جریان تمسخر فتواهای سلفی
تاریخ نشر:باسمه تعالی
آیا هنوز کسی پیدا میشود که به این نکته پی نبرده باشد که سردمداران نظم نوین جهانی عزم خود را برای حذف اسلام و کلمه توحید از عالم جزم کرده اند و با دمیدن به آتش اختلافات فرقه های مختلف اسلامی و همچنین اختلافات مسیحیت و اسلام، سعی در تضعیف همه آنها و از رمق انداختنشان دارند؟ اگر این مطلب واضح است، که هست، پس چرا آنها که داعیه دین داری دارند، خود را بازیچه نقشه های دشمنان دین قرار میدهند و اعتقادات بقیه مسلمین را تمسخر میکنند؟ تمسخر دیگران به هر حال عاقلانه نیست، حتی اگر باورهای آنها غلط باشد. به علاوه در دنیایی که این همه اعتقادات خرافی و غلط در تک تک ملتهای جهان یافت میشود، آیا فقط فتواهای وهابی ها و سلفی ها قابل تمسخر است؟
دردناکتر از اصل استهزاء که بهرحال ناپسند است، این است که بعضا به اسم استهزاء مخالفان، باورهای دینی که به راحتی میشود درستی آنها را با عقل آزمود، مورد تمسخر قرار میگیرد. لذا آنها که به چنین کاری مبادرت میورزند، باید این احتمال را بدهند که شاید بازیچه دشمنان خود شده اند.
اول اجازه بدهید فتوا را تعریف کنیم.
فتوا چیزی بیش از اظهار نظر تخصصی یک فرد که ادعای تخصص در یک رشته علمی دارد، نیست و تنها زمانی این فتوا اعتبار پیدا میکند که گروهی از مردم ادعای تخصص و صلاحیت صاحب فتوا را قبول داشته و به فتوای او عمل کنند. در هر بحث فنی و پزشکی، وقتی جمعی از اهل فن و علم را گرد هم آورید و نظرات آنها را جویا شوید، خواهید یافت که تقریبا محال است که همه اهل فن با بررسی مستندات و شواهد یکسان به یک نتیجه گیری و جمع بندی واحد برسند و آراء قطعا متشتت خواهد بود. این مطلب در مباحث دینی اگر شدیدتر نباشد، بهتر هم نخواهد بود. تشتت آراء پدیده غیر قابل اجتنابی است و اگر با دید یک معرفت شناس نگاه کنیم، به این نتیجه خواهیم رسید که نمیشود همه این آراء همزمان درست باشند و درست بودن یکی به منزله غلط بودن دیگری است.
با این تشتت آراء چه باید کرد؟
قطعا استهزاء به هیچ یک از طرفین سودی نخواهد رساند. بلکه باید با مواجهه با چنین فتاوایی خواستار ارائه دلایل و مدارک و مستندات صاحب فتوا شویم و اگر صاحب فتوا به نتیجه غلط رسیده بود، میتوانیم به دور از استهزاء، علت غلط بودن فتوایش را جهت روشنگری مردم، بازگو کنیم.
در اینجا چند نمونه از فتاوایی که در نشریات ایرانی مورد استهزاء قرار گرفته ذکر خواهم کرد تا معلوم شود آیا واقعا قابل تمسخر است.
فتواي وهابيت: دستبندهاي انرژي زا "حرام" هستند:
ظاهرا خرید و فروش این دستبندها در عربستان ممنوع شده است. کسانی که مدعی کارایی این دستبندها هستند، ادعا میکنند که مغناطیس بکار رفته در این دستبندها باعث تنظیم یونهای مثبت ومنفی در بدن شده و باعث کاهش استرس و دردهای عضلانی و سریعتر شدن گردش خون میشود. برای اثبات ادعای خود هم دلایلی شبه علمی می آورند که پوچ بودن آنها برای کسی که دستی در علم و فن دارد، واضح است.
هر چند ظاهرا از قدیم مغناطیس بعنوان یک وسیله درمان استفاده شده، اما هیچوقت از نظر علمی کارآیی آن ثابت نشده و درباره اینکه در چه مواردی استفاده شود و به چه مقداری باشد، تجربه مشخصی وجود ندارد. بنابراین مانند هزاران مورد دیگر از روشهای درمان سنتی و غیر علمی توسط مراجع طبی توصیه نمیشود.
حکم عقلی این است که هیچ روش درمانی را نباید اتخاذ کرد مگر با تایید اهل فن و وجود شواهد کافی بر کارایی آن. وقتی هیچ شاهدی بر مثبت بودن استفاده از این دستبندها و بیضرر بودن آن وجود ندارد، عقلا میشود به عدم جواز آن حکم کرد. علاوه بر این حدیثی از امام صادق در کتاب خصال شیخ صدوق صفحه 26 دیده ام که چنین است:
من ظهرت صحته على سقمه فيعالج بشئ فمات فأنا إلى الله منه برئ
یعنی اگر کسی بیماری دارد که قابل مدارا و تحمل است و به درمان آن بپردازد و در اثر این کار بمیرد، من از او برائت میجویم.
دلیل این حرف هم این است که هر روش درمان همیشه همراه عوارض جانبی است و باید در بکارگیری روش های درمان کاملا مسئولانه عمل شود و از عوارض جانبی آن نباید غفلت شود.
البته در اینکه بسیاری از اسرار عالم هست که ما از آن خبر نداریم، شکی نیست و شاید روزی بیاید که از مغناطیس در درمانهای مشخص استفاده شود. اما آنچه که در دوران معاصر شاهد آن هستیم این است که باورهای غلط در شیوع این روش موثر است. در باور بودایی ها بین نیروهای خیر و شر تعادلی وجود دارد و حفظ این تعادل باعث نظم عالم میشود و این را بامفهوم Yin و Yang که دو نیم دایره در هم پیچیده هستند، نمایش میدهند. مغناطیس هم با داشتن دو قطب مثبت و منفی همین مفهوم را در ذهن آنها تداعی میکند و بنابراین مغناطیس را عاملی برای حفظ تعادل انرژی مثبت و منفی میدانند که البته منظورشان از انرژی هیچ ربطی به تعریف علمی آن ندارد و انتخاب این اصطلاحات علمی فقط به منظور تاثیرگذاری بر ذهن افراد ساده لوح احساس است. وقتی اصل باور وجود دو نیروی خیر و شر که باید بین آنها تعادل برقرار شود، خرافی است، طبیعتا تبعات آن هم، تا وقتی که با روش های متداول علمی راستی آزمایی شود، ارزشی بیش از خرافه نخواهد داشت، که البته هنوز چنین اتفاقی نیافتاده است.
کشیدن کارت زرد و قرمز در فوتبال حرام است
سایت شیعه آنلاین در مصاحبه با یکی از کارشناسان که به بررسی عقاید وهابیت پرداخته، چنین آورده:
بیان میکنند در فوتبال به جای داور باید قاضی، وارد شده و همچنین صدور کارت زرد و قرمز حرام است ... و اگر کسی در بازی فوتبال شکایت دارد، باید دو شاهد بیاورد.
قطعا وهابی ها همانند همه دیگر مردم جهان سهم خود را از عقاید خرافی و اشتباه دارند و قصد ندارم خلاف این را ثابت کنم. اما وجود بعضی عقاید خرافی نمیتواند جواز این باشد که هر چه گفتند را مسخره کنیم.
بازی فوتبال توسط غربی ها طراحی شده و آینه تمام نمای جهان بینی غلط تفکر غربی است. توپ در این بازی نماد قدرت و ثروت است که هر زمانی در دست کسی است و دست هر کس که باشد، باید بقیه دنبال آن بدوند تا از او بگیرند. هر کس هم که دوران به کام اوست و توپ را دارد، باید توپ را به دروازه حریف برساند تا با تحقیر دیگران امتیازی برای خود کسب کند. اصل اینکه امتیاز گرفتن در این بازی، گرفتن حال رقیب است کافی است تا این بازی را غیر انسانی و غیر متمدنانه حساب کنیم. در خیلی از ورزش های دیگر مانند بولینگ، تیراندازی، ژیمناستیک و امثالهم، هر کس هنر خودش را نشان میدهد و تحقیر و شکست حریف تنها راه کسب امتیاز نیست.
نکته دیگر طرز داوری در اختلافات پیش آمده در بازی است. در یک قضاوت عقلانی باید شواهد و ادله و مستندات حرف اول و آخر را بزند. از همین روست که دلیل را سلطان خوانده اند، زیرا بر هر چیز دیگر سلطنت و تسلط دارد. در یک محکمه عدل قاضی حق ندارد بر خلاف شواهد و ادله حکم کند و اگر چنین کند، صلاحیت خود را در قضاوت از دست میدهد. حکم محکمه عدل هم هیچ وقت نمیتواند عطف به ماسبق شده و نهایی حساب شود و هر زمانی هم که ادله و شواهد جدیدی ارائه شود، باید در حکم قاضی لحاظ شده و در صورت لزوم در حکم تجدیدنظر شود.
قضاوت در فوتبال چنین نیست. حتی اگر قضاوت داور بازی بر خلاف همه دوربین هایی که تمام لحظات بازی را ضبط کرده اند باشد، باز حکم داور نافذ است. یعنی به بازیگران و تماشاچی ها چنین القا میشود که داور حق دارد بر خلاف همه شواهد و مدارک هر حکمی دلش خواست بدهد و بنابراین در دنیای خارج بازی نیز نباید انتظاری بیش از این داشته باشند.
در بازی فوتبال خطا آن چیزی است که داور ببیند و بخواهد آنرا خطا بگیرد. بنابراین حتی اگر تمام صد هزار نفر تماشاچی حاضر بفهمند که یک بازیکن خود را ناجوانمردانه به زمین زده تا تقصیر آنرا به گردن رقیب بیاندازد، ولی این کار از چشم داور مخفی بماند، نظر داور تعیین کننده است و بر نظرات تمام حاضرین غلبه دارد و برای اعلام نظر خود به مشورت هیچ کس نیاز ندارد.
ایراد دیگر فوتبال این است که ارزش یک بازیکن فقط در زدن گل و کسب نتیجه است و زیبا بازی کردن حتی اگر تحسین همه را برانگیزد ولی نتیجه را عوض نمیکند. جمع این موارد برای اینکه بشود جوانان را به ترک فوتبال تشویق کرد، کافی است.
در خبر سایت شیعه آنلاین چنین آمده:
فقهای ابوظبی در فتوای خود که رسانه های مختلف این خبر را پوشش داده اند، گفته اند کسی که به رغم اطلاع از این خطرات به سفر مریخ برود و جان خود را از دست بدهد، روز قیامت با مجازاتی روبرو خواهد شد که در شرع اسلام برای خودکشی در نظر گرفته شده است.
اکتشافات فضایی و سفر به کره ماه و مریخ بیش از آنکه جنبه علمی و فنی داشته باشد، به دنبال اهداف سیاسی و ضد دینی مطرح شده و بر روی آن تبلیغ میشود و در همین وبلاگ در مقاله ای تحت عنوان درباره مریخ نورد Curiosity درباره این مطلب توضیح مختصری داده ام. اگر آنچه را که از نتایج این اکتشافات ادعا میکنند کنار هم بگذاریم، خواهیم یافت که دارای ایرادات اساسی هستند. مثلا ادعا میکنند که مریخ نوردهایی که ناسا در چند سال اخیر ارسال کرده، وجود آب در سطح مریخ را تایید کرده اند و عکس های بسیاری که حاکی از جریان یافتن آب بر سطح مریخ است، منتشر کرده اند. از طرف دیگر همان مریخ نوردها فشردگی اتمسفر مریخ را حدود یک صدم جو زمین برآورد کرده اند. در چنین فشار کمی طبیعتا آب نمیتواند بصورت مایع وجود داشته باشد تا بتواند جریان یابد و مسیر سیلان آن قابل مشاهده باشد و فقط میتواند بصورت بخار باشد. اگر هم هوا بقدری سرد شود که بصورت دانه های برف بر زمین بریزد، پس از گرم شدن باید سریعا به بخار تبدیل شود. بهرحال با چنین اتمسفر رقیقی نمیتواند آب در سطح مریخ جریان یابد. از این قبیل تناقضات در ادعاهایی که میکنند، بسیار مشاهده میشود که حاکی از این است که این اکتشافات ادعایی، نمایش سیاه بازی بیش نیست و آنچه که به مردم نشان داده میشود، صحنه هایی است که در استودیوی فیلم برداری تهیه کرده اند. تناقضات قصه های به ظاهر علمی هم که بیان میشود، پس از مدتی برملا شده و سعی میکنند بر روی آن سرپوش بگذارند.
دروغ به هر حال دروغ است و قرار نیست دروغ غربی ها را فقط به این دلیل که حرفه ای تر از بقیه دروغ میگویند، اعتبار بیشتری قائل باشیم. تکنولوژی بشر هنوز به آنجا نرسیده که بتواند انسان ها را زنده به مریخ ارسال کند و امکانات زندگی قابل دوام را برای آنها فراهم کند. حتی اگر تمام دروغ های غربی ها را درباره ارسال مریخ نوردها و دستاوردهای موفقیت آمیز آنها باور کنیم، قدم بعدی در این زنجیره اکتشافات فضایی، ارسال انسان به مریخ نخواهد بود و حداقل باید دهها ماموریت دیگر توسط این مریخ نوردها انجام شود و امکانات زندگی انسان در آنجا از قبل فرستاده شود، تا آنوقت درباره امکان فرستادن بشر به مریخ تصمیم گرفته شود. برای رسیدن به چنین نقطه ای به حداقل صد سال دیگر زمان برای کار فشرده و مستمر، و صرف صدها و بلکه هزارها میلیارد دلار سرمایه نیاز است.
بنابراین کاملا منطقی است که اقدام به سفر به مریخ را به منزله خودکشی بدانیم.
دو قطره واکسنی که حرام اعلام شد
در متن خبر فوق چنین آمده:
به گزارش سرویس بین الملل جام نیوز، نشریه فرانسوی لیبراسیون / liberation در گزارشی از پاکستان، با اشاره به فتوای صادره مبنی بر ممنوعیت واکسن فلج اطفال نوشت: از سال 2012، طالبان پاکستان در واکنش به قتل اسامه بن لادن و نقش یک پزشک در موفقیت عملیات آمریکائیها برای بدام انداختن اسامه بن لادن، واکسیناسیون علیه بیماری فلج اطفال را ممنوع اعلام نمود.
به نوشته لیبراسیون، در نتیجه این تصمیم طالبان، تاکنون 43 کودک جانباخته و صدها تن دیگر نیز فلج شدند. اکنون دولت پاکستان مصمم به مقابله با این فتوای طالبان علیه واکسیناسیون فلج اطفال شده است.
این خبر واضحا پروپاگاندا است و از سایت مدعی انتظار و حمایت از ولایت عجیب است که پروپاگاندای غربی ها را فقط به این دلیل که بر علیه طالبان است، پخش کند. قتل اسامه بن لادن چه ربطی به واکسن فلج اطفال دارد؟
انشاءالله قصد دارم در مقاله ای مستقل در این باره بیشتر بحث کنم، اما عجالتا چند مورد را میشود ذکر کرد:
مطلب اول:
هر چند تصور عموم این است که با بیش از یک قرن تجربه در واکسیناسیون، کارآیی این روش از نظر علمی ثابت شده است، واقعیت این است که هیچ تحقیق مستقلی که بتواند مفید بودن واکسیناسیون را ثابت کند، انجام نشده و این روش در بین متخصصان پزشکی نیز منتقدان فراوانی دارد. قبلا هم کتابی را معرفی کرده بودم که در این باره بحث کرده بود. هر جا که واکسیناسیون انجام شده، دیگر روشهای پیشگیری مانند تلاش برای بهسازی آب شرب و بالا بردن بهداشت عمومی نیز بکار گرفته شده اند. بسیاری از متخصصین پزشکی معتقدند که عامل کم شدن گسترش بیماریها، نه واکسیناسیون و بلکه اتخاذ روشهای پیشگیری است.
مطلب دوم:
دلیل اینکه تمام اعتبار کم شدن بیماری های واگیردار را به جای اینکه به مصرف آب سالم و بالا رفتن بهداشت عمومی بدهند، به واکسیناسیون میدهند، این است که شرکت های بزرگ دارویی از عرضه انواع و اقسام واکسن سود سرشاری میبرند، در حالی که اگر به مردم بگویند فقط با جوشاندن آب خوراکی و شستن دستها میتوانند نتایج بهتری بگیرند، تمام این سود را از دست میدهند. شرکتهای دارویی تا به آنجا در عرضه واکسن افراط میکنند که با هیچ عقل سالمی نمیشود کارهای آنها را توجیح کرد. به عنوان نمونه در آمریکای شمالی واکسن سرطان دهانه رحم HPV را برای پسران هم تجویز میکنند، در حالیکه هیچ تحقیق مستقلی نتوانسته ثابت کند که واقعا این واکسن از شیوع سرطان رحم در دختران جلوگیری میکند.
مطلب سوم:
این حقیقت که سردمداران نظم نوین جهانی بر اساس یک تفکر شیطانی قصد دارند جمعیت جهان را از بین برده و در حد بسیار محدودی نگاه دارند، کاملا مستند شده و قابل راستی آزمایی است. واکسیناسیون نیز بهترین ابزار گسترش بیماری و کم کردن جمعیت است، و با هیچ روش دیگری نمیشود ویروسها و میکروبهای مرگبار را مستقیما به بدن مردم رساند. حتی خود بیل گیتس صریحا به این حقیقت اذعان کرده و در یک سخنرانی عزم بنیاد به اصطلاح خیریه خود را برای کاهش جمعیت دنیا به میزان 10 تا 15 درصد با روشهایی مانند واکسیناسیون اعلام کرده است. جمله ایشان دقیقا چنین است:
“The world today has 6.8 billion people… that’s headed up to about 9 billion. Now if we do a really great job on new vaccines, health care, reproductive health services, we could lower that by perhaps 10 or 15 percent.”اگر در اینترنت درباره کلمات bill gates vaccine depopulation جستجو کنید، هزاران مطلب را خواهید یافت و این لینک درباره عواقب سوء واکسن فلج اطفال که در کشورهای آسیایی و آفریقایی پخش میشد، مطالبی را آورده است. درباره بیوتروریسم و شگردهای دشمنان برای عقیم سازی ایرانی ها در سایتهای ایرانی نیز مطالب فراوانی میتوان یافت که این مطلب در سایت تابناک به عنوان نمونه است.
حال با این همه شواهد کدام آدم عاقلی اجازه میدهد که سازمانهای غربی در سرزمین های اسلامی به اسم واکسن فلج اطفال، پروژه کاهش جمعیت را دنبال کنند؟
سلام
مقاله اتون حاوی مطالب جدیدی بود و باید بگم تا حدودی تعجب من رو هم بر انگیخت!
در اینکه تمسخر حرام است شکی ندارم ولی با پاراگراف اولتون تا حدودی مخالفم
"آیا هنوز کسی پیدا میشود که به این نکته پی نبرده باشد که سردمداران نظم نوین جهانی عزم خود را برای حذف اسلام و کلمه توحید از عالم جزم کرده اند و با دمیدن به آتش اختلافات فرقه های مختلف اسلامی و همچنین اختلافات مسیحیت و اسلام، سعی در تضعیف همه آنها و از رمق انداختنشان دارند؟"
آیا اصلا میتوان وهابیت روجزو فرق اسلامی به شمار آورد؟حتی اگر خودشون داعیه ی اسلامی بودن داشته باشن؟
مگر نه اینکه وهابیت و بهاییت ساخته ی دست انگلیس برای تیشه زدن به ریشه ی اسلام است؟
حالا گیریم چند تا از فتاواشون هم عقلانی و درست باشه باز هم دلیل نمیشه قبول کنیم که اونها مسلمون هستن
راستش بنده هم یکی از فتواهای وهابی ها که بعضی ها تو محیط فیس بوک مسخره کردن رو ایرادی درش ندیدم ولی بجز به چند نفر نتونستم جای دیگه ایی عنوان کنم چون متهم به تکفیری بودن میشدم . در این فتوا عالم وهابی گفته بود خانم ها در کامنت گذاشتن دقت کنند و سعی کنند از کلمات نا مناسب استفاده نکنند و اگر مطلبی خنده دار بود ننویسند ها ها ها... بلکه به جای اون از عبارت خنده ی عفیفانه استفاده کنند که هر چی فکر کردم مشکلی در این فتوا ندیدم اما خب خیلی از بچه ها مسخرش کردن
در کل به نظر من در مورد اسلام بعضی سنی های افراطی هم با شک میشه حرف زد چه برسه به وهابی های کثیف با اون فتواهای وحشیانه و ضد انسانیشون که باعث قتل عام اینهمه کودک و زن بیگناه و چنین جنایات وحشیانه ایی شده
ممنون
با سلام و عرض تشکر،
برایم معلوم نشد که خود شما در مورد پاراگراف اول شک دارید و یا در اینکه همه به این مطلب پی برده باشند؟
بسیاری از افرادی که در سراسر عالم خواهان شناختن اسلام واقعی هستند، از آن جهت به افکار سلفی علاقه نشان میدهند که به آنها چنین وانمود میشود که این رویه خالص ترین راه است. بحث اینکه وهابیت از کجا بوجود آمده بحثی است تاریخی که در جای خود قابل بحث است. اما خود پیش کشیدن این بحث در دوره معاصر بر اساس نقشه دشمنان است. فکر میکنم در این باره در مقاله خاطرات جاسوسی به نام همفرتوضیح داده باشم.
قطعا همین احساس شما که هیچ وجه مشترکی باسنی ها و وهابی ها را قابل تصور نمیبینید، چیزی است که دشمنان دین در صدد القای آن هستند. اگر ایرانی ها به عمق دشمنی دشمنانشان پی ببرندو خطر را آنگونه که هست حس کنند، دیگر عقاید باطل و خرافی بقیه مسلمین برای آنها این قدر غیرقابل تحمل نخواهد بود.
اینکه در گوشه و کنار جهان اسلام جنایاتی رخ میدهد واقعیتی است که همه شاهد آن هستیم. اما باید دانست که این وقایع از طرف سازمان های اطلاعاتی غربی و وابستگان آنها هدایت میشود و هدف آن هم همین احساس بیگانگی مسلمین از یکدیگر است.
همین اخیرا آقای خامنه ای فتوا دادند که حفظ وحدت مسلمین از اوجب واجبات است و هیچ حرف و حرکتی برخلاف دیگر فرق اسلامی را مجاز ندانستند. اما جالب است که تمسخر فتاوای مسلمین توسط همین سایتهای مدعی ولایتمداری انجام میشود.
از همین جاست که میشود به عمق نفوذ دستهای بیگانه در بین مسلمین پی برد.
متوجه هستید که با این جمله:
آیا اصلا میتوان وهابیت روجزو فرق اسلامی به شمار آورد؟حتی اگر خودشون داعیه ی اسلامی بودن داشته باشن؟
خود شما جزء تکفیری ها محسوب میشوید؟
آقا فتوای حفظ وحدت دادن اما وحدت سنی و شیعه نه وحدت با سلفی ها و تکفیری هایی که سر بچه شیعه ها رو تو سوریه فقط به جرم شیعه بودن میبرن و به قبر سحابی پیامبر جسارت میکنن و قصد تعرض به حرم حضرت زینب رو دارن
با این وجود چه طوری میشه اسمشون رو مسلمون گذاشت؟
مگه همه ی مسلمون ها کافر نیستن؟اصلا مگه کفر به ذات بده؟
اما خب با این حرفم عده ایی رو تکفیر کردم به خاطر رفتارشون و به خاطر گفتارشون و به خاطر توهین هاشون.اما کفر اونها با کفر ما فرق میکنه
مگه نباید به آیات الهی ایمان داشت؟اونها به همش ایمان دارن؟به رسول ایمان دارن؟به صدق گفتار ایشون ایمان دارن؟
به نظر من اونها عامل دست صهیونیست ها هستن عده ایی اشون خواسته و بقیه نا خواسته
البته من خودم به اینکه وهابی ها مسلمون باشن شک ندارم و مطمئنم مسلمون نیستن
اما در اینکه تمام فتواهاشون غلط باشه شک دارم.ولی میدونم بقیه اصلا به محتوای فتوا توجهی نمیکنن و همین که گفته بشه اینو یه وهابی گفته شروع به تمسخر میکنن
سلام،
همه را به یک چوب راندن صحیح نیست. بعضی از اینها که سر میبرند، ماموران سازمانهای جاسوسی هستند که این کار را برای این میکنند که شما همین احساس را نسبت به سلفی ها داشته باشید. از طرف شیعیان هم جنایاتی میکنند که آنها هم همین بدبینی را داشته باشند.
اصل ریشه اختلافات فکری هم بحث جدایی است. اما آنچه که باید از نظر دور نداشت، این است که در بین کسانی که به زعم ما سلفی هستند، کسانی هستند که به خاطر عمق علاقه به اسلام و کم کاری فقهای امامیه در معرفی اسلام ناب به این تفکرات گرایش پیدا کرده اند.
مطالبی که در مقاله آوردم برای نشان دادن اینکه دستهای بیگانه در کار است تا اختلافات بین مسلمین زیاد شود، کافی است. چون بیشتر آنچه که به اسم تمسخر وهابی ها پخش میشود در واقع تمسخر اسلام است.
حرفم این بود که آنها تنها عامل و بازی خورده صهیونیستها نیستند و همه کسانی که به اختلافات مذهبی و بدبینی و مسخره کردن همدیگر دامن میزنند، بر اساس نقشه دشمنان اسلام کار میکنند.
در این که تفرقه همیشه یکی از راهکارهای راهگشای شیطان برای تسلط بر انسان و نابودی او بوده حرفی نیست.و به نظرم این یکی از اصول شیطان برای پیشبرد اهدافش میباشد وقتی به بعضی مکاتب مثل فمینیسم فکر میکنم منطبق بر همین اصل به شیطانی بودن آن پی میبرم چرا که او میخواهد انسان تنها باشد و انسان تنها هم نشینش شیطان است
حفظ وحدت هم همیشه یکی از تاکیدات مقام معظم رهبری هست چه وحدت بین مردم کشور و چه وحدت در جامعه ی اسلامی
اما نمیدانم چرا شما اصرار دارید وهابیت را هم جزو همین فرق قرار دهید. وهابیتی که نه اصول دینش درست است نه فروع دینش وهابیتی که کشتار در سوریه فرمان میدهد و بعد حکم جهاد نکاح میدهد و بعد و بعد و بعد ....اصلا چرا نباید از اونها برائت بجوییم؟بلاخره با جنایاتی که در حال حاضر انجام میگیره بیشتر از همه چهره ی اسلام تخریب میشه و وقتی دنیا ببینه فرقه ایی ازهمین دین داره با چنین حرکاتی مخالفت میکنه قطعا باعث بهبود نگاه ها به اسلام میشه
ممنون از پاسخگوییتون
سلام
مطالبتون خوبه اما در این مقوله شما کمی زیاده روی کردید با عرض معذرت!!
اصولا قیام امام حسین علیه السلام جدا کننده حق از باطل است
البته همه ی اقدامات اهل بیت همین گونه اند ولی همان طور که میدانید قیام اباعبدالله
از لحاظ روشنگری متفاوت است .امام علی علیه السلام در ماجرای سقیفه برای حفظ وحدت سکوت کرد و در سیره ی اهل بیت نیز لعن و برائت از خلفای اول دوم و سوم به صورت علنی دیده نشده وهمان راه امیرالمومنین پیش گرفته شده است..
در زیارت عاشورا نیز لعن خلفا دیده نمیشود ولی هم در سیره اهل بیت و هم در این زیارت به صراحت قاتلین امام حسین و معاویه ویزید و ابی سفیان و ال مروان و...دیده میشود بنابراین لعن این اشخاص و برائت علنی از انان از خطوط قرمز میباشد و اصولا هم در صدر اسلام و هم اکنون کسی در میان مسلمانان از این اشخاص دفاع نکرده است و حتی وهابیت نیز جسارت چنین امری را ندارد البته در مواردی دیده شده که قصد تبرعه ی یزید علیه العنه را داشته اند ولی در روند کلی این گونه نبوده است اما همان طور که مستحضرید تکفیری ها به صراحت از ان حرامزاده دفاع کرده اند و دشمنی خود را با ابا عبدلله اشکار نموده و خود را جزء قاتلین ان حضرت میدانند بنابراین نباید گذاشت که هر فرقه ی جدیدی مانند تکفیری ها خود را مسلمان معرفی کنند بلکه باید از این خط قرمز محافظت کرد حتی به قیمت کشته شدن .زیرا خون ما از خون پسر پیامبر رنگی تر نیست
و اگر نگران نابودی اسلام هستید مطمئن باشید مسلمان دانستن تکفیری ها خود ضربه ی شدیدتری است به اسلام همان طور که مسلمان دانستن یزید این گونه است که امام حسین در مقابلش ایستاد و همه ی وجودش را فدا کرد و خدا دین را زنده نگه داشت پس شما نگران نابودی اسلام نباشید فقط مراقب خطوط قرمز و تکلیف خود باشید زیرا بسیاری از مطالب هست که نه من و نه شما قادر به درک ان نیست و باید از سیره اهل بیت درس گرفت اگرچه به ظاهر نابودی اسلام را در ان ببینیم.
با تشکر
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی به این وبلاگ،
این مطالب برای شما روشن است. اما بسیاری از کسانی که از گوشه و کنار جهان به سوریه و عراق میروند، به این دلیل برای کمک به داعش میروند که در احادیث شنیده اند که حوادث سوریه مقدمه ظهور مهدی موعود است. به همین خاطر برای اینکه در آن دولت حق حضور پیدا کنند به آنجا میروند. بنابراین زمان صدور فتوای کفر همه آنها هنوز فرا نرسیده است.
به علاوه من فتوایی نداده ام و این شما هستید که خود را در موضع فتوا دادن میدانید و حکم کفر دیگران را میدهید. آیا شما مجاز به صدور فتوای کفر هستید؟ فکر نمیکنم مراجع دیگر تقلید به غیر از جنابعالی چنین حکمی داده باشند.
حرفی که درباره تمسخر احکام اسلام به بهانه تمسخر تکفیری ها زده ام، کاملا درست است و هنوز هم چنین مواردی دیده میشود.
فوتبال ریشه غربی ندارد و ریشه ایرانی دارد و از بازی چوگان مشتق شده است.