باسمه تعالی

در مقاله قبلی سعی داشتم این مطلب عمومی را شرح دهم که با توجه به حجم افکار و عقاید غلط و شیطانی که در حال حاضر جریان دارد، کار تصمیم گیری و تفکر درست برای همه و علی الخصوص جوانها سخت است. شاید نشان دادن غلط بودن بعضی از این باورها چندان اولویتی نداشته باشد. اما وقتی مساله سرنوشت نسل های بعدی یک ملت است و دشمنان آن همه به امید روزی نشسته اند که جمعیت رو به پیری رود و دیگر قدرت دفاع از خود را نداشته باشد، باید در مورد این مساله روشنگری جدی تری بشود.

چند باور غلط است که زوج های جوان را به تاخیر در بچه دار شدن تشویق میکند که همه آنها غلط است و در اینجا این موارد را قصد دارم تشریح کنم:

اولین عامل محاسبات اقتصادی و ترس از فقر است

معمولا بیش از آنکه خود زوج های جوان درگیر این مشکل باشند، این ترس از طرف اطرافیان القا میشود. در مقاله قبلی در این مورد مفصلا بحث کردم و این ترس را ناشی از بیماری های روانی میدانم. لذا آن بحث را در اینجا تکرار نمیکنم و فقط استدلال قرآن برای غلط بودن این باور را ذکر میکنم:

الشَّيْطَانُ يَعِدُكُمُ الْفَقْرَ وَيَأْمُرُكُم بِالْفَحْشَاءِوَاللَّـهُ يَعِدُكُم مَّغْفِرَةً مِّنْهُ وَفَضْلًا وَاللَّـهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ

این آیه را اینطور معنی میکنم که این شیطان است که به شما وعده فقر میدهد و شما را به کارهای زشتی که زشت بودن آن برای خودتان واضح است، امر میکند. معنی دیگر این است که اگر کسی شما را از فقر ترساند و به کارهای قبیح تشویق کرد، شیطان است و کارش شیطانی است. در حالی که رب جلیل وعده مغفرت و بخشش و فضل میدهد. بعد هم برای اثبات اینکه خداوند توان عمل به وعده خود را دارد، چنین استدلال میکند که خداوند وسعت دهنده به خلقت و علیم است. خالقی که چنین خلقت عظیمی را به وجود آورده و آنرا مستمرا توسعه میدهد، میتواند وعده خود را عملی کند. بنابراین ترس از فقر عاقلانه نیست.

اساسا همین که انسان به جایی برسد که احساس فقر کند و یا از فقر در آینده هراس داشته باشد، باید زنگ خطرها را برای خود به صدا درآورد و مواظب نفوذ شیطان باشد.

وعده رب جلیل این است که روزی فرزند بر عهده خود خداست و پدر و مادر هر چند باید تلاش خود را در جهت اصلاح امور فرزند انجام دهند، اما نباید خود را عامل روزی بچه ها بدانند.

وَلَا تَقْتُلُوا أَوْلَادَكُمْ خَشْيَةَ إِمْلَاقٍ نَّحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَإِيَّاكُمْ (17:31)

یعنی از ترس فقر و به گدایی افتادن فرزندان خود را نکشید ( چه به روش قدیمی ها که زنده به گور کردن بود و چه به روش های جدید و مدرن) چون روزی آن فرزندان و همچنین خود شما را ما میدهیم.

مَّا لَكُمْ لَا تَرْجُونَ لِلَّـهِ وَقَارًا (نوح 13)

شما را چه شده که به عظمت و بزرگی خدا امید ندارید و اعتباری برای وعده های او قائل نیستید؟ در حالی که او همان خالقی است که شما را آفریده است. آیا نمی بینید که خدا چگونه هفت آسمان را آفرید؟ و ماه را در میان آنها روشنی بخش، و خورشید را چراغ فروزان قرار داد، و خدا شما را از زمین [مانندگیاهی]  رویانید.

در همین سوره نوح از زبان نوح گناه را عامل قطع نسل و نداشتن فرزند؛ و استغفار از گناه و توبه را عامل زیاد شدن فرزندان بیان میکند.

دومین عامل مشورت کسانی است که ادعای تخصص در برنامه ریزی و مدیریت و امثالهم دارند.

مدعیان برنامه ریزی جوانترها را به این تشویق میکنند که قبل از هر اقدامی باید چند سال برنامه ریزی کرد تا شرایط و زمینه داشتن فرزند فراهم شود و احیانا در برابر شرایط پیش بینی نشده ای قرار نگیرند.

این حرف قطعا غلط است، چون پیش بینی تمام شرایط محتمل در آینده و فراهم کردن امکان مقابله با آن در توان نوع بشر نیست و قطعا شرایطی پیش خواهد آمد که آن را پیش بینی نکرده اید. لذا مهم ترین عامل موفقیت، توان تطبیق با شرایط موجود و یادگیری رفع موانع با استفاده از همان امکانات موجود است.

سطح درک اکثر این مدعیان از برنامه ریزی مالی این است که باید مال را گرفت و روی آن نشست تا اطمینان خاطر حاصل شود. چنین سطح درکی اصلا به تحصیلات و تجربه احتیاج ندارد و موش هم همین کار را بلد است. به علاوه حداقل باید برای راستی آزمایی توان این افراد، باید  به اینکه چقدر دانش آنها به درد خودشان خورده توجه کرد. اکثر این مدعیان برنامه ریزی و مدیریت زندگی شلخته تری از افراد عادی دارند. دلیل آن هم این است که بیشتر فرض های آنها بر یک مبنای غلط بنا شده و آن این است که دنیایی که محل گذر است و مسافرخانه ای بیش نیست، را میخواهند با ترفندهای مختلف به محل جاودانگی تبدیل کنند. این کار قطعا نتیجه مساعدی نخواهد داد. ممکن است چنین افرادی یک یا دو پارامتر را به عنوان نشانه های موفقیت خود نشان دهند، ولی وقتی نگاهی کلی و سرجمع به وضع آنها بیاندازید، بعید است به حال آنها غبطه بخورید.

سومین عامل این است که امر تربیت اخلاقی و اجتماعی بچه را سخت جلوه میدهند

البته پدر و مادر باید نگران تربیت بچه خود باشند. اما راه حل ساده ای برای آن وجود دارد و آن این است که پدر و مادر خود به دنبال گناه نگردند. توجه به این نکته لازم است که بچه ها اخلاقیات و آداب خود را از پدر و مادر الگو میگیرند و اگر پدر و مادر در رفتار و منش خود دقت کنند و مال حرام هم سر سفره نیاورند، بچه ها دنبال کار خلاف و دوست ناباب نخواهند رفت. اما اگر بچه دریابد که پدر و مادرش چندان به رعایت حدود اخلاقی پایبند نیستند و مثلا یواشکی دنبال دیدن فیلمهای آنچنانی میروند، آنچه یاد میگیرد این است که میشود یواشکی قواعد اخلاقی را زیر پا گذاشت.

چهارمین عامل توصیه اطرافیان به این است که زوج تازه ازدواج کرده باید چند سالی را با هم زندگی کنند تا ببینند که آیا میتوانند بقیه عمر را با هم سر کنند یا نه، و بعد از آن میتوانند به فکر بچه داشتن بیافتند. این حرف چند ایراد اساسی دارد و نتیجه یک جهان بینی غلط است. اولا مهمترین عامل در هر پیوندی این است که طرفین به این متعهد باشند که اگر نقصی در رفتار و منش خود دیدند، در صدد اصلاح آن باشند. اگر کسی ادعا کند که من همین هستم که هستم، چنین کسی اساسا قابلیت انتخاب شدن به عنوان زوج را ندارد و بقول معروف "بر او نمرده به فتوای من نماز کنید". این مشخصه را هم همان اول میشود تشخیص داد و لازم نیست چند سال با چنین کسی زندگی کنید تا این را بفهمید. اگر هم کسی هر چقدر که مشکلات روحی و شخصیتی و مالی اش زیاد باشد، در صدد اصلاح امور خود باشد، زمان زیادی طول نخواهد کشید که زندگی در کنار او قابل تحمل خواهد شد.

گذشته از این موضوع خود وجود بچه و تعهدات خانوادگی عامل مهمی در جلوگیری از پرت شدن حواس زوجین و به بیراهه رفتن آنها میشود و عامل مهمی در ثبات خانواده است. یعنی وجود فرزند پیش زمینه ثبات خانواده است و نه عکس آن.

در مورد فوائد داشتن فرزند احتیاجی به بحث مفصل نیست، چون علاقه به فرزند فطری است و فوائد آن روشن. کافی است که فرد فطرت خود را دفن در گناهان نکرده باشد تا آنرا حس کند. فقط به این بسنده میکنم که اگر موفق به داشتن فرزندان صالح شوید، تا زمانی که این فرزندان و نسل آنها کار صالحی انجام دهند، شما هم در ثواب اخروی کار آنها شریک خواهید بود. کدام کار نیک را سراغ دارید که به این اندازه بتواند سودبخش باشد؟