درباره شاهدبازی در ادبیات فارسی
تاریخ نشر:باسمه تعالی
یکی از دوستان محترم سئوال کردند که چطور میشود سعدی را حکیم و فرزانه بشناسیم، در حالی که خود او در گلستان داستان شاهدبازی خود را چنین نقل کرده است: «در عنفوان جوانی چنان که افتد و دانی با شاهدی سری و سرّی داشتم...». شخصاً هیچ دلیلی برای طرفداری از سعدی و امثال او ندارم؛ و هیچ دلیلی برای پوشاندن خطای گذشتگان ندارم. قرآن در آیه ۱۳۴ سوره بقره میفرماید:
تِلْكَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ لَهَا مَا كَسَبَتْ وَلَكُم مَّا كَسَبْتُمْ وَلَا تُسْأَلُونَ عَمَّا كَانُوا يَعْمَلُونَ
یعنی آنها مردمی بودند که حاصل اعمال خویش را با خود بردند و شما هم حاصل اعمال خود را میبرید و در برابر آنچه قدما کردهاند مسئول نیستید.
اما سه سوءتفاهم تاریخی وجود دارد که مایلم درباره آن بنویسم.
اول
سوءتفاهم اول این است که ما باید تفاوتهای تاریخی و فرهنگی را درک کنیم و شرایط فکری و رفتاری جامعه موجود را به تمام تاریخ تعمیم ندهیم. شرح این مطلب را با یک مثال شروع میکنم:
احتمالاً فیلم «پیرمرد و دریا» را دیدهاید. داستان این فیلم در سال ۱۹۵۲ نوشته شد. در این داستان یک پیرمرد حدود ۶۰ ساله با یک نوجوان حدود ۱۳ ساله دوست است. وقتی پیرمرد میخواهد قایق خود را به آب بیاندازد، به کمک دوست نوجوان خود نیاز دارد. او در تاریکی شب، آهسته وارد خانه آنها میشود و سر رختخواب نوجوان میرود و او را بیدار میکند و با هم برای به آب انداختن قایق میروند. برای والدین این نوجوان و یا کسانی که این دو را در کوچه میبینند، هم هیچ سئوالی پیش نمیآید که این وقت شب این دو نفر با هم چکار دارند.
داستان فوق مال ۲ نسل پیش بود. اما فرض کنید که در جوامع امروزی یک نوجوان ۱۳ ساله با یک پیرمرد رفیق شود؛ هیچکس باور نمیکند که این دوستی میتواند محترمانه و صادقانه باشد. در جوامع امروزی چنین چیزی پذیرفته نیست. به فرض محال اگر آن پیرمرد وارد خانه نوجوان بشود و بالای سر رختخواب او برود، احتمالاً یا خونی ریخته میشود و یا پای پلیس به میان کشیده میشود.
قصدم از بیان این مثال این بود که تفاوتهای فرهنگی فقط در ۲ نسل آنقدر شدید است که ما نمیتوانیم فرض کنیم منظور یک فرد از یک حرف و یا رفتار در ۲ نسل قبل، همان منظوری است که ما در دوره معاصر درک میکنیم. بنابراین چطور میتوانیم حکم بدهیم که منظور سعدی حتماً انجام یک فعل حرام بوده؟
دوم
یکی از پدیدههای دوره معاصر این است که زمانی که استعمار غرب بر ایران مسلط شد، یک عده را به نام مستشرق مامور کردند که ارتباط ما را با تاریخ گذشته خود قطع کنند. این جریان هنوز هم ادامه دارد و آماری که هر چند سال یکبار از تعداد کتابهای خطی کتابخانههای لندن و مسکو میشنوم، روند افزایشی دارند. عده زیادی در کشورهای اسلامی دنبال خرید کتابهای خطی میروند و پس از خرید، آنها را به کشورهای دیگر میفروشند. دلیل اول خرید این کتابها توسط کشورهای رقیب این است که ارتباط مسلمین با تاریخشان را قطع کنند؛ و دلیل دوم این است که از علوم مخفی مانده در آن کتابها استفاده کنند.
این مستشرقین با دستکاری در تاریخ کاری کردهاند که هروقت در تاریخ جستجو کنیم، از گذشته خود متنفر شویم. شاهد این ادعا این است که اگر از اکثر مردم بپرسید که یک نکته مثبت درباره شاهان ایران تعریف کنند، به ندرت بتوانند چیزی غیر از بیلیاقتی و قساوت و بیرحمی این شاهان تعریف کنند. نکات مثبتی هم که پیدا میشود، مثل منشور حقوق بشر کورش، ساختگی و سیاسی است؛ و توسط همان مستشرقین خلق شده است.
جرج اورول، نویسنده کتاب ۱۹۸۴، یک جمله معروف دارد به این مضمون: «Who controls the past controls the future» یعنی هرکسی که گذشته را تعریف میکند، آینده دست اوست.
دلیل تحریفهای تاریخی توسط مستشرقین، و یا عوامل غربزده که در ترجمه کتابهای قدیمی دستکاری کردهاند، همین است. شخصاً به آنچه که به عنوان کتابهای تاریخی، مثل قابوسنامه، موجود هستند، بسیار بدبین و مشکوک هستم. احتمالاً مطالبی که در این کتابهای موجود درباره شیوع گناهان کبیره در بین مردم دورههای قدیم گفته شده، بعداً به این کتابها اضافه شده باشد؛ تا روی ذهن مردم معاصر تأثیر بگذارد.
سوم
در دوره معاصر مفهومی به عنوان زیباییشناسی شناخته شده نیست؛ و این یکی از نقصهای بزرگ جوامع مدرن است. ولی تا بحال ندیدهام هیچ متفکری درباره این نقص و فقدان شکایت کند. برای درک این نقص کافی است که به یک محیط فرهنگی و علمی، مثل دانشگاه که فرض میشود همه فرهیخته هستند، بروید و مثلاً وقتی به فردی برخورد کردید که رنگ یا فرم چشم او زیبا است، خطاب به خود او زیبایی چشمش را، از منظر علم زیباییشناسی، شرح دهید. احتمالاً چنین شرحی باعث خجالت و شرمندگی و یا عصبانیت فرد مقابل بشود. چون تنها برداشتی که از این حرف میشود این است که طرف مقابل اهل گناه است و به اصطلاح نظری دارد. در حالی که اگر بیماریهای روانی و انحرافات، در جوامع امروزی اینقدر گسترده نبود، باید چنین مدحی موجب خوشحالی و فرح فرد مقابلی که نامحرم نیست، بشود.
سلام
چه نکات جالبی
یاد این مساله افتادم که بهترین چاپ شاهنامه،چاپ مسکو است
خیلی متشکرم برای این مطلبی که نوشتید
ضمن عرض سلام،
از لطف جنابعالی متشکرم
جنابعالی با چه مدرکی میگید که منشور کوروش جعلی است؟
http://www.iranicaonline.org/articles/cyrus-iv
http://www.mghaed.com/safar/safar25/Cyrus_Cylinder--Persian_Translation.pdf
شما فقط با این یک وبلاگ تمام مدت ک رو گذاشتید کنار و میگید جعلیه؟!!!! فکر نمیکنید به این طرز فکر شما میگن دگم بودن؟
ترجمه سنگ نوشته را لطفا بخوانید و ببینید منشور حقوق بشر از توی آن میشود درآورد یا نه. لینک آن رادر فوق آوردهام.
دگم نبودن این نیست که آدم بدون سند حرفی را، فقط بخاطر اینکه عوام دوست دارند دروغی را باور کنند، قبول کند.