صدای طبل های جنگ
تاریخ نشر:باسمه تعالی
چندی پیش مقاله ای درباره جنگ احتمالی ایران و آمریکا نوشته بودم. قصدم از آن مقاله این بود که با شناخت عوامل موثر در رخداد این جنگ، بتوان کمک به عدم وقوع آن کرد. با توجه به اینکه شایعات جنگ در روزهای اخیر شدت گرفته است، می ارزد که این موضوع را البته با رویکردی دیگر بررسی کرد.
سایت دبکا که با سازمان امنیتی موساد ارتباط دارد، روز 10 مرداد خبری منتشر کرد بدین مضمون که روز جمعه 27 جولای قبل از نماز جمعه آقای خامنه ای با فرماندهان نظامی شورای جنگی تشکیل داده و به آنها ابلاغ کرده که برای جنگ در هفته های آینده آماده شوند و آن جلسه آخرین شورای جنگی است. هرچند سایت دبکا تعهدی به راست گویی ندارد و دنبال جنگ روانی است، اما بهرحال این خبر قابل تامل است. از طرفی رسانه های صهیونیستی هر روز خبرهای بیشتری از احتمال حمله اسرائیل به ایران منتشر میکنند.
بعضی ها هم چنین تحلیل می کنند که بدلیل مشکلات مالی، آمریکا نیاز به راه اندازی جنگی بزرگ دارد تا به کمک آن مشکلات خود را حل کند و ممکن است حتی به جنگ با چین و روسیه نیز بپردازد. با توجه به اینکه چین از نظر اقتصادی دچار مشکل شده و همچنین به نحو عجیبی به توسعه توان نظامی خود می پردازد، احتمال برخورد از دید آنها بالاست. اما باید توجه داشت که همان گروه های شیطانی که در پس پرده قدرت را در غرب در اختیار دارند، به همان میزان و بلکه شدیدتر بر چین و روسیه مسلط هستند. اگر این قدرت ها چنان صحنه گردانی کنند که به جنگی بین قدرت های بزرگ جهان منجر شود، باید اهدافی را که در این جنگ دنبال می کنند، دقیق بررسی کرد. اینکه در اضافه کردن صفت شیطانی به این گروه ها اصرار دارم، به این دلیل است که واقعا شیطانی هستند، به این معنی که قصد آنها فقط قبضه قدرت و تسلط بر بقیه انسان ها نیست، بلکه به این وسیله قصد نابودی انسان ها به دست همدیگر را دارند.
اهداف این گروه های شیطانی در متنی که به Albert Pike منتسب است و ادعا میشود آن را حدود 140 سال پیش نوشته است، به وضوح تشریح شده است. البته ممکن است این متن حدود 70 یا 80 سال پیش نوشته شده باشد و یا انتساب آن به Pike صحیح نباشد، ولی بهرحال این نقشه توسط آن گروه های شیطانی دنبال میشود. همین مطلب درباره پروتکل های بزرگان یهود نیز صادق است. به این صورت که هیچ نخبه یهودی نمیتواند این مطالب را نوشته باشد، اما هر آن چه در آن پروتکل ها آمده، مو به مو در حال انجام شدن است و در عمل به یهودی ها نسبت داده میشود. در متن منسوب به Pike، علت جنگ جهانی دوم را ایجاد اسرائیل به عنوان رقیب جهان اسلام و همچنین قدرت یافتن کمونیسم ذکر کرده است. علت خلق کمونیسم، شکست و از بین بردن مذهب در کشورهای تحت سلطه آن و کم رنگ کردن اعتقادات توحیدی بوده است. همچنین کمونیسم باعث گسترش مادیگری عریان بوده که با فطرت انسان سازگار نیست و موجب پوچ گرایی در بشر میشود. با حذف توحید واحساس نیاز بشر به پرستش، زمینه برای پرستش شیطان و در اختیار گرفتن سرنوشت بشر توسط شیطان فراهم میشود. درباره جنگ جهانی سوم در همان متن آمده است که:
آتش جنگ جهانی سوم باید به این صورت روشن شود که بر اختلافات بین صهیونیسم و رهبران اسلامی دامن زده شود و این جنگ به سمتی هدایت شود که جهان اسلام و یهودیت همدیگر را منهدم کنند. از طرف دیگر بقیه ملتهای دنیا باید چنان گرفتار عواقب این جنگ شوند و دچار مشکلات اقتصادی و جنگ شوند که از نظر روحی، اخلاقی و اقتصادی کاملا تخلیه شوند و از پا بیافتند. ما باید چنان بی اعتقادی به خدا و پوچ گرایی و مادیگرایی را در بین مردم بگسترانیم و با مصیبت های اجتماعی آنها را گرفتار کنیم، که قطب نمای وجدان آنها سرگردان شده و دیگر هیچ جهتی را نشان ندهد. آن زمان زمانی است که آنها آماده پذیرش نور لوسیفر یا همان شیطان و پرستش او خواهند بود و آن هنگام دیگر جایی برای توحید و همچنین بی خدایی نیست و فقط شیطان پرستیده میشود.
البته در این متن این مطلب را اضافه نکرده که اگر نقشه آنها به واقعیت بپیوندد، شیطان انسان ها را به قربانی کردن یکدیگر وادار خواهد کرد تا جایی که اثری از بشر در زمین باقی نماند. همین اتفاق درباره تمدن های پیشرفته ای مثل مایاها افتاد و این تمدن بدون داشتن دشمن خارجی و بدون هیچ دلیل موجه آن قدر قربانی انسان را ادامه دادند که نابود شدند.
آنچه که برای قدرت های شیطانی اولویت دارد، این است که جنگ به نحوی هدایت شود که جهان اسلام به کلی نابود شود و یهودیت هم از بین برود. طرفداران شیطان اصلا تعهدی به هیچ دولت یا ملتی ندارند و منافع هیچ کس برای آنها مهم نیست و در راه رسیدن به اهداف خود حاضرند آمریکا یا چین و یا هر کشور دیگری را قربانی کنند و به نابودی بکشانند. بنابراین اساسا نباید وقایع جهان را بر اساس مدل ملت-دولت تحلیل کرد و برای حل آن نباید دنبال راه حل های دیپلماتیک گشت.
بررسی موضوع از زاویه ای دیگر
در اینکه انجیل دستکاری شده شکی نیست. اما دستکاریهایی که در چند صد سال پیش و علی الخصوص نسخه کینگ جیمز شده با هدف خاصی انجام شده است. مثلا در نسخه های قدیمی تر انجیل عدد ضدمسیح 616 آورده شده بود و از نسخه کینگ جیمز به بعد این عدد به 666 تغییر کرد و از آن پس به عنوان امضای شیطان پرستان درآمد؛ در حالی که اساسا هیچ دلیلی برای اینکه انجیل عددی را به عنوان عدد ضدمسیح ذکر کند وجود ندارد. صدها و حتی هزاران مورد را میتوان نام برد که در آن از عدد 666 به عنوان امضای شیطان پرستان استفاده شده است. بخش هایی از انجیل عهد عتیق توسط پیامبران بنی اسرائیل آورده شده و پیشگویی های آنها واقعی است. اما ممکن است در لابلای آن، طرفداران شیطان نقشه ها و برنامه های خود را در قالب پیشگویی اضافه کرده باشند تا قبولاندن آن به عنوان امر حتمی به معتقدین راحت تر باشد و بدین وسیله راه را برای اجرای نقشه کلی شیطان پرستان هموار کند. بنابراین اگر ثابت شد که قسمتی از پیشگویی های انجیل های جدید ساختگی است، باز باید با آنها با ظرافت برخورد کرد، چون آن کسانی که چنین تحریفی را کرده اند، باید به دلیل خاصی چنین تحریفی کرده باشند و میتواند بخشی از نقشه اجرایی آنها باشد.
شیطان موجودی بیعقل است که نتوانست دریابد که با خالق خود نمیتواند مبارزه کند و قسم خورده است که تا حد امکان بیشترین خسارت را به انسان ها وارد کند و خود میداند که وعده هایش به یارانش برای تسلط بر عالم پوچ است. اما این قدر علم دارد که بداند پیشگوییهایی که پیامبران آورده اند محقق خواهد شد. لذا سیاستی که شیطان و یارانش پیش گرفته اند این است که اولا زمینه رخداد پیش گویی ها را به نحوی ایجاد کنند که در شرایط دلخواه خودشان آن پیشگویی محقق شود و محقق شدن آن ضامن بالاترین خسارت به نوع بشر باشد. بنابراین نگاه آنها به پیش گویی ها بیطرفانه نیست و باید دانست که عده ای در صددند که آنها را در شرایطی محقق کنند که به نفع آنها تمام شود. مثلا اگر ذکر شده که مقدمه شروع جنگهای بزرگ در دمشق وقوع یک زلزله است که در آن صد هزار نفر کشته میشوند، باید دانست که عده ای سعی میکنند چنین رخدادی را حتی با یک سری انفجار اتمی زیرزمینی محقق کنند و در عین حال خود را برای بهره برداری از آن آماده میکنند.
تفکرات مشابه تفکرات انجمن حجتیه که کمک به گسترش ظلم وفساد را کمک به تعجیل ظهور قائم میدانند، در بین مسیحی ها بسیار ریشه دار است و بسیاری از آنها کمک به تحقق پیشگویی های انجیل را تعجیل نزول عیسی میدانند. در اینجا فقط به ذکر این لینک بسنده میکنم.
حال ببینیم در انجیل درباره احتمال این جنگ چه آمده است:
كتاب دانيال فصل 8 از انجيل عهد عتيق روايت جالبي از جنگ ايران و پادشاه روم دارد. در اين فصل گفته شده كه دانيال خواب ديد كه در سرزمين شوش كه تمثيل همان ايران است قوچي با دو شاخ كه يك شاخ آن بزرگتر است به همه اطراف خود فشار مي آورد و كسي جلودار آن نيست. سپس بزي كه در وسط چشمان او يك شاخ است از غرب بطرف او يورش مي برد و تمام عرض زمين را طي ميكند بدون اينكه پايش با زمين تماس پيدا كند. گويا دانيال در خواب بمب افكني را ديده كه او را بزی تك شاخ تشبيه كرده است. بهرحال بزی که او در خواب دیده با یک جهش از غرب عالم به شرق آمده، حمله كرده و قوچ را لگدكوب ميكند و دو شاخش را ميشكند و در حالي كه این بز در اوج قدرت است ناگهان شاخش ميشكند و چهار شاخ كوچكتر ديگر از سر او در مي آيد. دانيال ميگويد كه جبرئيل به گفت كه تعبیر خواب اينست كه قوچ دوشاخ يعني پادشاهان ايران و سوريه و بز امپراطوري روم است و اگر اين داستان مربوط به اين زمان باشد يعني جهان غرب. تك شاخ آن بز همان بزرگترين پادشاهی آن امپراطوري است كه ميتواند آمريكا باشد که پس از این حمله نابود میشود.
كشيشي چنين تفسير ميكرد كه حمله آمريكا و متحدانش به ايران رخ خواهد داد و سوريه و ايران صدمات فراوان ميخورند، اما پس از آن در اثر حمله روسيه، چین، كره شمالي و يا ضد حمله بيولوژيك يا شيميايي كه خود ايران انجام دهد آمريكا از بين خواهد رفت و جهان غرب به چهار مجموعه سياسي دسته بندي ميشود. ولي به تدريج يكي از اين چهار مجموعه قدرتمند تر از بقيه خواهد شد و به عنوان امپراطوری روم شناخته خواهد شد. اتحاديه اروپا به این صورتی که الان موجود است دوام نخواهد آورد و مجموعه كوچكتري شامل 10 كشور ابرقدرت بعدي خواهد بود. این امپراطوری به بیت المقدس حمله خواهد کرد تا آنرا تسخير كند و با سرور سروران، منجی آخرالزمان و قواي آسماني ميجنگد و بعد از 1150 روز كه مومنين قادر به شكست او نيستند از بين خواهد رفت ولي نه به دست بشر.
این مطلب که اگر جنگی بین ایران و اسرائیل رخ دهد، آمریکا تعهدی به تامین امنیت اسرائیل نخواهد داشت و فقط از بین رفتن همزمان ایران و اسرائیل را خواستار است، از چشم علما یهود مخفی نمانده است و این مطلب را تلویحا در نامه ای که به جرج بوش هنگام بازدید از بیت المقدس در سال 2008 نوشته اند، اعلام کرده اند. در این نامه بوش را چنین خطاب کردند:
Esteemed Mr. George W. Bush, the chief prince of Meshech and Tubal (Ezekiel38:1), leader of the west!
در کتاب حزقیال در انجیل عتیق به جوج پادشاه ماشک و توبال که با همدستی با پارس و دیگر ملتها به اسرائیل حمله میکند وعده شکست و نابودی داده شده است. یعنی علمای یهود واقف هستند که در اثر این جنگ یهود از بین خواهد رفت و فقط به بوش یادآوری کردند که آمریکا هم پس از آن نابود خواهد شد.
اگر مي بينيد كه در سالهاي اخير به اسم جهاني شدن و يا outsourcing بسياري از شركتهاي بزرگ آمريكايي سرمايه هاي خود را از آمريكا خارج ميكنند و در هند و جاهاي ديگر سرمايه گذاري ميكنند و تمام مشاغل را از آنجا ميبرند، جدا از تئوريهايي كه فقط براي مشغول كردن ذهن مردم درست ميكنند، واقعيت اين است كه برطبق اين پيش گويي به آينده آمريكا اميد ندارند و با سرعت هرچه تمامتر مشغول بردن دارائيهاي خود هستند. حتی قهرمان تخیلی آمریکا سوپرمن نیز تابعیت آمریکایی خود را لغو کرده تا به صف آزادیخواهان ایران بپیوندد.
در Isaiah يا اشعيا فصل 17 از ازبين رفتن دمشق خبر ميدهد و سپس در بند 3 بلافاصله ميگويد كه دژ افرائيم هم سقوط خواهد كرد. افرائيم و مناسه دو پسر يوسف بودند كه به يعقوب وعده داده شده بود هركدام از آنها به ملتي تبديل شوند. افرادي كه به آمريكا مهاجرت كردند را از نسل افرائيم و بقيه كشورهاي انگلوساكسون را از نسل مناسه ميدانند. گروهي كه به اسم بني اسرائيل الان در اسرائيل هستند عمدتا از يهودي هاي روسي خزري و يا اشكنازي و يا آفريقايي هستند و اساسا ربطي به بني اسرائيل ندارند.
در همين فصل كتاب اشعيا ميگويد كه از فرزندان يعقوب فقط تعداد اندکی باقي خواهد ماند مانند آن كه درخت زيتون را بشدت تكان دهي و پس از فقط چند دانه زيتون بر نوك شاخه هاي بالايي باقي بماند. چنين تفسير كرده اند كه در صورت جنگ بين ايران و غرب تمام كشورهاي انگوساكسون شامل انگليس، استراليا، آمريكا و تا حدودي كانادا از بين خواهند رفت. اینمطلب که در بین مسیحیان از شعله ور شدن آتش جنگ داخلی در سوریه حمایت میشود، سئوال های بسیاری را بر می انگیزد. چون بر طبق کتاب اشعیا از بین رفتن دمشق همزمان از بین رفتن همه کشورهای انگلوساکسون و علی الخصوص آمریکا خواهد بود، و این مطلب را هیچ کس به مسیحی ها یادآوری نمیکند.
من قبلا جزوه اي براي آمادگي براي شرايط اضطراري تهيه كرده بودم و در پستی تحت عنوان مهارتهای لازم برای گذار از شرایط اضطراری و بحرانی در این وبلاگ آنرا ضمیمه کرده ام و فكر ميكنم بيارزد كه آنرا دوباره مرور كنيد.
خیلی ممنونم از توجهتان به درخواست من.
مطلب زیبایی بود. باز هم متشکرم.
قبلا این جزوه را دیده ام اما یکباردیگر هم آن را دانلود میکنم.
از مطلبتان خیلی خوشم آمد دست شما درد نکنه
باسلام
مطلب خوب شما در شبکه ی خبری تحلیلی عدالت پرس بازنشر شد.
موفق باشید.
لینک مطلب:http://edalatpress.com/?p=31083
سلام
شما هنوز و در سال 97 هم اعتقاد دارید جنگی در راه است؟
به خصوص بعد از جمله اخیر رهبری که گفتند جنگ نخواهد شد؟
ضمن عرض سلام و تشکر
این موضوع اعتقادی نیست؛ بحث پیشگویی و نگاه کردن در جام شیشه ای هم نیست.
بلکه وقتی در محافل سیاسی ونظامی آمریکایی درباره برنامه حمله به ایران بحث میشود و شواهد عملی نشان میدهد که این برنامه کاملا جدی است، آن وقت من هم، در کنار صدها نفر دیگر، آن را گزارش میکنم؛ تا شاید به آمادگی بیشتر منجر شود. همین آمادگی دراکثر مواقع باعث میشود که فرماندهان آمریکایی در یک قدمی صدور نهایی فرمان حمله پشیمان شوند. اوایل سال جاری نیز همین اتفاق افتاد.
اما آنچه که رهبری گفته خبر نیست، بلکه تحلیل است. خبرهای زیادی به ایشان میرسد، اما ایشان وظیفه خبررسانی ندارد، بلکه آنچه میگوید این است که «اگر آماده باشیم و جبهه داخلی متحد باشد، آمریکا ریسک حمله را نخواهد پذیرفت». البته هروقت این اتحاد و همدلی خدشه دار شود، شرایط عوض میشود. خود رهبری در جواب نامه سردار قاسم سلیمانی درباره پایان یافتن داعش، هشدار داد که باید آمادگی را حفظ کنید و هنوز آنها خطر حساب میشوند. یعنی وظیفه نظامیها این است که جدا از تحلیلهای کلی که از اوضاع دارند، همه احتمالات را حساب کنند و برای آن آماده باشند.
چند روز پیش یکی از فرماندهان ارشد نظامی در جواب همین سئوال گفته بود که آمریکا در تمام دور ایران دهها پایگاه نظامی تاسیس کرده تا زمانی که شرایط را مناسب دید، حمله کرده و شرایط تجزیه کشور را ایجاد کند. تا زمانی که این پایگاهها هنوز پابرجا هستند، احتمال حمله آمریکا وجود دارد.
ممنون که پاسخ دادید.
به نظرم لازم است چند مطالب را توضیح دهم.
1. منظورم از به کار بردن لفظ «اعتقاد» کاربرد عامیانه آن بود به معنی این که این طور فکر می کنید و منظورم «ایمان و اعتقاد جزمی» نبود.
2. به نظرم وقتی رهبری بیان می کند که جنگ نمی شود، مقصودشان آن است که علی رغم همه اخبار و سخنان و سروصداهایی که مقامات آمریکایی و تحلیلگران پیرامون جنگ بیان می کنند، جمیع شرایط به نحوی است که این امکان تقریبا صفر است، دلیل آن هم در بیانات خود ایشان این ذکر شده است که چون هزینه جنگ برای آمریکا بسیار زیاد خواهد بود و صدماتی که به آن وارد می شود بیشتر از نفع هایش از جنگ است، لذا بر اساس این قائده عُقلایی ایشان می فرمایند آمریکا اگر منفعت گرایانه نیز به موضوع نگاه کند، جنگ به نفعش نخواهد بود، لذا جنگ به هیچ وجه رخ نمی دهد( البته دیوانه وار عمل کردن و نادیده گرفتن منافع و... محتمل است لکن احتمالش بسیار ضعیف است، چون ظاهرا قوه عاقله آمریکا هنوز درحال کار کردن است) حال اگر شما می فرمایید احتمال جنگ در شرایط فعلی وجود دارد، باید علاوه بر ذکر اخبار و بعضی گفته های تحلیلگران و مقامات آمریکایی و اروپایی، دلایلی بیاورید مبنی بر اینکه یا منافع آمریکا در جنگ احتمالی بیشتر از ضررهایش خواهد بود، یا اینکه آمریکا ممکن است دیوانه وار عمل کند، در غیر این صورت به نظر می رسد استدلالات مقامات ایران ارجح است.
سلام،
۱- وقتی رئیس شورای امنیت ملی آمریکا در کنفرانس مونیخ (ماه فوریه) اعلام میکند که زمان سرکوب ایران و براندازی رژیم فرا رسیده، این حرف را باید جدی گرفت و آسان از کنار آن رد نشد. این یک حرف پای منقل نیست. بلکه مقام مسئول در کنفرانس برنامه ریزی امنیتی جهان غرب سیاستهای کشور خودش را بیان میکند.
۲- حرف تحلیلگران، مثل آقای علیزاده، قابل اعتنا است. اما همیشه باید این احتمال را داد که یک یا دو پارامتر را آنها لحاظ نکرده باشند. وقتی مقام مسئؤول آمریکایی اعلام میکند که برآورد آنها این است که سقوط رژیم و تجزیه ایران شدنی است، باید به همه تحلیل گران و مقامات نظامی این را یادآور شویم که دوباره بروند و دنبال پارامترهای گم شده بگردند.
۳- فرض عاقل بودن آمریکایی ها غلط است. امروز به خبری برخورد کردم مبنی براینکه آماده باش نیروهای روسی به این دلیل است که جان بولتون به آنها نامه نوشته که گروهی از افسران طاغی نیروی دریایی آمریکا، که همسو با Deep State هستند قصد دارند یک ناو هواپیمابر چینی را غرق کنند تا جنگ دربگیرد. ظاهرا عملکرد ضعیف این فرماندهان و دشمنی آشکار آنها با ترامپ، احتمال تصفیه دسته جمعی آنها را زیاد کرده. لذا با راه انداختن جنگ میخواهند هم جلوی اخراج خود را بگیرند و هم از ترامپ انتقام بگیرند. چنین رفتاری در مقابل ایران از چنین فرماندهان طاغی محتمل است. فرض کنید ژنرال Votel با کمک تروریستهای سلفی خود در سوریه بخواهد یک حمله تروریستی سنگین برعلیه ایران راه بیاندازد که ایران چارهای جز اقدام متقابل برعلیه پایگاههای آمریکایی نداشته باشد و ناخواسته درگیر جنگ شود. انشاالله درباره این موضوع در یک مقاله مطالبی را خواهم آورد.
این صحبت های آقای علیزاده هم به نوعی در اثبات عدم جنگ احتمالی بیان متفاوتی از همان دلایل ذکر شده توسط رهبری و مقامات ایران می باشد.
1. شما مجددا برای اثبات جنگ به نقل قو ها استناد می کنید، در صورتی که اولا این نقل قول هایی که همین جا ذکر کردید، بیشتر از جنگ ، حرف از تغییر رژیم و براندازی می زنند که البته از راه های دیگری جز جنگ هم ممکن است این اتفاق بیفتد.
2. این طور که من متوجه شدم، برآورد شما برای جنگ احتمالی بیشتر متکی به تک اتفاقات خاصی است ( مانند تخطی نیروهای دریایی یا ....) ، نه بر اساس تشریح یک روند و یک پروژه مشخص.
البته این لزوما ایرادی ندارد که شما بفرمایید یک اتفاق ممکن است باعث شروع جنگ شود، لکن این اتفاق همانقدر که محتمل است که رخ دهد، ممکن است رخ ندهد، یا به نحو دیگر محقق شود یا... چون اتفاق است و روند نیست، لذا اصلا قابلیت تکیه به آن وجود ندارد.
۱- تغییر رژیم، جنگ داخلی، و هر اتفاق دیگری در نهایت به حضور سربازان آمریکایی در ایران منجر خواهد شد. هدف آنها هم این است که زمینه تقسیم ایران را فراهم کنند تا دیگر ایران نتواند به عنوان یک قدرت منطقهای برای آمریکا مزاحمت ایجاد کند.
۲- مخاطب صحبت بعضی افراد عموم مردم هستند. بنابراین جمعبندی کلی خود را بیان میکنند و یا روی چیزی که احتمال آن بیشتراست تاکید میکنند. مخاطب وبلاگ من عوام نیستند و سعی من این است که مطالبی را بیاورم که جای دیگر پیدا نمیشود؛ تا کسانی که اهل تحلیل و برنامه ریزی هستند بهتر بتوانند کار خود را انجام دهند. بنابراین وقتی خبری موثق است، هرچند احتمال رخداد و یا تاثیر آن پایین باشد، ممکن است آن را ذکر کنم.
۳- وقتی مسئول شورای امنیت ملی آمریکا در کنفرانس امنیت مونیخ سیاست رسمی کشور خودش را سرنگونی حکومت ایران اعلام میکند، هنوز شما این را «یک روند و یک پروژه مشخص» به حساب نمیآورید؟