تأثیر تکنولوژی بر مفهوم انسانیت، Transhumanism
تاریخ نشر:باسمه تعالی
هر تحول تکنولوژیک باعث تغییراتی در رفتار و ماهیت انسانها میشود. به عنوان نمونه تا قبل از ظهور کامپیوتر، خوشنویسی یکی از هنرهای متداول بود و افراد زیادی تمرین خوشنویسی میکردند؛ اما به تدریج هنر تایپ کردن جای آن را میگیرد. در گذشته نه چندان قدیم، چنین معمول بود که هر کسی تعداد زیادی بیت شعر بلد باشد تا بتواند با دیگران مشاعره کند. ولی با رواج کامپیوتر و فضای مجازی، حافظهها و قدرت تمرکز فکر به شدت ضعیف شده، و کمتر کسی توان و حوصله حفظ شعر را دارد.
تحولات تکنولوژیک فراوان دیگری نیز رخ داده، و یا در شرف رخ دادن است، که آنها هم تغییرات مهمّی را باعث خواهند شد. هر کدام از این تغییرات تعریفی که از انسان داریم را میتواند کم و بیش متحول کند. به همین دلیل یک زمینه فکری برای بررسی و شناخت انسان آینده و تأثیر پیشرفتهای تکنولوژیک بر مفهوم انسانیت، بوجود آمده که مباحث مطرح شده در این زمینه، زیر چتر نام Transhumanism یا «مرحله بعدی انسانیت» مطرح میشوند.
بررسی این تحولات از چند جهت ضروری است:
۱- بعضی از تغییرات مضرّ هستند و اگر عوارض ناخواسته آن درست به جامعه معرفی شود، کسی ازآن تحوّل طرفداری نمیکند. لذا باید درباره آن روشنگری شده، تا جلوی آن تحوّل تکنولوژیک گرفته شود. مثلاً روشهای جدیدی از اعتیاد و یا کنترل اذهان اختراع شده، که باعث بوجود آمدن فرمهای جدید بردگی مدرن میشود.
۲- بعضی از این تحولات یک سری مسائل مستحدثه فقهی و اخلاقی را به همراه میآورد؛ که باید شناسایی شده، از قبل برای ارائه جواب آن برنامهریزی کرد. عادت بعضی از صاحبنظران این است که صبر میکنند تا اول مسأله بوجود بیاید و بعد دنبال ارائه جواب آن بروند. چنین رویکردی همیشه کارآ نیست، چون ممکن است دیگر فرصتی برای اقدام باقی نمانده باشد.
۳- تحولات دیگری نیز هستند که عوارض جانبی متعددی دارند و برنامهریزان کلان جوامع باید شرایط جدید را شناسایی کرده، و برای آن آماده باشند. به عنوان نمونه فرض کنید پیشرفتهای پزشکی، باعث شود که در آینده نزدیک متوسط طول عمر ۲۰ سال زیادتر شود. در گذشته چنین رسم بود که کارمندان ۳۰ سال کار کنند و بعد از آن تا پایان عمر حقوق بازنشستگی بگیرند. اوایل قرن پیش که چنین چیزی رسم شد، امید به زندگی حدود ۶۰ سال بود و معمولاً فاصله بین بازنشستگی و مرگ ۲۰ سال بیشتر نبود. اگر فاصله بازنشستگی تا مرگ به ۵۰ تا ۶۰ سال افزایش یابد؛ آیا هنوز تعریف قدیمی بازنشستگی قابل اجرا است؟
آیا وجه اشتراکی بین Transhumanism با مباحث معرفت نفس میشود یافت؟
طبعا همه انسانها درباره آینده بشر فکرکرده، و ایدههایی را مطرح میکنند. در تمدن اسلامی بحثهای عقلی و فلسفی عمیقی در این رابطه شده است. اگر به مباحث «معرفت نفس» و کتابهای نوشته شده در این رابطه توجه بفرمایید، به عمق و اصالت این مباحث پی خواهید برد. انتظار اینکه ایدههای مطرح شده در تمدنهای دیگر درباره آینده بشر، قابل مقایسه با تمدن اسلامی باشند، را نباید داشت. رویکرد تمدن غربی بیشتر حسی و تجربی است، و ایدههای مطرح شده در رابطه با آینده انسان بر اساس همین رویکرد است؛ و کسی که شمّ فلسفی دارد، خیلی زود از مطالعه این ایدهها ناامید میشود. مباحث Transhumanism بیشتر به حوزه کار اهل فقه و حقوق و اخلاق مرتبط است.
بحث Transhumanism در قالب فیلم
بعضی افراد ترجیح میدهند تجسّم مباحث نظری را در قالب فیلم مشاهده کنند. اگر بخواهیم درباره نسخههای متعدد آینده بشر معاصر ، که در قالب فیلم بیان شده، اظهار نظر کنیم، میشود گفت که آیندهای که در فیلم Blade Runner 2049 محصول سال 2017 به تصویر کشیده شده، محتمل نیست. قصه این فیلم این است که صاحبان سرمایه توانستهاند نسلی از انسانها را تولید کنند که برده محض هستند؛ و تغییرات ژنتیک بلایی به سر آنها آورده که توان مخالفت با منویّات صاحبان خود را ندارند.
اگر وضعیت به همین منوال پیش برود و اتفاق مهمی رخ ندهد، آینده بشر باید بیشتر شبیه سناریوی فیلم Ready Player One محصول سال 2018 باشد. در این فیلم جامعه بشری در 25 سال بعد را نشان میدهد که زندگی در عالم مثال و فضای مجازی برای آنها بقدری جذاب است که همه وقت خود را در آن صرف میکنند؛ و کسی برای جمعآوری مال و ساخت و ساز در دنیای مادی تلاش نمیکند. در آن جامعه شرکتهای بزرگی که دنیای مجازی را مدیریت میکنند، صاحب همه چیز در دنیای مادی هستند. مردم عادی هم ناخواسته برده و مطیع چنین سیستمی هستند.
وظیفه حوزههای علمیه در رابطه با مسائل مستحدثه
هرچند تلاشها و پیشرفتهای مهمی در حوزههای علمیه صورت گرفته، که شاید دهها سال طول بکشد تا مردم از آن باخبر بشوند، این حوزهها در رابطه با بعضی مسائلی که مردم درگیر آن هستند میتوانستند خیلی بهتر عمل کنند و جلوی خسارات بزرگ را بگیرند. مثلاً در رابطه با فاجعهای که در رابطه با تغییر وسیع جنسیت در ایران رخ داده، حوزه میتوانست روشنگری بیشتری بکند و نگذارند دست عوامل شیطان در این جنایت تا این حد باز باشد.
تحولهای تکنولوژیک مهمی در حال رخ دادن هستند؛ و مطالعه آنها از این جهت ضروری است که تبعات فقهی و اخلاقی فراوانی دارند؛ و باید حوزههای علمیه خود را برای پاسخگویی به سئوالات در رابطه با مسائل مستحدثه جدید آماده کنند.
به عنوان نمونه در دوره معاصر میشود تقریباً از هر چیزی یک عامل اعتیاد درست کرد که ترک آن محال باشد. مباحث مربوط به این فن، تحت عنوان Captology، در دانشگاهها بررسی و تحقیق میشوند؛ و درباره این موضوع در مقالهای با عنوان «صنعت به اسارت کشیدن تمرکز حواس» توضیح دادهام.[1] درباره روشهای سنتی اعتیاد میشود نظرات فقهی و علمی فراوانی را یافت. اما شخصاً از بررسی فقهی اعتیادهای نوظهور خبری نشنیدهام.
نمونه دیگر این است که روشهای فراوانی برای بردگی مدرن اختراع شده، که بقدری پیشرفته و کارآ هستند، که بدون اینکه خود فرد از بردگی خود خبر داشته باشد، میشود او را برای همه عمر استثمار کرد. طبعا علماء حوزه و دانشگاه باید درباره مسائل فقهی این مباحث راهکار نشان دهند و در تدوین قوانین برای جلوگیری از آن پیشگام باشند. سستی نشان دادن در این امر ممکن است کار را بجایی برساند که دیگر علاج عملی نباشد. مثلاً بخشی از جامعه چنان معتاد به اعتیادهای پنهان شوند که کل جامعه دچار فروپاشی بشود.
بهتر است حوزههای علمیه قبل از اینکه چنین زمینههایی به صنعت تبدیل شود، در آن ورود کنند؛ چون وقتی به یک صنعت تبدیل شد، اظهار نظرها نمیتواند چیزی را تغییر دهد.
تلاش جوامع علمی مسیحیت در این زمینه
شخصاً به خبرهای زیادی در رابطه با تلاش جوامع علمی مسیحیت و علیالخصوص واتیکان، از طریق برگزاری کنفرانسها و جلسات هماندیشی، برای پیدا کردن جواب برای چنین مسائلی برخورد کردهام؛ ولی خبری از آمادگی حوزههای علمیه ایران برای شرایط جدید نشنیدهام.
از این قبیل تلاشهای واتیکان میتوان کنفرانس هفته گذشته آنها در این زمینه را نام برد.[2] در این کنفرانس افرادی همچون کشیش Philip Larrey، نویسنده کتاب Artificial Humanity یا انسان مصنوعی، دعوت شده بودند. این فرد جزء گروهی به نام Humanity 2.0 است که در این زمینه مطالعه و تحقیق میکنند.[3]
کنفرانس دیگری نیز قرار است در آینده نزدیک در آمریکا در این زمینه برگزار شود.[4] ظاهر کنفرانس این است که این مسأله از زاویه دید توحیدی بررسی شود، اما درواقع هدف این کنفرانس مقابله با مقاومت جوامع مذهبی مسیحی در رابطه با دستکاری در خلقت است.
بحث خلق ترکیب انسان و حیوان
بحث ترکیب انسان و حیوان هر از چند گاهی در رسانهها مطرح میشود؛ و گاهی اوقات در رسانههای ایرانی هم بازتاب پیدا میکند. معمولاً نام عمومی chimera، که کایمرا خوانده میشود، برای این موجودات هیبرید استفاده میشود. دهها سال است که تلاشهای فراوانی در این زمینه میشود. حداقل از زمان جنگ جهانی دوم، که استالین دستور تولید سربازانی نیمه انسان/نیمه میمون، یا به اصطلاح ape-man Superwarriors، را داد، همه طرفین درگیری برای عقب نماندن از رقبا چنین پروژههایی را دنبال کردند.
اما انتظار اینکه با تکنولوژیهای کنونی بشود موجود هیبرید بین انسان و حیوان درست کرد، که قادر به تولید مثل باشد، را نباید داشت. حتی به فرض اینکه بشود موجود هیبریدی ساخت، که توان تولید مثل داشته باشد، تنوع ژنتیک بین انسانها و حیوانات، و همچنین جهشهای ژنتیک، بهقدری زیاد است که هر تغییری پس از چند نسل تصحیح و بیاثر میشود.
احتمال اینکه پیشرفتهایی که تا کنون درآزمایشگاههای نظامی و سرّی در این زمینه شده، تا چند دهه آینده مخفی بمانند، وجود دارد. مهمترین خبری که در این زمینه در رسانههای عمومی پخش شد، خلق یک هیبرید انسان و خوک در سال ۲۰۱۷ است که بتواند بعضی اندامهای انسان را رشد دهد.[5]
ظاهر بعضی مطالب شبهعلمی که منتشر میشود با اصل خبر متفاوت است. مثلاً لینک [6] از Gizmodo، که در رسانههای ایران نیز بازتاب داشت، عکس یک هیبرید بین انسان و گربه را در بالای خبر آورده است. اما متن این خبر درباره جنینهای موشی است که پانکریاس آنها برداشته شده و با تزریق سلولهای بنیادی انسان، امید دارند که پانکریاس انسان را تولید کنند. چنین تحقیقی جزء تحقیقات درجه اول ژنتیک محسوب نمیشود. در پروژههای پیچیدهتر و دقیقتر ژنتیک دقیقاً یک نقطه از DNA را هدف میگیرند و مشخصاً میدانند چه چیزی را باید تغییر دهند تا به هدف دلخواه برسند. البته تغییرات مورد نظر چندان جاهطلبانه نیست. مثلاً سیب عادی پس از زمین خوردن به سرعت لکه قهوهای پیدا میکند. اما با تغییر ژنتیک کاری میکنند که سیب تولید شده زود تغییر رنگ ندهد، تا بشود آن را مدت بیشتری در قفسه فروشگاه نگه داشت.
جدا از آنچه که گفته شد، فرض کنید یک یا چند موجود هیبرید بین انسان و حیوان ساخته شود، که حتی توان تولید مثل نداشته باشند. آیا چنین موجوداتی حیوان به حساب میآیند و مثل حیوانات دیگر قابل خرید و فروش هستند؟ آیا برده محسوب میشوند؟ در این صورت آیا تعریف قوانین حقوقی، جدا از قوانین حیوانات، برای این موجودات لازم است؟ اگر چنین موجوداتی از درک و فهم معمول بشر برخوردار نباشند، چه معیاری برای قرار دادن آنها در طبقهبندی انسان و یا حیوان باید تعریف شود؟ این سئوالات نمونههایی از مسائلی است که باید حوزهها و دانشگاهها برای آن از حالا دنبال جواب باشند.
تغییر رفتار انسانها با دستکاری ژنتیک و یا ویروسها
در سالهای گذشته خبری درباره تلاش پنتاگون برای ساخت ویروسی، معروف به FunVax، که بتواند احساسات مذهبی را از ذهن مردم پاک کند، پخش شده بود.[7] اصل اینکه میشود ویروسی را طراحی کرد که بتواند خود را در زنجیره DNA جای بدهد، در نسلهای بعدی نیز به ارث برده شود، و یک رفتار مشخص را تغییر بدهد، واقعی است. اما احساسات مذهبی یک رفتار مشخص نیست و نمیتوان آن را به بخش مشخصی از DNA نسبت داد، تا با تغییر آن بشود یک فرد مذهبی را به سکولار تبدیل کرد. بنابراین چنین کاری عملی نیست؛ و کسانی که با تبلیغ روی چنین چیزهایی سعی دارند از سیستمهای نظامی کلاهبرداری کنند، سوداگرانی بیش نیستند.
رفتارهایی که با اصلاح ژن، و یا حتی فعال و یا غیرفعال کردن ژنهای موجود یک فرد، قابل تغییرند، بسیار ساده هستند. مثلاً علاقه به مصرف الکل را میشود با چنین روشهایی تغییر داد. البته عوامل اخلاقی و محیطی دیگری نیز هستند که در نهایت رفتار فرد در مصرف الکل را تعیین میکنند.
اَبَرنظام دیجیتال
شرکتهای بزرگ اینترنتی، به Internet Gulag یا «زندان گولاگ اینترنتی» معروف شدهاند؛ چون تأثیر شگرفی بر همه ارکان زندگی مردم دارند. وقتی دنبال یک موضوع جستجو کنید، این شرکتها تعیین میکنند که چه چیزی را میتوانید ببینید و چه چیزی باید سانسور شود. تجربهای که از ورود در فضای مجازی دارید، درواقع توسط این شرکتها به نحوی دستکاری میشود که تأثیر دلخواه آنها بر شخصیت شما و تغییر تدریجی آن، را باعث شود.
اگر همین روند ادامه پیدا کند، شرکتهای بزرگ اینترنتی میتوانند بهقدری سلطه خود را کامل کنند که هیچ دولتی در دنیا نتواند با منویّات آنها مقابله کند. چنین چیزی دقیقاً هدف گلوبالیستها است. به همین دلیل عوامل گلوبالیسم موانع موجود در راه سلطه کامل این شرکتها، بر اذهان و عقاید و سلیقههای مردم، را از سر راه برمیدارند.
به عنوان نمونه اخیراً فریدون در رابطه با فضای مجازی چنین اظهار نظر کرده بود که:
«هیچگاه نمیشود یک حرکت بزرگ و جهانی را بخاطر عدهای سوء استفاده کننده تعطیل کرد» «حتی از لحاظ اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، این فضای مجازی است که مشارکت مردم را در همه امور کشور آسانتر کرده است، روزانه به مسئولان و حاکمان نمره میدهد که تا چه حد دارای مقبولیت و حتی مشروعیت هستند و همچنین برای تحولات اجتماعی و جامعه ایرانی فرصتهای مناسب بوجود آورده است»
واقعیت خیلی متفاوت از تصویری است که فریدون ترسیم میکند. واقعیت این است که شرکتهای بزرگ اینترنتی تحت سلطه گلوبالیستها در حال شکل دادن درک اجتماعی، فرهنگی و سیاسی همه جوامع هستند و میزان تخلف آنها قابل قیاس با چند سوءاستفاده کننده خرد نیست. مسأله اصلی ابداع روشهای جدید بردهداری توسط شرکتهای بزرگ اینترنتی است. انحراف بحث به سمت تخلف متخلفان خردهپا، برای مخفی کردن تخلّف بسیار بزرگتری است که در یک سطح وسیع در حال رخ دادن است.
ادامه این روند به سلطه یک اَبَرنظام منجر میشود، که بر همه مقدّرات بشر سلطه دارد و هیچ کدام از دولتها هیچ کاری در رابطه با آن نمیتوانند بکنند. امپراطورهای دنیای آینده صاحبان شرکتهای بزرگ دیجیتال خواهند بود، که مردم را فقط در حد گله دام خود، و یا حداکثر مصرفکننده محصولات خود، میبینند و اجازه تفکر مستقل به کسی نمیدهند.
همین الان شرکتهای اینترنتی چنان قدرتی دارند که میتوانند در آمریکا نتیجه انتخابات را تغییر دهند، به رئیسجمهور این کشور بفهمانند که چه توئیتی را میتواند پست کند؛ و اگر خلاف آن بنویسد آن را حذف میکنند. گوگل حتی نگران محاکمه خود در آمریکا نیست، چون باور دارند که کسی نمیتواند جلوی آنها را بگیرد.
برنامه گلوبالیستها این است که سلطه شرکتهای اینترنتی را بقدری گسترش دهند که مفهوم دولت-ملت در نهایت «تاریخ مصرف گذشته» شود. برنامه آنها این است که همه مردم دنیا شهروند این اَبَرنظام بشوند؛ و بجای پاسپورت و کارت شناسایی و کارت بانکی، هویت افراد مثلاً با یک چیپ کوچک، که زیر پوست دست افراد کار گذاشته میشود، قابل شناسایی باشد. اجرای چنین برنامهای در سوئد شروع شده است، و به تدریج بقیه کشورهای تحت سلطه گلوبالیسم را فرا میگیرد.
میزان اطاعت افراد از منویات اَبَرنظام نیز از طریق طرحهای Social Credit System، یا برنامه اعتبار اجتماعی، کنترل و مدیریت خواهد شد؛ و کسانی که قصد تطبیق با آن را نداشته باشند، به تدریج از خدمات اجتماعی محروم شده، تعامل بقیه جامعه با آنها محدود میشود. چنین سیستمی در چین عملیاتی شده و نقش مهمی در سرکوب دگراندیشان در آن جامعه داشته است. به همین دلیل بقیه کشورهای متمایل به گلوبالیسم، اعمال چنین سیستمی را دنبال میکنند.
ضربهای که شبکههای اجتماعی تا همین جا به نحوه تفکر مردم وارد کردهاند، بسیار عمیق است. بارها دیدهام که مردم تحصیل کرده وقتی بر خلاف روایتی، که آن را رسمی تلقی میکنند، مطلبی بشنوند، ناخودآگاه عصبانی میشوند و فحّاشی میکنند، بدون اینکه بتوانند دلیلی برای کار خود بیاورند. در حالی که انتظار میرفت که فضای مجازی محلی برای تضارب افکار باشد و مردم به شنیدن نظرات متنوّع عادت کرده باشند.
بحث جایگزینی اعضای بدن با اعضای مصنوعی
فرض کنید در دهههای آینده دست و پاهایی طراحی شود که یک کار خاص را بهتر از دست و پای طبیعی انجام دهند. مثلاً پایی درست شود که با آن بهتر از پای طبیعی بتوان دوید. آیا یک ورزشکار مجاز است که پای طبیعی خود را قطع کند و با چنین پایی جایگزین کند، تا برنده میدان مسابقه باشد؟ وقتی در حال حاضر مردان قویهیکل و تنومند تغییر جنسیت میدهند و در مسابقات فوتبال زنان شرکت میکنند، چطور میشود جایگزینی دست و پای طبیعی با مصنوعی را ممنوع کرد؟
بحث کنترل اذهان از طریق تکنولوژیهای مدرن
درباره تأثیرگذاری بر رفتار انسان از طریق ارسال امواج خیلی فرکانس پایین، Extremely Low Frequencies، در پستی با عنوان «چند خبر درباره توسعه سلاحهای غیر متعارف» توضیح دادهام.[8] در بسیاری از کشورهای دنیا چنین امواجی از طریق دکلهای تلفن همراه پخش میشود. هر طیفی از این امواج باعث یک تغییر رفتار خاص میشود، مثلاً میشود ترس و ناامیدی و افسردگی را القاء کرد، تا کسی جرأت تظاهرات و اعتراض به سلطه حکام را نداشته باشد. تکنولوژی 5G نیز طیف وسیعی از امکانات برای کنترل مردم را در اختیار حکام قرار میدهد.[12]
استفاده از چنین تکنیکهایی ممکن است به مذاق حاکمان یک جامعه خوش بیاید؛ اما ایراد این کار این است که دشمن نیز میتواند همین ابزار را هک کرده، از آن برای وادار کردن مردم به شورش و خشونت استفاده کند. یعنی این ابزار یک شمشیر دولبه است و هر دو طرف را میتواند ببرد.
به علاوه چنین تکنیکهایی دیر یا زود در دسترس مردم عادی نیز قرار میگیرد. سالها است که مغازههای لوکس، برای دور کردن نوجوانانی که در جلوی مغازه اجتماع و سر و صدا میکنند، صوتی با فرکانس بالا، نزدیک به ماوراء صوت، پخش میکنند. چون این فرکانسهای صوتی گوش نوجوانان را آزار میدهد، ولی افراد مسنتر آن را نمیشنوند. شاید چنین استفادهای از تکنولوژی قابل مناقشه نباشد، اما موارد دیگری را میشود یافت که حوزهها باید در حل مسائل شرعی و اخلاقی، و تدوین قوانین درباره آن، وارد شوند.
به عنوان نمونه اگر در قسمتی از شهر که توالت عمومی وجود ندارد، کسی یک توالت پولی افتتاح کند، و بعد با پخش یک موج خاص کاری کند، که همه عابران احساس شدید نیاز به رفتن به دستشویی کنند و حاضر شوند هر رقمی را برای آن بپردازند. آیا چنین کاری جرم حساب میشود و یا شرعا مجاز است؟ آیا کسی میتواند شکایت از این فرد را به دادگاه ببرد؟
روشهای دیگری که برای کنترل اذهان استفاده میشود
آنچه که از سحر ساحران قدیم شنیدهام این است که سحر آنها بدون حضور موادی مانند جیوه اثر نمیکرد. تاثیرگذاری مواد لزوماً شیمیایی نیست و ممکن است نوع دیگری باشد. علم کنونی بشر درباره انواع تاثیرگذاری مواد، محدود بوده، حتی پدیده مغناطیس بخوبی شناخته شده نیست. مثلاً افرادی پیدا میشوند که بدن آنها فلزات را به خود جذب میکند، در حالی که فیزیک مدرن اولین شرط مغناطیسی بودن مواد را فلز بودن میداند. به علاوه بدن این افراد میتواند اشیایی را به خود جذب کند که اصلاً فلز نیستند. احتمال اینکه موادی مانند جیوه تأثیری از نوع دیگر بر ذهن آدم داشته باشند که کنترل ذهن یا mind Control را عملی کند، وجود دارد.
در بسیاری از کشورهایی که تحت کنترل گلوبالیسم شیطانی هستند، با استفاده از هواپیما موادّی در جو پخش شده، و بهانه آن کنترل نور خورشید برای جلوگیری از گرمایش زمین، طبق معاهده پاریس، عنوان میشود. اثر پخش این مواد به صورت یک خط سفید در آسمان دیده میشود، که به Chemtrail معروف است. مواد پخش شده معمولاً شامل aluminium sulfides و barium oxides و پلیمرهای ذرات نانویی است که از ماهیت آن اطلاعی در دست نیست. اما چنین نقل شده که این مواد بشدت سمی هستند و تکنیسینهای هواپیما نهایت احتیاط در کار با آنها را دارند.
چنین عملیاتی درواقع همان سحر قدیم است که با روشهای جدید بطور گسترده انجام میشود. پخش مواد مذکور، یکی از لوازم سحر و کنترل اذهان جوامع، توسط ساحران شیطانی دنیای به اصطلاح مدرن است.
اخیراً اخبار متعددی درباره پایان دادن به پخش این مواد در آسمان شهرهای آمریکا شنیدهام. چنین ادعا میشود که یکی از لوازم سلطه رسانهای گلوبالیستها، پخش همین مواد درآسمان شهرها بود؛ و ملیگرایان آمریکا برای شکستن این سلطه، از این کار جلوگیری کردهاند.
چند ماه پیش در خبرهای ایران دیدم که در آسمان چندین شهر ایران نیز چنین موادی پخش شده بود.[9] همین مطلب نشان از این دارد که روشهای توسعه داده شده برای کنترل ذهن مردم توسط گلوبالیستها در ایران بکار گرفته میشود. شخصاً احتمال میدهم عدم رخداد اعتراضهای اجتماعی در ایران، علیرغم فشارهای شدید اقتصادی، نتیجه بکارگیری ترکیبی از این روشهای کنترل ذهن، مانند پخش امواج از طریق برجهای تلفن همراه، تکنیک فوقالذکر و سلطه رسانهای باشد.
اگر چنین چیزی درست باشد، و یک دشمن بخواهد به ایران حمله کند، اولین کاری که خواهد کرد این است که مراکز تلفن همراه و فرودگاههای پخش مواد Chemtrail را هدف بگیرد. بعد از آن با پخش فرکانسهای خاص دیگر میتوان کاری کرد که همه مردم به خشونت روی بیاورند و شورشهای اجتماعی توان دفاع کشور را از بین ببرد. ممکن است سواری گرفتن از شیطان گلوبالیست به مذاق بعضیها خوش بیاید، و این را نشانه زرنگی خودشان تصور کنند. اما ایراد این کار این است که وقتی این خر مراد آنها را زمین بزند، همه استخوانهای آنها خرد میشود.
دلیل ذکر این مطالب در بحث transhumanism این است که روزبروز روشهای جدیدتری برای سلطه فکری بر بشر و به بردگی کشیدن آنها ابداع میشود. اگر جوامع علمی منتظر این بمانند که اول یک پدیده رشد و شیوع یابد، و بعد درباره تبعات فقهی و اخلاقی آن اظهار نظر کنند، احتمالاً فرصت زیادی برای جبران مافات وجود نخواهد داشت. وظیفه جوامع علمی این است که چنین شیوههایی را سریع بررسی کنند و به بقیه جامعه درباره روشهای مقابله با چنین شیوههایی اطلاعرسانی کنند.
بحث نسخه دیجیتال آباء و اجداد بجای احضار ارواح
یکی از مطالبی که در مبحث Transhumanism درباره آن بحث میشود این است که آثار انسانهای معاصر از روز تولد تا روز مرگ، مانند عکس و فیلم و صدا و نوشته، بصورت دیجیتال قابل ثبت است. بنابراین میشود پروفایل کاملی از فرد ایجاد کرد که در عالم مثالی دیجیتال بتواند زندگی ابدی داشته باشد. با کمک هوش مصنوعی نیز میشود این پروفایل را تحلیل کرد و یک روح دیجیتال برای آن درست کرد. فرض کنید نسلهای آتی در ۱۰۰ سال بعد بخواهند با اجداد خود حرف بزنند، و یا با آنها درباره مشکلات خود مشاوره کنند. با کمک هوشمصنوعی میشود پیشبینی کرد که بر اساس پروفایل دیجیتال فرد، وقتی یک مسأله جدید از او سئوال شود، چه جوابی خواهد داد.
طبعا چنین چیزی توجه همه را جلب خواهد کرد و اکثر افراد مایل هستند بدانند که اگر جدّ هفتم یا هشتم در شرایط آنها قرار داشت، چه میکرد. اما این مسأله تبعات فراوانی دارد که اهل علم باید از حالا درباره آن تحقیق و مطالعه کنند، تا برای آن پاسخی داشتنه باشند.
به عنوان نمونه فرض کنید هر کسی بتواند روح دیجیتال یک شخصیت معروف، مثل آقای خمینی، را از طریق کامپیوتر خود احضار کند و مسائل خود را از او بپرسد. تأثیر چنین امکانی در انتخابات چیست؟ اگر هکرهای آینده بتوانند روح دیجیتال آقای خمینی را هک کنند، تا مردم را به رأی دادن به یک فرد خاص تشویق کند، آیا نتیجه انتخابات معتبر است؟
روابط جنسی و عاطفی با روبوتها
یکی از زمینههایی که پیشرفت هوشمصنوعی و روباتیک ایجاد کرده است، ساخت روبوتهایی است که برای روابط جنسی و یا عاطفی فروخته میشوند. احتمالاً اگر از اهل علم درباره این موضوع سؤال شود، با اعلام حرام بودن آن، پرونده این بحث را ببندند. اما واقعیت این است که چنین موضوعی تبدیل به یک صنعت شده، و خواهناخواه رشد خودش را خواهد داشت. بنابراین هزاران مسأله جانبی را ایجاد میکند که برای حل آن باید فکر کرد.
به عنوان نمونه یکی از موارد بحث در بین محققین اخلاق در غرب این است که آیا میشود اجازه ساخت روبوتهای هوشمند کودک را داد، و یا باید آن را غیرقانونی اعلام کرد؟ دلیل این امر این است که بعضی افراد از کتک زدن و آزار کودکان لذت میبرند، و با خرید این روبوتها آزادانه میتوانند از این جهت خود را ارضاء کنند. اما هرچه بیشتر به کتک زدن روبوتها عادت کنند، احتمال اینکه کودکهای واقعی را بیرحمانهتر کتک بزنند، بیشتر میشود، چون کتک زدن رفتاری عادی برای آنها میشود. نگرانی این محققین اخلاق این است که ساخت چنین روبوتهایی به پیچیدهتر شدن یک معضل منجر شود. همین مطلب در رابطه با روبوتهای ارضاء جنسی نیز کم و بیش صادق است. چون شیوع استفاده از این روبوتها به عادی شدن تجاوز منجر میشود.
خاتمه
مواردی که در این مقاله مطرح شد، فقط نمونههایی از تأثیر تکنولوژی بر مفهوم انسانیت هستند؛ و کسانی که مایل به تحقیق بیشتر در این زمینه هستند، باید خود را برای مطالعات عمیق و عریق آماده کنند. چون هم تعداد تکنولوژیهای مدرن بطور روزافزونی افزایش مییابد، و هم ترکیب این تکنولوژیها با هم میتواند امکانات جدیدی را بوجود بیاورد، که قبل از آن قابل تصور نبود.
در مقالات گذشته این وبلاگ درباره بعضی از موضوعات مرتبط با این بحث نوشتهام.[10,11,12]
[1] صنعت به اسارت کشیدن تمرکز حواس https://shakeri.net/2423
[2] Vatican Hosts Conference Touching on Transhumanism https://www.churchmilitant.com/news/article/catholics-and-non-catholics-hold-globalist-meeting-in-the-vatican
[3] Human Progress Accelerator https://humanity2-0.org/
[4] https://www.christiantranshumanism.org/conference/2019
[5] Human-Pig Hybrid Created in the Lab—Here Are the Facts https://www.nationalgeographic.com/news/2017/01/human-pig-hybrid-embryo-chimera-organs-health-science/
[6] Japan Approves Scientist's Plan to Create World's First Humanimals https://gizmodo.com/japan-approves-scientists-plan-to-create-worlds-first-h-1836823089
[7] Pentagon Vaccine To Kill Religious Center of Brain https://www.youtube.com/watch?v=x8Lsvt1z0n4
[8] چند خبر درباره توسعه سلاحهای غیر متعارف https://shakeri.net/4589
[9] https://www.tasnimnews.com/fa/news/1397/10/19/1918652/
[10] دین هوش مصنوعی https://shakeri.net/3402
[11] لزوم بررسی مباحث فقهی هوش مصنوعی و روباتیک https://shakeri.net/2006
[12] علت اصلی اصرار دولتها بر تکنولوژی 5G https://shakeri.net/4646/5g/
به نظر من که تکنولوژی چندان جای پیشرفت دیگری ندارد.
در هسته کار به مشکل خورده ایم و نمیتوانیم الکترونیک را از این بیشتر به پیش ببریم. حتی اگر بخواهیم مثلا همه کارخانه های نیمه هادی را به تکنولوژی 8 نانومتر موجود برسانیم، نیاز به سرمایه گذاریهای گسترده ای داریم که با معادلات اقتصادی جهان چندان همسو نیست.
تکنولوژیهای بدیل صنعت نیمه هادی هم بیشتر بهشون میاد که شوخی باشند. مثل کامپیوتر کوانتمی کامپیوتر زیستی و ... با اینکه تحقیقات روشون جریان داره، اما به نتیجه نرسیدن و اگر فرضا هم به نتیجه ضعیفی برسن، از نظر اقتصادی نمیتونن با کامپیوترهای فعلی رقابت کنند.
الگوریتمهای هوش مصنوعی هم چندان از این پیشتر نمیتونن برن(یعنی جهش انقلابی نمیتونن بکنن) و آموزش عمیق و ... که الان ممکن شده، نه بخاطر پیشرفت آنچنانی خود هوش مصنوعی، که به خاطر گسترده شدن امکانات سخت افزاری(بخصوص استفاده از سخت افزارهای تحت شبکه مثل موبایل و ...) و دسترسی به دیتابیسهای بسیار بزرگ اینترنتی ممکن شده و اون هم بعیده بتونه به طور انقلابی و جهشی از این گسترده تر بشه.
حتی امکانات اینترنت هم نمیتونه جهش فوق العاده ای داشته باشه و بخصوص با اضافه شدن میلیاردها کاربر موبایل و لپتاپ و شاید در آینده اینترنت اشیا به اون بار سنگینی پیدا کرده که پیشرفتهای سخت افزاری و نرم افزاری نهایتا باید بتونه این بار سنگین رو جواب بده.
وقتی در نظر بگیریم که پایه های تکنولوژی نمیتونن جهشی پیشرفت کنند(مگر اینکه تکنولوژی انقلابی دیگه ای متولد بشه)به این نتیجه میرسیم که خیلی از اتفاقاتی که گفتین، امکان تحقق ندارند.
ضمن عرض سلام،
حرفهای زیادی در این زمینه زده میشود، که امکان تحقق ندارند. اما در این مقاله سعی کردم فقط مواردی را ذکر کنم که یا قبلا تحقق یافته و به تدریج در حال تبدیل شدن به صنعت هستند و یا تحقق آنها عملی است.
حدود ۳۰ سال پیش خبری درباره ساخت چیپهایی که بجای ترانزیستور در آن گیتهای نوری بکار رفته بود، شنیدم. حدود ۱۵ سال پیش شرکتی را دیدم که مدار RTL طراحی شده را با این تکنولوژی تحویل میداد، تا به عنوان یک جزء در یک چیپ بزرگتر بشود آن را بکار برد.
چیپهای نوری محدودیت سرعت مدارات الکترونیکی موجود را ندارند و میشود سرعت پیشرفت الکترونیک را با آنها حفظ کرد.