باسمه تعالی

جهان روزهای پرتنشی را میگذراند. خبرهای ۱۰ روز پیش حاکی از این بود که آمریکا در حال آماده شدن برای حمله مستقیم به دمشق از دو مسیر بیروت و مرز اردن در جنوب است. آمارهای مختلفی برای تعداد سربازی که قرار بود در سوریه وارد جنگ شوند ارائه شد. بعضی‌ها، به نقل از مقامات آمریکایی، تعداد سربازی که بنا بود در عملیات حمله به دمشق و شکست داعش شرکت کنند را ۵۰ هزار ذکر کرده بودند. ترامپ در کنفرانس خبری مشترک با عبدالله اردنی قول داده بود که عملیات آتی نظامی خیلی ساده‌تر و سریعتر از آنچه همه فکر میکنند به نتیجه برسد و دولت بشار اسد ساقط شود. اما با شکست عملیات موشک‌پرانی و نتیجه ضعیفی که از آن گرفتند، معلوم شد که این برآورد درست نیست. همین مطلب ترامپ را به تردید انداخته و در آخرین اظهارنظر خود گفته که قرار نیست نیروی نظامی عمده‌ای به سوریه اعزام کند.

سردرگمی هیئت حاکمه جدید آمریکا

مجموعه مقامات سیاسی و نظامی آمریکایی دچار سردرگمی عجیبی هستند و هر کدام از آن‌ها حرفهای متناقض با دیگران میگوید. در حال حاضر هیچ‌کس نیست که بتوان ادعا کرد که موضع دولت آمریکا را بیان میکند. چون اساساً مدیریت جدید در آمریکا نتوانسته موضع مشخصی را برای خود تعریف کند. بسیاری از حرفهایی که زده میشود، فقط بیان آرزوهای آنها است و نه سیاستی که توان یا قصد اجرای آن را داشته باشند. درست پس از آنکه تیلرسون، وزیر خارجه، اعلام میکند که آمریکا حذف اسد را از دستور کار خارج کرده، نیکی هیلی، نماینده آمریکا در سازمان ملل، حرفی متضاد با آن میزند. تناقضاتی که در بیانات سخنگوی کاخ سفید، اسپایسر، پیدا میشود، به تنهایی برای نشان دادن اوضاع آشفته کاخ سفید کافی است.

آمریکا عزم جدی دارد که نظام حاکم بر سوریه را ساقط کند، اما توان پرداخت هزینه‌های آن را ندارد. ترامپ در تهدید کره شمالی و تصمیم به اقدام پیشگیرانه برای جلوگیری از آزمایش‌های اتمی و موشکی‌شان جدی است. اما در طرف مقابل کیم جونگ اون از او جدی‌تر است و همه شواهد نشان از این دارد که قصد عقب‌نشینی ندارد. کره شمالی به ۶۰۰ هزار نفر از اهالی پایتخت دستور داده که از شهر خارج شوند و در مناطق دیگر پناه گیرند. این مطلب حاکی از این است که واقعا برای جنگ تمام عیار آماده میشوند و کارشان جنگ روانی نیست.

روحیه دولتمردان آمریکا روحیه قماربازی است که بر سر میز قمار نشسته و روی مبلغ مشخصی قمار میکند و بعضی وقتها هم بلوف میزند. اما رهبر کره شمالی قمارباز نیست و بلوف هم نمیزند. برای او بمباران نمایشی یک تأسیسات کم‌ارزش با حمله تمام‌عیار اتمی یک حکم را دارد و هر دو را اعلان جنگ تلقی میکند. همین مطلب باعث می‌شود پیش‌بینی نتیجه این رویارویی سخت شود. قبلاً در مقاله دیگری توضیح داده‌ام که بعضی وقتها دو نفر تصمیم میگیرند با هم توپ‌بازی کنند، اما یکی خیال میکند که منظور از بازی پینگ‌پونگ است و دیگری فکر میکند میخواهند بولینگ بازی کنند. اینکه این دو نفر را بشود به یک درک مشترک از بازی و قوانین آن رساند، ممکن است ساده نباشد. سپردن قدرت به دست تاجر، حتی اگر در تجارت و کارسازی خبره‌ترین فرد باشد، به همین دلیل کار غلطی است. چون اغلب تاجران فقط قواعد بازی خود را بلد هستند و در تحلیل نحوه تفکر رهبران دیگر دنیا موفق نیستند.

اخبار اخیر برای درس عبرت گرفتن خوب است

بهانه آمریکا برای حمله موشکی به سوریه این بود که ادعا شد که هواپیماهای سوری در منطقه خان شیخون ادلب، بمبهای شیمیایی بر سر شهروندان عادی انداخته‌اند. در حالی که این مطلب از طرف دولت سوریه تکذیب شد. سوریه چند سال قبل تمام انبار شیمیایی خود را تحویل آمریکا داده بود. به علاوه آن‌ها دست برتر را در میدان جنگ دارند و دلیلی نداشت که شرایط رو به بهبود خود را با حمله شیمیایی خراب کنند. اخیراً هم بشار اسد در مصاحبه خود اعلام کرد که تحقیقات بیشتر نشان داده که اصلاً کل ماجرا ساختگی بوده است.

به هرحال آمریکا بدون تحقیق بیطرفانه، تنها ۳ روز پس از حادثه اقدام به موشک‌باران کرد. اما در کمتر از ۱۰ روز مشابه همین حادثه برای آمریکایی‌ها رخ داد. جنگنده‌های غربی که دیروز، پنج‌شنبه، اقدام به بمباران یک مقر داعش در شرق دیرالزور کردند، یک انبار حاوی مواد شیمیایی متعلق به این گروه را هدف قرار دادند و در پی آن صدها نفر بر اثر استنشاق مواد سمی خفه شدند. مطابق استانداردی که خود آمریکایی برقرار کردند، حالا باید تمام پایگاههای هوایی آن‌ها در منطقه را موشک‌باران کرد.

اگر رهبران آمریکا از حداقل میزان عقل برخوردار بودند، باید حوادث این‌چنینی به آنها این درس را میداد که اعمال در این دنیا گم نمیشود و آثار آن به عامل آن برمی‌گردد، آنها دیر یا زود چوب اعمال خود را خواهند خورد و لذا باید توهم شکست‌ناپذیر بودن و فوق قانون بودن را کنار بگذارند.

اخبار مربوط به کره شمالی

آمریکا اخیراً اعلام کرده بود که بیش از این نمیتواند به کره شمالی اجازه دهد که آزمایش‌های اتمی و موشکی خود را ادامه دهد. هدف کره‌شمالی از این آزمایش‌ها این است که بتواند با تهدیدات آمریکا مقابله کند. در‌واقع حرف آمریکا این است که اگر کره‌شمالی بخواهد کاری کند که نشود آن‌ها را تهدید کرد، از خط قرمز رد شده و تهدید محسوب میشود. طبعا کره‌شمالی نمیتواند ارزشی برای این تهدیدات قائل شود. دو روز پیش هم به خبرنگاران مستقر در کره‌شمالی اطلاع داده شد که خود را برای گزارش یک خبر خاص آماده کنند. احتمال می‌رود که کره شمالی بخواهد روز شنبه، سالگرد تولد کیم ایل سونگ، بنیان‌گذار کره‌شمالی، دست به آزمایش اتمی جدید بزند.

آمریکا هم برای نشان دادن عزم راسخ خود به مقابله با کره شمالی، ناوگان سوم دریایی خود، شامل ناو هواپیمابر کارل وینسون، را به آن منطقه اعزام کرده و احتمالاً تا دوشنبه به سواحل کره میرسند. اگر کره‌شمالی در ساعات آینده دست به‌ آزمایش اتمی و یا تست موشک قاره‌پیما بزند، آمریکا تهدید کرده که چنین چیزی را تحمل نخواهد کرد. البته بعید میدانم که زودتر از دوشنبه بتوانند حمله خود را شروع کنند. شاید قصد اولیه ترامپ فقط یک بلوف بوده باشد. اما ممکن است این بلوف نتیجه عکس داشته باشد و آمریکا را در زمان و شرایطی که به نفعش نیست، درگیر کند.

نشانه‌هایی حاکی از این است که برآورد آمریکا از سختی کار مقابله با کره‌شمالی خیلی پایین‌تر از چیزی است که شخصاً برآورد میکنم. مثلا خبر رسید که تیم تفنگداران ویژه دریایی ۶ آمریکا در حال تمرین برای حمله به شخص کیم‌جونگ‌اون و دستگیری و یا کشتن اوست. شاید برآورد آن‌ها این باشد که این شخص پایگاه اجتماعی خوبی ندارد و بقیه رهبران کره‌شمالی حاضرند برای جلوگیری از جنگ، این فرد را قربانی کنند. شخصاً چنین چیزی را خوش‌خیالی میدانم. باور دیگر آمریکایی‌ها این است که شلیک همزمان صدها موشک کروز و ارسال بمب‌افکن‌های استراتژیک برای بمباران ضربتی تمام تاسیسات موشکی و هسته‌ای کره‌شمالی، میتواند این رژیم را از پاسخگویی بازدارد و رهبران آن‌ها را مجبور به تمکین کند و یا تغییر رژیم را باعث شود. این هم خوش خیالی است، چون احتمالاً زیردریایی های کره شمالی که حامل موشک‌هایی با کلاهک اتمی و یا شیمیایی هستند، از مدتها پیش به طرف سواحل آمریکا راه افتاده‌اند و آماده انتقام هستند. ترامپ در سخنان اخیر خود از قدرت بالای ناوگروه ارسالی تعریف کرد، و اضافه کرد که زیردریایی‌هایی که همراه این گروه فرستاده شده‌اند، قدرت خیلی بالاتری از ناوهای هواپیمابر دارند. کسی که این مطلب را واقف است، باید این را هم بداند که کشورهای دیگر هم میتوانند از زیردریایی‌ها برای انجام حملات تلافی‌جویانه استفاده کنند. حتی امروزه خیلی از کشورها موشکهای استراتژیک خود را با کشتی‌های به ظاهر تجاری حمل میکنند. تشکیلات پرتاب موشک هم به شکل کانتینرهای معمولی است که حساسیت کسی را برنمی‌انگیزد. اما در لحظه نیاز میتوانند آن‌ها را از روی همان کشتی شلیک کنند.

یکی از سناریوهای محتمل این است که کره‌شمالی یک بمب هسته‌ای را در جو در ارتفاع حدود ۲۰۰ تا ۳۰۰ کیلومتری روی آمریکا منفجر کند که باعث پالس الکترومغناطیس شود و تمام شبکه‌های برق و مخابرات را برای هفته‌ها و یا ماهها از کار بیاندازد. درباره عواقب این نوع حمله قبلاً در دو مقاله با عنوانهای حمله با بمب الکترومغناطیسی به آمریکا و محدودیت‌های تکنولوژی های موجود بحث کرده‌ام.

نقش چین در تحولات اخیر چیست؟

درک رفتار چین این روزها کار ساده‌ای نیست. روزی که آمریکا اقدام به شلیک ۵۹ موشک کروز به سوریه کرد، رئیس‌جمهور چین برای دیدار ترامپ در آمریکا بود و این اقدام را محکوم نکرده و آنرا قابل درک دانست. تیلرسون، وزیر خارجه هم اخیراً بیان کرده بود که چین با ما در اینکه باید با کره‌شمالی مقابله کنیم توافق دارد. ارسال ۱۵۰ هزار نیروی نظامی چینی به مرزهای کره‌شمالی نیز با سئوالات زیادی روبرو بود. بعضی از تحلیلگران چنین ادعا کردند که ممکن است خود چین به کره‌شمالی حمله کند. خیلی‌ها هم چنین ادعا کردند که ممکن است یک معامله بزرگ بین چین و آمریکا بر سر مسائل متعدد، مانند سلطه بر دریاهای جنوب چین و یا تایوان، صورت گرفته باشد و به همین دلیل دو طرف بر حذف رژیم حاکم بر کره‌شمالی توافق کرده‌اند. عدم همراهی چین با روسیه در وتو کردن قطعنامه بر علیه سوریه نیز سئوال‌برانگیز بود.

واقعیت این است که چین میداند که هدف تأسیسات دفاع موشکی THAAD در کره جنوبی، نمیتواند مقابله با قدرت نظامی کره‌شمالی باشد. به علاوه استفاده از بمب ده تنی MOAB در افغانستان، در‌واقع هشداری به چین است. این مطلب که آمریکا به دنبال بازسازی چهره خود پس از نتیجه ضعیف حمله موشکی به سوریه است، درست است. هدف استفاده از بمب مذکور هم این بود که نمایش قدرتی باشد تا دشمنان آمریکا حساب کار دستشان بیاید. اما انتخاب محل استفاده از بمب در کنار مرزهای غربی چین، یک پیام مخصوص هم برای چینی‌ها داشت.

برای اینکه تحلیل درستی از رفتار چینی‌ها داشته باشیم، باید در نحوه تفکر آن‌ها بیشتر تحقیق کنیم. روسها، مانند بسیاری از ملل دیگر، خود را یکی از اعضای جامعه جهانی و یک ملت در بین ملتهای دیگر میدانند. اگر دنیا را یک کیک فرض کنیم، اکثر ملتها بر روی این مطلب که سهم آن‌ها فقط یک برش از این کیک است توافق دارند. تمام بحث آن‌ها اندازه این برش و مقایسه سهم خودشان در قیاس با دیگران است. اما چین و آمریکا فقط یک برش نمیخواهند، بلکه همه کیک را میخواهند. ادعای هر کدام از آن‌ها این است که اگر قرار باشد نظم نوینی در جهان برقرار شود، باید محور و مبنای این نظم نوین خودشان باشند. همین مطلب باعث می‌شود که در نهایت رقابت اصلی بین این دو کشور باشد.

علت اینکه چین از وتوی قطعنامه بر علیه سوریه خودداری کرد این بود که آن‌ها از وتوی روسیه مطمئن بودند و هزینه وتوی چین برایشان غیرقابل توجیه بود. اگر هم بین آمریکا و کره شمالی درگیری رخ دهد، آمریکا قطعاً صدمات زیادی را تحمل خواهد کرد که منجر به ضعف آن‌ها میشود. به احتمال قریب به یقین تعدادی از کشتی‌های جنگی آمریکا در این جنگ غرق خواهند شد و بنابراین در آینده آمریکا حضور ضعیفتری در دریای جنوب چین خواهد داشت. به علاوه چین ابزارهای فراوانی در اختیار دارد که بتواند این مطلب را تضمین کند که کار غلبه بر کره‌شمالی برای آمریکا ساده نبوده و بیشترین هزینه را داشته باشد. کاری که چین در روزهای اخیر کرده، در واقع تشویق آمریکا به افتادن در دام حمله به کره‌شمالی است.

خود را برای خداحافظی با اینترنت آماده کنید

یکی از نقطه‌ضعفهای بشر این است که زود به شرایط موجود عادت میکند و فرض میکند که میتواند روی ثبات شرایط حساب کند. همین مطلب عاملی می‌شود برای اینکه شرایط بحرانی را غیر محتمل فرض کند و خود را برای آن آماده نکند. یکی از این موارد امکانات ارتباطی و مخابراتی و اینترنت است، که نسل جدید وجود آن را جزء لاینفک و ضروری زندگی میداند.

واضح است که در دهه‌های اخیر تحولات فنی قابل توجهی رخ داده است، و با توان موجود می‌شود تمام شبکه‌های موجود ارتباطی را، حتی با فرض اینکه همه آن‌ها نابود شوند، از نو ساخت. اما این کار ممکن است ماهها و یا سالها زمان ببرد.

از طرفی دیگر هدف ایجاد اینترنت از طرف آمریکا، سهولت جاسوسی در کشورهای دیگر بود. هر زمان که احساس کنند که ضرر اینترنت برای آن‌ها بیش از نفعش است، به سادگی آنرا متوقف میکنند. شخصاً مطالب زیادی درباره برنامه‌هایی برای تعطیلی چند ماهه اینترنت و بازسازی دوباره آن به نحوی که همه چیز تحت کنترل دولت خودشان باشد، خوانده‌ام. باید از نظر روانی آماده بود که روزی از خواب بیدار شوید و دیگر خبری از هیچیک از شبکه‌های به اصطلاح مجازی و یا اینترنت نباشد. بعد از چندی هم که اینترنت شروع به راه افتادن مجدد کرد، دیگر فایلها و ایمیل‌هایی که داشتید، دیگر قابل دسترسی نباشد و خیلی از شرکتهایی که در حال حاضر سرویس‌هایی را ارائه میکنند، ورشکست و یا تعطیل شده باشند.

بنابراین بهتر است تا جایی که امکان دارد کپی هر آن چیزی که در درایوهای آنلاین داریم را تهیه کنیم، تا در صورت اختلال در ارتباطات کمتر صدمه بخوریم.

نکته‌ای درباره بمب MOAB

این کلمه مخفف Massive Ordnance Air Blast است و در اصطلاح عامیانه به آن Mother Of All Bombs و یا مادر همه بمبها گفته میشود. وزن آن حدود ۱۰ تن بوده و انفجارش باعث می‌شود که اکسیژن هوا در شعاع گسترده‌ای مصرف شده و شانس مردن کسانی که در محدوده انفجار هستند بالا برود.

اما این بمب چندان هم قابل این نیست که با آن قدرت نمایی کنند. مدل روسی این بمب قویتر از مدل آمریکایی است و به آن نام پدر همه بمبها را داده‌اند. استفاده از بمبهای سنگین از سالهای دور رایج بوده است. مثلاً حدود ۸۰ سال پیش، ارتش آلمان توپی به نام Schwerer Gustav داشت که کالیبر آن ۸۰ سانتی‌متر بود، و گلوله های ۷ تنی را تا فاصله ۴۷ کیلومتری شلیک میکرد. همان زمان آلمان توپهایی را طراحی کرده بود که گلوله های ۷۰۰ کیلویی را بتواند تا ۱۹۰ کیلومتر فاصله پرتاب کند. البته از این توپ اخیر در جنگ دوم استفاده نشد.