باسمه تعالی

جلو کشیدن ساعت در حدود اوائل بهار و برگرداندن آن به وضعیت قبلی در اوائل پائیز، در اصطلاح انگلیسی به Daylight Saving یا به اختصار DST معروف است، و ساعت معمولی که در پائیز و زمستان استفاده میشود را Standard Time مینامند. چند ده سالی است که اجرای این برنامه در دنیا معمول شده است. در ایران هم چند سالی است که این کار انجام میشود.آنچه که باعث شده ایرانی ها به چنین کاری روی آورند این است که کشورهای به اصطلاح پیشرفته دهها سال پیش از ایران این برنامه را اجرا کرده اند و قاعدتا اگر نتیجه بدی گرفته بودند، باید تا بحال از ادامه آن منصرف میشدند. و چون غربی ها به این کار ادامه میدهند، پس حتما نتیجه مثبتی داشته است. اما آیا واقعا چنین برنامه ای به پشتوانه تحقیقات علمی انجام میشود؟

اولین کسی که ادعا میشود این ایده را مطرح کرده، بنجامین فرانکلین از موسسان آمریکا بود که در سال 1784 چنین چیزی را پیشنهاد کرده است. بعد از او George Vernon Hudson در سال 1895 دوباره این ایده را به جریان انداخته بود. اما اولین کشوری که این برنامه را اجرا کرد، آلمان بود که در سال 1916 به این کار روی آورد و اجرای آن به تدریج به بقیه کشورهای غربی سرایت کرد.

همانطور که در نقشه ذیل مشخص شده، بیشتر کشورهای اروپایی و انگلوساکسون به تغییر ساعت روی آورده اند. اصل آنچه که توجیه کننده این کار بوده، تفاوت فاحش تعداد ساعات روز در زمستان و تابستان در بعضی از کشورهای اروپایی بوده است.

Daylight Saving Map

 مسئله اول:

در مدار استوا همیشه طول روز وشب تقریبا برابر است و هر چه که به استوا نزدیکتر باشیم، تفاوت تعداد ساعات روشنایی روز در زمستان و تابستان کمتر است و بنابراین کمتر به استفاده بهینه از روز نیاز داریم. در تابستان طول روز در ایران به 15 و نیم ساعت میرسد ولی در کشوری مانند انگلیس، ساعات روشنایی روز در تابستان حداقل 17 ساعت است. لذا روشنایی روز در تابستان آن قدر هست که نیازی به برنامه ریزی برای استفاده بهینه از آن نباشد. مشکل اصلی کم بودن ساعات روز در زمستان برای کشورهایی  که از خط استوا دور هستند، است، که البته راه حلی برای آن وجود ندارد و تنها باید با آن کنار آمد. برنامه تغییر ساعت در اکثر کشورهای جهان فقط شامل تغییر ساعت در تابستان است که بیمعنی است. زیرا تعداد ساعات شب در تابستان در بعضی از کشورهای شمالی کمتر از 7 ساعت است که این رقم کمتر از تعداد ساعات خواب مردم است و فرق نمیکند که تفاوت این ساعات را مردم اول روز بخوابند و یا آخر آن.

مسئله دوم:

تفاوت تعداد ساعات روز در زمستان و تابستان علی الخصوص برای کسانی مشهود بوده که مجبور بودند در ساعات روشنایی در محیط باز به کار بپردازند. با توجه به اینکه کشاورزان در فصل سرما احتیاجی به کار طولانی در مزرعه ندارند، قطعا این مطلب شامل حال آنها نمیشود. کارهای ساختمانی نیز در فصل سرما طبعا کمتر انجام میشود. بنابراین درصد کمی از جامعه هستند که در فصل سرما مجبورند فعالیتهای خود را به زمان پرتوافشانی خورشید محدود کنند. با پیشرفت تکنولوژی نیز وابستگی چنین افرادی روزبه روز در حال کمتر شدن است. مشکل اصلی ساکنان کشورهای شمالی تر در فصل زمستان سرما است و نه کم بودن ساعات روشنایی روز. همین عامل سرما باعث میشود که رفت و آمد خود در زمستان را محدود کنند.

مسئله سوم:

اگر در صد سال پیش برای روشنایی کارگاهها و کارخانه ها به نور خورشید احتیاج داشتند، چنین محدودیتی دیگر وجود ندارد و بسیاری از کارگاهها هستند که دو شیفت و یا سه شیفت کار میکنند و خود را محدود به روز نمیکنند. بنابراین جلو کشیدن ساعت برای آنها فرق چندانی ایجاد نمیکند.

مسئله چهارم:

در کشورهایی که در تابستان گرم هستند، استفاده بیشتر از روز، به معنی استفاده بیشتر از سیستم های خنک کننده که مصرف برق بالایی دارند، میباشد. مصرف برق سیستم های خنک کننده شاید دهها برابر بیشتر از مصرف لامپهای روشنایی است که روزبروز در حال بهینه شدن هستند. در بسیاری از مناطق گرم، ساعات میانی روز را تعطیل کرده واستراحت میکنند و در ساعات اولیه شب به اموری مانند خرید و گردش می پردازند. بنابراین تغییر ساعت تابستانی مشکلی را از این مناطق حل نمیکند. به همین دلیل ایالتهایی مانند آریزونا این برنامه را اجرا نمیکنند.

مسئله پنجم:

هزینه برقی که برای روشنایی منزل و یا محل کار مصرف میشود، نسبت به صد سال پیش کاهش چشمگیری داشته است و لامپهای جدید مصرف کمتری دارند. بنابراین بیشتر مردم جامعه که نیاز مبرمی به روشنایی روز برای اجرای وظایف خود ندارند، میتوانند با صرف هزینه قابل قبولی هر زمان و هر میزان که احتیاج به روشنایی داشتند، آنرا فراهم کنند و برای این کار احتیاجی به تغییر ساعت تابستانی ندارند.

مسئله ششم:

شاید ساعت را به راحتی بتوان یک ساعت جلو یا عقب کشید، ولی ساعت درونی بدن انسان ها را نمیشود به این راحتی تغییر داد و چنین تغییری باعث تنش شده و طبعا باعث به هم ریختن وضعیت خواب و مشکلات جسمی و بیماری میشود. طبق برآوردها در آمریکا، تنش وارد شده به مردم در اثر تغییر ساعت در هفته اول پس از آن در بهار یا پائیز، موجب 480 میلیون دلار هزینه اضافی پزشکی است و میزان سکته قلبی و خودکشی نیز بالا میرود. اما کل برقی که هر خانه در آمریکا در سال بخاطر تغییر ساعت صرفه جویی میکند، بیش از 4 دلار نیست. بنابراین میزان صرفه جویی برق نمیتواند صدمات جسمی و روحی ناشی از تغییر ساعت را توجیه کند.

مسئله هفتم:

اگر در شرکتی مشغول به کار باشید که با شرکای تجاری بین المللی در ارتباط باشد، به اینکه تغییر ساعت تابستانی چقدر تنظیم ساعات تماس با آنها را پیچیده میکند، پی خواهید برد. اگر همه کشورها با هم در یک زمان ساعت خود را تغییر میدادند، قابل تحمل تر بود. اما مشکل دیگر این است که هر کدام زمان خاصی را برای تغییر ساعت تعیین کرده اند. مثلا در ایران اول فروردین این تغییر انجام میشود و در آمریکای شمالی حدود دو هفته زودتر تغییر ساعت اجرا میشود. حال فرض کنید حدود اوائل بهار بین دفاتر نمایندگی یک شرکت در نیویورک و سیدنی استرالیا و لندن و تهران بخواهید یک کنفرانس تلفنی داشته باشید. سه تا از این نمایندگی ها هر کدام در روز خاصی ساعت خود را به جلو میبرند و سیدنی که در نیمکره جنوبی است، در هفته بعد ساعت خود را عقب میبرد. با این ترتیب شانس کمی وجود دارد که ساعت جلسه خاصی را تعیین کنید و همه این نمایندگی ها بتوانند همزمان حضور داشته باشند.

مسئله هشتم:

اگر کشوری برنامه تغییر ساعت تابستانی انجام میشود، به این معنی نیست که همه استانها و ایالتها این تغییر را رعایت میکنند. مثلا در کانادا تغییر ساعت انجام میشود، ولی استان ساسکاچوان ساعت خود را عوض نمیکند. حتی در استان بریتیش کلمبیا شهرهایی هستند که برخلاف بقیه استان، تمایلی به تغییر ساعت ندارند و این مسئله برای مسافران و افرادی که از این تفاوت اطلاع ندارند، موجب سردرگمی است. در برزیل و استرالیا نیز فقط استان های جنوبی تغییر ساعت را انجام میدهند.

مطالب بیان شده برای اثبات اینکه تغییر ساعت تابستانی پوچ و بی منطق و غیر علمی است، کافی است. اما واقعا عامل اصلی اتخاذ این برنامه چیست؟

در قرن گذشته افراد و گروههایی که با باورهای توحیدی مشکل جدی داشتند، سرمایه گذاری و سعی بسیاری کردند تا این اعتقادات را در بین مردم کمرنگ کنند و در این راه از علم و پیشرفت های تکنولوژیک استفاده ابزاری کردند و به دروغ سعی کردند یافته های علمی را با باورهای مذهبی در تعارض نشان دهند. شاید بعضی از دستاوردهای تکنولوژیک این احساس را تقویت میکرد که بشر کمتر به خدا نیاز دارد. اما جوامع غربی که با انجیل مانوس بودند، گردش خورشید و پدید آمدن روز وشب را تحت قدرت خداوند دانسته و به تبع آن مفهوم زمان را از حوزه تسلط بشر خارج میدانستند، که البته صحیح است. اما کسانی که با باورهای مذهبی مشکل داشتند، برای تضعیف این باورها حیله تغییر ساعت را ابداع کردند تا در ذهن عوام چنین تداعی کنند که بشر به جایی رسیده که حتی میتواند زمان را هر طور که مایل بود تغییر دهد. چنین حیله ای هرچند که مضحک است، اما در ذهن عوام تاثیر به سزایی داشت.

قرآن مجید در روایت داستان مناظره ابراهیم با نمرود چنین بیان کرده که ابراهیم به نمرود گفت که مرگ و حیات در دست خدا است. نمرود دو زندانی را احضار کرد و یکی را فرمان داد تا بکشند و دیگری را آزاد کرد و ادعا کرد که این کار خدای تو را من هم میتوانم بکنم. ابراهیم که دید نمرود به مغالطه ای رو آورده که عوام فریب است، مسئله را جور دیگری بیان کرد و گفت که خدای من خورشید را هر روز از مشرق به مغرب میبرد. اگر میتوانی آنرا از مغرب به مشرق بیاور که در اینجا نمرود بهت زده شد (بقره 258). به ذهن نمرود در 4000 سال پیش نرسید که اگر نمیتواند خورشید را از مغرب به مشرق آورد، حداقل میتواند فرمان بدهد که ساعتها را جلو بکشند تا در ذهن عوام چنین تداعی شود که نمرود کاری کرد که خورشید یک ساعت دیرتر طلوع کند.

ایده ساعت تابستانی حاصل 4000 سال تفکر کسانی است که مثل نمرود فکر میکنند.