise.html

حرکت های نرمشی و قدرتی زیادی را شرح داده است و درباره روش درست انجام آن و نکات ایمنی انجام حرکات مطلبی آورده است.

در پایان

برنامه تمرین های آمادگی جسمانی باید به نحوی تنظیم شود که قابل ادامه باشند و کمترین زحمت و هزینه را نیاز داشته باشند.

اهداف این برنامه نیز باید همه طول عمر فرد را در نظر بگیرد.

برنامه تمرین خوب باید نشاط آور بوده تا باعث دل زدگی و خستگی نشود.

اگر امکان این وجود داشته باشد که دو یا چند نفر با هم این تمرین ها را انجام دهند، احتمالا نتیجه بهتری بدست خواهد آمد.

یک دو هفته اول شروع تمرین های ورزشی معمولا با خستگی همراه بوده و ممکن است به گرفتگی عضلات هم منجر شود. ولی با ادامه آن و بالا رفتن آمادگی جسمانی، میزان خستگی و کوفتگی کمتر خواهد شد.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

چند نکته درباره مقاله ائتلاف خونین صلیب، سلفی و صهیون

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

امروز مقاله ای را در سایت موعود خواندم درباره "ائتلاف خونین صلیب، سلفی و صهیون" که حاوی مطالب هشدار دهنده و ارزنده ای بود. امیدوارم افرادی که در این باره روشنگری می کنند، بیشتر فعال شده و به بیدار شدن مسلمین از خواب غفلت کمک کنند، تا به جای اینکه هم و غم آنها قیمت مرغ باشد، در مقابل تهدیداتی که حیات آنها را تهدید می کنند، آماده دفاع باشند.

اما چند مطلب در این مقاله حاوی ایراداتی بود که میشود آن را آدرس دادن غلط نامید و موجب درک غلط از دشمن اصلی و انگیزه دشمنی او میشود.

در این مقاله آمده که:

امّا، لاية سوم و اصلي، پيچيده‌تر از لاية دومي، پنهان‌تر از آن و تعيين كننده‌تر در كار بازي قدرت است كه درباره‌اش سخن نمي‌گوييم. ائتلاف «صليب و سلفي و صهيون»، نه ائتلاف مردان سياسي آشكار در صحنه، بلكه ائتلاف مجامع مخفي و نمايندگان لژنشين آنهايند كه به فرمان مادر، يعني اشرار يهود پاي در ميدان عمل نهاده‌اند. مردان اين لايه، عمري به درازاي قرون‌ و عزمي جزم و ثابت براي سيطرة تمام بر جهان مؤمنان و مستضعفان و كينه‌اي به ژرفاي كينة ابليس دربارة خداوند، اديان و انسان دارند. در طول همة قرون، ابليس و يار ديرينش بني‌اسرائيل مترصدّ انتقام از خدا و مؤمنان اديان بوده‌اند.

معرفی یهود به عنوان صحنه گردان و مدیر جریان های پشت پرده عالم با روایت قرآن از آنها مطابق نیست. آنها که با قرآن آشنا هستند، می دانند که قرآن بی طرفانه ترین و دقیق ترین برآورد را از وضعیت یهود ارائه کرده است و خطاب قرآن به یهود در اکثر موارد، خطابی از روی نصیحت است.

در سوره آل عمران آیه 111 آمده است که:

لَن يَضُرُّوكُمْ إِلَّا أَذًى وَإِن يُقَاتِلُوكُمْ يُوَلُّوكُمُ الْأَدْبَارَ ثُمَّ لَا يُنصَرُونَ

یعنی آنها (اهل كتاب مخصوصا يهود) هرگز نمى توانند به شما زيان برسانند، جز آزارهاى مختصر، و اگر با شما پيكار كنند به شما پشت خواهند كرد (و شكست مى خورند) سپس كسى آنها را يارى نمى كند.

در آیه 112 نیز آمده که:

ضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الذِّلَّةُ أَيْنَ مَا ثُقِفُوا إِلَّا بِحَبْلٍ مِّنَ اللَّـهِ وَحَبْلٍ مِّنَ النَّاسِ وَبَاءُوا بِغَضَبٍ مِّنَ اللَّـهِ وَضُرِبَتْ عَلَيْهِمُ الْمَسْكَنَةُ

آنها هر كجا يافت شوند مهر ذلت بر آنان خورده است ، مگر با ارتباط به خدا (و تجديد نظر در روش ناپسند خود) و يا با ارتباط به مردم (و وابستگى به اين و آن ) و در خشم خدا مسكن گزيده اند، و مهر بيچارگى بر آنها زده شده.

این به این معنی است که بواسطه گناهانشان، خدا جامه ذلت بر آنها پوشانده و اگر قیام و جنب و جوشی در آنها دیده میشود، به خاطر آلت دست دیگران قرار گرفتن است و نباید آنها را ارباب تصور کرد، بلکه باید متوجه دشمن اصلی که از آنها سوء استفاده می کند، باشیم.

اما درباره دشمنی شیطان با انسان، دهها بار در قرآن هشدار داده شده است تا انسان دشمنی شیطان را دست کم نگیرد. به عنوان نمونه در سوره فاطر آیه 6 آمده که:

إِنَّ الشَّيْطَانَ لَكُمْ عَدُوٌّ فَاتَّخِذُوهُ عَدُوًّا

بی تردید شیطان، دشمن شماست، پس او را دشمن خود بگیرید.

اگر به لحن قرآن در بیان دشمنی شیطان با انسان مانند آنچه در سوره اعراف آیه 27 آمده توجه شود، متوجه عمق جدیت این امر خواهیم شد.

اینکه شیطان در پس پرده تمام مجامع مخفی و به تعبیر مقاله فوق در لایه سوم و اصلی قرار دارد، ادعایی نیست که ما بخواهیم از خود بسازیم، بلکه ادعای خود آنها است.

در مقاله صدای طبل های جنگ سعی داشتم چشم انداز کلی در این زمینه ارائه کنم و روشن کنم که معرفی یهودیت و بنی اسرائیل به عنوان دشمن اصلی اسلام و مسلمین صحیح نیست. معرفی یهود به عنوان دشمن اصلی باعث شده که تمام انرژی و توجه مسلمین به سوی آنها جلب شود، در حالی که دشمن اصلی در کنار گود منتظر خسته شدن و از پای افتادن آنها است تا با صرف کمترین انرژی و در شرایط مناسب به حیات آنها خاتمه دهد.

هرچند رجز خوانی یکی از هنرهایی است که هر دولتمردی باید داشته باشد، اما رجزخوانی باید بعد از اتمام حجت باشد.

اگر به جای رجز خوانی برای یهودی ها اهداف کسانی که آنها را به ورطه دشمنی با اسلام انداخته اند، روشن میشد، شاید نتیجه بهتری گرفته میشد. اگر برای آنها تشریح میشد که هدف اصلی شیطان و یارانش از جمع کردن آنها در سرزمین موعود این است که راحت تر بشود آنها را به مسلخ برد و قتل عام کرد، شاید ترجیح می دادند که مانند گذشته در اطراف جهان پراکنده باشند.

اگر به آنها گفته میشد که با داشتن جمعیت 15 میلیونی شانس پیروزی در مقابل جمعیت 1500 میلیونی مسلمین ندارند و روزی که مسلمین با هم متحد شوند، حتی اگر تمام سلاح های هسته ای خود را بکار ببرند، باز به تعداد کافی مسلمان باقی خواهد ماند که نابودی آنها را تضمین کند، شاید کمتر جسور و بی باک بودند.

اگر آنها می فهمیدند که شیطان در پشت پرده حمایت از آنها قرار دارد و در نهایت به چیزی کمتر از نابودی تک تک آنها راضی نمیشود، قطعا اولویت خود را در برقراری اتحاد با موحدین و پناه گرفتن در میان آنها قرار می دادند.

اگر برای آنها محتوای کتاب های خودشان مانند (Shir Ha-Shirim 2:7,3:5, 8:4) خوانده میشد، که میگوید:

“من شما را قسم داده ام، ای فرزندان اورشلیم، که جنگ براه نیاندازید تا وقتی که من فرموده ام”

و به آنها یادآوری میشد که فرمان فتح سرزمین موعود فقط در دوره موسی ، یوشع و داوود و فقط در زمانهایی که از آن سرزمین تبعید نشده بودند معتبر است، و پس از آن تا زمان برگشت منجی آخرالزمان اجازه برگشت وفتح سرزمین موعود داده نشده است و یهود حق ندارند که با قومی بر سر آن بجنگند، شاید در کار خود تجدید نظر می کردند.

در تلمود (ketubot – 111a) بنا برنقل خاخام Zeira از قوم یهود سه قسم گرفته شده است که یکی از آنها اینست که “Do not ascend in a wall”  که بدینصورت هم نقل شده که “Do not ascend like a wall” . که بصورتهای مختلف تفسیر شده است . بعضی گفته اند یعنی بصورت گروهی به سرزمین موعود برنگردید، دیگری گفته است که یعنی دیوارهای بلند وساختمان های رفیع در سرزمین موعود برپا نکنید و همچنین تفسیر شده است که برای برگشت به سرزمین موعود با قومی جنگ نکنید.

اگر برای آنها از کتاب حزقیال خوانده میشد که در آن وعده داده که دیوارهایی که دور خود کشیده اند، آنها را محفظت نخواهد کرد و خراب خواهد شد، شاید بازیچه دست شیطان نمی شدند.

حزقیال 13.11: به آنها بگو دیوارشان خراب خواهد شد. بارانی سیل آسا خواهم بارانید، تگرگی سخت خواهم آورد و طوفانی شدید خواهم فرستاد تا آنرا خراب کند.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

صدای طبل های جنگ

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

چندی پیش مقاله ای درباره جنگ احتمالی ایران و آمریکا نوشته بودم. قصدم از آن مقاله این بود که با شناخت عوامل موثر در رخداد این جنگ، بتوان کمک به عدم وقوع آن کرد. با توجه به اینکه شایعات جنگ در روزهای اخیر شدت گرفته است، می ارزد که این موضوع را البته با رویکردی دیگر بررسی کرد.

سایت دبکا که با سازمان امنیتی موساد ارتباط دارد، روز 10 مرداد خبری منتشر کرد بدین مضمون که روز جمعه 27 جولای قبل از نماز جمعه آقای خامنه ای با فرماندهان نظامی شورای جنگی تشکیل داده و به آنها ابلاغ کرده که برای جنگ در هفته های آینده آماده شوند و آن جلسه آخرین شورای جنگی است. هرچند سایت دبکا تعهدی به راست گویی ندارد و دنبال جنگ روانی است، اما بهرحال این خبر قابل تامل است. از طرفی رسانه های صهیونیستی هر روز خبرهای بیشتری از احتمال حمله اسرائیل به ایران منتشر میکنند.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

ادعای کشف ذره هیگز- بوزون

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در روزهای اخیر شاهد بودم که همه خبرگزاری های ایرانی خبر کشف ذره هیگز-بوزون را مخابره کرده بودند. حتی بعضی از آنها سعی کردند نقش دانشمندان ایرانی را در این بزرگ ترین اکتشاف قرن پررنگ نشان دهند. حتی سایت های مدعی دشمن شناسی نیز سعی کردند از غافله عقب نمانند و خبر را با تیتر دستیابی به شواهدی از وجود ذره الهی مخابره کردند. اما پشت پرده این هیاهو چیست؟

تمدن غربی چنین وانمود میکند که با اتخاذ روش علمی تجربی، دیگر نیازی به مذهب نیست و با روش های علم تجربی میشود به همه حقایق جهان دست یافت. ایرادات این رویکرد را در مقاله ای تحت عنوان درباره علم از دیدگاه تمدن غربیتوضیح داده ام.

اساسا اگر قائل به این نباشیم که هر معلولی یک علتی دارد، نمیتوان تعریفی از علم داشت، زیرا علم در واقع شناخت علت هر پدیده است. بنابراین کسی که دم از علم بزند، چاره ای جز این ندارد که معتقد به نظام علی (با کسر ع و تشدید ل) باشد. یعنی هر معلولی، علتی دارد و خود آن علت نیز علت دیگری دارد و به صورت زنجیروار این توالی علل تا بی نهایت ادامه دارد، بدون اینکه تسلسلی در آن راه داشته باشد. یعنی الف علت ب باشد و ب علت الف. بنابراین لازمه تفکر علی، اعتقاد به خالق و وجودی بی نهایت که سلسله علت ها به او ختم میشود، است.

آزمایشگاه Large Hadron Collider) LHC) در سرن نمونه ای کلاسیک از موسسات علمی غربی است. در چنین موسساتی حتما دو طایفه از افراد را میتوان یافت. دسته اول افرادی هستند که بهره ای از علم و فن دارند، ولی یا بخاطر تمرکز شدید بر موضوعات علمی و یا به دلیل بهره هوشی کم و یا ضعف روحی و روانی قادر به ارائه چشم اندازی از کل سیستم و نگاه از بالا به قضایا نیستند. چنین افرادی حتی اگر افرادی باهوش باشند، آن قدر غرق در مسایلی نظیر نتایج آزمایشات، آماده کردن مقاله برای چاپ در مجلات علمی ویا اسم و رسم خود، هستند که هیچ گاه فرصت نمی یابند آزادانه بیاندیشند. در صد بالایی از حدود 10000 محقق و دانشمندی که در این مرکز کار میکنند، جزو این دسته هستند. آخرین آماری که چند سال پیش دیدم خبر از وجود حدود 4000 دانشجوی دکترا می داد که بر روی نتایج حاصل از این مرکز کار میکنند. چنین افرادی ممکن است هر روز از جلوی مجسمه شیوا Shiva در این مرکز بگذرند و اساسا برایشان این سئوال پیش نیاید که مجسمه خدایگان مرگ و نیستی هندوها در جلوی در ورودی این مرکز چه میکند. اگر هم سئوال پیش آید، با توضیحات کودکانه ای مانند شباهت رقص شیوا با حرکات ذرات زیراتمی قانع میشوند.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

درباره مریخ نورد Curiosity

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

بنا بر ادعای ناسا، مریخ نورد Curiosity روز 6 آگوست روی سطح مریخ فرود آمد. ماموریت این مریخ نورد کشف حیات در مریخ و یا مولفه های اصلی که به ایجاد حیات منجر میشوند، اعلام شده است. انتظار اولیه از NASA این است که در صدد اکتشافات فضایی باشد، کشفیات خود را در اختیار همه انسان ها قرار دهد، و در نتیجه گیری های علمی بیطرف باشد. واقعیت این است که بودجه هنگفت ناسا را دولت آمریکا تامین میکند و طبیعتا در پس این تامین بودجه، به دنبال اهداف نظامی و تبلیغاتی خود باید باشد. بنابراین انتظارات فوق نمیتواند با واقعیت منطبق باشد. لذا بعضی ها به طعنه اسم ناسا را مخفف NASA: Not About Space Anymore خوانده اند. در این مقاله سعی دارم گوشه هایی از هدف اصلی پروژه جدید ناسا را بیان کنم.

درباره دروغ بودن افسانه سفر به کره ماه مطلب زیاد نوشته شده است و این لینک فقط نمونه ای مقدماتی است. درباره این که چرا این کار از نظر مهندسی با تکنولوژی های موجود در آن زمان قابل انجام نبوده، مطلب زیاد است و خارج از حوصله این مقاله است. فقط به این نکته بسنده میکنم که با گذشت حدود 43 سال از اولین ماموریت آپولو و پیشرفت های چشم گیر تکنولوژیک در مقایسه با آن زمان، هنوز پیاده کردن بشر در سطح کره ماه مقدور بشر نیست. البته گاه و بیگاه بعضی کشورها ادعا میکنند که در 10 یا 20 سال آینده قصد دارند فضانوردانشان را در کره ماه پیاده کنند، اما این ادعاها بیشتر به ژست های تبلیغاتی برای انتخابات شبیه است و پس از مدتی به بهانه کمبود بودجه، پروژه را به تعویق انداخته تا به آرامی به فراموشی سپرده شود.

اما در پس این نمایش، جدا از اهداف تبلیغاتی آمریکا و معرفی این دولت به عنوان ابرقدرت به جهان، هدف دیگری وجود داشت و آن این بود که در اذهان مردم القا کنند که اگر بشر توان سفر به کره ماه را دارد، پس موجودات کرات دیگر نیز میتوانند به زمین سفر کنند، و البته در القا این مطلب به جهانیان موفق عمل کردند. تصور وجود موجودات فضایی و رفت و آمد آنها به زمین به آنها این فرصت را میدهد که این توهم را القا کنند که منشا خلقت در زمین، موجودات فضایی هستند که بشر را از روی ژن خود کپی برداری کردند و حیات را با خود به زمین آورده اند، و روایت دینی از خلقت افسانه ای بیش نیست. آنها چنین القا میکنند که پیامبران کسانی بوده اند که با این موجودات فضایی در ارتباط بوده اند و بدین وسیله توانسته اند بعضی مفاهیم جدید و یا معجزات را ارائه کنند. داستان آنها به این صورت ادامه پیدا میکند که بعضی از این موجودات فضایی با نسل بشر دشمن هستند و بعضی از پیامبران از طرف آن موجودات معاند ماموریت گمراه کردن و نابودی بشر را دارند. ممکن است این مطلب دور از ذهن بیاید، ولی این گروه های شیطانی حتی برای سناریوهایی مانند نمایش هولوگرام فرود عیسی مسیح تقلبی با یک سفینه فضایی نیز برنامه ریزی کرده اند. جمع کردن همه مردم زیر یک لوا و وادار کردن آنها به اطاعت یک گروه بدون وجود دشمنی که با همه آنها دشمن است، عملی نیست. لذا برنامه قدرت های شیطانی این است که پس از حذف ادیان الهی و تسلط بر جهان، آن موجودات معاند فضایی را به عنوان دشمن معرفی کنند و بدین واسطه بتوانند جهانیان را تحت کنترل و سلطه نگاه دارند.

پرده بعدی این نمایش فرستادن مریخ نوردهای Opportunity و Spirit در سال 2004 بود. در اینجا قصد ندارم ادعا کنم که ادعای فرود و ارسال عکس های این مریخ نوردها از اساس دروغ بوده است. اصل قضیه از نظر فنی و مهندسی امکان پذیر است. اما آنچه که در این سالها رخ داده این است که این مریخ نوردها که برای انجام ماموریتی 90 روزه طراحی شده بودند، برای سالها کار کردند و یکی از آنها بیش از 3000 روز است که به ادعای آنها کار میکند و عکس هایی را از مریخ ارسال میکند. نکته جالب درباره این مریخ نوردها این بوده که هر از چند گاهی پایان ماموریت آنها اعلام میشد و ادعا میشد که ارتباط با آنها قطع شده است. بعد از آن هر بار که برای جبران ضعف در عرصه تبلیغاتی نیازی احساس میشد، ادعا میشد که این مریخ نوردها شارژ شده اند و تماس مجدد با آنها برقرار شده است و عکس های جدیدی ارسال کرده اند. مشکل این عکس ها این بود که مثلا در عکس قبلی قسمتی از مریخ نورد که در عکس نشان داده شده بود، زنگ زده بود و گرد و غبار گرفته بود و در عکس بعدی کاملا براق و تمیز بود. در حالی که چنین چیزی محال است در مریخ رخ بدهد. این لینک اول و دوم در این باره بیشتر توضیح داده اند. این اشتباه فاحش باعث شد بعضی ها ادعا کنند اگر ثابت شد که این مریخ نوردها واقعا  در مریخ هستند، باید حتما مریخی ها آنها را پیدا کرده باشند و مرتبا تمیز و سرویس کنند. اما با توجه به حجم دروغ هایی که ناسا تا بحال گفته، احتمال این که این عکس ها از مشابه این مریخ نورد در زمین گرفته شده باشد، بالاتر است.

بهرحال آنچه ناسا با فرستادن این مریخ نوردها و همچنین فونیکس بدست آورده این است که ادعای وجود آب در مریخ را در اذهان مردم دنیا جا انداخته است و هدف بعدی که با کمک پروژه Curiosity به آن میخواهد برسد، این است که شواهدی ساختگی از وجود حیات در مریخ ارائه کند، و این باور را در مردم ایجاد کنند که موجودات هوشمند در سیارات اطراف ما به وفور پیدا میشوند، تا در قدم بعد راحت تر بتوانند تصور وجود موجودات فضایی که به زمین رفت و آمد میکنند و در صدد دشمنی با بشر هستند، را به مردم تحمیل کنند.

به ادعای ناسا این مریخ نورد جدید از همان لحظات فرود شروع به ارسال عکس کرده است. با توجه به اینکه برای نیل به چنین هدفی اصلا احتیاج به فرستادن سفینه و مریخ نورد به طرف مریخ نیست، فکر میکنم زحمت این کار را به خود نداده اند و تمام صحنه سازی ها در همین زمین انجام میشود. همین مطلب باعث شده که بعضی از دانشمندان از شباهت بسیار محل فرود مریخ نورد جدید با زمین ابراز تعجب کنند.

آنچه که به عنوان جمع بندی میتوانم بیان کنم این است که ناسا این پروژه را نیز جلو خواهد برد و ادعای کشف حیات و یا موجودات هوشمند را در مریخ خواهد کرد. قدم بعدی آنها این است که پس از شکست آخرین دولتهای مستقل در دنیا و برقراری نظم نوین جهانی، با هولوگرافی فرود سفینه های فضایی و پیاده شدن موجوداتی از آنها را به نمایش بگذارند. با توجه به پیشرفت های در عرصه ژنتیک و پزشکی، امکان اینکه فرم بدن چند نفر را به صورتی تغییر دهند که این باور در مردم ایجاد شود که آنها فضایی هستند، نیز وجود دارد.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها