باسمه تعالی

چند وقت پیش ویدیو کلیپی دیدم که در آن مردی را برای عمل جراحی بیهوش کرده بودند. این مرد پس از بهوش آمدن کمی طول کشیده بود تا حافظه اش را کامل بازیابی کند و همسرش را که به دیدارش آمده بود، نمیشناخت. مرد که در کمال بهت و حیرت محو تماشای همسر خود شده بود، تعجب خود را از زیبارویی همسر بیان میکرد و از ایشان میپرسید که چه شده که چنان حوریی به دیدار کسی مثل او آمده. همسرش با تعجب به او میگفت که من همسر تو هستم، ولی مرد باور نمیکرد و با ناباوری میپرسید مگر میشود چنان زیبارویی را او بوسیده باشد. همسرش میگفت که ما 7 سال است ازدواج کرده ایم. مرد هم انگار که بلیط بخت آزمایی اش برده باشد، دردش یادش رفته بود و از خوشحالی بهت زده شده بود.

واقعیت این است که همه ما در چنین شرایطی قرار داریم، منتها باید شوکی مانند بیهوشی عمل جراحی به ما وارد شود، تا بطور موقت از ظرف عادات و شرایطی که به آن عادت کرده ایم درآئیم، تا بتوانیم نگاهی از بیرون به شرایط زندگی خود بیاندازیم. اگر چنین اتفاقی رخ دهد، قطعا نکات مثبت فراوانی را خواهیم یافت که ما را ذوق زده کند.

بعضی ها ادعا میکنند که این طبیعت انسان است که زود به نعمت هایی که دارد عادت میکند و از چشمش می افتد و فراموش میکند چه نعمت هایی در دست اوست. اما فکر میکنم ما متاسفانه به ناشکری عادت کرده ایم و این مطلب در همه شئونات زندگی ما نفوذ کرده است. حتی بحث های به ظاهر روشنفکری و سیاسی هم مصداق همین مطلب است. مثلا در بحث سیاسی به جای اینکه روش تحلیل علمی و عقلی حوادث سیاسی را بخواهیم یاد بگیریم و یاد بدهیم، در مورد گرانی هندوانه و گوشت بحث میکنیم که چیزی بیش از نق زدن کودکانه نیست. یا حداکثر به مسئولین سیاسی و اجتماعی گیر بدهیم و در مورد دزدی های آنها شایعاتی که شنیده ایم را برای دیگران بازگو کنیم، بدون اینکه بدانیم این شایعات چقدر درست است.

متاسفانه ما عادت کرده ایم که وقتی همدیگر را می بینیم کاری کنیم که طرف مقابل از خود ناامید شود و دستاوردهایش در زندگی به چشمش هیچ بیاید و از خود احساس خجالت کند و فکر کند باید چیز دیگری باشد تا به چشم مردم قابل قبول بیاید. اگر چنین چیزی را تجربه کرده اید، به خود زحمت این را ندهید که چیزی بشوید که دیگران بپسندند، چون این اتفاق نخواهد افتاد، مگر اینکه آنها را تحقیر کنید و از نظر مادی به خود وابسته کنید.

متاسفانه ما عادت کرده ایم که وقتی با کسی که به ناشکری عادت کرده و میخواهد کاری کند که ما از خودمان بدمان بیاید روبرو شویم، به جای اینکه او را همچون مریض روانی که محتاج کمک است، با ترحم نگاه کنیم و به او کمک کنیم که به رویکرد اشتباه خود پی ببرد؛ حرفهای او را خریدار میشویم و واقعا از خودمان بدمان می آید، بلکه ما هم مثل او به ناشکری روی آورده و اشتباه او را تکرار میکنیم.

-

[embed width="640" height="480"]http://www.youtube.com/watch?v=Zzn6eOH8r6o[/embed]