باسمه تعالی
متأسفانه در این روزگار به ظاهر پست مدرن، آنقدر حرفهای بیمعنی و پوچ زیاد زده میشود و آنقدر اطلاعات غلط و شبه علمی در بین مردم زیاد است که باعث میشود آدم امید اینکه بتواند در مقابل این سیل جاهلیت اقدامی مؤثر انجام دهد، را از دست بدهد. مفهوم اعتمادبهنفس یکی از این مفاهیم پوچ است که هرچه سعی کنید نمیتوانید یک مبنای عقلی برای آن پیدا کنید. اما چنان در بین مردم جا افتاده که حتی در تبلیغات سیاسی هم خود را نشان میدهد. شعار ما میتوانیم که توسط بعضی سیاستمداران معاصر مطرح شد، حاکی از همین مفهوم غلط است. در حال حاضر کلاسهای آموزشی زیادی برای بالا بردن میزان اعتماد به نفس، و یا تحت عنوان عزت نفس و Self-esteem برگزار میشود و کتابهای زیادی در این زمینه نوشته شده است. عامل این موج به راه افتاده هم چیزی جز یک جهان بینی غلط نیست.
چندی پیش خواندم که در بعضی قبیله های آفریقایی، جنگجویان با اجرای مراسمی خاص و استفاده از طلسم و جادو، به این باور میرسند که روئینتن هستند و دیگر از حضور در میدان جنگ نمیترسند. به همین دلیل بیباکانه میجنگند. اینکه یک جنگجو در مواجهه با دشمنی که او و خانوادهاش و اهل شهرش را تهدید میکند، شجاعانه بجنگد، قطعاً امر مثبتی است. اما آیا برای افزایش شجاعت یک سرباز میتوان به دروغ به او باوراند که روئینتن شده است؟ بخشی از این سربازها در همان صحنه جنگ از بین میروند و دیگر فرصت تحلیل قضایا و بازخواست کسانی که به آنها دروغ گفتهاند را ندارند. بخش دیگری از آنها که مجروح میشوند و زنده میمانند، دیگر رمق این را ندارند که کسی را بازخواست کنند. اگر هم پیروز شوند، احتمال دارد که اعتماد خود را به آن سحر و جادو حفظ کنند. اما بهرحال اصل توهم روئینتن بودن یک خرافات است.
به جای اینکه با دروغ و خیال پردازی سربازان را شجاع کنند، میشود به آنها فهماند که اگر دشمن علایم ترس را در آنها بیابد، احتمال از بین رفتنشان بیشتر میشود. به علاوه در حین حفظ شجاعت باید بدانند که آسیبپذیر هستند و حداکثر تلاش خود را برای کمتر آسیب دیدن باید بکار برند.
مفهوم اعتماد به نفس معادل همان جادوی مذکور است. یعنی مردم را به اعتماد به چیزی تشویق میکنیم که قابل اعتماد نیست.