موسم جادوگری
تاریخ نشر:باسمه تعالی
این مقاله را برای کسانی نوشتم که هنوز فکر میکنند که در یک دوران مدرن یا پُستمدرن زندگی میکنیم که پیشرفت تمدن بجایی رسیده که اداره امور جوامع بشری بر اساس عقل و درایت و حقوق بشر است. قطعاً چنین باوری نتیجه غفلت و بیاطلاعی است و اگر انسان کمی با دقت به وقایع عالم بنگرد، خواهد یافت که حقایق غیر از آن چیزی است که در ظاهر به مردم القاء میشود.
تلاش جادوگران برای ضربه زدن به قاضی کاوانا
احتمالاً در چند هفته اخیر داستان رایگیری کنگره آمریکا جهت انتخاب قاضی کاوانا برای عضویت در دادگاه عالی، Supreme Court، را شنیدهاید. این امر نهایت اهمیت را داشت؛ چون تا بحال اکثریت دادگاه عالی ۹ نفره با دموکراتها بود؛ و آنها حداکثر استفاده ممکن را از این دادگاه برای پیشبرد اهداف شیطانی خود میکردند. این دادگاه ابزار نهایی آنها برای کشتار کودکان تحت عنوان آزادی سقط جنین، همجنسگرایی، و شیطانپرستی بود. در سال ۲۰۱۲ اهالی کالیفرنیا به پای صندوقهای رأی رفتند و به ممنوعیت ازدواج همجنس با همجنس و پیشنهاد تغییر جنسیت به کودکان زیر ۱۸ سال رأی دادند. تنها مرجعی که توانست نتیجه انتخابات را باطل کند و این ازدواج را قانونی اعلام کند، دادگاه عالی بود Hollingsworth v. Perry (2013). در سال ۲۰۱۵ هم همین دادگاه ممنوعیت ازدواج همجنسگرایان را در همه ایالتها غیرقانونی اعلام کرد.Obergefell v Hodges (2015)
اما با ورود قاضی کاوانا به این دادگاه تعداد دموکراتها به ۴ میرسید و آنها دیگر نمیتوانستند، باتوجه به اقلیت بودن خود، از این دادگاه سوءاستفاده کنند. به همین دلیل طرفداران جناح چپ دست به ترور شخصیت قاضی کاوانا و یا ترور فیزیکی سناتورها و هر شگرد غیراخلاقی دیگر زدند تا جلوی انتخاب او را بگیرند. جناح ملیگرا که تنها شانس خود در قلع و قمع عوامل Deep State را در رسیدن قاضی کاوانا به دادگاه عالی میدید، تمام تلاش خود را کرد که قبل از انتخابات میاندورهای این قضیه نهایی شود، که شد. در نتیجه تمام مدارک جرم و شرایط قانونی دستگیری عوامل Deeps State و رهبران جناح چپ آماده است تا پس از انتخابات ۶ نوامبر، ظرف چند روز همه این عوامل را دستگیر کنند.
به همین دلیل عوامل جناح چپ که بازی را باخته مییابند، جادوگران و ساحران خود را جمع کردهاند تا در بروکلین نیویورک در روز ۲۰ اکتبر، مراسم جادوگری و سحر دستهجمعی راه بیاندازند تا قاضی کاوانا را با جادو از میان بردارند. از آن جهت که جادوگری و علوم غریبه در تمدن کنونی به رسمیت شناخته نمیشود، کسی جلوی این مراسم را نمیتواند بگیرد.[1]
همانطور که جادوگری در دنیای به اصطلاح مدرن امروزی در اوج خود قرار دارد، بتپرستی نیز بیش از هر زمان دیگری رایج است. پرستش بت بَعَل یا بت Moloch چنان شایع است که اخیراً برای تقویت جناح چپ در آمریکا و کمک به برنده شدن آنها در انتخابات میاندورهای، در واشنگتن دیسی، از ۲۶ تا ۲۸ سپتامبر، دروازه ورود به معبد بعل در پالمیرا را برپا کرده بودند.[2]
شیطان پرستی و قربانی کودک نیز فراوان یافت میشود
اگر در بین حرفهای اهل هنر جستجو کنید، سرسپردگی به شیطان را فراوان خواهید یافت. به عنوان نمونه یکی از این افراد خانمی است به نام Aubrey Plaza که درسال ۲۰۱۴ در هنگام دریافت جایزه از طرف یکی دیگر، این سخنان را بیان کرد:
So on behalf of Amy I would thank the devil and all the like to dark lords and allowed here to feast on the flesh of the innocent who gave her this award
یعنی (معاذالله) از طرف Amy از شیطان و خدایان تاریکی برای این جایزه سپاسگزاری میکنم و همچنین برای اینکه به ما اجازه خوردن گوشت بیگناهان را داد.
شاید برای بعضیها این حرف یک شوخی بیمزه به نظر بیاید، اما این یک واقعیت است و اوج همنوع خواری و قربانی کودکان در فصل مراسم هالووین است.
هالووین
آنچه عوام از مراسم هالووین درک میکنند این است که هر سال در ۳۱ اکتبر خود را به شکل جادوگران و یا شکلهای ترسناک درآورند و از این چهرههای وحشتناک احساس جشن کنند. اما واقعیت این است که این مراسم همان مراسم جادوگران دین طبیعت پرستی یا Wicca، متعلق به ۱۳۰۰ سال پیش انگلیس، است که از قدیم نامش Samhain بود که بصورت SOW-EEN تلفظ میشود. این مراسم چنین بود که جادوگران در آن شب مرد بردهای را قربانی میکردند و نعش او را به طرف یک ده میکشاندند. اگر اهل ده یک دختر برای قربانی به آنها میدادند، کدویی در آنجا میگذاشتند که در آن صورتی نقش شده بود و شمعی با چربی انسان در آن قرار داشت تا ارواح خبیثه را دور کند. اگر قربانی نمیدادند، خون برده را بصورت یک ستاره ۶ ضلع بر دیوارهای ده نقش میکردند تا در آن شب یک نفر در آن ده بمیرد. به این کار trick or treat میگفتند. جادوگرها دختر اهدایی را بعد از تجاوز، میکشتند و روی آتش بزرگی، در جایی مثل Stonehenge، میسوزاندند.
این رسم قربانی انسان در بین شیطانپرستان مدرن هنوز با شدت تمام اجرا میشود و بسیاری از آنها از افشای جنایات خود ابایی ندارند. مثلاً Tony Podesta برادر رئیس کارکنان کاخ سفید در زمان کلینتون و مدیر انتخابات هیلاری کلینتون، در خانه خود تابلوهایی به دیوار زده که کودکان شکنجه شده را به تصویر میکشند. مثلاً بعضی از این تصاویر کودکی را نشان میدهد که امعاء و احشایش، در حالی که هنوز زنده است، بیرون ریخته شده است. این عکسها را در اینترنت میتوانید پیدا کنید. در همین وبلاگ در مقالهای تحت عنوان «نمونه ای از کودک آزاری شیطانی درانگلیس» دو ویدیوکلیپ به عنوان شاهد شیوع مراسم قربانی کودک در این کشور آوردهام.[3]
در ایام هالووین، در همین قرن ۲۱، هزاران کودک در معابد جادوگران و شیطانپرستها قربانی میشوند و آدمهای غافل نیز چنین تصور میکنند که این یک جشن خوشگذرانی است. در ایران به حقیقت آنچه که در غرب میگذرد کمتر توجه میشود. اما بخشی از مردم غربی، که هنوز به اعتقادات مسیحی و توحیدی پایبند هستند، دیگر تحمل این رفتارهای شیطانی و کودکآزاری گسترده را ندارند. همین مطلب باعث شده که جریان ملیگرا در آمریکا بتواند در مقابل این گلوبالیستهای سرسپرده به شیطان بهپاخیزد. علت اصلی حمایت مردم از جریان ملیگرا خطری است که از سلطه کامل شیطانپرستهای گلوبالیست حس میکنند.
[1] Witches plan to hex Brett Kavanaugh using effigies, coffin nails, graveyard dirt and more https://www.usatoday.com/story/news/nation-now/2018/10/13/witches-brooklyn-plan-hex-brett-kavanaugh/1630491002/
[2] http://digitalarchaeology.org.uk/washington-dc
[3] نمونه ای از کودک آزاری شیطانی درانگلیس https://shakeri.net/1493
با عرض سلام.
ضمن تشکر از مقالهتان پرسشهایی ذهنم را درگیر کردهاست.
اول اینکه چگونه از هزار سال پیش این آیینها تداوم داشتهاند.چرا جریانهای فکری از دوره رنسانس کاری علیه آنها انجام ندادهاند؟ جریانهایی که دم از خردگرایی و نواندیشی میزنند.آیا تصور ما ازین جریانها ناقص میباشد.
و دوم اینکه آیا در گذشته ایران هم چنین آیینهایی بوده است؟
ضمن عرض سلام و تشکر،
۱- جریانهای فکری دوره رنسانس فونداسیون عمیق فلسفی نداشتند و هر کدام نتیجه افراط در یک بعد هستند. طبعا در هر مسئلهای که چندین بعد دارد، میتوان یک بعد را گرفت و فقط روی آن تاکید کرد و تا مدتی سر مردم را گرم کرد. اما به تدریج عدم جامعیت این نوع جهانبینی، آن را از دور خارج میکند.
به عنوان نمونه میشود فقط روی انسانگرایی تأکید کرد، بدون اینکه نقش انسان در کل خلقت تبیین شود. یا مثل مارکسیسم یک مدل فکری و اجتماعی برای اداره جوامع بشری ارائه کرد؛ بدون اینکه دلیل پایبندی مردم به این مدل و از خودگذشتگی آنها برای حفظ آن تشریح شود.
در تاریخ شیوع این همه انواع جریانهای فکری ناقص و ابتر سابقه نداشته؛ و دلیل آن برنامه خود گروههای شیطانی بوده تا مردم را به خود مشغول کنند و حواس آنها را پرت کنند. در نامه معروف Albert Pike او حکمت خلق ایده کمونیسم و به قدرت رساندن آن را «نشان دادن عمق پوچی و سیاهی و وحشت در نتیجه بیخدایی ، در حدی که قلوب مردم دنیا برای پذیرش شیطان پرستی آماده شود» معرفی کرده است.
۲- ادیان ساختگی که شیطان درست کرده، با توجه به شناخت او از انسان طراحی شدهاند و به همین دلیل در طول تاریخ بازیافت میشوند. دعوای فکری اصلی در صحنه جهانی دعوای بین اسلام و ادیانی است که حداقل ۷ هزار سال قبل از آن وجود داشتند. در این برخورد هیچکدام از به اصطلاح جریانهای فکری دوره رنسانس، در حدی حساب نمیشوند که هماوردی کنند.
۳- ایران مهد اکثر جریانهای فکری انحرافی تاریخ است. همین الان بهائیت در استانهای شمالی کانادا در نزدیکی قطب با شدت و چراغ خاموش در حال گسترش است. اما دلیل اینکه در خود ایران این جریانها توان خودنمایی ندارند این است که علما راستینی در اکثر مقاطع تاریخی بودهاند که با جان خود و تلاش فراوان جلوی این عقاید را گرفتهاند. بنابراین صاحبان عقاید انحرافی به دیگر مناطق دنیا کوچ کردهاند. این عبارت را از آقای جوادی آملی نقل میکنم:
«شهرهایی که عالمان دینی داشتند که وارثان انبیاء علیهم السلام بودند توحید را حفظ کردند اما بخشی که به عالمان دسترسی نداشتند یا کم کاری کردند توحید و ربوبیت وحیانی در آنجا حفظ نشد. حرف مرحوم ابوریحان بیرونی در کتاب شریف «تحقیق ما للهند» این است که فرق یونان و هند در این است که در یونان مردان بزرگی قیام کردند و برای توحید کشته شدند و بالاخره توحید را حفظ کردند، این سقراط بود که قیام کرد و برای توحید کشته شد و افلاطون و ارسطو را تربیت کرد. ولی هند چون عالمان بزرگی که در راه توحید شهید بشوند نداشت وثنیت و بت پرستی و برهما و بودا در بین آنها ماند و هنوز هم هست. یونان در شمال غربی مصر است و کارهای وجود مبارک موسای کلیم علیه السلام در مصر در کشورهای مجاور اثر می کرد.»
در ایران نیز از بعد از ابراهیم (ع) با ظهور مکتب پهلوی، توحید جلوی رشد این افکار را گرفت.
با سلام و سپاسگزاری از پاسخ خوبتان.
از آنجا که رشته بنده از نوع علوم پایه است و سوادی در زمینه علوم انسانی ندارم، در اینمدت روی کلیدواژههایی که در پاسختان گفتید، مطالعه کلی کردم و از چندین نفر سوالهایی پرسیدم.
چیزی که برایم بسیار جالب بود اشاره شما به عدم جامعیت و درنظر گرفتن مدل چندبعدی برای نظریههاست اما این نوع نگاه را در افراد و منابع دیگر کمتر دیدم، البته شاید به دلیل ناآگاهی من در روش مطالعه و پیداکردن منابع علوم انسانی باشد. ممکن است این مسئله برای شما پیش پا افتاده باشد اما از دیدگاه بنده، کسانی که علوم پایه خواندند، به دلیل برخورد با فرمولهای جهانشمول و عادت کردن به سادهسازی بیش از اندازه در مدلها، مسائل را تکپارامتری میبینند و شتاب زیادی برای رسیدن به نتیجه نهایی دارند.
با این حال چنانچه اجازه داشته باشم، پرسشهای بیشتری خواهم پرسید و مزاحمتان خواهم شد.
با تشکر.