درباره حوادث اخیر سوریه

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

قبلا در نوشته ای تحت عنوان صدای طبل های جنگ توضیح داده ام که دلیل اصلی تعلل آمریکا و متحدانش در شروع جنگ با ایران این است که ترجیح می دهند اسرائیل به تنهایی مسئولیت حمله به ایران را به عهده بگیرد، تا چنین جنگی زمینه نابودی یهودی ها را به دست مسلمانان فراهم کند و بهانه ای مناسب برای حمله همه جانبه غرب به تمام کشورهای اسلامی و ریشه کن کردن اسلام باشد.

در چنین جنگی هدف آمریکا تامین امنیت اسرائیل نخواهد بود، بلکه هدف پیش بردن شرایط  به نحوی است که به نابودی همزمان یهودیت و اسلام منجر شود. حمایت آنها از یهود فقط بهانه ای برای تشجیع آنها در راه اندازی جنگ با اسلام و مسلمانان و از بین بردن هر دوی آنان است.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

درباره انتخابات ریاست جمهوری

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

با نزدیک شدن انتخابات ریاست جمهور، طبیعتا بخش قابل توجهی از ذهن افراد جامعه درگیر مباحث سیاسی و بررسی تبلیغات کاندیداهای ریاست جمهور خواهد شد. لذا چند مطلب هست که به زعم اینجانب، ارزش بررسی دارند:

مقایسه انتخابات ریاست جمهور ایران و آمریکا

آنطور که چهار سال پیش شایع بود، هزینه تبلیغات هر کدام از کاندیداهای اصلاح طلب در انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 حدود 300 میلیارد تومان بود. با توجه به حجم تبلیغات احمدی نژاد و در اختیار داشتن امکانات دولتی، قاعدتا باید بیش از این رقم هزینه تبلیغات او شده باشد. با احتساب همه هزینه هایی که از بیت المال شد و به حساب نیامد و هزینه دیگر کاندیداها باید رقمی بیش از 1000 میلیارد تومان برای تبلیغات خرج شده باشد. این رقم با توجه به نرخ تبادل دلار در آن زمان، به حدود یک میلیارد دلار بالغ میشد.

در سال قبل از آن، در انتخابات ریاست جمهور آمریکا فقط برای انتخابات ریاست جمهور آمریکا حدود 1.6 میلیارد دلار هزینه تبلیغات دو کاندیدای اصلی شده بود. البته جمع کل هزینه کاندیداهای انتخابات مجلس و ریاست جمهور آمریکا در سال 2008 به حدود 5.3 میلیارد دلار رسید.

در سال 2012 برای تبلیغات دو کاندیدای ریاست جمهور آمریکا حدود 2 میلیارد دلار هزینه شد که 25 درصد افزایش نسبت به دوره قبل را نشان میدهد. البته تبلیغات کاندیداهای نمایندگی مجلس بیش از 35 درصد رشد داشته و به بیش از 5 میلیارد دلار بالغ میشد.

اگر بخواهیم این دو انتخابات را با هم مقایسه کنیم، چند نکته قابل طرح است:

نکته اول: نظام حاکم بر آمریکا رسما نظام کاپیتالیزم یا سرمایه داری است و این مطلب که صاحبان سرمایه قسمت عمده مبالغ جمع آوری شده برای تبلیغات را می پردازند، کسی را شرمنده نمی کند. اما در ایران بخش قابل توجهی از این هزینه تبلیغات توسط صاحبان سرمایه پرداخت شده و یا از امکانات بیت المال هزینه میشود و نظارت کافی برای جلوگیری از آن وجود ندارد. این در حالی است که هیچ کدام از کاندیداها حاضر نیستند به در اختیار داشتن سرمایه های عمده و یا وابستگی خود به سرمایه داران بزرگ اعتراف کنند.

نکته دوم: جمعیت آمریکا حدود 4 برابر ایران است. بنابراین حتی اگر ایران دارای نظامی کاپیتالیستی بود، قاعدتا باید حجم مبلغ صرف شده برای تبلیغات بیش از یک چهارم تبلیغات آمریکا نباشد. در حالی که ایران رسما کاپیتالیست نیست و همه کاندیداها خود را شیفتگان خدمت معرفی می کنند و نه تشنگان قدرت. اینکه سرانه هزینه تبلیغات ریاست جمهوری ایران دو برابر و یا حتی مساوی سرانه تبلیغات در آمریکا باشد، اصلا قابل قبول نیست.

نکته سوم: وجه اشتراک ایران و آمریکا در این زمینه این است که دولت برای افزایش محبوبیت کاندیدای خود و تضمین پیروزی او، هزینه های جانبی بسیاری را بر جامعه تحمیل میکند که چندین برابر کل هزینه های رسمی تبلیغات است و تا سالهای متمادی جامعه باید عواقب آن را تحمل کند.

واقعیت این است که اگر کاندیداهای ریاست جمهور قصد خدمت داشته باشند و افراد جامعه هم توان بررسی برنامه های آنها و انتخاب سلیقه سیاسی آنها را داشته باشند، احتیاجی به صرف هزینه برای تبلیغات نیست. صرف این واقعیت که کاندیداها احتیاج به تبلیغ دارند، برای اثبات ناکارآمد بودن این سیستم و روش، کافی است.وجود تبلیغات به این معنی است که کاندیداها امید دارند که مردم به جای انتخاب اصلح، کسی را انتخاب کنند که بیشتر تبلیغات می کند.

نقش سرمایه داران در انتخابات

شاید از نظر مردم عادی، سلیقه سیاسی یک کاندیدا و یا وعده هایی مثل اضافه شدن یارانه، معیاری برای انتخاب او باشد. اما این مطلب برای صاحبان سرمایه متفاوت است و آنها از کاندیدایی حمایت کرده و برایش تبلیغ می کنند که فرصت رانت خواری و سوء استفاده بیشتری را در اختیار آنها بگذارد. واقعیت این است که در هر دوره ریاست جمهور، این فرصت های رانت خواری در اختیار طیف خاصی قرار داشت و با تعویض ریاست جمهور، فرصت های رانت خواری گروه قبلی محدودتر میشد.

البته بعضی از این سرمایه داران و رانت خوارها به اصطلاح تمام تخم مرغ های خود را در یک سبد نمی گذارند و هم زمان با چند کاندیدا در ارتباط هستند تا در صورت پیروزی او بتوانند منافع خود را تا حدودی حفظ کنند. اما بهر حال میزان سوء استفاده آنها تضمین شده نیست.

در جایی تحلیلی را خواندم که چنین ادعا کرده بود که رئیس واقعی ایران افرادی مثل بابک زنجانی و یا علینقی خاموشی هستند که هر رئیس جمهوری که بیاید، مجبور است اول منافع آنها را تامین کند و در صحنه عمل هیچ کاره خواهد بود. این تحلیل نمیتواند صحیح باشد. در تاریخ معاصر همه به خاطر دارند که وقتی دوره ریاست جمهور آقای هاشمی پایان یافت، باور عمومی این بود که نبض اقتصاد و سیاست ایران در دست های گروه کارگزاران باقی خواهد ماند. اما با گذشت اندک زمانی دیدیم که این گروه نتوانست موقعیت خود را حفظ کند. افرادی مثل بابک زنجانی که کل ثروت خود را در دوره احمدی نژاد جمع کرده اند، احتمالا با رفتن او فرصت های قبلی را از دست میدهند و به حاشیه رانده میشوند.

اساسا طبیعت دنیا این است که دست به دست میچرخد. در آیه 140 سوره آل عمران رب جلیل می فرماید وَتِلْكَ الْأَيَّامُ نُدَاوِلُهَا بَيْنَ النَّاسِ . یعنی ما این روزها (یِ پیروزی و ناکامی) را (به عنوان امتحان) در میان مردم می گردانیم.

واقعیت گسترش فساد مالی و تاثیرگذاری سرمایه داران در امور سیاسی زنگ خطر است

شاید بعضی ها وجود سرمایه داران بزرگ و فسادهای مالی آنها را نشانه رشد اقتصادی بدانند. اما چنین نیست و آیه 16 سوره اسراء چنین می فرماید:

وَإِذَا أَرَدْنَا أَن نُّهْلِكَ قَرْيَةً أَمَرْنَا مُتْرَفِيهَا فَفَسَقُوا فِيهَا فَحَقَّ عَلَيْهَا الْقَوْلُ فَدَمَّرْنَاهَا تَدْمِيرًا

گـر چـه بـسـيـارى از مفسران احتمالات متعددى در تفسير اين آيه داده اند، ولى به اعتقاد من حداقل آنچه از این آیه بر می آید این است که ظهور پدیده سرمایه داران بزرگ، فسادهای مالی آنان و تاثیر گذاری آنها بر دیگر امور جامعه، مقدمه استحقاق مجازات یافتن و در هم کوبیده شدن آن جامعه است. چنین مجازات هایی متناسب با هر جامعه ای متفاوت است و صورت های مختلفی میتواند داشته باشد. هلاکت جامعه میتواند به تجزیه کشور و مرگ سیاسی جامعه محدود باشد، و در شدیدترین فرم آن به مرگ و حذف کل جامعه و حتی فراموش شدن تاریخ و فرهنگ و زبان یک جامعه منتهی شود. البته هرچه زمان مجازات یک قوم به تاخیر افتد، باید انتظار مجازات شدیدتری را داشت.

شاید چنین احتمالی در ذهن بسیاری از افراد بعید به نظر بیاید. اما یک مرور مختصر از تاریخ ایران، این واقعیت را یادآوری خواهد کرد که هر زمانی که جوامع دچار انحرافات فکری و اخلاقی و مالی شده اند، گرفتار بلایایی مانند جنگ داخلی و حمله خارجی و قحطی و بیماری شده اند که تاثیرات جدی داشته اند. آیه 18 سوره مائده هرچند درباره یهود و نصاری است، ولی در مورد همه صادق است:

وَقَالَتِ الْيَهُودُ وَالنَّصَارَىٰ نَحْنُ أَبْنَاءُ اللَّـهِ وَأَحِبَّاؤُهُ قُلْ فَلِمَ يُعَذِّبُكُم بِذُنُوبِكُم

یعنی یهود و نصاری گفتند: ما پسران خدا و دوستان اوییم. بگو: (اگر گفتار شما درست است) پس چرا خدا شما را به گناهانتان عذاب می کند؟

هرچند حوادث طبیعی مانند زلزله و سیل و خشکسالی همیشه رخ میدهد، اما وقتی تعداد و شدت آن زیاد بشود، باید احتمال این را داد که این حوادث به عنوان عذاب و یا هشدار هستند و از چنین احتمالی به خدا پناه برد. اگر هم چنین علائمی طبیعی تلقی شوند و مغفول باشند، قطعا ظهور طبقه سرمایه دار رانت خوار فاسد و تشدید فاصله طبقاتی در جامعه باید به عنوان هشدار جدی و نهایی تلقی شود.

شعارهای انتخاباتی

با استانداردهای موجود، اگر یک سیاستمدار هر آنچه در دل دارد را صادقانه بیان کند، ساده لوح شناخته میشود. بلکه سیاستمدار موفق کسی است که مخاطب را خوب ارزیابی کرده و بفهمد که او انتظار شنیدن چه چیزی را دارد و حرف خود را جوری بیان کند که مخاطب فکر کند حرف دل او را میزند. بنابراین بعضی وقتها شاهد پارادوکس های عجیبی هستیم. مثلا می بینیم که شعیب بن صالح، سردار ادعایی امام زمان، دم از مکتب ایرانی می زند و کسانی که تصمیمات مهم خود را با استخاره کردن با تسبیح می گیرند، تکنوکرات میشوند.

شخصا معتقدم ادعاهای سیاستمداران را نباید جدی گرفت و باید دانست که آنچه یک سیاستمدار ادعا می کند، برآورد او از آنچه مخاطبانش انتظار دارند بشنوند، است. اگر چنین ادعایی غلط و یا ناقص باشد، بخش عمده تقصیر بر گردن مخاطبان او در جامعه است که خریدار چنین حرف هایی هستند.

اما اصطلاحاتی مانند تکنوکراسی حاصل نگاه ناقص و کودکانه فرهنگ غربی به جهان است که سعی دارد تمام مسائل دنیا را با معادله ای با یک متغیر مدل سازی کند. این نحوه تحلیل در فرهنگ غربی معمولا به اینجا منتهی میشود که برای حل بسیاری از مسایل، یک راه حل مشترک ارائه کنند. مثلا راه حل تمام مسایل بشر از جمله گرسنگی ، فقر، جنگ و اختلافات عقیدتی را در پیشرفت اقتصادی یا تکنولوژیک ویا در نهایت حذف صورت مسئله بیابند.

تکنوکراسی به این معنی که راه حل بخش عمده مشکلات بشر را پیشرفت تکنولوژی بدانیم، هر چند قبیح و منکر نیست، اما نشان از کوتاه بینی و ساده انگاری دارد که معمولا تحت تاثیر فرهنگ غربی بوجود می آید.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

درباره فیلم The Grey

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

چند روز پیش در سایت تابناک دیدم که فیلم The Grey محصول سال 2012 را برای دانلود گذاشته است و در شرح داستان فیلم چنین گفته که این فیلم درباره مبارزه انسان با طبیعت وحشی است و اینکه بی سبب نبوده که آدمی هزاران سال حتی بدون سلاح در این کره خاکی دوام آورده است. از اینکه چه کسانی با چه اهدافی در سایت تابناک، اینگونه مطالب را واژگونه معرفی میکنند، خبری ندارم. اما آنچه مسلم است این است که داستان فیلم و اهداف سازندگان آن، به هیچ وجه به آنچه در سایت تابناک گفته شده، نزدیک نیست.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

داستان مدعیان دروغین علم و تکنولوژی- بخش دوم

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در این بخش قصد دارم علل دیگری که در شدت گرفتن پدیده مدعیان دروغین علم و تکنولوژی موثر هستند، را بررسی کنم.

علت دوم:

ایراد اساسی که در رویکرد جامعه به علم و فن در دوره معاصر وجود دارد، این است که علم و فن به جای اینکه راهی برای شناخت بیشتر فعل خداوند متعال و بالنتیجه شناخت بهتر رب جلیل باشد، تنها به عنوان ابزاری برای کسب منافع مادی شناخته میشوند. همین مطلب باعث شیوع وسیطره مدرک گرایی شده است.

وقتی که چیزی ابزار حرص و طمع و تفاخر شود، طبیعتا تقلب نیز در آن راه می یابد.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

آیا انسان میتواند خداگونه شود؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

چند روز پیش در خبرها خواندم که رحیم مشایی در سخنرانی خود چنین ادعا کرده بود:

در کمتر از صدسال آینده با انسان هایی زندگی می کنیم که ساخته خود ما هستند. انسان هایی دقیقا مثل ما که با آنها انس می گیریم و زندگی می کنیم و بدون تردید این آینده قطعی بشر است.

از خود پرسیدم چرا خدا به انسان و خلق او افتخار می کند و پس از اندیشه بسیار به این نتیجه رسیدم که خداوند به خلق موجودی فکر کرد و انجام داد که مثل هیچ کس نبود و مثل خودش بود در واقع خدا با خلقت انسان خدا آفرید.

این حرف من نیست که باز بگویند که مشایی از این حرف ها زده است؛ این حرف مکاتب دینی ما است که می فرمایند بنده من طوری رفتار کن که خدا صفت شوی.

شاید از نظر کسانی که دستی در علم و فن دارند، پوچی این حرفها بدیهی به نظر بیاید، اما شخصا نگران این هستم که چنین حرفهایی از نظر جوانترها و کسانی که به علم و تکنولوژی علاقه مند هستند، ولی فرصت تعمق در آن را نداشته اند، به عنوان حرف کارشناسی، قابل توجه تلقی شود.

مرور سئوال های علمی بی جواب را از آن جهت مفید می دانم که اولا به انسان حدود دانش بشری را گوشزد می کند؛ و دوما پیچیدگی های دنیایی که در آن زندگی می کنیم را یادآور میشود. لذا بر آن شدم که چند سئوالی که علم بشر در حال حاضر قادر به یافتن جواب برای آن نیست را مرور کنم تا ارزیابی درست تری از حدود واقعی علم بشر و توانایی های او داشته باشیم. قبلا نیز در چند مقاله با عنوان های می دانید چرا یخ لیز است؟  و می دانید دوچرخه چطور کار می کند؟ همین مطلب را دنبال کرده بودم. اگر بشر که دویست سال است از دوچرخه استفاده میکند، هنوز ساز و کار تعادل آنرا نمیتواند به درستی تحلیل کند، چطور میتواند به خلق موجودی مانند خود بپردازد.

شخصا  بارها با این مطلب برخورد کرده ام که فردی در مجامع دانشگاهی، ادعاهای بزرگی می کند و ادعاهای او دستمایه تبلیغات رسانه های غربی قرار میگیرد تا عظمت و شکوه تمدن غرب را به رخ دیگران بکشند. اما پس از مدتی معلوم میشود که فرد مدعی، استاد دانشگاهی بوده که قصد داشته بودجه تحقیقات خود را با این تبلیغات تامین کند و یا کرسی در خطر خود را حفظ کند.

افرادی که به میانسالی رسیده اند، حتما در طول عمر خود بارها اخباری درباره پیدا کردن روش درمان سرطان که قادر است در زمانی کوتاه مشکل سرطان را برای همیشه حل کند، شنیده اند. شخصا موارد زیادی از این قبیل خبرها را به خاطر دارم. اما هنوز سرطان به عنوان یکی از جدی ترین عوامل مرگ و میر شناخته میشود و در بین علما فن بر سر منشا آن اختلاف است. بعضی ها عامل سرطان را ویروس دانسته و بعضی دیگر معتقدند که رشد قارچ ها در داخل بدن موجب سرطان میشود. دیگرانی هم هستند که عامل آن را اختلال در تکثیر سلولی میدانند. بهر حال بشر هنوز تا شناخت عامل سرطان و اجماع بر روی آن فاصله بسیار دارد.

تا اینجا بحث ما فقط درباره جسم بشر است، و ادعای تمام مدعیان علم و تکنولوژی نیز درباره کپی برداری از بشر، محدود به جسم میشود و هیچ کس هنوز وارد مبحث شناخت روح نشده است، چه برسد به اینکه هوس دستکاری در آن را داشته باشد. در قرآن درباره روح می فرماید که اساسا روح از عالم خلق نیست و بواسطه امر الهی ایجاد شده است. یعنی اساسا با دستکاری در طبیعت، امکان خلق روح وجود ندارد. همچنین قرآن بضاعت بسیار اندک علمی بشر را یادآوری کرده تا به تصور اینجانب، وقت خود را صرف چیزهای دست نیافتنی نکند.

سوره اسراء آیه 85:

وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّنَ الْعِلْمِ إِلَّا قَلِيلًا

معنی:از تو درباره روح می پرسند، بگو: روح از امر پروردگار من است، و از دانش و علم جز اندکی به شما نداده اند.

اما حدیثی که ایشان نقل کرده، حدیثی قدسی است بدین مضمون: عبدی اطعنی حتی اجعلک مَثَلی. یعنی بنده من مرا اطاعت کن تا تو را مثال خود قرار دهم. بین مثال و مِثل تفاوت بسیار است. در سوره شورا آیه 11 رب جلیل می فرماید:

لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَيْءٌ وَهُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ

یعنی هیچ چیزی مثل او نیست و نخواهد بود و او سمیع و بصیر است. یعنی از آن حدیث حتی به فرض اثبات سند حدیث و اعتبار آن، نمیشود چنین استنتاج کرد که انسان میتواند خداگونه شود و یا خدا با خلقت انسان، خدا خلق کرده است.

آوردن مَثل برای این است که مخاطب پی به ممثّل ببرد. تمثيل حداقل دو فايده را به همراه دارد يكي براي آن است كه آن مطالب بلند را پايين بياورند و به حس نزديك‌تر كنند تا در دسترس متوسط مخاطبان قرار بگيرد و آنها بفهمند. فايده ديگر آن است كه همين مَثلي كه از بالا به پايين آمده به عنوان يك حبل متين در دسترس ديگران باشد و به صورت نردبان براي مخاطبان خاص باشد تا آنها همين مَثل را بگيرند و بالا بروند.

اما مِثل خدا شدن محال است و قرآن بر این مطلب تصریح کرده که شبیه و مانند خدا بودن و یا شدن محال است.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

داستان مدعیان دروغین علم و تکنولوژی- بخش اول

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

در طول زندگی خود با افراد زیادی برخورد داشته ام که ادعای کشفیات شگرف علمی و یا اختراعات مهمی داشته اند. کشفیاتی که مسیر تمدن بشری را تغییر می دهد و افق های جدیدی را می گشاید. واضح است که باور کردن همه این افراد عملی نیست، و دروغگو خواندن همه آنها نیز از عقل به دور است، چون اگر حتی یک نفر از بین هزار نفر این مدعیان راستگو باشد، ارزش آن را دارد که برای پیدا کردن آن و راستی آزمایی ادعا، وقت و هزینه صرف شود. در این نوشته قصد دارم این مطلب را در حد توان تحلیل کنم.

در واقع آنچه در این زمینه مشاهده میشود، یک پدیده واحد نیست و تنها مختص به دوره معاصر هم نیست. از سده های گذشته موارد بسیاری در تاریخ ثبت شده است که مخترعین و مبتکرین ادعا کرده اند که دستگاهی را ساخته اند که بطور دائم کار میکند و یا انرژی خروجی دستگاه از انرژی مصرف شده آن بیشتر است، که این پدیده را Over-Unity می نامند. البته چنین چیزی با قوانین ترمودینامیک سازگار نیست و امکان ساخت چنین دستگاهی وجود ندارد. اما تعداد این ادعاها در تاریخ به قدری زیاد بود که بخش مهمی از وقت آکادمی های علمی جهان را تلف میکرد. این لینک  که نام خود را موزه دستگاه هایی که کار نمیکند گذاشته، بسیاری از چنین ایده هایی را لیست کرده و توضیحات جالبی در این زمینه ارائه کرده است که مرور آن توصیه میشود.

اولین گروهی که چنین ادعاهایی دارند، کسانی هستند که ذهنی فعال و هوشی سرشار دارند و واقف هستند که آنچه به عنوان قوانین ثابت فیزیک معرفی شده است، حاصل ذهن افرادی مانند خودشان است، بنابراین خود را محدود به باید و نبایدهای شناخته شده نمی کنند، اما در ارائه طرح های نوی خود و یا مشاهدات تجربی خود عجله کرده و بدون آزمایش کافی و گاها با محاسبات غلط، نتایج را گزارش میکنند. نمونه اخیر از این قبیل موارد، ادعای شکستن سد سرعت نور توسط نوترینوها بود که بعدا معلوم شد این اشتباه به خاطر خرابی دستگاههای اندازه گیری رخ داده است.

اما مدعیان دیگری نیز هستند که با علم به غلط بودن نظریاتشان و کارآیی نداشتن طرح هایشان، دست به تبلیغ درباره دستاوردهای نداشته شان می زنند. حتی موضوع دستگاههای کار دائم با این همه سابقه تاریخی درباره آن، هنوز زمینه مهمی برای چنین ادعاهایی است، بلکه چنین ادعاهایی هم بیشتر شده و هم پیچیده تر. دلیل آن هم این است که شاخه های علمی و فنی بسیار بیشتری از قدیم وجود دارد که مدعیان جدید بتوانند با استفاده از مخلوطی از آنها، ذهن مخاطب را گیج کرده تا نتواند پدیده ای که در حال رخ دادن است را درست تحلیل کند. به عنوان نمونه در این ویدئو کلیپ ضمیمه که یکی از جلسات چند ماه گذشته سمینار پربیننده و معروف TED است، فردی نه تنها روشی برای ساخت چنین دستگاهی را ارائه میکند، بلکه ادعا میکند که این کشفیات را از کتاب مقدس بهائیت الهام گرفته است. ادعاهای عجیب و غریب اکتشافات و ابتکارات، فقط محدود به دستگاه های کار دائم نیست و به عنوان نمونه سال گذشته اداره ثبت اختراعات آمریکا تقاضای ثبت اختراع ماشین سفر در زمان را دریافت کرده بود. ویا اخیرا خبرهایی بیشماری درباره ماشین هایی که سوخت آنها تنها آب مقطر است، به گوش میرسد.

نمونه دیگر از این کلاه برداری های علمی بنیاد کشی متعلق به مهران توکلی کشی است که ساکن بلژیک است. ادعای ایشان این است که به درک جدیدی از ساختار اتم و قوانین حاکم بر آن رسیده که او را قادر می سازد میدان جاذبه را تحت کنترل در آورد، بنابراین تکنولوژی ایشان علاوه بر اینکه میتواند در مسافرت های فضایی به کار گرفته شود، میتواند مشکل انرژی و تغذیه را نیز برای بشر حل کند. البته ادعای ایشان به این هم محدود نمیشود و تکنولوژی خود را نیز در درمان بیماری های ناعلاج موثر میداند.

اما درباره علل وجود چنین پدیده ای تحلیل جامعی تا بحال ارائه نشده است.

عوامل متعددی در پیدایش چنین پدیده ای سهیم هستند که هر کدام به تنهایی نیازمند تحقیقی مستقل است که از حوصله و توان نویسنده خارج است.

علت اول:

امکان کشفیات بزرگ علمی را نمی توان کلا نفی کرد. پیدا کردن مواد جدید با خواص استثنایی، شناخت نحوه استفاده از منابع انرژی که اکنون ناشناخته است، و از همه مهم تر ارائه مدل هایی کامل تربرای تحلیل پدیده های فیزیکی، در تاریخ بشر بی سابقه نیست. عمده پیشرفت های تمدن معاصر بر اساس مدلی است که در قرن 19 توسط ماکسول و دیگران، از الکتریسیته و امواج الکترومغناطیس ارائه شده است و آنچه که از دستاوردهای علمی و فنی بر اساس این مدل قابل دستیابی بود، به دست آمده است. بنابراین همین مدل مانع پیشرفت های بیشتر است و تا وقتی مدل کامل تری ارائه نشود، انتظار جهشی در علم و فن که مسیر تمدن بشری را تغییر دهد، نباید داشت.

واقعیت این است که اندیشمندان بسیاری در سده های گذشته و معاصر، نظریه ها و اختراعات و کشفیاتی داشته اند که مهم بوده اند، ولی در معرض دید عموم نیست. یکی از دلایل آن هم این است که دستگاه های اطلاعاتی و نظامی کشورها سعی دارند چنین کشفیاتی را برای خود نگاه دارند. اگر هم خبر چنین کشفیاتی به گوش جامعه علمی رسید، حداقل دو چیز را در دستور کار دارند. اولا مدعیان دروغینی را پرورش میدهند که ادعاهای مشابه داشته باشند و با کمک تبلیغاتی و پشتیبانی، آنها را در جامعه مطرح میکنند، تا هم عموم جامعه علمی و هم کشورهای رقیب را با این مدعیان دروغین سرگرم کنند. دوما پس از آن افراد وابسته خود در جوامع علمی را مامور میکنند که چنین ادعاهایی را پوچ و بی ارزش معرفی کنند. با این دو کار، اذهان کنجکاو و جستجوگر فقط نسخه تقلبی مخترعان و مبتکران را پیدا میکنند و بعد تحت تاثیر چهره های سرشناس علمی، از درست بودن چنین ادعاهایی ناامید میشوند. غافل از اینکه احتمال دارد در پشت این صحنه گردانی ها، دستگاههای اطلاعاتی و نظامی قصد مخفی کردن چیزی را دارند.

بنابراین شخصا بر این باورم که وقتی ادعای کشفیات مهم توسط چنین افراد شارلاتانی در جامعه مطرح میشود، به جای اینکه سریعا به تمسخر آنها پرداخت، باید احتمال داد که سرویس های اطلاعاتی و نظامی بعضی کشورها به دنبال لوث کردن یک کشف علمی و پاک کردن آن از ذهن جامعه و بالنتیجه استفاده اختصاصی از آن هستند.

درباره علل دیگر این پدیده انشاءالله در آینده بحث خواهم کرد.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

آیا می دانستید می توان با توپ پینگ پونگ سلاح ساخت؟

تاریخ نشر:

آیا میتوانید پدیده ای که در فیلم ضمیمه رخ میدهد را تحلیل کنید؟

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

بعضی وقتها خوب است که مطالبی که در دبیرستان یاد گرفته ایم را مرور کرده تا ببینیم چه مقدار از آن را هنوز به یاد داریم.

پزشکی متخصص را به یاد دارم که فرزند خود را برای امتحان نهایی کلاس پنجم ابتدایی برده بود، و وقتی سئوال ها را مشاهده کرده بود، خوشحال بود که از او امتحان نمی گیرند، چون جواب خیلی از آنها را بلد نبود.

فیلمی که در این لینک ضمیمه کرده ام، پدیده ای فیزیکی را نشان میدهد. شخصا بارها آنرا نگاه کردم و هیچ از اینکه چه اتفاقی دارد می افتد، سر در نیاوردم. تا اینکه از جناب استاد حازم فریپور سئوال کردم و ایشان توضیحات خوبی را ارائه  فرمودند. توصیه میکنم قبل از اینکه توضیحات ذیل را ملاحظه بفرمایید، اول فیلم را به دقت مشاهده کرده و سعی کنید شخصا نحوه کار و پدیده ای را که رخ میدهد، تحلیل کنید.

--- یک لوله مسی تو خالی به صورت یک سیم پیچ با میدان غیر یکنواخت در آمده و از آن جریانی بسیار بالا (چند ده آمپر) با فرکانس بالا (چند صد کیلو هرتز یا چند مگاه هرتز) عبور می­کند.

--- از داخل لوله آب عبور می­کند تا آن را خنک نگه دارد و ذوب  نشود.

--- یک قطعه فلزی (مثلا آلومینیوم) وارد میدان متناوب می­شود و خطوط میدان را قطع می­کند. جریانهای القایی فوکو به صورت گردابی درون آن بوجود می­آید. به دلیل شدت بالا و فرکانس بالای میدان مغناطیسی، این جریانهای گردابی بسیار قوی هستند.

--- شدت بالای جریانهای گردابی، قطعه فلزی را گرم و گداخته می­کنند.

--- طبق قانون لنز، این جریانها به گونه ای به وجود می آیند که با تغییرات میدان مغناطیسی متغییر اولیه مخافت ­کنند. این موضوع باعث می­شود تا  نیروهایی بر قطعه فلزی وارد شود که مانع ورود آن به حوزه میدان می­شود و بخواهند که قطعه را بر خلاف نیروی جاذبه زمین به سمت بالا دفع کنند.

--- سیم پیچ به گونه ای پیچیده شده که میدان یکنواختی ایجاد نمی کند یا به اصطلاح، میدان گرادیان دارد به گونه ای که هرچه قطعه به سمت پایین برود، در میدان متغییر شدیدتری قرار می­گیرد و نیروی دافعه شدیدتری به آن وارد می­شود. این امر باعث پایداری عمودی می­شود. یعنی قطعه تا جایی درون سیم پیچ پایین می­رود که نیروی دافعه رو به بالا، با نیری جاذبه خنثی شود.

--- در این جا تعادل عمومی به سادگی فوق الذکر حاصل می­شود ولی تحلیل چگونگی تعادل افقی کار پیچیده ای است. ولی به طور خلاصه این طور است که اگر قطعه معلق بخواهد از محور سیم پیچ کمی در راستای افقی جابجا شود، به سیمها نزدیکتر شده و وارد میدانی قوی تر می­شود و نیروی دافعه ناشی از جریانهای القایی، طبق قانون لنز در جهت خلاف این حرکت است و آن را به جای قبلی خود باز می­گرداند.

--- نکته کلیدی در این مسئله ، غیر یکنواخت بودن میدان در هر دو راستای عمودی و افقی یا همان گرادیان دو بعدی میدان است . اگر از یک سیم پیچ بلند یکنواخت مرتب و فشرده استفاده شود، این نتیجه حاصل نمی شود.

مشاهده مقاله به همراه کامنتها

درباره آخرین پاپ

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

روز 11 فوریه روزی بود که پاپ بندیکت قصد استعفای خود از سمت پاپ را اعلام کرد و این خبر به مهم ترین خبر دنیا تبدیل شد. اما اینکه چرا این خبر مهم است، جای بحث دارد و قصد دارم در این نوشته در حد توان خود در این باره بنویسم.

تا کنون رسم متداول در کلیسای کاتولیک این بوده که پاپ تا زمان مرگ، عنوان خود را حفظ کند و حدود 600 سال از آخرین باری که یک پاپ استعفای خود را اعلام کرده، می گذرد. پاپ های قبلی نیز در اواخر عمر با مشکلات بیماری و ضعف جسمی و عقلی روبرو بوده اند، اما حداقل 600 سال است که چنین چیزی بهانه برای تغییر پاپ نبوده است.

مشاهده بقیه مقاله در صفحه ای اختصاصی

علل شکست ملت ها به روایت خطبه قاصعه

تاریخ نشر:

باسمه تعالی

این هفته خبرهای زیادی از ایران در رسانه ها به گوش رسید، از فرستادن موجود زنده به فضا تا هواپیمای جنگنده رادار گریز. سیاق خبرها نشان از پیشرفت های علمی و تکنولوژیکی داشت که بتوان در سایه آنها تهدیدات خارجی را کم اثر تر کرد. اما خبرهای دیگری مانند ماجرای استیضاح وزیر کار و افشاگری های جلسه علنی مجلس هم رسید که نگران کننده است.

واقعیتی که گاها مغفول می ماند این است که در صحنه تعارض و تقابل بین ملتها، این افراد هستند که با هم می جنگند و یا رقابت می کنند. جنگ همیشه بین آدم ها با هم است و ابزارهای جنگی با هم نمی جنگند. ابزار جنگی و نظامی تنها وقتی موثر واقع میشوند که در دست افرادی باشند که به اهداف خود ایمان داشته باشند و از اتحاد و همدلی برخوردار باشند. آنها که خاطرات جنگ صدام علیه ایران را به یاد دارند، می دانند که در آن زمان بیش از سی کشور بزرگ دنیا همه گونه حمایت های مالی، تسلیحاتی و انسانی به صدام میکردند و در واقع ایران با تمام دنیا می جنگید. در حالی که بعضا سربازان ایرانی از کوچکترین امکانات بی بهره بودند، تا به آن حد که درحملات خود باید روی مهمات موجود در خاکریز اول دشمن حساب میکردند تا با استفاده از آن به حمله ادامه دهند. با این همه دشمنان نتوانستند هیچ امتیازی در جنگ با ایران بدست آورند.

اما وقتی اتحاد و همدلی در یک ملت رو به کاهش گذارد، زمانی است که باید در توان دفاعش در مقابل دشمنان و دفع تهدیدات، شک کرد.

سرنوشت ملت هایی که به گناه آلوده میشوند و از حقیقت و توحید به تدریج فاصله می گیرند، با کمال وضوح در خطبه ای از امام علی (ع) مشهور به خطبه قاصعه (که در نهج البلاغه با شماره 192 آورده شده) تشریح شده است که خواندن همه آن را اکیدا توصیه میکنم و در اینجا فقط فراز هایی از آن را می آورم:

از كيفرهايى كه بر اثر كردار بد و كارهاى ناپسند بر امّت‏ هاى پيشين فرود آمد خود را حفظ كنيد، و حالات گذشتگان را در خوبى‏ ها و سختى ‏ها به ياد آوريد، و بترسيد كه همانند آنها باشيد پس آنگاه كه در زندگى گذشتگان مطالعه و انديشه مى‏ كنيد، عهده دار چيزى باشيد كه عامل عزّت آنان بود، و دشمنان را از سر راهشان برداشت، و سلامت و عافيت زندگى آنان را فراهم كرد، و نعمت‏ هاى فراوان را در اختيارشان گذاشت، و كرامت و شخصيّت به آنان بخشيد، كه از تفرقه و جدايى اجتناب كردند، و بر وحدت و همدلى همّت گماشتند، و يكديگر را به وحدت واداشته به آن سفارش كردند. و از كارهايى كه پشت آنها را شكست، و قدرت آنها را در هم كوبيد، چون كينه توزى با يكديگر، پركردن دلها از بخل و حسد، به يكديگر پشت كردن و از هم بريدن، و دست از يارى هم كشيدن، بپرهيزيد، و در احوالات مؤمنان پيشين انديشه كنيد، كه چگونه در حال آزمايش‏ و امتحان به سر بردند، آيا بيش از همه مشكلات بر دوش آنها نبود و آيا بيش از همه مردم در سختى و زحمت نبودند و آيا از همه مردم جهان بيشتر در تنگنا قرار نداشتند. فرعون‏ هاى زمان، آنها را به بردگى كشاندند، و همواره بدترين شكنجه‏ ها را بر آنان وارد كردند، و انواع تلخى‏ ها را به كامشان ريختند، كه اين دوران ذلّت و هلاكت و مغلوب بودن، تداوم يافت نه راهى وجود داشت كه سرپيچى كنند، و نه چاره ‏اى كه از خود دفاع نمايند.

تا آن كه خداوند، تلاش و استقامت و بردبارى در برابر ناملايمات آنها را، در راه دوستى خود، و قدرت تحمّل ناراحتى ‏ها را براى ترس از خويش، مشاهده فرمود. آنان را از تنگناهاى بلا و سختى ‏ها نجات داد، و ذلّت آنان را به عزّت و بزرگوارى، و ترس آنها را به امنيّت تبديل فرمود، و آنها را حاكم و زمامدار و پيشواى انسانها قرار داد، و آن قدر كرامت و بزرگى از طرف خدا به آنها رسيد كه خيال آن را نيز در سر نمى ‏پروراندند. پس انديشه كنيد كه چگونه بودند آنگاه كه وحدت اجتماعى داشتند، خواسته‏ هاى آنان يكى، قلب‏هاى آنان يكسان، و دست‏هاى آنان مددكار يكديگر، شمشيرها يارى كننده، نگاه ‏ها به يك سو دوخته، و اراده‏ ها واحد و همسو بود آيا در آن حال مالك و سرپرست سراسر زمين نبودند و رهبر و پيشواى همه دنيا نشدند.

پس به پايان كار آنها نيز بنگريد در آن هنگام كه به تفرقه و پراكندگى روى آوردند، و مهربانى و دوستى آنان از بين رفت، و سخن‏ها و دل‏هايشان گوناگون شد، از هم جدا شدند، به حزب‏ها و گروه‏ ها پيوستند، خداوند لباس كرامت خود را از تنشان بيرون آورد، و نعمت‏ هاى فراوان شيرين را از آنها گرفت، و داستان آنها در ميان شما عبرت انگيز باقى ماند. از حالات زندگى فرزندان اسماعيل پيامبر، و فرزندان اسحاق پيامبر، فرزندان اسرائيل «يعقوب» (كه درود بر آنان باد) عبرت گيريد.

راستى چقدر حالات ملّتها با هم يكسان، و در صفات و رفتارشان با يكديگر همانند است.

اينك سرنوشت پراكندگى و جدايى آنان را به تماشا بنشينيد در روزگاران تيره اى كـه كـسـرى هـا و قـيـصـرهـا سـرور آنـان بـودنـد، پـايـشـان را از همه كشتزارهاى سرسبز و از دجله و فرات بريدند و آنها را از محيط هاى سر سبز و خرّم دور كردند، به سوى سرزمين هاى علفهاى خودرو و گذرگاه بادهاى سخت و جایی که زندگى در آنجاها مشكل بود تبعيد كردند،

آنـهـا را درويـش و مـستمند به شتر چرانى و زندگى مشقت بار وا گذاشتند، خانه‏ هاشان پست‏ ترين خانه ملّت‏ ها، و سرزمين زندگيشان خشك ‏ترين بيابان‏ها بود، نه دعوت حقّى وجود داشت كه به آن روى آورند و پناهنده شوند، و نه سايه محبّتى وجود داشت كه در عزّت آن زندگى كنند. حالات آنان دگرگون، و قدرت آنان پراكنده، و جمعيّت انبوهشان متفرّق بود. در بلايى سخت، و در جهالتى فراگير فرو رفته بودند، دختران را زنده به گور، و بت‏ ها را پرستش مى ‏كردند، و قطع رابطه با خويشاوندان، و غارتگرى ‏هاى پياپى در ميانشان رواج يافته بود.

ره آورد بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم حال به نعمت‏ هاى بزرگ الهى كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام صلّى اللّه عليه و آله و سلّم بر آنان فرو ريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد. و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمت‏ هاى الهى بالهاى كرامت خود را بر آنان گستراند، و جويبارهاى آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق، آنها را در بر گرفت در ميان نعمت ‏ها غرق گشتند، و در خرّمى زندگانى شادمان شدند، امور اجتماعى آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد، و در پرتو عزّتى پايدار آرام گرفتند، و به حكومتى پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند، و سلاطين روى زمين گرديدند، و فرمانرواى كسانى شدند كه در گذشته حاكم بودند، و قوانين الهى را بر كسانى اجرا مى‏ كردند كه مجريان احكام بودند، و در گذشته كسى قدرت در هم شكستن نيروى آنان را نداشت، و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمى‏ پروراند.

علل نكوهش و سقوط كوفيان آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد، و با زنده كردن ارزش‏ هاى جاهليّت، دژ محكم الهى را در هم شكستيد، در حالى كه خداوند بر اين امّت اسلامى بر «وحدت و برادرى» منّت گذارده بود، كه در سايه آن زندگى كنند، نعمتى بود كه هيچ ارزشى نمى ‏توان همانند آن تصوّر كرد، زيرا از هر ارزشى گرانقدرتر، و از هر كرامتى والاتر بود. بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ‏ايد، و پس از وحدت و برادرى به احزاب گوناگون تبديل گشته‏ ايد، از اسلام تنها نام آن، و از ايمان جز نشانى را نمى ‏شناسيد. شعار مى‏ دهيد: آتش آرى، ننگ هرگز. گويا مى ‏خواهيد اسلام را واژگون، و پرده حرمتش را پاره كنيد و پيمانى را كه خدا براى حفظ حرمت مسلمين در زمين، و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد. همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد. آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را يارى دهند، و چاره‏ اى جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. مردم! از مثل‏هاى قرآن درباره كسانى كه عذاب و كيفر شدند، و روزهاى سخت آنان، و آسيب‏ هاى شديدى كه ديدند آگاهيد، پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد، و به عذر اينكه آگاهى نداريد خود را گرفتار نسازيد، و انتقام خدا را سبك، و خود را از كيفر الهى ايمن مپنداريد، زيرا كه خداى سبحان، مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر براى ترك امر به معروف، و نهى از منكر. پس خدا، بى ‏خردان را براى نافرمانى، و خردمندان را براى ترك باز داشتن ديگران از گناه، لعنت كرد. آگاه باشيد! شما رشته پيوند با اسلام را قطع، و اجراى حدود الهى را تعطيل، و احكام اسلام را به فراموشى سپرده‏ ايد .

مشاهده مقاله به همراه کامنتها