باسمه تعالی

امروز سخنرانی آقای رحیم پور ازغدی درباره از مشروطه اسلامی تا اصلاحات انگلیسی را نگاه کردم. ظاهرا این سخنرانی مربوط به کنگره ای در 4 سال پیش بود که اخیرا در سایت روشنگری گذاشته شده است. در پایان صحبت یکی از حضار سئوال میکند که آسان ترین راه کسب بصیرت سیاسی چیست؟ و آقای رحیم پور میفرمایند راه ساده وجود ندارد و همه راهها تلاش و کوشش میخواهد. شخصا بر این باورم که حداقل تشریح راه بصیرت یافتن خیلی ساده است. مشکل آدمها ضعفهای خودشان است که مانع از رسیدن به مقصود میشود.

چندی پیش یک فیلم هنرهای رزمی را میدیدم که در آن یک هنرجو که به محضر استاد بزرگ رسیده بود از او سئوال کرد که جوهره و ذات هنرهای رزمی چیست؟ و استاد پاسخ داد که این است که سعی کنی حریفت را کتک بزنی و خودت کتک نخوری. این مطلب را بهتر از این نمیشود بیان کرد؛ اما سختی کار در تعریف جوهره این هنر نیست، بلکه پیاده کردن این دستور در عمل مشکل است.

حدیثی از امام علی (ع) نقل شده است بدین مضمون که: العلم نقطة كثرها الجاهلون. درباره وثوق سند این حدیث اطلاعی ندارم، اما اصل این مطلب درست است که علم به سادگی یک نقطه است، اما کسانی که توان درک سادگی آن را ندارند، وقتی سعی در تشریح آن علم کنند، به شاخ وبرگ دادن به آن می پردازند و با این کار درک آن را برای خود و بقیه سخت تر میکنند.

کسب بصیرت سیاسی هم اصول ساده ای دارد:

اول: مشخصات فیزیکی و روحی بشر ارتباط مستقیم با شرایط محیطی و قوانین طبیعی دارد. بنابراین تا زمانی که هنوز گردش فصول سال، چرخیدن ماه به دور زمین، طول سال شمسی، و دیگر قوانین جاری بر طبیعت برقرار وثابت است نباید انتظار تحول ماهوی و یا جهشی در روحیه بشر داشته باشیم.

  • مطلب فوق به این معنی است که هر آنچه که قبلا در تاریخ رخ داده، باز هم میتواند رخ دهد. منظورم این نیست که حتما رخ میدهد و یا به تعبیری تاریخ تکرار میشود؛ بلکه امکان رخداد مجدد آن حوادث در شرایط مشابه وجود دارد. جنگهای بزرگ، از بین رفتن ملتها، سقوط امپراتوریها، و قتل عامهای بزرگ همه قابل رخ دادن هستند.
  • تا وقتی قوانین اصلی جاری بر طبیعت مثل صدها و یا هزارها سال پیش است، تصور اینکه در دوران جدید و شرایط مدرنی قرار داریم که قبلا تجربه نشده است، یک توهم است. در گوشه و کنار عالم در تاریخ دورانهای شکوفایی تمدن هایی را شاهدیم که در آن تکنولوژی بسیار پیشرفت کرده و به دلایل مختلف آن تمدن از بین رفته و تکنولوژی های آنها به فراموشی سپرده شده است. این اتفاق دوباره هم میتواند رخ دهد.
  • تا وقتی شرایط طبیعت مانند گذشته است، نه به تغییر اساسی قوانین فقهی و اجتماعی احتیاج است و نه روابط جوامع بشری دستخوش تحول اساسی میشود.

دوم: رابطه علّی و معلولی در کل نظام خلقت برقرار است و اصل این موضوع قابل تغییر نیست. آدم باید همیشه سعی کند که با مشاهده هر پدیده ای، ربط معلول و علت آن را پیدا کند. البته ممکن است که ما در شناخت علت یک پدیده اشتباه کنیم و با کسب تجربه و دانش بیشتر، درک بهتری از علت هر معلولی پیدا کنیم. اما عمده خطاهای بشر مربوط به مواردی است که معلولی را فرض میکنند، بدون اینکه علتی بشود برای آن پیدا کرد.

مثلا بعضی ها ادعا میکنند که میشود بدون اعتقاد به قیامت و پاداش و عقاب اعمال، با فرض اینکه آدم معتقد باشد که چه کار خوب بکند و چه کار بد، در هر دو صورت پس از مرگ نابود خواهد شد، میشود جامعه ای را بنا کرد که در آن همه به اقامه عدل پایبند باشند. ایراد چنین فرضهایی این است که اساسا نمیشود علتی برای تعهد اعضای جامعه به اقامه عدل پیدا کرد. بنابراین بسیاری از این قبیل ادعاها را میشود حتی بدون اینکه آن را تجربه کنیم، کنار بگذاریم.

سوم: مدل روابط کشورها در صحنه بین الملل همان مدل تعامل شکار و شکارچی است و هیچ دلیل و نشانه ای بر اینکه بشر به سطحی از پیشرفت رسیده که ماهیت این روابط عوض شده باشد، وجود ندارد. فرض کنید شایع شود که گرگها همه مرتاض شده اند و یا در مسجد اعتکاف کرده اند و برای گوسفندها کارت دعوت برای پیوستن به این مراسم اعتکاف بفرستند. فکر نمیکنم گوسفندها هم اینقدر احمق باشند که چنین چیزی را باور کنند. آدمها هم نباید از گوسفندها ساده لوح تر باشند. باور اینکه دولتهایی که در همین تاریخ معاصر چندین جنگ جهانی راه انداخته اند و دهها میلیون نفر را قتل عام کرده اند و حالا دیگران را به رعایت حقوق بشر دعوت میکنند، عاقلانه نیست.

چهارم: نقشه ها و طرحهای سیاسی و استرا تژیک باید ساده باشند. دلیل آن هم محدودیت توان مغزی و حافظه بشر است. حتی آدمهایی که هوش و حافظه سرشاری دارند، در بعضی حالات و یا در اثر گذر زمان، دچار لغزش های عمده ای میشوند. حدود 15 سال پیش متوسط حضور ذهن یا Attention Span مردم 12 ثانیه بود. پیشرفت تکنولوژی و افزایش سرعت ارتباطات و انتقال اطلاعات، باعث شده که این متوسط به 8 ثانیه در حال حاضر تقلیل پیدا کند که از میزان 9 ثانیه حضور ذهن ماهی قزل آلا هم کمتر است.

وقتی نقشه عملیاتی خیلی پیچیده میشود، باید انتظار داشت که یک جای کار مطابق پیش بینی در نیاید. اگر به برنامه های سیاسی آمریکا در منطقه خاورمیانه توجه کنید، در می یابید که هر جا که به مشکلی برمی خورند، با وارد کردن یک متغیر جدید سعی در تغییر شرایط به نفع خود دارند. اما در نهایت کار آنها به جائی رسیده که دیگر نه تنها نمیتوانند تعریفی از اینکه چه کسی متحد آنها و چه کسی در مقابل آنها است، ارائه کنند؛ بلکه حتی دیگر تعریفی از منافع بلند مدت خود در منطقه هم ندارند. چنین روش سیاسی قطعا محکوم به شکست است.

مفهوم اصول گرایی این است که آدم برنامه های خود را بر مبنای اصول ساده ای تنظیم کند تا هر زمان که به تردید دچار شد، بتواند با تطبیق برنامه ها با آن اصول، صحت و سقم آنها را بازبینی کند.

پنجم: بعضی سیاستمداران و احزاب که می بینند طرح و برنامه سیاسی آنها با سوء تفاهم مردم و عدم اقبال عامه روبرو خواهد شد، سعی میکنند چهره ای مردم پسند به خود بگیرند و با طرح شعارهای فریبنده، افکار عمومی را به طرف خود جلب کنند تا بعدا در فرصت مناسب بتوانند طرحهای اصلی خود را دنبال کنند. چنین روشی محکوم به شکست است. چون هم باعث گیج شدن و عدم اعتماد طرفداران میشود؛ و هم خود سیاستمداران بخاطر محدودیت حافظه و توان مغزی و ظرفیت روانی، به تدریج اهداف اصلی خود را فراموش میکنند و در دام همان شعارهای فریبنده ای که خود داده اند گیر میکنند.

توصیه شده است که آدم وضعیت ظاهری خود را مطابق جنسیت و عقیده و سن خود تنظیم کند و برآن اساس لباس بپوشد و رفتار کند. دلیل آن هم این است که هر لحظه به یاد آدم بیاید که موقعیت او چیست و چه انتظاری از او میرود. وضعیت ظاهری هر فرد بیش از آنکه به دیگران کمک میکند تا نحوه تعامل با این فرد را بدانند، به خود آن فرد کمک میکند تا تعریفی که از خودش دارد را فراموش نکند.

شعارهای سیاسی هم همین وضع را دارد. مخفی کردن اهداف اصلی در پشت شعارهای فریبنده، هرچند به قصد خیر و صواب انجام شود، عاقبت خوشی ندارد. سیاستمداری هم که چنین روشی را اتخاذ کند، قابل اعتماد نخواهد بود.

ششم: بین حرف خالق با حرف مخلوق، عاقلانه تر این است که حرف خالق را باور کنیم.

  • خالق میگوید که از دشمنانتان نترسید و از من بترسید (بقره 150، مائده 3، مائده 44). پروپاگاندای دشمنان این است که خود را قدرتمند نشان بدهند و واضح است که دروغ زیاد میگویند. راه مقابله با این پروپاگاندا این نیست که در مقابل آن، ما هم دروغ بگوییم. بلکه باید روشنگری شود تا کسی گول حرفهای آنها را نخورد.
  • خالق تضمین کرده که دشمنان نتوانند خدا را به عجز وادارند، اختیار طبیعت و کنترل آب و هوا را در دست خود بگیرند، و یا به توانایی برسند که مومنین دیگر توان مقاومت در برابر آنها را نداشته باشند. ( هود 20، نور 57، عنکبوت 22، شوری 31)
  • خالق گفته که دلهای دشمنان پراکنده و تهی است. شما آنها را قدرتمند و متحد میدانید در حالی که چنین نیست. کافران ممکن است احساس قدرت کنند، اما برآورد آنها از توانشان واقعی نیست. ( حشر 14)
  • خالق روزی مردم را تضمین کرده، بنابراین اینکه به خاطر تبادل تکنولوژی و خرید مواد غذایی، بخواهیم در مقابل دشمن کرنش کنیم، غلط است. (سبا 24، فاطر 3، ذاریات 22)
  • کافران ممکن است به دروغ ادعاهای بزرگی بکنند. مثلا ادعا کنند که شکل جدیدی از خلقت را بوجود آورده اند. چنین ادعاهایی را به سادگی نباید باور کرد و باید با دقت تمام راستی آزمایی بشود. چون در قرآن به صراحت آمده که آنها چنین توانی را هرگز نخواهند داشت. (نحل 20، اعراف 191، حج 73، فرقان 3)