چرا آزاداندیشی ضروری است؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
آزاداندیشی را نباید رها و یاوه بودن معنی کرد. بلکه آزاداندیشی واقعی این است که انسان بتواند برای تمام عقاید و باورهای خود حجت بالغه و برهان قاطع و شاهد و بیّنه بیاورد. آدم باید بداند که چطور به یک باور رسیده، و باید بتواند هر زمانی که از او خواسته شود، تمام ادلّه عقلی رسیدن به آن باور را ارائه کند. آزاداندیشی این است که انسان حرفی را، فقط به خاطر اینکه فلان شخصیت معروف گفته، قبول نکند؛ بلکه راستیآزمایی خودش را شرط هر باوری بداند.
هر جامعهای به حاکم و رهبر نیاز دارد؛ و رهبری که کسی از او تبعیت نکند، در اداره امور جامعه موفق نمیشود. اما باید بین حفظ ساز و کار جامعه، با شخصیت پرستی و تبعیت محض از رهبر و حاکم فرق گذاشت.
در همه تاریخ کنار گذاشتن آزاداندیشی به مفهوم فوق، عامل به اسارت ذهنی کشیده شدن انسانها بوده است. وقتی حرفی را بدون دلیل منطقی، و فقط برای اینکه فلان شخص معروف گفته، باور کنیم ذهن خود را در معرض سوءاستفاده دیگران قرار دادهایم. ما باید مستمرا مراقب باشیم که باورهایمان تحت تأثیر دیگران به ما القاء نشده باشد. اگر چنین نباشد، باید انتظار بردگی فکری خود را داشته باشیم.
در همه تاریخ پیروان همه عقیدهها و مذاهب در معرض چنین خطری بودهاند. حتی کسانی که خود را پیرو هیچ مذهبی نمیدانند، از این امر مستثنی نیستند؛ و ذهن آنها را مانند بقیه پیروان مذاهب، و بلکه راحتتر، میتوان به اسارت گرفت.
تأثیرات اینترنت کوانتومی
«اینترنت کوانتومی» همان روشهایی که شیطان برای وسوسه و کنترل ذهن انسان داشته، را بصورت تکنولوژی عرضه میکند. این به این معنی است که گروههای قدرتمند بسیاری تلاش خواهند کرد که از این ابزار برای به بردگی گرفتن ذهنی مردم استفاده کنند. تنها کسی میتواند خود را از خطر بردگی ذهنی و فکری حفظ کند که چیزی را بدون دلیل قبول نکند؛ و برای هر باور خود دلایل منطقی ارائه کند.
ما باید با بیان و تشریح خطرات، و فرصتهای سوءاستفاده عظیمی که این امکانات جدید فراهم خواهند آورد، جامعه را تشویق کنیم تا لزوم تفکر مستقل و آزاداندیشی، و عمل به حکم عقل، را باور کنند.
شکست خوردن در این کار به معنی این است که دیگر با یک تهاجم فرهنگی، و یا تغییر ذائقه جوانان از طریق شبکههای اجتماعی، روبرو نخواهیم بود؛ بلکه اسارت و بردگی فکری را شاهد خواهیم بود، که شاید هیچوقت راه فراری از آن نتوان پیدا کرد. اسارتی که شاید نمونه آن را در فیلم Blade Runner 2049 بتوان یافت.
حدود ۱۵ سال پیش مطالبی درباره ویروس FunVax منتشر شد. ماجرای آن این بود که عدهای تلاش میکردند که ویروسی را مهندسی کنند که بتواند فقط نقاطی در مغز را هدف بگیرد، که در نتیجه آن احساسات مذهبی کلاً از ذهن فرد پاک شود؛ تا با کمک آن علائق مذهبی را در خاورمیانه از بین ببرند.
با ظهور اینترنت کوانتومی دیگر احتیاجی به این تکنیکهای ضعیف نیست. این تکنولوژی محیرالعقول، که قرار است تا ده سال آینده در دسترس مردم قرار گیرد، امکاناتی را عرضه میدارد، که در نگاه اول به تخیلات اغراقآمیز فیلمهای Sci-Fi شبیه است.
معمولا خبر پیشرفتهای علمی و تکنولوژی باعث شعف و امید به آینده میشود. اما تأثیر بعضی از تکنولوژیهای جدید بقدری شگرف و عمیق است، که بیشتر ترس و نگرانی را باید به همراه بیاورد.
در دو دهه گذشته، که اینترنت و شبکههای اجتماعی فراگیر شدند، دلواپسان فرهنگ و مذهب نگران تهاجم فرهنگی، و تأثیرپذیری جوانان جامعه، از این طریق بودند. اما تحولاتی که در این زمینه در پیش رو داریم، بقدری جدی و عمیق است که این دلواپسان بیشتر از اینکه نگران بقیه باشند، بهتر است نگران خود باشند، چون معلوم نیست خودشان هم در امان بمانند.
همه جامعه بشری در لبه پرتگاه خطرناکی است که افتادن از آن باعث میشود بشر اختیار خود را برای همیشه از دست بدهد، و کل نسل بشر به بردگی ابدی دچار شود. آنچه در معرض آن هستیم معادل داستان «مزرعه حیوانات»، اما نسخه کوانتومی آن، است. گلوبالیستها و شرکتهای چند ملیتی وابسته به آنها هیچ اهمیتی به حریم خصوصی و یا حقوق بشر و حقوق شهروندی افراد نمیدهند. همین الان این شرکتها اطلاعات خصوصی افراد را جمعآوری کرده، و تمام مکالمات تلفنی و حتی مکالمات با تلفن خاموش را ثبت و ضبط میکنند. حالا شرایطی را در نظر بگیرید که همین شرکتها توان ورود به مغز شما، مشاهده گذشته و آینده چیزهایی که با چشم خود دیده یا خواهید دید، و القای هر حافظه یا باوری در مغز شما، را داشته باشند؛ شما هم توان مقاومت یا جلوگیری از القائات آنها یا کنترل حافظه خود، را نداشته باشید.
وقتی که تکنولوژی همه گیر شود، دیگر نمیشود این غول چراغ جادو را به ظرف خود برگرداند.
شرایط بهقدری خطیر است که سرنوشت کل بشر را به مخاطره انداخته، و دیگر نمیشود مرزی بین ملتها و سازمانهای نظامی کشورهای مختلف رسم کرد. بلکه شرایط مانند حمله فرضی فرازمینیها است که باید تمام بشر متحدانه در مقابل آن اقدام کنند.
شاید تصور شود اگر بجای ارتش آمریکا، وزارت اطلاعات ایران یا سازمان اطلاعاتی سپاه، عهدهدار مدیریت این تکنولوژی بشود، خطر رفع خواهد شد. چنین تصوری بسیار اشتباه است. نفوذ در این سازمانهای اطلاعاتی از نفوذ در DIA سادهتر است. وزارت اطلاعات ایران نیز بیشتر شبیه زیرشاخهای از سازمان سیا شده است. به علاوه سازمانهای اطلاعاتی/نظامی ایران اساساً با آزاداندیشی میانه خوبی ندارند.
تبلیغات بر ضد آزاداندیشی
آنچه در فوق درباره آزاداندیشی گفته شد، در نگاه اول بدیهی میآید، و کسی با آن مخالفت نمیکند. اما اگر درست به جریانهای فکری در جامعه نگاه کنیم، حرفهای بسیاری را خواهیم یافت که دقیقاً خلاف آن باشند.
به عنوان نمونه عدهای در بین مذهبیها چنین تبلیغ میکنند که تنها راه به فلاح رسیدن جامعه، اطاعت محض و بدون چون و چرا از رهبر است. چنین افرادی با تجدیدنظر در تاریخ، چنین وانمود میکنند که شکست حکومت امام علی (ع) و امام حسن (ع) بخاطر عدم تبعیت محض مردم بود. در بین رسانهها و کانالهایی که بردگی فکری را عین ایمان و تقوی معرفی میکنند، حرفهایی از قبیل ذیل را میتوان یافت:
«قدمت بر جا پای ولی باشد» «شمشیرهایی که بدون ولایت و تبعیت چرخیده شود، روزی پایه گذار سلطه دشمنان بشریت میگردند، صداهایی که بدون هدایت ولی بلند شود روزگاری پتک شده بر سر ملت فرود میاید» «مصلحت سنجی های خود را بر اراده رهبر و امام خود غلبه ندهیم»
در غلط بودن این قبیل حرفها زیاد میتوان بحث کرد. اما بطور خلاصه دلیل عدم موفقیت امیرالمؤمنین در شکست نهایی معاویه، و همچنین صلح امام حسن، این بود که مردم آزاداندیش نبودند و توان تشخیص سره از ناسره را نداشتند. تعداد کسانی که قصد تبعیت از امام داشتند کم نبود، بلکه مشکل این بود که میشد براحتی در فکر آنها شبهه القاء کرد، و از این طریق اذهان آنها را کنترل کرد. همین ضعف فکری مردم باعث میشد که با شایعات و خبر دروغ بتوان آنها را به کاری برخلاف منویات امام واداشت.
در دوره معاصر هم بارها شاهد بودهایم که تبعیت محض از رهبری مشکلگشا نبود. مثلا بارها در مجلس این اتفاق افتاده که عدهای فرصتطلب، فقط با پخش این شایعه که «آقا چنین دستور فرمودند» لایحهای را به تصویب رساندهاند؛ اما بعداً معلوم شده که نقل قول دروغ بوده است. اگر نمایندگان مجلس حداقل اینقدر آزاداندیش بودند که سندی برای دستور رهبری طلب میکردند، گول فرصتطلبان را نمیخوردند.