باسمه تعالی

لطفا زود قضاوت نکنید. نه قصد توهین به کسی را دارم و نه قصد شوخی! بلکه درباره یک مسئله پزشکی میخواهم بحث کنم.  hydrocephalus یک مشکل مغزی است که بخشی از مغز پوک شده و مایعات مغزی جای آنرا میگیرد. احتمالا خیلی از بیماران هم تا وقتی که عکس برداری نکنند، متوجه مشکل نمیشوند. اما بعضی موارد حاد باعث شده که دانشمندان رشته های مختلف را به حیرت وادارد. مثلا سالها پیش یک نفر که جزء ممتازترین فارغ التحصیل های ریاضی از دانشگاه بود برای یک بیماری جزئی به پزشک مراجعه میکند. پزشک به اندازه سر او که بزرگتر از معمول بود، مشکوک میشود و دستور عکس برداری میدهد. نتیجه عکس برداری نشان میدهد که 95 درصد از حجم مغز او با مایع پر شده و فقط یک لایه نازکی از بافت مغز در سطح آن وجود دارد. پیش فرض همه این است که با چنین حجم کمی از سلول های مغزی باید این فرد حیاتی گیاهی داشته باشد. اما برخلاف انتظار، او ریاضی دان قابلی با IQ معادل 126 بود و در بقیه جنبه های زندگی هم زندگی متعادلی داشت.

oliviera hydrocephaly

احتمالا کلمه Savant را تا به حال شنیده اید. این افراد معمولا کسانی هستند که در کل آدمهای سالمی محسوب نمیشوند. ولی در کنار معلولیتهای خود، یک توانایی خارق العاده و خاص دارند. مثلا میتوانند تمام چیزهایی را که میخوانند با همه جزئیات آن حفظ کنند و هیچوقت چیزی را فراموش نکنند. یا محاسبات ریاضی را که دیگران با ماشین حساب هم به سختی انجام میدهند، سریعتر از ماشین حساب انجام دهند.

بعضی از افراد عادی و سالم هم هستند که در اثر ضربه مغزی و تصادف، به جای اینکه توان مغزی آنها کاهش پیدا کند، باهوشتر شده و جهشی در زندگی آنها پیدا میشود. چنین پدیده هایی اهل تحقیق را به اینجا رسانده که مغز در اثر مواجهه با بیماری و صدمات، توان این را دارد که با بهینه تر کردن شبکه ارتباطی بین سلولها و اتخاذ الگوریتمهای بهتر، ضعف های سخت افزاری خود را جبران کند، تا جایی که از حالت معمولی هم بهتر عمل کند. این مقاله علمی هم به بررسی همین مطلب میپردازد. بررسی نحوه عملکرد مغز برای افزایش قابلیت دوام خود، در زمینه های دیگر مانند هوش مصنوعی کاربرد فراوانی دارد.

این یافته ها این مطلب را تاکید میکنند که برای بهبود کارکرد مغز، آموزش و تغذیه و امثالهم نقش اول را ندارند. احتیاجی به داروهای تقویتی و مواد مخدر مانند LSD نیز نیست، بلکه اینگونه مواد فقط اثر موقت دارند و در طولانی مدت مغز را تخریب میکنند. بلکه عامل تعیین کننده وارد کردن استرس حساب شده ای به مغز است تا مغز را به بالا بردن کارآیی خود و جبران ضعفهایی که ممکن است در بعضی نقاط وجود داشته باشد، مجبور کند.

اگر کسی بتواند فقط با 5 درصد میزان معمول سلولهای مغزی، یک ریاضیدان شود، این به این معنی است که هنوز شناخت خوبی از توان مغز بشر و اینکه محدودیتهای آن چیست، وجود ندارد.

مطلبی که تصور میکنم ذکر آن مفید باشد این است که از نتایج تحقیقات فوق میشود در برنامه ریزی های دفاعی نیز استفاده کرد. وقتی در جنگهای سخت نیروهای نظامی تحلیل میروند، قاعدتا با بهبود نحوه تعامل واحدهای نظامی با یکدیگر باید بشود کارکرد مجموع آنها را بهبود بخشید؛ و از روشهایی که مغز برای این منظور استفاده میکند، باید بشود ایده گرفت.