آیا علم فیزیک میتواند وجود جهان پس از مرگ را اثبات کند؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
چند روز پیش خبری دیدم درباره اینکه یکی از مدعیان علم فیزیک ادعا کرده بود که فیزیک کوانتوم وجود جهان پس از مرگ را ثابت می کند. هر از چند گاهی خبری مانند این مورد پخش میشود و متاسفانه بعضی از کسانی که علاقه ای به علم یا مذهب دارند، اینگونه اخبار را تکرار میکنند. برای من خبری مانند اینکه یک نفر قداره کش وسط چهارراه با قداره عمل بای پس قلب انجام داده، قابل باورتر از چنین خبرهایی است، چون ابزارهایی که جراحان قلب برای جراحی بکار میبرند تا حدودی از نظر کارکرد به قداره شباهت هایی دارد. اما علم فیزیک هیچ ابزاری برای اثبات و رد جهان بعد از مرگ ندارد.
در مورد جهان بعد از مرگ میشود نظریه داد، اما هیچ آزمایش تجربی که آن تئوری را راستی آزمایی کند نمیشود انجام داد. بنابراین ارزش چنین نظریه هایی بیش از قصه پردازی و خیال بافی نمیتواند باشد، حتی اگر این خیال بافی ها متعلق به یک فیزیکدان صاحب نام یا پزشکی معروف باشد. اگر یک فیزیکدان شعری بسراید، شعر او را نمیشود علم فیزیک تلقی کرد.
تنها ابزاری که برای بحث درباره جهان پس از مرگ در دست داریم، دلایل عقلی است. مثلا میتوانیم بحث کنیم که خلقت با این همه وسعت و پیچیدگی نمیتواند بیهدف بوده و پوچ آفریده شده باشد و باید غایت و مقصدی داشته باشد. یا دلیل بیاوریم که نظام خلقت بر اساس عدل بنا شده و از آن رو که دنیای مادی ظرفیت این را ندارد که سزای همه کارهای انسان در آن داده شود، باید نشئه دیگر و یا به عبارتی بعد دیگری وجود داشته باشد که در آن نشئه انسان سزای کار خود و حاصل عمل خود را ببیند.
قبلا در مقاله ای تحت عنوان علم از دیدگاه تمدن غربی در این باره بحث کرده بودم که باید محدوده ای که علم تجربی در آن کاربرد دارد را شناخت. برای بررسی هر تئوری باید پارامترهای قابل اندازه گیری و قابل تغییر وجود داشته باشد تا بوسیله آنها بتوان ربط منطقی بین پارامترها و نتیجه ای که بر اساس فرضیه پیش بینی میشود، را راستی آزمایی کرد. چنین شرایطی حتی در بسیاری از مسایل عادی مانند مسایل پزشکی و داروها که میلیون ها پارامتر تاثیرگذار در نتیجه وجود دارند، هیچ وقت عملا حاصل نخواهد شد و نمیشود همه پارامترهای آزمایش را کنترل کرد، چه رسد به مسایلی مانند آخرت که اساسا خارج از حوزه تجربه و علم تجربی است.
البته هیچ ایرادی ندارد که یک نفر فیزیکدان نظریه های فیزیک خود را با استدلال های عقلی و فلسفی مخلوط کند و بخواهد در حوزه مسایل فلسفی نظر بدهد. از قدیم هم دانستن فلسفه و توان تحلیل فلسفی حقایق برای اهل علم لازم دانسته میشد و کسی را در یک زمینه خبره می شناختند که علاوه بر اینکه چگونگی یک پدیده را بتواند شرح کند، قادر باشد به چراها هم پاسخ دهد. از همین رو بالاترین درجه علمی را PhD ویا Doctor of Philosophy و به تعبیری فیلسوف نام گذاری کرده اند.
اما لازم است این مطلب دانسته شود که وقتی فیزیکدان درباره مباحث عقلی و فلسفی بحث میکند، دیگر در حوزه علم تجربی نیست و بنابراین نمیتواند اعتباری از نظر علم فیزیک برای بحث خود قائل شود.
قبلا در مقاله ای تحت عنوان ساده لوح نباشیم تشریح کرده بودم که هر از چند گاهی خبری اینچنین پخش میشود که به ظاهر موافق با آموزه های دینی و یا درباره کشف یکی دیگر از معجزات قرآن است و افراد مذهبی زودباور هم بدون تحقیق درباره صحت خبر شروع به پخش کردن خبر می کنند. وقتی که خبر همه جا توسط خود مسلمین پخش شد، از آن ماجرا به عنوان وسیله ای برای تضعیف باورهای دینی استفاده میکنند. با این روش چنان احساس سرخوردگی در افراد سطحی نگر ایجاد می کنند که به سادگی قابل رفع نیست.
در مورد این خبر اخیر آنچه در ذهن مردم جا می افتد این است که با علم فیزیک میتوان در مورد آخرت نظریه داد. خود همین دستاورد برای کسانی که با باورهای دینی مشکل دارند، دستاورد بزرگی است. این قضیه مرا یاد داستانی از ملانصرالدین انداخت که هر از چند گاهی دیگی از همسایه خود قرض میگرفت و وقتی میخواست آنرا پس دهد، قابلمه کوچکی هم اضافه میداد و میگفت دیگ شما هنگامی که پیش من بود درد زایمان گرفت و این را زائید. بعد از چند بار بزرگترین دیگ همسایه را قرض گرفت و بعد از چندی با ناراحتی پیش او رفت و به او گفت که این دفعه دیگ شما رحلت کرد و خاک شد. همسایه که به او اعتراض کرد، در جواب گفت اگر دیگ بتواند بزاید پس میتواند بمیرد. اگر همسایه قبلا زائیدن دیگ را قبول کرده حق اعتراض به مردنش را ندارد.
سلام
جدیدا تکیه کلامی در دهن من افتاده،از چیزهایی که خیلی لذت میبرم، میگم:
احسنت
واقعا جای تحسین داره این مقاله شما.
واقعا تمدن غرب بیشتر از اینکه محتوی داشته باشه، ظاهر داره. حتی محصولات بنجل خودشون رو هم با بسته بندی شکیل به بازارهای مختلف غالب میکنند. همین خصیصه باعث میشه که افراد زیادی از ملل مختلف دچار وادادگی بشن و اصل و هویتشون رو از دست بدن.
باز هم تشکر
با سلام
از لطف شما متشکرم
من این حرفای شما را قبول ندارم قرآن برپایه علم استوار است حتی خداقدرت خود را با علم دریایی خود و ذهن کنجکاو مخلوقش به جهان عرضه کرد در زمان پیغمبر چگونه می توانستیم از کوانتوم حرف بزنیم همین الآن اعتقاد همون خارجی ها از ما بیشتره مطمئن باش تجربشم کردند ولی رشد مغزیمون اجازه نمیده که حتی تشریح علمیش بفهمیم ودراین عصر ما همون آدمای عصر جاهلیت هستیم که پیغمبرمون بیاد از کوانتوم برامون بگه مطمئن باش علمی ثابت شده و اعتقاد ما فقط به یه کتاب است ولی اعتقاد اونا به یه کتاب مقدس با پایه اثبات شده علمی است این مقالتم بنداز تو چاه که حتی یه تعریف علمی از کوانتوم نداری حالا اومدی نقاد تحقیقات کوانتوم نه برپایه علم بلکه دین شدی برو قرآن شعار نمیخواد عقل میخواد
با تشکر از عنایت شما به این وبلاگ،
اصلا احتیاجی نیست که مباحث علمی را با کمک کلفتی رگ گردن حل کنیم.
مباحثی که در این مقاله مطرح شده به درد بحث کردن سر چهارراه نمیخوردو برای دخول در بحث باید درک و تعریف مشخصی از علم تجربی و علوم نظری داشت.
تئوری های فیزیک از آن جهت که باید آنچه را که در خارج از ذهن اتفاق می افتد را تشریح کند، جزء علوم تجربی حساب میشود.یعنی باید تئوری هایش را راستی آزمایی کرد.
اگر در فیزیک یک تئوری مطرح شود که هیچ امکان راستی آزمایی آن وجود نداشته باشد، ارزشی نمیتوان برای آن به عنوان علم فیزیک قائل شد.
در هیچ کجای این مقاله سعی نکردم فیزیک کوانتوم را بر اساس دین نقد کنم و اینکه چنین برداشتی کردید، نشان دهنده این است که اطلاعات کافی از تعریف دین و فلسفه و علم و حتی فیزیک کوانتوم ندارید.
من جدا شما را دعوت میکنم آن قسمتی از مقاله که فیزیک کوانتوم را بر اساس دین نقد کرده به من هم نشان دهید.
اما اجازه میخواهم این طرز برخورد را ریشه یابی کنم:
این طرز تفکر که اگر من که فلان مدرک دانشگاهی را دارم هنوز فیزیک کوانتوم را نفهمیده ام، پس هیچ کس دیگر هم نمیتواند آنرا بفهمد، نامش قیاس است.
قیاس هم اساسا در مباحث علمی جایی ندارد.
تعریفی که برای فیزیک کوانتوم آوردم و برای این بحث کافی بود این بود که فیزیک کوانتوم یک نظریه یا تئوری علم تجربی است که برای قبول آن احتیاج به راستی آزمایی در عالم خارج از ذهن دارد. چنین تعریفی را هیچکس که دستی در فیزیک دارد، نمیتواند رد کند. همین تعریف حوزه کاربرد آن را مشخص میکند.
با سلام
مگر خداوند در قرآن از نظم و ترتیب سخن نمیگوید؟نظم و ترتیب در گردش آسمانها و زمین. در خلقت دنیا. . .
مگر در قرآن از اعداد سخن نمیگوید؟مگر نمیگوید جهان در شش روز آفریده شده؟....
و مگر فیزیک چیزی غیر از بیان نظم و ترتیب دنیا با زبان اعداد است؟ خداوند در قرآن نمیتواند روابط ریاضی کوانتوم را بیان کند.
از طرفی معجزاتی که در همین جهان رخ داده و برای هر پدیده علتی وجود دارد. چه معجزه چه پدیده عادی. و فیزیک مگر چیزی جز بیان ریاضی روابط علت و معلول است؟
موضوع دیگر اینکه پیامبر فرموده من شهر علم هستم و علی دروازه آن.
و نکته مهمتر اینکه تمامی قوانین فیزیکی با عقل و برهان های عقلی سازگار نیت. مانند اتساع زمان یا انقباظ فضا یا تونل زنی کواتنومی.اما پدیده هایی هستند که وجود دارند.اگر کمی از فیزیک بدانید اینطور قضاوت نمیکنید.
ضمن عرض سلام،
شما از کجا نتیجه گرفتید که من از فیزیک چیزی نمیدانم؟
فیزیک بهرحال جزء حوزه علوم تجربی است و تئوریهای آن باید با ابزار علوم تجربی راستیآزمایی شود. وقتی یک تئوری قابل راستیآزمایی نباشد، فقط ارزشی در حد یک تخیل دارد.
در مقاله دیگری مثالی از ریاضیات غلطی که در بعضی تئوریهای فیزیک مانند تئوری ریسمانها آورده ام.
شما اگر توهمی که از ابهت فیزیکدانها دارید، کنار بگذارید و عالمانه کارهای آنها را بررسی کنید، خواهید یافت که دستشان خیلی خالی است.
سلام،دوست عزيز من از فيزيك چيزى به اونصورت سر در نميارم ولى يه جمله از امام على يه جا ديدم كه فرموده بودن تو هر زمانى علم بهترين راهنما،اين ينى ما برا فهميدن هر چيزى بايد به علم رجوع كنيم،پس به نظر شما براى اثبات زندگيه بعد از مرگ از چه علمى بايد استفاده كرد؟
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی به این وبلاگ،
این مقاله و چند مقاله دیگری که به آن رجوع داده ام برای پاسخ دادن به همین سئوال هستند. جایی که تجربه و آزمایش عملی نیست، فقط میشود از دلایل عقلی و فلسفی استفاده کرد.
ما بطور دائم در نتیجه گیری از آزمایشات تجربی از دلایل عقلی و فلسفی استفاده میکنیم، اما به آن اقرار نمیکنیم. مثلا اگر دارویی را روی صد نفر تست کردیم و نتیجه مثبت بود، نتیجه میگیریم که آن دارو میتواند بر روی بقیه آدمها از هر نژاد و ملتی باشند، نیز موثر باشد. همین نتیجه گیری بر اساس یک حکم فلسفی است:
اگر دو چیز را مثل هم بشود فرض کرد، هر حکمی که بر یکی صادق است بر دیگری نیز صادق خواهد بود.
اگر دلایل عقلی و فلسفی را کنار بگذاریم، از علم تجربی چیزی باقی نمیماند. علم تجربی را میشود به این صورت تعریف کرد که هر قضیه علم تجربی قضیه ای منطقی است که صغری آن یک تجربه قابل شهود و کبری قضیه یک حکم فلسفی است.
از آن جهت که تجربه درباره آخرت عملی نیست، صغری هر گزاره ای درباره آخرت باید یک مشاهده عقلی باشد.
درود دوست بزرگوارم.
واقعا عالی بود .
جالب اینجاست که با توجه به کامنت هایی که من میخونم تمام دانشمندان و علمای فارسی زبان جمع شدن توی این صفحه و به تحلیل و ردِ قاطعانعه نوشته های شما مشغول هستند. بعضی ها هم دارن به جنگ صلیبی با شما میان. اصلا هم براشون اصل ماجرا مهم نیست فقط میگن چرا شما اسم مذهبیون رو آوردی. در کل ارادتمندیم.
فک کنم ۹۰ در صد دوستان که کامنت دادند اصلا قشنگ مطالب رو نخوندند که ببینن مقاله چی میگه فقط رگ تعصبشون باد کرده برای الکی خورده گرفتن . به این دوستان توصیه میکنم هم مطالب رو درست بخونن هم اینکه سطح سوادشونو به رخ نکشن🤕
به من بگو قبل از تولد کجا بودی تا به تو بگویم بعد از مرگ به کجا خواهی رفت؟نیچه
حق کاملا با شما است
اگر کسی اندکی فلسفه علم بداند قبول میکند که سخنانی که فیزیکدانان درباره ابتدا و انتهای عالم میزنند را نمیتوان آنچنان علمی دانست
فیزیک صرفا تا جایی علمی است که بتواند از روش علمی خودش را تبیین کند و مثلا آزمایش تجربی شود.
باقی آن بازی ذهنی ریاضیاتی است