بحثی درباره شبهاتی که در مورد قرآن مطرح میشود
تاریخ نشر:باسمه تعالی
اخیرا به بحثی درباره شبهات موجود درباره قرآن کشیده شدم و طرف بحث کتاب نقد قرآن نوشته نویسنده ای با اسم مستعار دکتر سها را معرفی کرد. البته مثل همیشه بحث از یک مطلب سیاسی شروع شده بود و در پایان همه تقصیرها به پای دین خدا و رسول او نوشته شد. بحث مذکور هم درباره عملکرد داعش بود که به بحث عقیدتی تبدیل شد.
ایکاش میشد یکبار برای همیشه این مطلب را روشن کرد که حساب عملکرد افراد از بحث های عقیدتی و فلسفی جدا است و مسئولیت برداشت هر فرد از یک موضوع عقیدتی و فلسفی تنها بر عهده خود اوست و برداشت افراد و عملکرد آنها را نمیشود به پای عقیده نوشت. داعشی ها مثل هر کس دیگر خودشان مسئول برداشتهای خود از اسلام و یا هر عقیده دیگری هستند و برداشت آنها را نباید به پای اسلام نوشت.
مخلوط کردن بحث فکری و عقیدتی با بحث سیاسی و رفتار افراد مانند آن است که کسی ادعا کند که قانون اساسی آمریکا همان چیزی است که مردم در محلات فقیر اطراف لس آنجلس یا نیواورلئان عمل میکنند. در حالی که این دو اساسا با هم تفاوت ذاتی دارند. ابزار بررسی کردن و رای دادن درباره هر کدام هم متفاوت است. قانون اساسی با کلمات بیان شده و با ابزارهای فکری و عقلی باید آن را بررسی کرد. در حالی که برای همه واضح است که مسئول رفتارهای مردم خودشان هستند و خیلی از آنها ممکن است از قانون مطلع نباشند و یا به آن توجه نکنند. فرض کنید کسی ادعا کند که "چون مردم در محلات فقیر رفتار خوبی ندارند، پس قانون اساسی آمریکا ایراد دارد و باید عوض شود"؛ آیا میتوانید این حرف را بپذیرید؟
برای همه واضح است که اگر قرار باشد در مورد یک مسئله کوچک مثل تقسیم ارث ناچیزی داوری شود، قاضی باید در فن قضاوت خبره و مجرب باشد. اما متاسفانه در مورد بحث های عقیدتی مانند شبهات وارده به قرآن که 1400 سال است بر سر اثبات و رد آن تلاش های جانکاهی انجام شده، براحتی همه خود را در جایگاه قاضی می بینند و آماده صدور حکم نهایی درباره آن هستند.
در طی این 14 قرن نبردهای سهمگین عقیدتی رخ داده و دانشمندانی بزرگ برای اثبات عدم اعجاز قرآن و یا دفاع از آن به میدان آمده اند و هنوز مطلب به اینجا نرسیده که یک طرف بتواند عدم اعجاز قرآن را ثابت کند و یا طرف دیگر بتواند حریف را از مطرح کردن شبهه های جدید ناامید کند. شخصا انتظار ندارم که چنین اتفاقی تا روز قیامت هم بیافتد. در چنین شرایطی چطور میشود انتظار داشت یک نفر بیاید و فقط ادعا کند که قرآن مبهم یا غیر منظم است و با همین ادعای عوامانه جنگی را که همه جنگاوران قدر در تاریخ نتوانسته اند پیروزی نهایی را در آن به سود خود ثبت کنند، خاتمه دهد و خود را فاتح بخواند؟ تصور اینکه بشود در دوره معاصر کتابی را پیدا کرد که شبهاتی را وارد کند که دیگر قابل جواب نباشد، تصور واقع بینانه ای نیست و اکثر آنچه که به عنوان شبهه مطرح میشود، حداقل صدها سال سابقه طرح دارد.
یکی از نکات جالب توجه شبهات در تاریخ این است که اکثر شبهات جدی را خود علمای اسلام، آن هم نه به قصد محکوم کردن، بلکه به قصد اینکه کسی برای آنها جواب پیدا کند، مطرح کرده اند. نمونه آن هم شبهه ابن کمونه است که برای صدها سال آنرا افتخارالشیاطین نامیده بودند. چون کسی نبود که جواب آنرا بداند و علمای دین عاجز از جواب بودند.
مخاطب شبهات وارد شده در کتاب فوق و همچنین کتابهایی مانند 23 سال علی دشتی عوام الناس هستند که در فن قضاوت خبره نیستند و به راحتی میشود آنها را به اشتباه انداخت. در حالی که در تاریخ شبهات بسیار عمیق تر و علمی تری که پاسخ آنها را نشود به راحتی ارائه کرد، وارد شده است.
شبهات این قبیل کتابها را میشود در این طبقه بندی ها گنجاند:
دسته اول: شبهاتی که فقط احساس بدی را در مخاطب ایجاد میکند.
از این گونه شبهات میتوان تکراری بودن مطالب در قرآن، کم محتوا بودن آن، بی نظمی قرآن، محیط زدگی آن، و مبهم بودن قرآن را نام برد. چنین شبهاتی هر چند تک به تک قابل جواب دادن است، ولی اساسا قابل طرح در محکمه نیست. چون مبنای آن احساس مطرح کننده شبهه است و برداشت شخصی او. واقعا در یک جمع علمی چطور میشود کم محتوا بودن یک متن را محک زد و ثابت کرد؟
اینگونه شبهه ها مثل یک بازی است که در کودکی شاهد آن بودیم که یک نفر میگفت که یک مرغ دارم که 3 تا تخم میگذارد. بعد دیگری میگفت چرا 3 تا؟ و جواب می شنید پس چند تا؟ نفر دیگر میگفت 5 تا و همین سئوال و جواب برای ساعتها میتوانست ادامه داشته باشد، بدون اینکه به جمع بندی مشخصی برسد. تنها خاصیت آن هم این بود که در پایان بازی تمام انرژی کودکان صرف شده بود و کسی حوصله شیطنت دیگر نداشت.
دسته دوم: شبهاتی که مبنای آن احمق و نادان فرض کردن مردم قدیم است
از این قبیل شبهات میشود موارد زیر را نام برد:
مردم قدیم زمین را مسطح فرض میکردند که روی شاخ گاو قرار دارد. بنابراین در قرآن هم زمین مسطح فرض شده
مردم قدیم فکر میکردند که نطفه بین دنده ها و ستون فقرات آدم درست میشود و قرآن هم همین مطلب را تایید کرده
مردم قدیم فکر میکردند که ستارگان چراغ هایی هستند که به سقف آسمان چسبیده اند
اینگونه تعابیر بیشتر توسط مستشرقین در بین مردم منتشر شده و دلیل آن هم ایجاد احساس حقارت راجع به تاریخ خود و احساس برتری تمدن غرب بوده است تا زمینه استعمار فراهم شود. اگر هر کس به شعور خودش رجوع کند در می یابد که این حرفها نمیتواند درست باشد. واقعا برای مردم قدیم هیچوقت پیش نیامده بود که کسی بیضه های خود را در اثر حادثه ای از دست بدهد و به تجربه دریابد که دیگر توان تولید مثل ندارد؟ کتیبه های سومری هم که در آن منظومه شمسی با دقت رسم شده حداقل 6000 سال عمر دارند و بنابراین علمای قدیم از وضعیت زمین و منظومه شمسی باخبر بوده اند.
در دوره معاصر هم بسیار افرادی را میشود یافت که به امور خرافی عقیده دارند و یا روایت رسمی علمی را قبول ندارند. مثلا بسیاری افراد هم اکنون هستند که زمین را توخالی و داخل آن را پر از سکنه میدانند و از این قبیل افراد حتی در بین اساتید دانشگاه های غربی نیز میتوان پیدا کرد. پیدا کردن چند نفر خرافاتی و یا جاهل نمیتواند به پای همه مردم یک عصر نوشته شود. در همین دوره معاصر علوم بسیاری وجود دارد که اکثریت قریب به اتفاق مردم فاقد آن هستند و در بسیاری از زمینه های علمی فقط تعداد انگشت شماری را میتوانید پیدا کنید که دارای آن علوم باشند. آیا میشود فقدان علم توسط اکثریت را به حساب عدم وجود علم گذاشت؟
دسته سوم: پیدا کردن مضامین آیات قرآن در کتب آسمانی دیگر و یا در شعر شعرا
اینگونه شبهات به دنبال این هستند که ثابت کنند که رسول الله معاذالله از روی کتب قدیمی تر نسخه برداری کرده و ایده هایی را که از قدیمی ترها شنیده در بین حرفهای خود مطرح کرده است. این گونه شبهات نیز قابل طرح در بین جوامع علمی نیست، چون قرآن خود را مصدق و تایید کننده کتب آسمانی قبلی دانسته و بنابراین باید به عنوان کتاب آسمانی تایید کننده قبلی ها، در بسیاری از مطالب با آنها مشترک باشد. از همین رو شاهدیم که مثلا در تورات و یا بهگوت گیتا مضامین سوره توحید وجود دارد. چنین امری را میتوان به عنوان شاهد صحت قرآن و نزول آن از جانب همان پروردگاری که بقیه کتب آسمانی را به پیامبران قبلی نازل کرده ذکر کرد و نه به عنوان شاهدی بر تقلب و نسخه برداری.
اگر در مباحث علمی و نظر دانشمندان قدیم، مطلبی مشابه آنچه قرآن بیان کرده پیدا شد، ادعای اینکه قرآن آن مطلب را از آنها ایده گرفته محکمه پسند نیست. شاید این امر نشانه این باشد که دانشمندان قدیمی تر با اطلاع از کتابهای آسمانی قبلی به علوم اصیل دست یافته بوده اند.
دسته چهارم: تفسیر آیات با کمک گرفتن از احادیث کم اعتبار و برداشت علمای قدیم از آنها
در بین این کتابهای شبهه کم بضاعت اینگونه تفسیرها زیاد دیده میشود. یعنی جایی که قافیه تنگ آید، حدیثی کم اعتبار و یا تفسیر یکی از مفسران قدیم را به عنوان اجماع علما دین مطرح میکنند و کل بحث را لجن مال میکنند. مثلا درباره داستان ذالقرنین در آیه 18:86 آمده که حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ مَغْرِبَ الشَّمْسِ وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ که به این معنی است که وقتی ذالقرنین به سمت محلی که خورشید غروب میکند، میرفت و به نقطه مورد نظر خود رسید، از دید او و همراهانش محل غروب خورشید را در چشمه ای تیره میدیدند. آیه مذکور تصور ذالقرنین را بیان میکند و نقل یک تصور به معنی تایید آن نیست. اما در کتاب نقد قرآن که به حق کم مایه ترین کتابی بود که تا به حال در عمرم دیده ام، در تفسیر این آیه حدیثی درباره غروب خورشید در چشمه آورده و چنین ادعا کرده که لازمه این اتفاق برخورد خورشید با زمین است و لذا برداشت رسول الله از نحوه غروب خورشید غلط است. اینکه سطح شبهات و ایرادات وارده به قرآن تا بدین حد پائین آمده، و اینکه کسانی پیدا میشوند که خریدار حرفهای چنین کتابهای سخیفی باشند، واقعا تعجب برانگیز است.
دسته پنجم: تکیه بر مواردی که در دوره معاصر بر خلاف عرف شناخته میشود و احساسات مردم را جریحه دار میکند
بر هر عاقلی مسلم است که روابط حاکم بر هر جامعه را باید در ظرف زمانی و مکانی خودش بررسی کرد و نه با معیارهای هزار سال پیش و یا بعد از آن. در عصر رسول الله ازدواج با دختری که چهل سال جوانتر از آدم باشد کریه نبود. اگر این مطلب را هم در نظر بگیریم که بعضی از همان دخترها زنده به گور میشدند، شاید همین بهانه ازدواج راهی برای نجات جان آنها محسوب میشد. در مورد تایید برده داری نیز واضح بود که تغییر ساختار جامعه تنها با صدور یک حکم عملی نبود و لازم بود که این اصلاح به تدریج انجام شود. بنابراین نمیشود چنین مواردی را با معیار منشور حقوق بشر امروزی سنجید. دست زدن به چنین عملی فقط نشان از تعمد در تحریک احساسات عوام دارد.
دسته آخر: مواردی است که پس از خسته کردن جامعه هدف، به قصد لبریز کردن آنها از نفرت و کینه ارائه میشود
در اینگونه شبهه ها دیگر خیلی به مقدمات عقلی و شواهد و دلیل پرداخته نمیشود و فقط نقش سیاه نمایی دارند. نویسنده کتاب نقد قرآن چنین مطالبی را زیاد آورده و مثلا نوشته که دلیل دشمنی رسول الله با یهود، باسواد بودن آنها بوده است. واضح است که این فقط یک حدس است و هیچ سند و مدرکی برای آن قابل ارائه نیست. یا بر این تکیه کرده که اسلام آزادی های سیاسی مردم را به رسمیت نمی شناسد که واضحا به قصد سیاه نمایی مطرح میشود و ارزش طرح به عنوان شبهه را ندارد.
در پایان
قرآن راه ساده ای را برای راستی آزمایی وحی بودنش پیشنهاد میکند:
اگر هرکس یا هر گروهی توانست فقط یک سوره مانند یکی از سوره های قرآن بیاورد که مردم آنرا با اشتیاق بخوانند و پس از گذر نسل ها و چرخش ایام، نسل های بعدی هم همان متن را به عنوان متن قابل خواندن نگاه دارند، میتوان باور کرد که قرآن معجزه نیست و نوشته بشر است، چون بشر دیگری توانست متنی را بنویسد که همانند قرآن مورد توجه مردم واقع شود.
اما معجزه بودن قرآن این است که هنوز بعد از 1400 سال میلیون ها نفر پیدا میشوند که هر روز آنرا بخوانند و هنوز هیچ کهنگی در آن نیابند. نه در دوره معاصر و نه هیچ وقت دیگر هیچ کتابی یا رمانی یا قانون اساسی را نمیشود پیدا کرد که چرخش نسل ها باعث کم شدن توجه به آنها نشود.
مطلب جالبی بود. من تا حالا ندیده بودم کسی انواع شبهات را دسته بندی کرده باشد. البته در باره قسمت آخر متن (دلیل تکرار ناپذیر بودن قرآن) نظرات دیگری هم وجود دارد. به عنوان مثال اینکه آیات هر جای قرآن را با هر دقتی هم که بررسی کنید با بخشهای دیگر به تناقض نمی رسد و ایجاد این سازگاری در کتابی به این حجم و با این درجه از تنوع مطالب، از عهده هیچ انسانی بر نمی آید.
با سلام و عرض تشکر از عنایت شما،
مورد اشاره در قسمت آخر تحدی قرآن به آوردن یک سوره مثل سوره های قرآن بود.
کتابهایی مانند آنچه که اسم آنرا آوردم، صدها مطلب بی اساس دارند که اگر آدم بخواهد یکی یکی جواب آنرا بدهد، مطلب طولانی میشود.
اما حکمت بی اساس بودن آنها شبیه به هم است.
بنابراین فکر کردم بهتر است آنها را دسته بندی کنیم تا نحوه جواب دادن مشخص تر باشد.
با سلام و عرض ارادت،
زيبا و خواندني و مفيد بود؛ از زحمات شما سپاسگزارم؛
موفّق و سربلند باشيد!
ضمن عرض سلام،
از توجه و عنایت جنابعالی به این وبلاگ متشکرم
عالی بود ممنون ...
با سلام،
از لطف و عنایت جنابعالی کمال تشکر را دارم
دسته بندی بسیار جالبی بود. ممنونم، استفاده کردیم.
با سلام،
از عنایت شما به این وبلاگ متشکرم
ممنون از زحمتت
یقینا ماجوری
مختصر و جالب بود
با سلام،
از لطف جنابعالی متشکرم.
انشاءالله که چنین باشد و همه ما مشمول رحمت رب جلیل باشیم
کلی گویی بود.برای کسی که دنبال بحث با این دسته افراد است.کلیات به درد نمی خوره.مصداقی شبهه مطرح بشه و پاسخ مستدل ومنطقی به آن داده شود بهتراست.ارجاع دادم به این مقاله گفتند فرافکنی وحرکت روبه جلو کردید مستدل پاسخی ندادید
ضمن عرض سلام،
بحث دقیق و مستدل مال جایی است که شبهه دقیق باشد. به عنوان نمونه وقتی دکتر سها دیوان حافظ و سعدی را بهتر از قرآن میداند، در حالیکه خود حافظ اعتراف میکند که:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ --- هر چه کردم همه از دولت قرآن کردم
این یعنی که این آقا اصلا نه قرآن را خوانده است و نه دیوان حافظ را.
وقتی نویسنده کتاب از چنین سطح سوادی برخوردار است، آیا انتظار دارید کسانی که دنبال حرفهای سخیف او میروند، حوصله داشته باشند هزار صفحه پاسخ مستدل و مفصل به آن را بخوانند و در نهایت آمنا و صدقنا بگویند؟
بسیاری از این مواردی که مطرح شده، در حالی بیان شده که گوینده از فاسد بودن مقدمات طرح شده مطمئن بوده است. به علاوه مطمئن بوده که جامعه هدف او کسانی هستند که توان مراجعه به متون دینی و راستی آزمایی چنین ادعاهایی را ندارند. بلکه فقط به این دلیل چنین مطالبی مطرح شده که جامعه هدف اساسا هوس مراجعه به متون دینی را نکنند.
شخصا تجربه یک عمر بحث کردن با چنین افرادی را دارم و به این نتیجه رسیده ام در جایی که طرف مقابل از فاسد بودن مقدمات شبهه و مخدوش بودن استدلال آگاهی کامل دارد، هیچ فایده ای در ارائه دلیل و اثبات دروغ بودن این حرفها قابل تصور نیست. چون خود طرف بهتر از آدم به این مطلب واقف است و فقط این حرفها را میزند تا آدم را لبریز از شک کند.
بلکه باید به طرف مقابل فهماند که آنها هم مانند دیگران خواهند مرد و باید در صحنه قیامت پاسخگوی دروغ های خود باشند و در برابر اعمال خود مسئول هستند.
اولا که در ذوالقرنین صحبتی از تصور و آن چیزی که به چشم می آید نشده است...
صحبت جدی و علمی درباره ی طلوع و غروب است
ثانیا در همان کتاب نقد ، نقل دیگری از ابوذر آورده است که میگوید
پیامبر از ابوذر سوال کرد آیا میدانی خورشید در کجا غروب میکند
ابوذر اعلام کرد خدا و رسولش آگاه ترند و پیامبر در جواب گفت که خورشید در چشمه ای تیره غروب میکند
آیا اینجا بحث تصور ابوذر بیان شده؟!
ابوذر فاقد امکان لینایی بوده تا خودش ظاهر غروب خورشید راببیند؟؟
خیر اینجا بحث علمی در میان است و پیامبر قصد اطلاع رسانی به ابوذر را دارد
مشکل شما افراد اینست که قبل از اینکه به خدایی بودن قرآن شک کنید ، از بچگی در گوشتان خوانده اند که قرآن سخن الله است و از هر توجیهی برای اثبات آن استفاده میکنید...
تاریخ پر است از افرادی که حرفهای خود را به عنوان حدیث اهل بیت غالب کرده اند. اخیرا هم علامه عسگری صدها محدثی که نام آنها در کتابها ذکر شده بود، را شناسائی کرده که اساسا وجود خارجی نداشتند. بنابراین اینکه کسی برود و از کتابهای بی اعتبار و عوامانه حدیثی بیرون بکشد و به عنوان اجماع علمای اسلام غالب کند، قطعا شیطنت است.
آیه ای که درباره ذالقرنین ذکر کردم میگوید وَجَدَهَا تَغْرُبُ فِي عَيْنٍ حَمِئَةٍ یعنی ذالقرنین چنین پنداشت که خورشید در چشمه ای که غرب موقعیت او بود غروب کرده است.
اصرار شما عجیب است. اول سعی میکنید مطلبی را لجن مال کنید و بعد از موضع بالا شروع به تحقیر میکنید که چرا چیزی که لجن مال است را قبول میکنیم.
اینکه آدم بخواهد با عقاید توحیدی از طریق کتابهای دشمنانش آشنا شود، قطعا راه به جایی نخواهد برد. چون این دشمنان علاوه بر دروغگویی، بیسواد هم هستند.
فرض شما در مورد من هم غلط است. چون عمری را با کسانی تلف کرده ام که همین روش و طرز فکر دکتر سها را داشتند.
خنده دار بودن یک احساس است و از نظر منطقی چیزی را عوض نمیکند. هر مطلبی میتواند در حین درستی خنده دار باشد و یا برعکس. اما اصل مطلبی که گفتم درست است و قابل راستی آزمایی.
سوءتفاهمی در بین عوام وجود دارد که اگر بشود چیزی را تمسخر کرد، یعنی آن مطلب بی ارزش است. در حالی که چنین نیست و درباره هر چیزی میشود جوک درست کرد.
چرا به حاشیه میرید؟؟چرا جواب منطقی نمیدید؟؟خدایی که نداند زمین به دور خورشید میچرخد هیچ فرقی ندارد با آن گاو هایی که هندوها میپرستیدند!!
جواب مفصلتر را در یک پست جدید آورده ام.
آن کسی که این دروغ را به شما گفته، این را میدانسته که امثال شما اهل این نیستید که خود تحقیق کنید و مطلب را راستی آزمایی کنید. اهل این هم نیستید که کتاب لغتی مانند المقاییس را بردارید و ببینید معنی هر کلمه آیا همان است که آدم بیسوادی مانند دکتر سها گفته یا نه.
اولا در قرآن هیچ کجا پیدا نمیکنید که گفته باشد خورشید به دور زمین و یا زمین به دور خورشید میگردد. بلکه در چند جا (مانند انبیاء 33) گفته که هر کدام اینها در مسیری تعیین شده حرکت میکنند. از نظر فیزیکی هم این مطلب درست است. اینکه آدمها زمین را در حرکت به دور خورشید فرض میکنند، فقط یک مدل فیزیکی است که برای آدمها کاربرد عملی دارد. اگرنه علمی بخواهیم تشریح کنیم باید بگوییم که هر کدام این اجرام یک مسیر حداقل 3 بعدی را در فضا دنبال میکنند. حاصل جمع دو حرکت پیچیده 3 بعدی را، از دید ما میشود با یک حرکت شبه دورانی در یک صفحه مدل کرد.
اگر قرآن گفته بود که زمین به دور خورشید میگردد، از نظر علم فیزیک یک ایراد محسوب میشد و آنوقت میشد ادعا کرد که قرآن وحی نیست.
اما در مواردی مانند نسبت دادن طلوع به خورشید، نمیتوان نتیجه گرفت که قرآن خورشید را در حرکت به دور زمین فرض کرده. همین الان که همه علمای فیزیک که این مطلب را میدانند، وقتی بخواهند با دیگران صحبت کنند، در جمله خود طلوع و غروب را به خورشید نسبت میدهند. چون هم آن علمای فیزیک و هم مخاطب آنها میدانند که وقتی از طلوع و غروب خورشید حرف میزنیم، قصد تشریح علمی نداریم، بلکه مطلب را از دید کاربرد عملی که برای ما دارد، داریم بررسی میکنیم.
کتاب نقد قران دکتر سها بخش به بخش باید برسی شود نه کخ به صورت اجمالی و کلی نظر بدهید
اگر این کتاب علمی بود و برای شبهات آن دلیل آورده بود، حرف جنابعالی درست بود. اما در همه موارد دکتر سها سعی کرده از بی اطلاعی خوانندگان و سطحی نگری آنها سوء استفاده کند. او مطمئن بوده که خوانندگان کتاب او کسانی هستند که حوصله و توان تحقیق مستقل را ندارند.
بنابراین دسته بندی که در این مقاله آورده ام برای همه موارد آن صادق است.
اگر جنابعالی مورد مشخصی از شبهات هست که آنرا وارد میدانید، بفرمایید تا در حد توان پاسخ بدهم.
با عرض سلام و خسته نباشید ای کاش تقسیم بندی شما مستددل بود
از جنابعالی استدعا دارم اگر رزونامه ایی از دکتر سها دارید یرام ایمیل کنید در صدد نقد کتاب ایشان هستم اما از زندگی نامه ایشان اطلاعاتی ندارم خیلی خیلی لازم دارم هر چه هم سرچ کردم پیدا نکردم ممنون
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی،
اولا این اسم مستعار است و حداقل من از نام و مشخصات واقعی نویسنده اطلاعی ندارم. مطالبی که عرض کرده ام بی استدلال نیست. به عنوان نمونه شبهه ای مانند بی محتوا بودن، اصلا در هیچ محکمه علمی قابل طرح نیست و نمیشود آنرا حتی شبهه به حساب آورد. چون مبنای علمی برای اندازه گیری با محتوا و یا بیمحتوا بودن وجود ندارد.
مقایسه قرآن با دیوان حافظ و سعدی هم فقط برای کسی شبهه ایجاد میکند که نه قرآن را خوانده باشد و نه دیوان حافظ و سعدی را.
متاسفانه تصور عموم این است که جوابیه مستدل لزوما باید طولانی باشد. ایراد کار مردم هم این است که وقتی ببینند جوابیه ای طولانی است، بیخیال میشوند و آن شبهه را ول میکنند و دنبال شبهه دیگری میروند.
باعرض سلام . إن شاءالله که با مفسرین قرآن (اهل بیت علیهم السلام) محشور شوید.
عالی بود. دقیقا همینطور است.... اگر تمامی دانشمندان دنیا جمع شوند نمیتوانند حتی یک ایراد به قرآن کریم داشته باشند ..وبه ناچار دهان به ناسزاگویی و یا تهمت وغیره باز میکنند.
متاسفانه بعضی عمدا چشمهای خودشون رو میبندن تا حقیقت رو نبینن و از اونا احمقتر کسانی هستن که به دنبال اینطور افراد میرن...غافل از اینکه خودشون تو دره عمیق میافتن و به خداوندعظیم و قرآن کریم و مومنین ضربهای وارد نمیشه
ضمن عرض سلام،
از لطف و عنایت جنابعالی متشکرم و آرزوی سلامتی و توفیقتان را دارم
با سلام
1- « هنوز مطلب به اینجا نرسیده که یک طرف بتواند عدم اعجاز قرآن را ثابت کند »!!!!!!!!
خوب برادر من اگه واقعا به این حرفت اعتقاد داری؛ وجدانا بین حدود 8میلیارد جمعیت زمین در حال حاضر و میلیاردها نفر در طول تاریخ، 8 نفر دانشمند و فیلسوف مورد قبول تمام دنیا مثل کانت و هگل و از جدیدترها برتراند راسل و سارتر و ... یا هر عاقل دیگه ای رو اسم ببر که به قول شما این کتابی رو که بعد 1400 سال کهنگی نداره!!!!!! قبول داشته باشن یا حداقل به مسخره بودنش نخندیده باشن و ازطرف دیگه اصولا برای قرآن ارزشی قائل شده باشن.
2- «مخاطب شبهات وارد شده در کتاب فوق و همچنین کتابهایی مانند 23 سال علی دشتی عوام الناس هستند که در فن قضاوت خبره نیستند و به راحتی میشود آنها را به اشتباه انداخت!!!!
مرحوم علی دشتی به اندازه سن شما و پدر بزرگوارتون سابقه علمی و آکادمیک دارن. بهتره به جای این فرافکنی ها به مخاطبین میلیونیتون:-) توصیه کنید یک بارم که شده کتاب 23 سال اون مرحوم رو بخونن.
در آخر به خود شما متفکر بزرگ، خوندن کتاب مستطاب «ویروس های ذهن» نوشته «ریچارد داوکینز» رو توصیه میکنم.
با سلام،
عوام بودن همین است دیگر! اینکه آدم به عقل خودش اعتماد نکند و دنبال آن باشد که آنچه را بقیه تایید میکنند قبول کند و آنچه را که به آن میخندند، او هم بخندد. این دقیقا تعریف عوام بودن است.
امثال راسل و سارتر در عالم فلسفه کودکی بیش نیستند. داوکینز هم فقط یک کمدین است و من او را خوب میشناسم.
توصیه میکنم شما بیشتر به عقل خودتان اعتماد کنید و به جای اینکه منتظر باشید دیگران صاحب نام صحت و سقم چیزی را تایید کنند، خودتان آنها را بافکر خود بسنجید. آنوقت خواهید یافت آن افراد صاحب نامی که اعتباری برای آنها قائل بودید چندان هم با اعتبار نیستند.
سلام، حقیقتاً هیچکس نتونسته عدم اعجاز قرآن رو ثابت کند به دلایل مختلف که واضحترینش عاجزبودن آوردن حتی یک آیه مثل قرآن ازحیث فصاحت و بلاغت و ژرفنگری و عمق مفاهیمش است چه برسد کتابی به این وسعت بیاورد که عمیقترین مباحث روانشناسی و جامعهشناسی و انسانشناسی وبرنامهی کامل زندگی برای تمامی افراد در تمامی زمانها و مکانها داشته باشد.. علاوه براینها اخبار غیبی از آینده یا جهان دیگر و از روح و جن در بر داشته باشد با ادبیاتی منحصر به فرد و دقیق... با این همه نه تناقضی داشته باشد و نه اشتباهی ... این همون اعجازه که البته قرآن حقیقتا فراتر از ایناست..
خود اونایی هم که در غرب و جاهای دیگه بر ضد قرآن کتاب حرف میزنن مطمئنا قرآن رو به عنوان کتابی دقیق و علمی قبول دارن .. حتماً خبر داری تو آمریکا و اسرائیل(بقیه کشورها رو نمیدونم) گروهی تحقیقاتی تشکیل دادن تا آیات و حتی روایات ما رو موشکافی کنن تا نکتههای علمی اون رو در بیارن و استفاده کنن، یا ژاپن که از شعارهایی از روایات ما برای پیشرفت کشورش استفاده میکنه مثل این شعار: هرروزبهترازدیروز که از روایت امیرالمؤمنین(ع) استفاده کردند که فرمود: هر كس دو روزش يكسان باشد، مغبون است . . . و هر كس فردايش بدتر از ديروزش باشد، محروم است.
حالا چرا ما که تو اقیانوس حکمت و معرفت و علم قرار گرفتیم استفاده نکنیم و مرواریدها رو رها کنیم
ای کاش یک بار به چشم عقل کتابتونو مطالعه کرده بودین
سلام.با عرض خسته نباشید خدمت شما برادر گرامی میخواستم بدانم قران دقیقا چگونه اعجازیست؟
ضمن عرض سلام،
از آن جهت که جواب طولانی تر از آن شد که بشود در قسمت نظرات آورد، انشاءالله بزودی آنرا به عنوان یک پست جدید خواهم آورد
سلام من دو سوال دارم 1-در ایه12سوره طلاق منظور از هفت زمین چیه؟اصلا وجود خارجی دارند؟
2-زمین قبل از اسمان خلق شد یا اسمان قبل از زمین؟چون در ایات 9تا12سوره فصلت میگوید و در ایه29سوره بقره میگوید زمین اول خلق شد اما در ایه27تا33سوره نازعات میگوید اول اسمان خلق شد و بعد از ان زمین.
امید وارم در اسرع وقت پاسخ را به من بدهید چون تبدیل به شبهه ای بزرگ برای من شده است.
التماس دعا.
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی
قبل از شروع بحث این نکته را یادآور میشوم که محدودیت زبان بشری را باید همیشه در نظر داشت. بشر فقط برای مفاهیم و اشیایی کلمه درست میکند که در زندگی روزمره با آنها سروکار دارد و معمولاً همین کلمات را به مفاهیم کلیتر تعمیم میدهد. کلمه آسمان هم یکی از همین کلمات است. ما به جو بالای زمین آسمان میگوییم، به کل ستارگان و کهکشانها آسمان میگوییم، و همچنین برای همه عوالم غیر مادی هم این کلمه را بکار میبریم.
در آیه ۱۲ سوره طلاق برای مشخص کردن اینکه منظور کدام آسمان و زمین است، قید يتنزل الامر بينهن را بکار برده است. برداشتم این است که منظور آسمانها در این آیه باید ناسوت و ملکوت و جبروت و لاهوت وامثالهم باشد. چون تنزیل امر الهی از طریق این آسمانها است.
ما که در دنیای مادی و یا ناسوت هستیم، میتوانیم این عالم را به زمین و آسمان تقسیم کنیم. یعنی آنچه را که روی آن ایستادهایم زمین و هرچه فوق آن قرار دارد را آسمان فرض کنیم. آیه مذکور یادآور میشود که در همه عوالم چنین تقسیمبندی قابل انجام است. یعنی اگر به عالم ملکوت هم برویم، باز قابل تقسیم به یک زمین و آسمان است.
در تفسیر المیزان در شرح این آیه حدیثی را نقل کرده که مؤید همین مطلب است.
در بحث اینکه زمین قبل از آسمان خلق شده و یا آسمان قبل از زمین، باز باید اول مشخص کنیم کدام زمین و کدام آسمان منظور بحث است. اگر منظور از زمین همین کره زمین باشد، طبیعتاً اول کره تشکیل میشود و بعد جو آن به عنوان آسمان شکل میگیرد. اگر منظور از آسمان ستارگان کهکشان باشد، طبیعتا اول آسمان شکل میگیرد و بعد سیاره زمین امکان وجود مییابد.
قرآن در تبیین این مفاهیم با قیود گوناگون اینها را از هم تفکیک کرده است. اما متأسفانه چند عامل باعث میشود که این مفاهیم مخدوش شوند:
۱- درک ضعیف عمومی از کلمه و کلام، حتی در بین عرب زبانها و حتی در بین ادبای عرب
۲- مخلوط کردن قصه های رایج بین مردم با آنچه که قرآن گفته
۳- تحلیل مطالب قرآنی بر اساس تئوریها و فرضیات علمی هر دوره
۴- محدود کردن مفاهیم قرآن به شان نزول و اینکه در چه شرایطی و چه زمانی آن آیات نازل شده اند.
سلام دکتر سها روی این دو مورد خیلی تایید داره و میخوام بدونم شما جوابی برای اونا دارید یانه؟
اول اینکه در ایه 49سوره ذاریات میگه که همه موجودات زوج هستن ولی در صورتیکه انواع مختلفی از موجودات مانند تک سلولی ها هستند که اصلا زوجی ندارند یا خورشید زوج ندارد پس تکلیف چیه؟
دوم اینکه درایه8سوره سجده میگه منی اب پستی است در صورتیکه علم ثابت که که منی از بارازش ترین مایعات در جهان هستی است.
امیدوارم بتونید پاسخ بدید.
ضمن عرض سلام،
آیه ۴۹ سوره ذاریات ادعا نکرده که زوجیت تنها فرم خلقت است. بلکه با من کل شیء شروع میشود که محدودیت حکم را میرساند. اگر آیه با من شروع نمیشد، شاید میشد ادعا کرد که منظور این است که همه چیز به صورت زوجیت خلق شده است.
معنی آن این است که الگوی زوجیت را در هر زمینه ای میتوان یافت. علاوه بر اینکه در بین مخلوقات میتوان موجودات بسیاری یافت که بر اساس زوجیت تناسل دارند، در بین اشیا دیگر مانند ابرها هم میتوان این الگو را مشاهده کرد. این الگو را حتی به زمين و آسمان، شب و روز، خشكى و دريا، خورشید و ماه، و انس و جن هم میشود تعمیم داد.
در مورد دوم آیا فکر میکنید که مردم قدیم ارزش منی را در تولید مثل نمیدانستند و علم جدید آمده و ثابت کرده که مایع باارزشی است؟
قطعا چنین نیست و همه از قدیم این خاصیت منی را میدانستند، اما از نظر هم مردم قدیم و هم معاصرین این مایع پستی است. نشان آن هم این است که هیچکس نمیرود و از پدر خود درخواست کند که مقداری از منی اش را به او بدهد تا به عنوان تبرک نگاه دارد. با اینکه همه میدانند که همان منی علت خلق آنها بوده است.
فرض کنید یک پدر دستمالی حاوی منی خود را به فرزندان ارائه کند، طبیعتا فرزندان از چنین رفتاری مشمئز میشوند. همین مطلب کافی است که نشان دهد که منی هنوز هم در نظر مردم پست است. علم جدید چه چیزی را عوض کرده است؟
این هم شد شبهه؟؟؟؟؟
سلام اقای محترم من سوالاتی رو میخواستم مطرح کنیم اولین مورد:ستون های نگهدارنده اسمان که در ایات41سوره فاطرو 65سوره حج حرف زده منظور چیه؟این ستون ها کجا هستند و اصلا پی هستند؟یعنی کلا تمام تحقیقات ستاره شناسی و فیزیک زیر سوال میره با این ایات.
دومین مورد:و در ایه3سوره شمس میگوید که سوگند به روز چون گیتی را روشن میکند در صورتی که روز جهان رو روشگ نمیکنه بلکه خورشیده که روز رو به وجود میاره و در اصل خورشید زمین رو روشن میکنه نه روز،
امید وارم پاسخ های قانع کننده ای داشته باشید.
ضمن عرض سلام تشکر از عنایت جنابعالی به وبلاگ
قبل از ورود به بحث ذکر یک نکته مفید است: از زمان ارسطو چهار علت برای هر پدیده ذکر کرده اند، مادی و صوری و فاعلی و غایی. علت مادی همان چیزی است که باعلم تجربی میشود درباره ان بحث کرد. مثلا فرض کنید که مادر یک بچه برادر بزرگترش را میفرستد که برای ان بچه بستنی بخرد. آن بچه میتواند بگوید که علت خرید بستنی پول بود. در حالیکه علت فاعلی همان برادر بزرگترش بود و علت غایی این بود که مادر میخواست آنها را خوشحال کند.
علت مادی اینکه جو بالای زمین و همچنین گردش منظومه های شمسی و کهکشانها به فرم کنونی حفظ شده اند، همان نیروهای اصلی مطرح شده در فیزیک، مانند نیروی الکترومغناطیس و جاذبه هستند. در اینکه این نیروها را به ستونهایی که نمی بینیم تشبیه کنیم، هیچ مانعی نیست و این تشبیه مجاز است. البته خطوط میدان مغناطیس زمین را اگر رسم کنیم، واقعا به ستونهایی که از قطبین خارج شده شبیه است.
آیه مذکور علت فاعلی این پدیده را خدا معرفی میکند. یعنی صرفنظر از اینکه با چه وسیله ای خدا این کار را میکند، فاعل این کار خدا است. این هم ناقض علت مادی فیزیکی نیست.
در مورد دوم علت مادی روشن شدن زمین در روز خورشید است و آیه اول سوره شمس نیز به خورشید و گستردگی نور آن قسم خورده است. اما نور خورشید میتوانست به قدری باشد که شدت نور کورکننده باشد و یا آنقدر کم باشد که نتواند چیزی را روشن کند. پس این حالت تعادل که نور به اندازه ای باشد که آدمها بتوانند همه چیز را روی زمین واضح ببینند، قابل این هست که با اسم مستقلی شناخته شود. در مورد شب هم همین قضیه صادق است. یعنی امکان این بود که در اثر شدت نور خورشید و شکست نور، پدیده ای مانند شفق قطبی رخ دهد و شب تاریک نباشد و امکان آسایش وجود نداشته باشد. بنابراین اسم گذاری روز به حالتی که تعادل نور به قدری است که بشود به وضوح همه چیز را دید و اسم گذاری شب به حالتی که همه چیز پوشیده و تاریک باشد، معقول است.
در هر حال تعبیر برملا شدن همه چیز در روز ناقض علت مادی آن که خورشید باشد نیست.
خودتون اگه نوشته هاتون رو مخصوصا تو علت اول بخونید که فقط دارید مغلطه میکنید و هیچ توضیح قانع کننده ای نمیدید مگه تو قران ننوشته که قران روشن و روان است پس چرا اینقدر مغلطه؟ دوم اینکه تو ایه اول به خورشید و روشنی اون قسم خورده ولی تو ایه سوم به روز قسم خورده و فاصلا زمین تا خورشید فعلا همینطوره که هست یعنی هیچ قدرت ماورایی دستی تو انتخاب فاصلش نداشته و همه چیز به طور اتفاقی بوده
روشن و روان بودن قرآن به این معنی نیست که حتی اگر با چشم بسته به آن نگاه شود، میشود همه جزئیات را دید. مغلطه ای هم در کار نیست.
اینکه در سوره مذکور در آیه اول خورشید را ذکر کرده و بعد در آیه سوم به روز و برملا شدن همه چیز در روز اشاره کرده، برای این است که یادآور شود که خورشید تنها عامل این پدیده نیست و یک نظم مهندسی شده درکار است تا این نور خورشید بتواند به پدیده روز در زمین منجر شود. کجای این حرف مغلطه است؟
ما هیچ چاره ای نداریم جز این که به نظام علی و معلولی معتقد باشیم، چون در غیر اینصورت اصلا نمیتوانیم چیزی به نام علم را تعریف کنیم. اگر به اتفاق معتقد باشیم، مفهوم علم اصلا نمیتواند وجود داشته باشد. چون علم یعنی پیدا کردن رابطه پدیده ها. علم یعنی اینکه هیچ چیزی اتفاقی رخ نمیدهد.
اینکه انتظار داشته باشیم که وحی الهی فقط در حد درک ما از جهان حرف بزند و فقط علل مادی را ذکر کند، صحیح نیست. کسی که چنین انتظاری دارد، اصلا نیازی به این ندارد که خود را به زحمت بیاندازد که وحی را بررسی کند.
توضیحات شما مثل این میمونه که الان قبول میکنید شق القمر واقعا اتفاق افتاده.درصورتی که هیچکس در اسیا یا کشور های همسایه اونو ندیدن و هیچ دلیل علمی واسه اون وجود نداره
بحث شق القمر بحث مجزایی است و درباره اینکه آنچه که در سوره قمر گفته شده با معجزه معروف به شق القمر فرق دارد، در پستی جداگانه توضیح داده ام.
مرسی از توضیحاتتون.مطمئنا اگه قران مطالب رو در حد درک من مخلوق مینوشت مطمئنا دیگه کسی سراغ قران نمیرفت کسی مسلمان نمیشد.
خورشید ثابت است و زمین به دور آن میچرخد
ببینید که جمله فوق چقدر مشکل است و با محدودیتهای کلام بشری نمیشود همچنین جمله ای را ادا کرد!؟
دانشمند عزیز جواب دقیق و قابل قبول عقلی به تک تک شبهات بدهید ادعا و کلی گوئی و فرافکنی هائی مثل آنچه که میفرمایید فقط تائید شبهات وارد شده است
ضمن عرض سلام،
در مقاله ای مجزا تحت عنوان چرا حرفی از گردش زمین به دور خورشید در قرآن نیست؟
در این باره بحث کردهام.
اما در این مقاله فقط به دسته بندی نوع شبهات پرداختهام. وقتی قسمت مهمی از شبهات فقط بر اساس دروغ و یا خرافات رایج بین مردم شکل یافته، احتیاجی نیست که تکتک آنها را بررسی کنیم. فقط کافی است بیاساس بودن و دروغ بودن آنهارا یادآوری کنیم.
سلام
بنده یک مسلمانم ولی پاسخهای شما فقط ارجاع به کلیات است و این استدلال که قرآن معانی دیگری در بطنهای خود دارد که هرکس قادر به درک آن نیست کاملا بر خلاف عقل و منطق است و تفسیر به رای نمیتواند پاسخگوی پرسشهای عقلانی باشد و از دیگر سو ما درباره نقد قرآن سخن میگوییم و زمانی که درباره موضوعی بحث میکنیم نمیتوان پاسخ را به همان موضوع رجوع داد بلکه باید با صغری و کبری منطقی و بر پایه خرد پاسخ گفت
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی
اگر شبهات طرح شده در آن کتاب بر اساس صغری و کبری منطقی طرح شده بود، جواب هم باید بر همین مبنا باشد. اما دروغ، ترجمه غلط، استفاده از روایات تاریخی بیاعتبار، و امثالهم مبنای تمام شبهات مطرح شده است. وقتی صد مورد میشود پیدا کرد که همه فقط دروغ هستند، احتیاجی به صغری و کبری منطقی چیدن درباره تکتک انها نیست.
وقتی درباره نقد قرآن بحث میکنیم، درست است که استفاده از قرآن به عنوان کبری قضیه فایدهای ندارد، اما میشود ادعا کرد که هر کس در معجزه بودن آن شک دارد و آنرا کلام بشر میداند، سعی کند که او هم سخنی همردیف قرآن بیاورد.
مشکل ریشه در این دارد که آخوندها بدون هیچ دلیلی مدعی شدند قرآن برای تمام زمان ها و تمام مکان ها و تمام مردم گذشته و حال و آینده حتی قبل از آفرینش نازل شده است!!؟؟؟
در چنین شرایطی عده ای هم به دنبال رد این ادعا هستند و ایرادهای مصداقی می گیرند
قرآن متنی برای هدایت اعراب در زمانی حدود ۱۴۰۰ سال پیش بود که به پیامبری از میان اعراب قبیله قریش به نام محمد (ص) وحی شدو همان قرآن تاکید دارد که کتابی برای هدایت مردم نیامده مگر به لسان همان قوم و اگر این کتاب برای هدایت اعراب به زبان عجمی (بیگانه) می آمد قطعا اعراب می گفتند عربی و هدایت به زبان عجمی؟!!
حال چگونه آخوندها انتظار دارند عجمی با کتاب عربی ۱۴۰۰ ساله هدایت شود و آخ هم نگوید جای سوالی مطابق همین قرآن کریم دارد
اول: دلیل ادعای نزول قرآن برای تمام مردم و تمام دوره ها در خود قرآن است: «تَبارَکَ الَّذی نَزَّلَ الْفُرْقانَ عَلى عَبْدِهِ لِیَکُونَ لِلْعالَمینَ نَذیراً» و «وَ ما اَرْسَلْناکَ اِلاَّ کَافَّهً لِلنَّاسِ»
دوم: آنچه قرآن در مورد لجوج و لدود بودن اعراب گفته درست است. آنها امکان نداشت به کتابی که به زبان غیر از زبان آنها باشد ایمان بیاورند. اما خدا را شکر که ما آنقدر لجوج نیستیم و حرف حق را از هرجا و هر زبانی باشد قبول میکنیم.
سوم: اشکالی در آخ گفتن نیست.
جناب شاکری متن خوبی نوشته بودید.
کامنتها هم واقعا ضعیف بودند. بخصوص دوستی که گفته بود چرا راسل و سارتر و هایدگر و هگل به قرآن معتقد نبوده اند!
جوابش این است که هرچند این فلاسفه شخصیتهای بزرگی هستند و یلهای قدری در عالم اندیشه اند اما هر فیلسوف و بر بستر فرهنگی رشد میکند که در آن بالیده و سخت است که از فرهنگش جدا شود... و انسان مدرن بر بستر فرهنگی جدایی از عالم والا رشد کرده است. وگرنه انسانهایی بزرگ و شاید بزرگتر از انواع غربیشان در عالم اسلام وجود داشتند که با تمام وجود به قرآن عشق میورزیدند. همانند حافظ عزیز که چنان با قرآن محشور بود که شعر خودش هم سبکی قرآنی گرفت و چون قرآن ماندگار شد. مثل مولانا. مثل ابوعلی سینا مثل ابن عربی کبیر که هنوز غرب به بلوغی نرسیده که اینها را بشناسد.
شبهات وارده بیشتر بر حول این امر هستند که شبهه پراکن انتظار دارد که قرآن باید اینچنین میبود! یعنی خود را جای خدا گذاشته که اگر من خدا بودم(!) مثلا از وجود کوالا یا هیات نیوتونی در قرآن میگفتم تا دهان یاوه گویان بسته شود! یا مثلا آنرا مثل یک کتاب درسی دانشگاهی فصلبندی منظم میکردم(!) یا فلان...
در حالی که اینها نمیدانند که قرآن چه گفته: قرآن میگوید وقتی قرآن میشنوید ساکت باشید و گوش فرادهید! یعنی زبان ظاهر و ذهنتان را در کام بگیرید و یکپارچه گوش شوید، تا بدانید که از عالیترین مرتبه وجودی هستی چه سخنانی برای شما به ارمغان آورده شده.
اول بشنوید... بعدا ایراد بگیرید.
والسلام
با سلام،
از لطف و عنایت جنابعالی متشکرم