جامجم، آینه اسکندر، و Looking Glass
تاریخ نشر:باسمه تعالی
چند روز پیشQAnon در پست 3585 به پروژه Looking Glass اشاره کرد، و متعاقب آن بحث درباره این پروژه شدت گرفت. در دهههای گذشته اطلاعات و شبهاطلاعات زیادی درباره این موضوع منتشر شد، و از آن جهت که برخلاف علم رایج در دانشگاهها بود، با ناباوری بسیار روبرو شد.
بطور خلاصه Looking Glass ابزار تکنولوژیک پیشرفتهای است، که با کمک آن میشود در زمان حرکت و مشاهده کرد. اصل این تکنولوژی چیز جدیدی نیست و داستانهای تاریخی زیادی درباره جامجم و آینه اسکندر، و امثالهم وجود دارد. آنچه که درباره این ابزارها در تاریخ بیان شده، دقیقاً همان چیزی است که راجع به Looking Glass گفته میشود. اشاره به این ابزارها را در شعر حافظ هم میتوان یافت:
آئینه سکندر جام جم است بنگر؛ تا بر تو عرضه دارد احوال ملک دارا
حجم عظیم شبهاطلاعات درباره این موضوع در تاریخ
آنچه در این مقاله قصد بحث درباره آن را دارم، موضوعی است که نهایت سعی شده که از هزاران سال پیش، مخفی بماند. به همین دلیل هزاران نسخه تقلبی و حجم عظیمی disinformation، یا شبهاطلاعات، درباره آن وجود دارد.
دستکاری در ادبیات و تاریخ و علوم بقدری جدی بود که حتی شعر نقل شده فوق از حافظ چنین دستکاری شده تا معنی اصلی آن مخفی بماند: «آئینه سکندر جام می است بنگر». بنابراین شنا کردن در این دریای اطلاعات غلط، و غواصی برای پیدا کردن گوهرهای حقیقت، کار سادهای نیست. لذا آنچه در اینجا بیان میشود را نباید به عنوان حرف نهایی و صددرصد درست تلقی کرد، و باید خود را برای تحقیقات عمیق در این زمینه آماده کنید.
به عنوان نمونه یکی از نقلهایی که در ۷۰ سال اخیر درباره Looking Glass در غرب رواج دادهاند این است که در سال 1947 یک UFO در شهر Roswell نیومکزیکو هدف قرار میگیرد، و در این شیء پرنده یک صندلی مخصوص وجود داشت که با نشستن روی آن و فعال کردنش، میشد آینده و احتمالات پیش رو را بخوبی مشاهده کرد. با مهندسی معکوس این صندلی و ساخت یک مدل ساده شده، توانستهاند از این تکنولوژی برای مشاهدات در زمانهای قبل و بعد استفاده کنند.
اساساً همه آن چیزی که ما به عنوان تاریخ در دست داریم، برای مخفی کردن حقایق، و سرگرم کردن عوامالناس بافته شده است. تاریخ برای ما چنین ترسیم شده که گذشتگان مردمانی بدوی و انسانهای اولیهای بودند که جز شکار و دامداری و تا حدی کشاورزی، کار دیگری بلد نبودند. این تصویر خیلی گمراهکننده و غیرواقعی است. تاریخ پر از اوج و حضیضهای تمدنهای گذشته بشر بوده، و بعضی از این تمدنها به مراتب از تمدن کنونی پیشرفتهتر بودند.
همین مطلب درباره علوم رایج نیز صادق است. علومی که، مانند فیزیک نظری رایج، برای سرگرم کردن عوام در دانشگاهها تدریس میشود، علوم حقیقی نیستند. دانشمندان متعددی در طول تاریخ بودهاند که علوم حقیقی را صادقانه اطلاعرسانی کردهاند، که برای اهل تحقیق قابل یافتن است. لذا برای گم شدن این علوم حقیقی، دهها و شاید صدها نسخه بدلی از آنها را ساخته و پخش کردهاند، تا ذهن سادهاندیش نتواند اصل را از بدل تشخیص دهد.
مثال آزمایشگاه CERN
مثالهای زیادی برای نشان دادن این قضیه میشود آورد. به عنوان نمونه در آزمایشگاه سرن یک شتابدهنده عظیم، با صرف دهها میلیارد دلار ساخته شده است؛ و واضح است که چنین حجم عظیم سرمایهگذاری و کار، برای کشف ذره بیارزش higgs boson نیست. همه آنچه که درباره فعالیتهای این آزمایشگاه گفته میشود، واضحاً برای مصرف عوام است. مثلاً نام ذره ادعایی که دنبال کشف آن هستند را God Particle گذاشتهاند، تا گرد و غبار دعوای فلسفی و دینی راه بیاندازند. حتی برای مسخره کردن ذهن عوام، فرمولی که در کارتون سیمپسون نشان داده شده بود، را به عنوان فرمول جرم ذره higgs boson معرفی کردند؛ اما کمتر کسی به این شوخی پی برد، و اکثراً به سفر در زمان سازندگان کارتون معتقد شدند.[1]
در حال حاضر حدود ۶۵۰۰ محقق از ۸۰ کشور دنیا در این آزمایشگاه کار میکنند. از چند سال پیش بخاطر دارم که حدود ۴۰۰۰ دانشجوی PhD در این آزمایشگاه، برای تکمیل تز خود، کار میکردند. بخش عمده این افراد اصلاً خبر ندارند که حکمت این همه هزینه و تلاش، برای اثبات وجود یک ذره نیست و باید اهداف ملموس عملی اعلام نشدهای در کار باشند. یکی از مسائلی که در سالهای گذشته برایم بیجواب مانده بود، این بود که چطور افراد با IQ پایین میتوانند بورس دکترا از چنین مراکزی بگیرند، در حالی که افراد خیلی باهوش به ندرت موفق به چنین چیزی میشوند؟ حکمت این قضیه این است که این افراد سادهلوح را در سنین جوانی مدتی به کار میگیرند و از انرژی کاری آنها استفاده میکنند؛ و بعد همین افراد، پس از اینکه مدرک تحصیلی خود را گرفتند، به کشورهای خود برگشته، و نقش مهمی در ادامه کمپین disinformation و گمراه کردن نسل بعدی طالبان علم دارند.
گروه Majestic 12
در سالهایی که آلمان نازی با شتاب تمام در جستجوی تکنولوژیهای باستانی و علوم غریبه بود، قدرتهای جهانی دیگر نیز تلاش کردند که در این زمینه عقب نمانند. لذا در آمریکا گروهی ۱۲ نفره تشکیل شد، که مسئولیت مدیریت همه این علوم غریبه و محرمانه را به عهده گرفت. اطلاعات در دسترس این گروه ردهای محرمانهتر از «فوق سری» یافت و هیچکس، حتی رئیسجمهور، حق اطلاع از آن را نداشت.
بعد از شکست آلمان در جنگ، بخشی از تشکیلات نازی که در آلمان بود، به بخش دیگر که در آمریکا شبکه داشت، پیوست؛ و فعالیتهای آنها در قالب سازمانهای مختلف، مانند سازمان سیا، ادامه پیدا کرد. در این میان نیروی هوایی و نیروی دریایی رقابت سنگینی برای تحت کنترل گرفتن بعضی از این پروژهها داشتند، و هر کدام توانستند بخشی از آنها را در اختیار بگیرند. اما در نهایت همه آنها زیر نظر گروه Majestic کار میکردند.
اعضای گروه Majestic 12 از آن رو که با اطلاعات تازهای سروکار داشتند، برای تحلیل و تئوریزه کردن آن تلاش کردند؛ و به همین دلیل افکار فلسفی، و بیشتر وحدت وجودی، از طریق آنها منتشر شد. البته این به معنی این نیست که همه آنها در این افکار شریک بوده، و یا در طول زمان افکار آنها تغییر نکرده باشد.
چه اطلاعاتی درباره Looking Glass وجود دارد؟
بعضیها ادعا میکنند که «looking glass یک برنامه هوش مصنوعی است که در شناخت آینده کمک میکند. یعنی تصمیمهای مختلف را به آن میدهند و برنامه عواقب آن را تصمیم و تأثیرش در آینده را بررسی میکند». همانطور که قبلاً توضیح دادم، این ادعا یکی از نسخههای شبهاطلاعاتی است که با هدف پوشاندن واقعیت پخش شده است.
اصطلاح Looking Glass به ابزاری اطلاق میشود که به کمک آن میتوان زمانهای قبل و بعد را مشاهده کرد. مدل پیشرفتهتر آن میتواند علاوه بر مشاهده، شیء را به زمان آینده یا گذشته نیز منتقل کند، که در این صورت همان چیزی است که با نام ماشین زمان در بین مردم مشهور است. مدلهای مختلف این تکنولوژی با اسامی Yellow Cube و یا پروژه Camelot نیز معرفی میشوند.
تا آنجا که شنیدهام در گذشته چنین آزمایشهایی موفق نبود و افرادی که مورد آزمایش قرار میگرفتند، تلف میشدند. اما در حال حاضر ادعا میشود که توانستهاند چنین ابزاری را آزمایش کنند.
اگر چنین ابزاری بتواند بین دو نقطه در مکان راه میانبر ایجاد کند، و شیئی را از یک نقطه به نقطه دیگر، بدون طی مسافت بین آن دو نقطه، منتقل کند، به آن Wormhole یا StarGate میگویند. ادعا میشود که بعضی از StarGate های موجود باستانی در عراق، مانند زیگورات اور، به نحوی ساخته شده که بطور طبیعی خودش فعال میشود. با مطالعات انجام شده روی این StarGate ها سعی شده که آنها را مهندسی معکوس کنند.
ظاهراً شتابدهنده CERN نتیجه مهندسی معکوس یکی از همین StarGate ها است. حدود ۱۰ سال پیش از Sergio Bertolucci، مدیر Research and Scientific Computing مرکز CERN نقل شده که:
"Out of this door might come something, or we might send something through it," “We’re hoping to see super-symmetry and extra dimensions,”
افراد دخیل در این پروژه ادعا کردهاند که هربار خواستهاند این شتابدهنده را راه بیاندازند، عاملی از بعدی دیگر از زمان و مکان وارد شده، و آن را تخریب کرده و از کار انداخته است. ادعای آنها این است که موجوداتی در این عوالم موازی، و یا ابعاد دیگر زمان و مکان، هستند که نمیخواهند انسان توان ساخت StarGate را داشته باشد. به همین دلیل در سال ۲۰۱۵ مجسمه شیوا را در جلوی این مرکز نصب کرده و جلوی او مراسم قربانی انسان انجام دادند. قبلاً در مقالهای درباره این جریان قربانی انسان نوشته بودم.[4] در تلگرام نیز فیلم کوتاهی درباره اعتقاد محققین معاصر، به موجودی فرازمینی بودن شیوا آورده بودم.[5] این قربانی انسان درواقع تلاش مدیران سرن برای راضی کردن شیوا به اجازه دادن به آنها برای راهاندازی StarGate آن مرکز بود. این طرز نگرش درباره الهههای باستانی را نیز در فیلم StarGate محصول سال 1994 میتوانید مشاهده کنید.
ذکر مشخصات این ابزارها در فیلمهای سینمایی
بعضی از تکنولوژیهای توسعه داده شده نظامی در آمریکا بقدری محرمانه بود، که حتی از آن نمیشد در عملیات نظامی و جنگ استفاده کرد. از آن جهت که چند قدرت بینالمللی توانستهاند ابزارهایی مانند Looking Glass را توسعه دهند، سران نظامی آمریکا قصد دارند تعدادی از این تکنولوژیها را از ردهبندی فوقمحرمانه خارج کرده، و در دسترس واحدهای نظامی و دولتی قرار دهند. به همین دلیل Q هم سعی دارد به تدریج مطالبی درباره آن بگوید.
در نتیجه آمریکاییها قدم به قدم سعی کردند چنین تکنولوژیهایی را در قالب فیلمهای Sci-Fi نشان دهند. از این قبیل فیلمها میتوانم فیلم Contact محصول سال ۱۹۹۷ و فیلم The Last Mimzy محصول ۲۰۰۷ را نام ببرم. در فیلم اول مدل ساده ابزار Looking Glass نشان داده شده بود. این وسیله محفظهای بود که در آن یک صندلی قرار داشت و حلقههایی بزرگ که میدانهای حلقوی درست میکردند، و به سرعت میچرخیدند، آن محفظه را از زمان و مکان موجود ایزوله میکردند. به این ترتیب فرد نشسته بر روی صندلی میتوانست روح خود را به مکانهای دیگر منتقل کرده، بدون اینکه جسمش از آن نقطه حرکت کند.
در فیلم The Last Mimzy نیز مدل دیگری از این ابزار نشان داده شده بود که توان انتقال موجود زنده به زمانهای آینده را داشت. در فیلم Alice Through the Looking Glass محصول ۲۰۱۶ نیز دو ابزار نشان داده شده بودند که یکی بیشتر به «آینه اسکندر» شبیه بود و از طریق آن میشد به بعد دیگری از مکان، و دنیای موازی، وارد شد. ابزار دیگر، که شبیه ابزار فیلم Contact بود، توان حرکت آزاد در زمان را ایجاد میکرد.
البته این موضوع از آن جهت که مورد علاقه بسیاری از اهل تحقیق هست، مورد توجه فیلمسازان زیادی قرار گرفته، و بعضی از آنها سعی کردند که از این توجه سوءاستفاده کنند، و با ساختن فیلمی درباره Looking Glass و اضافه کردن جنبههای رازآمیز به فیلم، فروش فیلم خود را زیاد کنند. از این قبیل فیلمهای بیارزش میتوانم فیلم Looking Glass محصول 2018 با بازیگری Nicolas Cage را نام ببرم.
ابزار Looking Glass با ممارست در پیشبینی آینده فرق دارد
اگر انسان به درک قابل قبولی از مفهوم زمان برسد، میتواند آینده را بهتر مشاهده کند، و مشاهدات خود را در برنامهریزی زندگی خود بکار بگیرد. این مرحله از درک، به توانایی روحی خاصی نیاز ندارد؛ و هرکسی که آموزش شناخت زمان را ببیند، میتواند به درک بهتری از آن برسد. اما افرادی هستند که توانایی روحی و عقلی بهتری از بقیه دارند و برای مشاهدات شفافتر از آینده آمادگی بیشتری دارند. دورههای آموزشی خاصی به نام Remote Viewing وجود دارد که چنین افرادی را برای شناخت عمیقتر آینده و یا گذشته، پرورش میدهند.
در فیلم «The Men Who Stare at Goats» محصول سال 2009 و با بازیگری جرج کلونی، سعی شده استفاده از این تکنیکها، و همچنین استفاده از علوم غریبه در ارتش آمریکا، را به تمسخر بگیرند؛ تا چنین مطالبی را از دهن مردم پاک کنند.
هنر Remote Viewing را نباید با تکنولوژی Looking Glass اشتباه گرفت. در هنر مشاهده آینده، خطا راه دارد و نتایج مشاهدات برای امور مهم، مانند طراحی عملیات نظامی، مناسب نیست. ابزارهای تکنولوژیک برای حصول نتایج دقیق از احتمالات پیش رو است، و به همین دلیل میشود از آن در برنامهریزی نظامی استفاده کرد.
دستیابی ایران به این تکنولوژی
۶ سال پیش خبری در رسانههای ایرانی منتشر شد مبنی بر اینکه فردی به نام «علی رازقی»، که خود را سرپرست «مرکز هدایت راهبردی مخترعان و مبتکران کشور» میخواند، دستگاهی اختراع کرده که میتواند رخدادهای آینده را پیشبینی کند. طبعا چنین ادعایی با تمسخر بسیار روبرو شد و بعضی فیزیکدانهای نظری آن را «مزخزف محض» نامیدند. رسانههای غربی هم چنین چیزی را مسخره کردند. اما به نظر میآید مخاطب این خبر مردم عادی نبوده، بلکه مخاطب آن افراد مطلع از پروژههای نظامی، مانند Looking Glass، بود. شخصاً احتمال میدهم نام این فرد و سازمان ادعایی فقط برای رد گم کردن باشد، و ایران قصد داشته اصل پیام، که دستیابی به چنین تکنولوژیهایی است، را اعلام کند.[2,3]
افراد مطلع عکسالعمل دیگری نشان داده و بجای تمسخر، دنبال کشف توان واقعی و میزان یافتههای ایران رفتند. برای آنها مهم است که بدانند آیا ایران علاوه بر Looking Glass یا جامجم، به تکنولوژی StarGate نیز دست یافته؟ و یا تکنولوژیهای محرمانه دیگری از تمدنهای باستانی بدستآورده است؟
شواهد اخیر و اعتراف QAnon به استفاده از این تکنولوژی در برنامهریزی عملیاتی ملیگرایان نشان از این دارد که چنین چیزی را نباید به تمسخر گرفت.
مفهوم زمان
یکی از مطالبی که نیاز به مطالعه عمیق علمی دارد، شناخت مفهوم زمان، و تجدید نظر در تصورات موجود راجع به آن است. آنها که با این ابزارها کار کردهاند، مفهوم آینده را چنین شرح میدهند:[6]
زمانی که دو استاد شطرنج باز با همبازی میکنند، در یک مقطع بازی برای آنها معلوم میشود که مثلاً در ۷ حرکت دیگر یک طرف بازنده میشود. بازنده میداند که هنوز حق حرکت دارد، اما تنها میتواند که بازی را طولانیتر کند، و یا به اشتباه طرف مقابل امید داشته باشد. اگر استاد طرف مقابل اشتباه نکند، شانسی برای بردن نیست. اما از دید مردمی که بازی را نگاه میکنند، موضوع شاید تا حرکت آخر مشخص نباشد، و آنها خیلی بعد از آن استادان شطرنج متوجه نتیجه بازی شوند.
البته به علت دید محدود آحاد بشر، ما فقط میتوانیم آینده را چنین ببینیم که در بعضی نقاط دوراهی یا چندراهی وجود دارد، و معلوم نیست که وقتی به آن نقطه برسیم، کدام از آن راهها را باید برویم؛ و یا در انتخاب آن اختیار داریم یا نه؟ به هر کدام از این گزینههای آینده Timeline میگویند. ابزار Looking Glass میتواند در شناخت Timeline ها و برآورد احتمال رخداد هر کدام از آنها کمک کند.
در بعضی موارد قَدَر محتوم هم وجود دارد و صرفنظر از اینکه بشر کدام راه را انتخاب کند، در نهایت همه Timeline ها به یک نقطه منتهی میشوند؛ و مسأله فقط سرعت و هزینه رسیدن به آن است.
یکی از مشاهدات افرادی که با این سیستم کار کردند این بود که اگر وجدان جمعی مردم به این جمعبندی برسند که اتفاق طبیعی یا جنگ جهانی بزرگی قرار است رخ دهد، احتمال رخداد این اتفاق زیاد میشود. اگر همه برعکس فکر کنند، و به آینده خوشبین باشند، چنین چیزی رخ نخواهد داد. یعنی وجدان جمعی بشر در شکلگیری آینده، و حتی تاثیر بر حوادث طبیعی، دخیل است.
در دهههای گذشته نقل کسانی که با این دستگاه کار کرده بودند، این بود که دو سناریو پیش روی بشر قرار دارد: سناریوی اول این است که احتمال جنگهای جهانی و حوادث طبیعی بزرگ منتفی بشود؛ تمدن بشر بجای سقوط به اوج برسد؛ مرحله جدیدی از پیشرفت شروع شود؛ و بشر مانند کرمی که در پیله قرار دارد، از پیله درآید و پروانه شود. Timeline دوم این بود که حوادث سخت رخ دهد و طبقه خواص بشر به پایگاههای زیرزمینی پناه ببرند، و برای چند قرن، تا زمان عادی شدن شرایط در روی زمین، در آنجا باقی بمانند.
ادعا میشود که Timeline دوم منتفی شده و احتمال چنین چیزی دیگر وجود ندارد.
استفاده نظامی از زمان
احتمالاً درباره شیوههای جنگی هیبریدی، یا Hybrid Warfare، مطالبی شنیدهاید. پس از آن ایدههای جدیدتری نیز مطرح شدهاند. یکی از این ایدهها استفاده نظامی از مفهوم زمان است. شخصاً مطالبی درباره شیوههای جنگ نسل ششم شنیدهام، و هنوز برایم قابل راستیآزمایی نیست.
اما به تدریج شاهد هستیم که برنامهریزان نظامی، در استفاده از زمان تبحر بیشتری کسب میکنند و میتوانند آن را بقول معروف Weaponize کنند. زمانی میشود به اهمیت زمان پی برد که شاهد استفاده از آن به عنوان سلاح باشیم،
موارد متعددی را میتوانم مثال بیاورم که QAnon تبحر خارقالعاده خود در استفاده از زمان را نشان داده است. به عنوان نمونه زمان انتخابات آینده کنگره و سنا در هر ایالت آمریکا مشخص است و از ماهها پیش میشود دانست که چه کسانی قصد شرکت در انتخابات هر ایالت را دارند. اخیراً که Jeff Sessions، رئیس قبلی دستگاه قضایی آمریکا، قصد شرکت کردن خود در انتخابات سنا، را اعلام کرد؛ مشخص شد که Q درست یک سال قبل از آن، در همان ساعت اعلام کاندیداتوری، تبریک این کار را پست کرده است.[7] در این حد پیشبینی آینده و استفاده از زمان، برای همه مقدور است؛ و هر کسی اگر تمرین کند، میتواند آینده را شفافتر دیده، و مطابق آن برنامهریزی کند.
برنامهریزان نظامی، با روشهایی مانند Game Theory، میتوانند درک بهتری از عکسالعملهای رقیب خود داشته باشند. فرض کنید رقیب در چند ماه آینده در نقطهای قرار میگیرد که باید از بین چند گزینه، یک عکسالعمل را انتخاب کند. از هماکنون میشود چنان برنامهریزی کرد و شرایط را پیش برد، که وقتی رقیب به نقطه تصمیم میرسد، مجبور شود گزینه موردنظر را انتخاب کند، و یا از انتخاب یک گزینه صرفنظر کند. به همین ترتیب قدم به قدم رقیب مجبور به طی مسیر طراحی شده بشود.
فرض کنید در یک جاده یک مین IED کار گذاشتهاید، و زمان انفجار آن را از یک سال قبل تعیین کردهاید. حالا تنها کاری که باید بکنید این است که دشمن را قدم به قدم مجبور به اتخاذ تصمیماتی کنید که در نهایت مجبور باشد در زمان مقرر از روی همان مین رد شود. کسی هم نمیتواند کارگذاشتن مین در آن نقطه در یک سال پیش را بخاطر آورده، و ربط آن به انفجار سال بعد را بفهمد.
[1] Homer Simpson Predicted The Mass of The Higgs Boson 14 Years Before CERN https://www.sciencealert.com/homer-simpson-predicted-the-mass-of-the-higgs-boson-14-years-before-cern
[2] Are Iran, Iraq's Stargate and The Mandela Effect All Connected? https://www.youtube.com/watch?v=l5TRkP_Ggy0
[3] Rough Spell for Iranian Politics: President's Staff Accused of Sorcery https://www.wsj.com/articles/SB10001424052702303657404576357323069853958
[4] ماجرای قربانی انسان در آزمایشگاه سرن https://shakeri.net/2665
[5] تکنولوژی فضایی مدرن هند https://t.me/zadolmosafer/1048
[6] Bill Wood - Projeto Looking Glass https://youtu.be/j5kq0zYLgrE
[7] https://twitter.com/Chico361J/status/1192979695991754755
سلام
سلام
میتونین درباره اسناد آزاد شده fisa توضیجاتی بدین؟
ضمن عرض سلام و تشکر،
انشاءالله فیلمی که در تلگرام گذاشتهام را بزودی در اینجا هم پست خواهم کرد.
به نظر من اساسا وجود ماشین زمان برای موجودی در زمان محصور است ممکن نیست. مگر اینکه این موجود به موجود دیگری ارتقا داده شود.
وگرنه اساسا انتخاب و اراده بی معنی میشد. و یا اگر ما فرض کنیم چنین ماشینی ولو یک اطلاع از آتی به ما میداد، آنگاه آن آتی میتوانست توسط ما تغییر داده شود و به الفعل نشود.
مگر اینکه ما بگوییم اگر چنین کنیم، شکل جهان در آینده به محتمل ترین حالت چگونه خواهد بود.
اگر ما هیچ موجود از جنس غیرمادی در دنیای مادی نداشتیم، به جز خود من و آن هم در یک لحظه برای تصمیم گیری برای آن لحظه و تاثیرگذاری بر آن جهان، آنگاه ماشین زمان میتوانست با معنی باشد.
اگر ما هیچ موجود دیگری از جنس غیرمادی در دنیای مادی نداشتیم به جز خود من، آنگاه ماشین زمان میتوانست اندکی با معنی باشد و هنوز هم نه کاملا.
اما در حالت کلی، ماشین زمان بی معنی است.