باسمه تعالی
در مقاله دیگری با عنوان "مخترع تلفن کیست" در این باره نوشتم که تا همین اواخر، چطور در کتابهای درسی ایران تصویری غیر واقعی از غرب ارائه میشد و از همان کودکی ذهن دانش آموزان را به تحسین واحترام فرهنگ غربی وادار میکرد. در این مقاله مورد دیگری را بیان خواهم کرد که درباره توماس ادیسون و اختراعات او است. هر چند در کتابهای درسی جدید کمتر از این موارد به چشم می خورد، اما مواردی مانند آنچه در این مقاله می آورم، مبناهای فکری بسیاری از جوانان معاصر را ساخته است.
اول فرازهایی از داستان ادیسون در کتاب فارسی کلاس پنجم ابتدایی چاپ 1383 که در دستم است، را می آورم:
ادیسون در نیویورک آزمایشگاهی بنیاد گذاشت و با کوششی خستگی ناپذیر در آن جا به کار پرداخت. در مدت پنج سال یک صد و بیست و دو اختراع به ثبت رساند...
ادیسون پس از سالها آزمایش و پس از یک رشته کار مداوم و کوشش خستگی ناپذیر، توانست یکی از شگفت آورترین اختراعات خود، یعنی فونوگراف یا گرامافون را به جهانیان تقدیم کند....
هزاران آزمایش با شکست روبرو شد، اما ادیسون انسانی خستگی ناپذیر بود و پیوسته درصدد بود راهی بیابد که او را به مقصود برساند.
روز بیست و یکم اکتبر 1879 میلادی برای ادیسون و برای همه مردم جهان روز مهمی به شمار میرفت، زیرا هنوز شب نرسیده بود که ادیسون موفق شد جریان برق را در لامپ به صورت روشنایی درآورد. این اختراع برای مردم باور کردنی نبود. ادیسون نمایش بزرگی ترتیب داد...
چون شب فرا رسید، همه با تعجب صدها چراغ را دیدند که ناگهان از لابلای شاخ و برگ درختان، نور خود را نثار بینندگان کردند. چراغ برق اختراع شده بود....
... در این هنگام چراغ برق شبهای جهان را چون روز روشن می کرد و اختراعات دیگر ادیسون زندگی را به کام مردم شیرین و گوارا می ساخت.
بی تردید، تا هنگامی که جهانیان از ضبط صوت و سایر وسایل برقی استفاده می کنند و با زدن کلید کوچکی اتاقهای تاریک را چون روز روشن می سازند، نام ادیسون را از یاد نخواهند برد...
به این ترتیب به ذهن دانش آموز القا میشود که ادیسون مانند دیگر مخترعان غربی سعی در بهبود وضعیت بشر داشتند و اگر آنها نبودند، مردم دنیا الان باید در تاریکی به سر می بردند. این باور تا بدان جا در ذهن افراد نفوذ میکند که حتی بعضی سئوال میکنند که چطور ممکن است افرادی مانند ادیسون که این قدر به بشریت خدمت کرده اند، فقط به خاطر نداشتن ایمان در قیامت به بهشت نروند. که البته بعضی را به ارائه جواب نیز واداشته است.
اما باید دید اساسا این افسانه تا چه اندازه مطابق واقعیت است:
قبل از هر چیز باید روشن شود که ادیسون الکتریسیته را کشف نکرده است، بلکه بشر از اول تاریخ با پدیده الکتریسیته آشنا بوده و به انحا گوناگون آن را به خدمت گرفته است. شواهد بسیاری از پیشرفت های تکنولوژیک اقوام مختلف و استفاده از الکتریسیته در دهها هزار سال پیش یافته شده است که انشاء الله در جای خود آنها را مطرح خواهم کرد. اما در دوره نسبتا معاصر تنها به ذکر کشف باطری هایی که از هزاران سال پیش در بابل و مصر استفاده میشدند، بسنده میکنم:
از اینکه از این باطری ها چطور استفاده می کردند اطلاعات کاملی در دست نیست، اما حدس زده میشود که در الکترولیز و برای آبکاری جواهرات و فلزات استفاده میشده است. احتمال اینکه از آنها برای روشنایی نیز استفاده کرده باشند نیز وجود دارد، چون بعضی از این باطری ها را در غارها پیدا کرده اند.
حتی ادیسون اولین کسی نبود که ایده لامپ را مطرح کرد. بنا به روایت ویکیپدیا هشتاد سال قبل از ادیسون، الساندرو ولتا ایده استفاده از فیلامان در لامپ جهت روشنایی را ارائه کرد. ادیسون فقط توانست که این ایده را به محصولی تجاری تبدیل کند و با آن ثروتمند شود. تمکن مالی نیز به او اجازه میداد که دیگران را استخدام کرده و حاصل کار آنها را برای خود ثبت کند. در همان منبع نقل میکند که نیکلا تسلا که مهاجری صربستانی بود، ادعا کرده که ادیسون تعهد کرد که در ازای طراحی یک وسیله به او مبلغ هنگفتی بپردازد و پس از پایان کار با بیان اینکه تسلا هنوز فرق شوخی و جدی آمریکایی ها را نمی فهمد، از پرداخت حق الزحمه طفره رفته است.
ادیسون که بیشتر حق امتیازهای ثبت شده اش در مورد برق مستقیم یا Direct Current, DC بود، پس از تاسیس شرکت جنرال الکتریک، که هنوز هم یکی از بزرگترین شرکتهای جهان است، به دنبال همگانی شدن شبکه برق DC در آمریکا بود. در حالی که اروپایی ها و همچنین شرکت وستینگهاوس در آمریکا برق آلترناتیو یا Alternative Current, AC را به این دلیل که توزیع و تبدیل ولتاژ آن راحتتر است، ترجیح میداند. این شرکت با استخدام تسلا تمام تجهیزات برق AC را طراحی و تولید کرد و این کار احتمالا برای تسلا به خاطر رقابت شخصی اش با ادیسون، چیزی بیش از یک کار طراحی مهندسی بود. از طرف دیگر ادیسون که می دید رقیب او موفق تر عمل میکند و با استاندارد شدن برق AC تمام حق امتیازهای او که مربوط به DC بود، بی استفاده خواهند شد، سعی داشت در کار رقیب سنگ اندازی کند. مثلا با آوردن اسب و گاو و فیل به پارک های عمومی و نمایش اینکه چطور این حیوانات در اثر برق AC می میرند، سعی داشت در ذهن مردم برق آلترناتیو را خطرناک جلوه دهد. حتی نقل شده که ایده اعدام زندانیان روی صندلی مرگ با برق AC متعلق به ادیسون است تا شاید جامعه در برابر استفاده از برق AC مقاومت کند. به هر حال این حیله ها موثر واقع نشد و برق آلترناتیو از آن زمان تا کنون در همه دنیا استفاده میشود. البته شرکت جنرال الکتریک متعلق به ادیسون توانست خود را با شرایط منطبق سازد و رشد کند.
ادیسون مانند هر ثروتمند دیگری که سعی دارد بر ثروت خود بیافزاید، فرصت های تجاری پیش آمده را از دست نداد و به عنوان مثال شرکت فیلم سازی تاسیس کرد. نکته جالب این است که یکی از اولین فیلم های او به نام
Fatima's Coochee-Coochee Dance, 1896 درباره رقاصه ای عربی است که چهره غیراخلاقی از اعراب و مسلمین ارائه میکند. این مقاله در این باره مفصلا توصیح داده است.
آنچه در پایان به عنوان جمع بندی میتوانم عرض کنم این است که ادیسون فقط یک فرصت طلبی بود که مثل همه فرصت طلب های دیگر سعی داشت از ایده های جدید پول بسازد و در این راه موفق هم عمل کرد، و در میان این ایده ها کمتر ایده ای یافت میشود که متعلق به خود او باشد. بنابراین آنچه که در کتابهای درسی تا همین چند سال پیش روایت شده، حاصل تلاش استعمارگران برای به زیر سلطه نگاه داشتن فکری ایرانی ها بوده است. متاسفانه هنوز هم اثرات این آموزه ها در اذهان جوانان و میان سالهای ایرانی مشهود است. برای خود من به کرات اتفاق افتاده است که به محض بیان سخنی ناموافق با فرهنگ غربی، در جواب شنیده ام که پس نباید چراغ اتاق را روشن کنی یا ماشین سوار شوی، چون اینها دستاوردهای همان تمدن غربی است. این نحوه تفکر صحیح نیست، چون مخترعان و مبتکران بسیاری از تمام ملتهای عالم در تکامل این فناوری ها دخیل بوده اند و سیستم سرمایه داری غربی فقط در انحصاری کردن تولید و درآمد ناشی از این ایده ها موفق عمل کرده است.