باسمه تعالی

نحوه زندگی معاصر هرچند از نظر امکانات مادی بسیار مرفه تر از صده های گذشته است، ولی به دلیل شیوع مادی گری به فراگیر شدن ناهنجاری های روانی منجر شده است. با اینکه آمارهای ارائه شده با هم همخوانی ندارند، ولی یک جستجوی ساده نشان خواهد داد که آمار بیماران روانی در ایران به طور میانگین حداقل حدود 35 درصد کل افراد جامعه است که از میانگین جهانی بالاتر است. نکته قابل توجه این است که این رقم در بین روستانشینان بالاتر است، انتظار اولیه این است که به دلیل تماس بیشتر با طبیعت، روستائیان از سلامت روانی بالاتری برخوردار باشند. در حالی که احتمالا احساس عقب ماندگی اجتماعی، که آن هم در اصل به مادیگری برمی گردد، عامل شیوع بالاتر بیماری های روانی در روستاها شده است.

اینکه روان شناسی غربی چگونه این بیماریها را طبقه بندی کرده و چه درمانی را برای آن تجویز می کند، ارزش بررسی ندارد، به این دلیل که برخلاف ادعا، اساسا روان شناسی غربی از مبانی علمی برخوردار نیست، و در این باره در مقاله روان درمانی غربی در این باره بیشتر توضیح داده ام. درباره بیماری های روانی ساختگی، که به سفارش شرکت های داروئی جهت بالا بردن فروش آنها اختراع میشود، مقاله های فراوانی میشود پیدا کرد. به عنوان نمونه این مقاله ادعا می کند که کسی که بیماری Attention Deficit & Hyper Activity Disorder و یا به مخفف ADHD را اسم گذاری و معرفی کرده، بالاخره مجبور شد به واهی بودن این بیماری اعتراف کند. البته حتی اگر مدعیان این حرفه ژست علمی بگیرند و خود را بخواهند معتبر جلوه دهند، به دلیل اینکه بر اساس مبانی علم تجربی توان اثبات فرضیه های آنها وجود ندارد، چنین ادعاهایی را باید پوچ قلمداد کرد.

در این نوشته قصد ندارم درباره راههای درمان بیماری های روانی بحث کنم و فکر میکنم برای همه واضح باشد که درمان 35 درصد از کل افراد جامعه کاری شدنی نیست. اما آنچه میخواهم بیان کنم این است که برای کودکان و نوجوانانی که به تدریج از نظر سنی رشد می کنند و بالطبع با افراد بیشتری برخورد خواهند داشت، ناهنجاری های روانی دیگران به سادگی قابل کشف و درک نیست و موجب تنش های روحی شدیدی برای آنها خواهد بود. بنابراین این گروه بیش از دیگران در معرض بیماری های روانی خواهند بود. لذا ارائه آموزش جهت شناسائی بیماران روانی و نحوه برخورد با آنها، زندگی را برای نوجوانان ساده تر خواهد کرد. لذا این متن را خطاب به نوجوانان نوشته ام تا در حد توان خود روشنگری کرده باشم. لذا از همه خوانندگان تقاضا دارم اگر مطلبی در جهت تکمیل آن دارند، بفرمایند تا پس از تصحیح در اختیار نوجوانان بیشتری گذاشته شود. به این امید که قدمی باشد در کاهش شیوع بیماری های روانی.

نوجوانان عزیز،

شما در جامعه ای زندگی می کنید که بیش از یک سوم افراد آن دچار بیماری های روانی هستند. این بیماران روانی لزوما چهره های ژولیده و قیافه های غیر عادی ندارند، بلکه می توان در بین تحصیل کرده ترین و مرفه ترین افراد هم چنین بیمارانی را پیدا کرد. حتی لزومی ندارد که این افراد خشن و خطرناک باشند، بلکه احتمالا این بیماران در برخوردهای اولیه خود را بسیار آرام و لطیف نشان می دهند. اگر با چنین بیمارانی برخورد داشته باشید در حالی که با نشانه های بیماری آنها آشنا نباشید، ممکن است به تدریج خود شما از تعادل روانی خارج شوید و نهایتا یک بیمار روانی مانند دیگران بشوید. اما اگر عوارض و علت این بیماری های روانی را بشناسید، نه تنها این بیماران توان تاثیر گذاری بر روی شما را نخواهند داشت، بلکه می توانید به آنها در درمان بیماری شان کمک کنید.

متاسفانه بیماری های روانی مسری است، بنابراین باید برای مقابله با آن آماده باشید.

چندی قبل حکایتی را خواندم که ذکر آن خالی از لطف نیست:

روزی سقراط حکیم مردی را دید که خیلی ناراحت و متاثر بود .علت ناراحتی اش را پرسید . شخص پاسخ داد :در راه که می آمدم یکی از آشنایان را دیدم . سلام کردم.جواب نداد و با بی اعتنایی و خودخواهی گذشت و رفت .و من از این طرز رفتار او خیلی رنجیدم .

سقراط گفت : چرا رنجیدی ؟ مرد با تعجب گفت :

خوب معلوم است که چنین رفتاری ناراحت کننده است .

سقراط پرسید : اگر در راه کسی را می دیدی که به زمین افتاده و از درد به خود می پیچد آیا از دست او دلخور و رنجیده می شدی ؟

مرد گفت : مسلم است که هرگز دلخور نمی شدم .آدم از بیمار بودن کسی دلخور نمی شود .

سقراط پرسید :به جای دلخوری چه احساسی می یافتی و چه می کردی ؟

مرد جواب داد : احساس دلسوزی و شفقت .و سعی می کردم طبیب یا دارویی به او برسانم . سقراط گفت : همه این کارها را به خاطر آن می کردی که او را بیمار می دانستی .

آیا انسان تنها جسمش بیمار می شود ؟

و آیا کسی که رفتارش نا درست است ، روانش بیمار نیست ؟

اگر کسی فکر و روانش سالم باشد هرگز رفتار بدی از او دیده می شود ؟

باید به جای دلخوری و رنجش نسبت به کسی که بدی می کند و غافل است، دل سوزاند و کمک کرد و به او طبیب روح و داروی جان رساند. پس از دست هیچ کس دلخور مشو و کینه به دل مگیر و آرامش خود را هرگز از دست مده .

" بدان که هر وقت کسی بدی می کند در آن لحظه بیمار است . "

چگونه بیماران روانی را شناسایی کنیم

آنچه که وجه مشترک اکثر بیماران روانی حاد است، این است که تلاش زیادی برای شیوع بیماری خود خواهند کرد:

اگر بیماری روانی احساس ترس و ناامنی می کند و از آینده نگران است، سعی خواهد کرد به دیگران ثابت کند که آنها هم باید مثل او نگران باشند.

اگر بیماری دچار بدبینی به دیگران است، تلاش خواهد کرد تا به دیگران ثابت کند که بدبینی او دلایل معقول و منطقی دارد و دیگران هم باید مثل او درباره همه کس و همه چیز بدبین باشند.

اگر بیماری دچار انحراف جنسی است، سعی خواهد کرد انحراف جنسی را به دیگران اوج لذت معرفی کند تا با فراگیر شدن آن انحراف، ندای درونی وجدان خود را خفه کند. در حالی که بر هر عاقلی این امر مسلم است که انحراف و بی بند وباری جنسی نتیجه ای جز بیماری مقاربتی و فروپاشی خانواده نخواهد داشت.

اگر بیماری دچار وسواس است، سعی می کند که به دیگران ثابت کند که آنها به اندازه کافی نظافت را رعایت نمی کنند و شخص بیمار از استاندارد بالاتری در بهداشت برخوردار است.

شاید در نگاه اول به نظر شما بیاید که کسانی که در خود فرو رفته اند و یا خلق و خوی خوشی ندارند، بیش از دیگران مشکل روانی دارند. در حالی که اگر یک بیمار متوجه بیماری خود باشد و سعی کند آن را مخفی نگه دارد و کنترل کند و یا تاثیر سوئی روی دیگران نگذارد، قاعدتا چنین کسی کمترین تهدید و خطر را برای شما خواهد داشت.

بیماران روانی حاد به ناهنجاری های خود واقف هستند و وقتی خود را در درمان آن عاجز می بینند، معمولا برای تسکین خود سعی می کند آن را شیوع دهند. بنابراین این گونه افراد سعی می کنند خود را خوش مشرب و گرم و صمیمی نشان دهند و در این راه از هدیه دادن و خرج کردن و محبت بیش از معمول ابایی ندارند. این گونه افراد احتمالا خوب جوک تعریف می کنند تا سریع تر با دیگران ارتباط برقرار کنند.

هرچند می توان فردی با سلامت روانی کافی پیدا کرد که گرم و صمیمی و اهل مزاح باشد، اما بهتر است انگیزه فرد از صمیمی بودن بیش از معمول و مهربان بودن بیش از اندازه را خوب بررسی کنید.

گول ظاهر آرام بیماران روانی را نباید خورد

به دلایلی که گفته شد، تمایل بیماران روانی برای انتقال بیماری خود به دیگران بسیار بالاست و بهترین طعمه برای آنها کودکان و نوجوانانی هستند که هنوز قدرت تشخیص این بیماریها را ندارند و تاثیر پذیرتر هستند.

وقتی او را صمیمی دانستید و شروع کردید که مانند یک دوست نزدیک با او حرف های خودمانی بزنید، به یکباره می تواند ورق برگردد و ضربه های سخت روانی از او دریافت کنید.

بیماران روانی کمتر می توانند بر افراد با تجربه که به بلوغ روحی رسیده اند، تاثیر بگذارند

دلیل آن هم این است که تجربه و بلوغ روحی مساوی درک حقیقت تنهایی معنوی انسان است. حقیقتی که قرآن در بسیاری از آیات، سعی در یادآوری آن به انسان دارد. تنهایی معنوی به این معنی است که انسان نباید به هیچ کسی جز خالق خود اعتماد کند و باید بداند برای هر عمل خود در برابر خداوند مسئول است. بنابراین اگر انسان تنهایی معنوی خود را درک کند، بازیگر نمایش نامه های دیگران نمیشود.

قطعا تا بحال افرادی را دیده اید که وقتی در جمع جوکی نقل میشود، با تمام وجود میخندند، ولی وقتی از آنها سئوال شود که کجای این جوک خنده داشت نمیدانند چرا خندیدند ویا حتی نمیتوانند جوک را تعریف کنند. چنین افرادی هنوز استقلال روحی خود را بدست نیاورده اند و تحت تاثیر القائات جمع قرار میگیرند.

تنها بعد از اینکه انسان با درک تنهایی خود توانست استقلال شخصیتی بدست آورد، میتواند شوخی ها و مزاح های دیگران را با دقت بررسی کند تا ببیند آیا لطافتی یا ظرافتی در آن می یابد یا نه. اگر ظرافتی در آن یافت لذت میبرد و در غیر این صورت اجباری بر خود در همراهی با جمع احساس نخواهد کرد.

اگر آدم بخواهد دریابد چقدر استقلال شخصیتی دارد، میتواند رفتار خود را پس از شنیدن یک جوک بررسی کند تا ببیند میتواند در خندیدن همراه با دیگران تامل کند و تا نکته ظریفی در آن نیابد، با جمع همراه نشود.

طبعا از جوان ترها انتظار نیست که به اندازه افراد پا به سن گذاشته استقلال شخصیتی داشته باشند، ولی لازم است بدانید انسان اساسا نیازی به این ندارد که به کسی آن قدر اعتماد کند که رازهای خصوصی خود را با او در میان بگذارد.

اگر این مطلب را درک کنید، شانس بالایی خواهید داشت که در معرض مرض های روانی مسری نباشید. به علاوه داشتن چنین درکی این توان را به شما خواهد داد که از داشتن دوستان صمیمی فایده برده و دوستی خود را مادام العمر حفظ کنید.

بیماران روانی سعی در مخفی کردن بیماری خود دارند و از افشای خود در هراسند

معمولا خود بیماران روانی به ناهنجاری های خود بیش از هر کس دیگر واقفند و از آن رنج می برند. بنابراین اگر این ضعف آنها به رخ کشیده شود و در معرض تحقیر قرار گیرند، احتمال واکنش شدید از طرف آنها وجود دارد. از آن جهت که معمولا جوانترها آسیب پذیرتر هستند، افشای بیماری روانی دیگران و تحقیرشان می تواند عواقب ناخوشایندی برایشان داشته باشد. به علاوه باعث میشود که بیماری روانی آن فرد تشدید شود. اگر آن فرد تا به حال از ترس آبروی خود، ناهنجاری های روانی خود را کنترل می کرد، از این به بعد دیگر چیزی برای از دست دادن نخواهد داشت و بنابراین فایده ای در به رخ کشیدن بیماری روانی متصور نیست.

راه اصلی کمک به این افراد، این است که بیماری روانی شان ریشه یابی شود و درمان مناسب ارائه شود

اگر انسان بداند که روزی او به دست خداوندی است که روزی همه را تضمین کرده و چیزی را فراموش نمی کند، زمینه اضطراب و نگرانی او از بین می رود.

اگر انسان به یاد آورد که چند روزی بیشتر در این دنیا اقامت نخواهد کرد، و همه راهی سرای باقی خواهند شد، بیماری های روانی ناشی از سرخوردگی اجتماعی او همچون یخی در برابر تابش پر حرارت آفتاب آب خواهند شد.

اگر انسان متوجه شود که همه آنهایی که با تحقیر، چشم و هم چشمی، تفاخر و امثالهم موجب ناراحتی او میشوند، خود موجوداتی فانی هستند که به زودی از این دنیا خواهند رفت و احساساتشان را با خود به گور می برند، دیگر تحت تاثیر حرف دیگران تعادل خود را از دست نمی دهد.