باسمه تعالی
در فایل صوتی اول در ۱۰ دقیقه سعی کردهام توضیح دهم که دعواهای تاریخی ما با آمریکا، نباید بهانهای برای اتحاد ما با گلوبالیستها برای شکست آمریکا شود. تهدید اصلی از طرف گلوبالیستها است و نباید از آن غفلت شود.
باسمه تعالی
در فایل صوتی اول در ۱۰ دقیقه سعی کردهام توضیح دهم که دعواهای تاریخی ما با آمریکا، نباید بهانهای برای اتحاد ما با گلوبالیستها برای شکست آمریکا شود. تهدید اصلی از طرف گلوبالیستها است و نباید از آن غفلت شود.
باسمه تعالی
این روزها همه انتظار حادثهای بزرگ را داشتند. چون ضربههای سنگینی به گلوبالیستها وارد شده بود، که نتوانستند عکسالعمل درخوری در برابر آن نشان دهند. اخبار این عقبنشینیها و شکستها طبعا به رسانهها و شبکههای اجتماعی درز میکند. تعداد اعضای انجمنهای مخفی وابسته به گلوبالیستها خیلی کم است و قدرت فیزیکی چندانی ندارند. اینها تنها از طریق کنترل افکار عمومی جهانیان از طریق رسانههای بینالمللی میتوانند سلطه خود را حفظ کنند. بنابراین گلوبالیستها نیاز به این داشتند که حادثهای را رقم بزنند که بواسطه آن بتوانند روایت حوادث دنیا را به نفع خود تغییر دهند و سنگر آخر، که افکار عمومی است را حفظ کنند.
تمرکزنیروهای اطلاعاتی دنیا بیشتر روی کشورهای بزرگ و مهم متمرکز شده بود. چون برآورد همه این بود که تنها یک فاجعه در کشورهای بزرگ میتواند روایت رسانههای دنیا را تغییر دهد. به همین دلیل گلوبالیستها نتوانستند عملیات خود را جایی غیر از جزیره کوچک نیوزیلند انجام دهند. چهرههای اصلی وابسته به گلوبالیستها همیشه این ترس را دارند که روزی رسوا خواهند شد و باید از کشورهای خود فرار کنند. به همین دلیل تعداد زیادی از آنها در نیوزیلند املاک و مستغلات میخرند و در آنجا سنگر و پناهگاه میسازند.[1] برای اثبات وابستگی نخست وزیر نیوزیلند، Jacinda Ardern ، به جریان گلوبالیسم، همین که John Podesta، رئیس کمپین انتخاباتی کلینتون، او را سوپراستار خوانده، کافی است.[2]
باسمه تعالی
بارها متهم به این شدهام که قصد دارم افکار خوانندگان را در قالب بحث های مثلا دلسوزانه، به سمت و سوی طرفداری از آمریکا هدایت کنم. شخصاً هیچ نفع و انگیزه شخصی در این کار برای خودم نیافتم. اما آنچه که مایه نگرانی است، این است که رسانههای وابسته به شبکههای شیطانی گلوبالیستها در ایران، با آدرس غلط دادن به خوانندگان خود، سعی دارند تقصیر همه کارهای شیطانی اربابان خود را به گردن آمریکا و شخص ترامپ بیاندازند. ادعا ندارم ترامپ یک قدّیس ، و یا حتی آدم خوبی، است. اما خطاهای او نباید باعث غفلت ما از دشمن اصلی شود.
اینکه گلوبالیستها تا این حد بر رسانههای ایران، و به تبع آن بر افکار عمومی، تسلط دارند، قطعاً جای نگرانی دارد.
باسمه تعالی
اگر کیفیت این مقاله در حد قابل قبول نیست و مطلب مستوفا بیان نشده، عذر میخواهم. این روزها با سیلی از اخبار بسیار مهم روبرو هستم که هیچکس دیگری آنها را در رسانههای ایرانی بازتاب نمیدهد و درباره آن بحث نمیکند. اگر بخواهم روی کیفیت مطالب بیشتر وقت بگذارم، فرصت اطلاعرسانی اخبار مهم دیگر از دست خواهم داد. یکی از خبرهای مهم این روزها احتمال توسعه سلاح ژنتیک در کمپ الرکبان بود.
کشورهای متعددی در دنیا روی ایجاد بانکهای اطلاعات ژنتیک، سرمایهگذاری سنگینی کردهاند. بعضی از این کشورها، و یا شرکتهای بزرگ بینالمللی، نقشههای شیطانی در سر دارند و امید دارند که، با استفاده از اطلاعات جمعآوری شده، بتوانند سلاح ژنتیک بسازند. بعضی دیگر هم از ترس اینکه در این مسابقه عقب نیافتند، عجالتاً اطلاعات را جمعآوری میکنند، تا زمانی که کشورهای رقیب چنین سلاحی ساختند، آنها هم توان ساخت بمب ژنتیک را داشته باشند، تا توازن قوا حفظ شود.[11]
باسمه تعالی
حادثه دیروز کشتار مساجد در Christchurch نیوزیلند، طبعا جزئیات فراوانی دارد و هرکس به گوشهای از این جزئیات میپردازد. مثلاً بعضی درباره افکار فرد تروریست بحث میکنند و سر اینکه او کمونیست طرفدار چین بوده و یا نژادپرست مسیحی، دعوا میکنند. اما نکته مهم این حادثه این است که کل قضیه کاملاً طراحی شده بود و رد پای گروههای شیطانی در این ماجرا کاملاً واضح است.
قبلاً در مقالهای درباره روز Tisha B’Av و ساخت معبد سوم توضیحاتی دادهام.[1] در سال 2019 این روز با ۱۰ و ۱۱ آگوست منطبق میشود، و با روز عرفه و عید قربان همزمان است. از حدود یک سال گذشته مطالبی شنیده بودم، درباره اینکه صهیونیستها قصد دارند با تخریب مسجد بیتالمقدس، بنای معبد سوم را در این روز شروع کنند. به علاوه برای پرت کردن حواس مسلمین از این واقعه نقشه کشیدهاند که همزمان کشتار سنگینی در مراسم حج را سازماندهی کنند؛ تا کسی به آنچه در بیتالمقدس میگذرد، توجه نکند.
شخصاً از اینکه چنین اخباری را بازتاب دهم، ابا دارم. چون صهیونیستها، و دیگر گروههای شیطانی، نقشههای زیادی در ذهن علیل خود طرح میکنند و در عمل موفق به اجرای آن نمیشوند. بنابراین بازتاب اکثر این مطالب ارزش چندانی ندارد. اما حادثه کشتار در دو مسجد در Christchurch نیوزیلند، و پیامهای رمزی که در این حادثه گنجانده شده بود، حاکی از این است که برنامه فوقالذکر هنوز بطور جدی دنبال میشود.
باسمه تعالی
اتفاقی که در ونزوئلا در حال رخ دادن است، خیلی بیشتر از یک حمله سایبری به تأسیسات برق است؛ و شاید بتوان آن را یک حمله هایبرید برای فروپاشی جامعه نامید. در اینکه استراتژیستهای نظامی و سیاسی این واقعه را بطور تفصیلی در درسهای خود بررسی خواهند کرد، شک ندارم. اما نکته مهم این است که درسهای اصلی که از این حادثه میشود گرفت سریعاً جمعبندی شده، و به مردم آموزش داده شود. وقتی هدف طرح جنگی فروپاشی جامعه باشد، قاعدتاً خود مردم باید ایفای نقش کنند. در چنین جنگی تصمیمات سرنوشتساز در اتاقهای جنگی و توسط مقامات سیاسی و نظامی گرفته نمیشود؛ بلکه نحوه عمل مردم سرنوشت جنگ را تعیین میکند.
هدف اصلی همه این خرابکاریها این است که حوصله مردم سر برود و عصبانی بشوند و به خیابانها بریزند. وقتی کار به درگیری و جنگ خیابانی و خونریزی رسید، آرام کردن اوضاع دیگر کار سادهای نخواهد بود. به هم ریختن نظم جامعه، زمینه عملیات ترور و حملات چریکی اصلی را ایجاد میکند. در شرایطی که سربازان و نیروهای انتظامی باید مراقب دشمن خارجی و عملیات چریکی آنها باشند، نگران حال خانواده خود خواهند بود و طبعا توان کمتری برای عمل خواهند داشت. وقتی پشت جبهه به هم ریخت، امکان حمله خارجی، و یا حداقل بمباران تأسیسات صنعتی و دفاعی، فراهم میشود.
باسمه تعالی
امروز سرویس فیسبوک و اینستاگرام قطع بود؛ و دلیل آن این است که فرصتی پیدا کنند تا تمام دیتای مربوط به Lifelog را از سرورهای خود پاک کنند.
اخیراً QAnon درباره ارتباط فیسبوک با سازمان DARPA مطالبی را گفته که همه ما سالها بود که آن را میدانستیم:
باسمه تعالی
دو روز پیش دولت ونزوئلا موفق شد دو نفر آمریکایی را، که در حال هک شبکههای مخابراتی برای پخش ویروس در شبکه برق، بودند دستگیر کند. این اتفاق بسیار مهم بود؛ به این دلیل که امکان راهاندازی مجدد حدود ۷۱٪ از شبکه برق، در ظرف یک روز، را فراهم کرد. اگر حملات تروریستی به تأسیسات برق را بشود کنترل کرد، در چند روز آینده میزان پوشش شبکه برق به ۸۵٪ میرسد. هنوز مشخص نیست که آیا ترانسفورمرهای ۵۰ مگاواتی بزرگ در آتشسوزی Sub Station ها سوختهاند و یا ترانسفورمرهای دیگر؟ اگر ترانسفورمرهای اصلی نسوخته باشند، در دو هفته آینده میشود ۹۵٪ شبکه برق را راهاندازی کرد.
حملهای که انجام شد، تنها سایبری نبود. بلکه خرابکاری و بمبگذاری در تأسیسات نیز رخ داده است. حتی گزارش شده که پهپادهای کوچک و ارزان، برای ریختن رشتههای سیم نازک و هادی جریان برق، روی کابلهای فشار قوی و ترانسفورمرهای اصلی، بکار گرفته شده بودند. وقتی این رشتهها به کابلها برخورد کنند، باعث اتصال کوتاه کابلها و جرقه بین آنها میشوند. این حادثه فشار زیادی روی ترانسفورمرها میآورد و باعث آتشسوزی آنها میشود. اگر سیستمهای ایمنی توسط ویروسها از کار افتاده باشند، احتمال خسارات بیشتر میشود.
باسمه تعالی
قطعی سراسری برق در ونزوئلا، در اثر حمله سایبری، وارد روز چهارم شده است. هیچکس باور نمیکرد که حمله سایبری بتواند تا این مقدار مخرب باشد؛ چون فرض بر این بود که میشود به سرعت راه مقابله را پیدا کرد و یا با اقدام تلافیجویانه، مهاجم را پشیمان کرد. ۶ سال پیش که در مقالهای درباره ضعفهای ذاتی تکنولوژی مدرن نوشته بودم، آن مطالب خیلی بدبینانه به نظر میآمد.[1] اما وقایع ونزوئلا نشان دهنده این است که باید آن مطالب را جدی گرفت و پیدا کردن راههای مقابله با چنین شرایطی را در اولویت اول قرار داد.
خلاصه وضعیت جاری، به نقل از Hal Turner، چنین است:[2]
باسمه تعالی
تصویری که رسانههای دنیا به عموم مردم القاء میکنند، این است که مشکل ونزوئلا دولت سوسیالیستی است که توان رسیدگی به امور این کشور را ندارد؛ همه تجهیزات قدیمی و کهنه است، و کسی نیست که کشور را نوسازی و آباد کند.
درحالی که این تصویر اصلاً درست نیست. مشکل ونزوئلا این است که سعی کرده تمام شبکه برق خود را با پیشرفتهترین تجهیزات مدرن جایگزین کند. همین مطلب باعث شده که امکان حمله سایبری گسترده به این شبکه بوجود بیاید.