باسمه تعالی

قبلا در مقاله ای درباره جایگاه روسیه در صحنه بین الملل توضیح داده بودم که دولت کنونی روسیه توان ایفای نقش در حد یک ابرقدرت را ندارد و دلیل سرمایه گذاری غرب روی پروژه اوکراین این است که آنها میدانند که روسیه توان مدیریت همزمان چند بحران و درگیری در چند جبهه را ندارد و بنابراین مسئله اوکراین روسیه را به حدی به خود مشغول میکند که دیگر دست از حمایت سوریه بردارد و یا مجبور به معامله بر سر آن شود.

رهبران روسیه قبلا هم ثابت کرده اند که بر سر هر چیزی میشود با آنها معامله کرد و خط قرمزی ندارند. ماجرای فروش موشکهای S-300 به ایران فقط یک نمونه از این قضایا است. بنابراین نمیشود در هیچ موردی آنها را به عنوان شریک و یا متحد به حساب آورد. درباره سوریه هم ظاهرا نشانه هایی از تمایل روسیه به معامله، آشکار شده است.

بسیاری از تحلیل گران سیاسی تحرک چند ماه پیش روسیه در ضمیمه کردن کریمه را بازگشت دوباره روسیه به صحنه به عنوان ابرقدرت میدانستند. بنابراین انتظار داشتند که مسکو از جدایی طالبان روس تبار شهرهای دیگر حمایت کند و اجازه کشتار آنها را به دولت فاشیست اوکراین ندهد. اما حوادث اخیر تا حدودی آنها را ناامید کرد. فقط در چند روز گذشته آمار تلفات جدایی طلبان روس تبار به بیش از 300 نفر رسید و روسیه عزم کافی برای حمایت از آنها نشان نداد. حمایت روسیه فقط در حد ارسال محدود تجهیزات نظامی بود که توازن قوا را به هم نمیزند. حالا رئیس جمهور جدید اوکراین ایده ایجاد منطقه حائل به عرض 100 کیلومتر را مطرح کرده که بدون مهاجرت اجباری میلیون ها نفر ساکنان این مناطق و کشتار وسیع، عملی نخواهد بود. حتی اصل مطرح کردن چنین ایده ای و اینکه کسی در برابر آن عکس العمل نشان نمیدهد، خود تعجب برانگیز است. با توجه به اینکه پوتین تاکید کرده بود که اجازه تضییع حقوق روسی تبارهای اوکراین را نخواهد داد، اگر اوکراینی ها این تهدیدات را جدی گرفته بودند، در حمله به شهرهای جدایی طلب احتیاط بیشتری میکردند.

در روزهای اخیر روسیه دو قطعنامه هم زمان به شورای امنیت ارائه کرده است. قطعنامه اول درباره ایجاد چهار مسیر کمک رسانی به مردم سوریه، تحت نظارت سازمان ملل است و قطعنامه دوم برای کاهش تلفات انسانی درگیری های اوکراین با احترام به تمامیت ارضی و استقلال اوکراین است. طبیعتا ایجاد مسیرهای کمک رسانی به مردم یک کشور بدون دخالت دولت، به معنی نقض حاکمیت ملی است و دولت سوریه چنین چیزی را نباید قبول کند. البته اعضای غربی شورای امنیت این قطعنامه را به اندازه کافی مناسب نمیدانند و در حال چانه زنی هستند تا قطعنامه به شکلی تصویب شود که بتوانند در مناطق کمک رسانی منطقه پرواز ممنوع هم ایجاد کنند تا عملا دولت سوریه اعتبار لازم برای اعمال حاکمیت در خاک خود را نداشته باشد و سقوط آن تسریع شود.

اما چرا روسیه باید هیزم بیار این معرکه باشد؟

اگر روسیه بخواهد ادعای حمایت از سوریه به عنوان هم پیمان خود داشته باشد، چرا باید بر سر نقض حاکمیت آن به معامله و چانه زنی بپردازد؟ در حالی که به تازگی انتخابات سوریه با موفقیت و میزان بالای مشارکت مردم و درصد رای قابل قبول و هم چنین تحت نظارت ناظران بین المللی انجام شد. پس روسیه با چه بهانه ای برای نقض حاکمیت دولت سوریه تلاش میکند؟

این حقیقت که مردم مناطق جنگی در مضیقه هستند و به کمک احتیاج دارند، قابل انکار نیست. اما این کار با اعلام فراخوان برای مشارکت کشورهای جهان به کمک به بازسازی تحت نظارت دولت سوریه میتواند انجام شود و نیازی به قطعنامه شورای امنیت ندارد.

از اینکه واقعا در پشت صحنه در میزهای مذاکره چه معاملاتی در حال انجام است خبری ندارم، اما تحلیل شخصی من این است که روسیه به موضوع سوریه به عنوان یک کارت بازی نگاه میکند و برای کم کردن مشکلات خود در اوکراین در حال معامله بر سر سوریه است.

در نهایت غربی ها قصد دارند به بهانه سرکوب داعش و یا پشتیبانی هوایی از کمک رسانی به مردم سوریه که قطعنامه جدید راه آن را باز خواهد کرد، کنترل آسمان سوریه را به دست گرفته و با محروم کردن دولت سوریه از حق پرواز، زمینه سقوط این دولت را فراهم کنند.