باسمه تعالی

دیروز با یکی از دوستان قدیم در ایران صحبت کردم. ایشان از زمره کسانی بود که به علم، به عنوان چیزی که باید دانست و به کار گرفت، نگاه میکرد. لذا علیرغم مطالعات گسترده، دنبال اخذ مدرک دانشگاهی نرفته بود. اما اخیراً چنان عرصه را در ایران بر خود تنگ می‌دید که تصمیم گرفته بود که یک مدرک دانشگاهی فنی، حداقل برای پر کردن چشم مردم، بگیرد.

نمیدانم مردم ایران چقدر با این موضوع آشنا هستند که پیدا کردن کشور دیگری، که از نظر افراط در مدرک‌گرایی توان هماوردی با ایران را داشته باشد، آسان نیست. شخصاً چنین پدیده‌ای را در هیچ کشور دیگری، تا این حد افراطی، سراغ ندارم. تا بحال نشنیده‌ام که در آمریکای شمالی مثلاً هنگام رجوع به پزشک و دندان‌پزشک، از کسی درباره مدرک تحصیلی او سؤال کنند.

مدرک تحصیلی قاعدتاً باید فقط به درد رزومه و استخدام بخورد. اما همین کاربرد مدرک تحصیلی نیز در بسیاری از کشورها روز به روز کمتر میشود. لینک [1] ۱۴ شرکت بزرگ را لیست کرده، که شرط داشتن مدرک تحصیلی را از استخدام برداشته‌اند. برای این شرکتها سواد واقعی و بلد بودن کار مهم است؛ و آن‌ها برای ارزیابی این موضوع به نظر و تاییدیه دیگران احتیاج ندارند، و با امتحان‌های ورودی خود میتوانند افراد لایق را انتخاب کنند.

بطور کلی در ۳ دهه اخیر، جمهوری اسلامی به قشر جوان جامعه به عنوان یک تهدید امنیتی نگاه کرده، و دنبال راه‌هایی برای مشغول نگه داشتن آن‌ها بوده است. سریال‌های طنز تلویزیونی، تشویق جوانها به طرفداری از تیم‌های ورزشی، و عدم مبارزه با پخش مواد مخدر، نمونه‌های کلاسیک راههای سرگرم کردن قشر جوان جامعه است. نگه داشتن جوانها پشت کنکور، زیاد کردن ظرفیت دانشگاه‌ها، و ارائه رشته‌های درسی بی‌خاصیت، که هیچ بازار کاری برای آن پیش‌بینی نشده، نیز از ترفندهای دیگر دولتمردان بود.

شخصاً تهدید امنیتی محسوب کردن جوانان را غلط دانسته، و آن را نشانه بی‌لیاقتی برنامه‌ریزان کلان میدانم. اتلاف وقت جوانان در پشت کنکور، و چند سال بعد از آن در دانشگاه، برای کسب مدارک بی‌خاصیت، نیز خیانت بزرگی است. بخش مهمی از سالهای پرنشاط و انرژی جوانان صرف چیزهایی می‌شود که هیچ سودی برای خود جوانها و یا مملکت ندارد. جبران صدماتی که سوءمدیریت در این ۳۰ ساله در این رابطه وارد کرده، به دهها سال کار و تلاش نیاز دارد. افراط در تشویق مردم به مدرک‌گرایی، کار را به جایی رسانده که به راحتی نمیشود این علاقه را از ذهن مردم خارج کرد، و به همین دلیل باید با آن مثل یک بیماری‌های روانی مزمن برخورد کرد.

آمارهای سال گذشته نشان می دهند که ۶۲ درصد دختر و ۳۸ درصد پسر، داوطلب کنکور دانشگاههای سراسری بوده اند که در نهایت از کل این داوطلبان، دختران با ۶۴ درصد پذیرش و پسران با ۳۷ درصد توانسته اند به دانشگاه راه پیدا کنند. شاید بعضی‌ها حضور بیشتر خانمها در فعالیتهای اجتماعی را عامل علاقه آن‌ها به تحصیلات دانشگاهی معرفی کنند. بعضی‌ها هم در اکثریت قرار گرفتن خانمها در دانشگاه‌ها را معادل پیشرفت وضعیت خانمها در جامعه معرفی میکنند.

واقعیت این است که بازار کار محدودیت‌ دارد، و تعداد خانم‌های فارغ‌التحصیل از دانشگاه خیلی بیشتر از مشاغلی است که در دسترس آن‌ها قرار دارد. بنابراین باید دنبال علت دیگری، غیر از علاقه به ایفای نقش در جامعه و یا کار و تلاش اقتصادی گشت.

تصورم این است که دخترها، برای افزایش شانس خود در پیدا کردن شوهر مناسب، دنبال مدرک دانشگاهی میروند. چنین پدیده‌ای را نمیشود ترقی وضعیت خانمها در جامعه دانست. در قدیم دخترها برای ازدواج به چیزی غیر از نعمت‌های خداداده، مثل طراوت و جوانی، نیاز نداشتند. اما امروزه آن‌ها باید حداقل ۶ سال از بهترین سالهای عمر خود را در پشت کنکور و در دانشگاه تلف کنند، تا به همان نقطه‌ای برسند که نسلهای قبلی بدون زحمت آن را داشتند. زحمت زیادی که خانمها برای کسب مدرک میکشند، به سختی به داشتن شغل و کسب درآمد منتهی میشود. به همین دلیل این وضعیتی که به عنوان ترقی خانمها در جامعه تبلیغ میشود، درواقع ظلم بزرگی در حق آن‌ها است.

🔗[1] Google, Apple and 12 other companies that no longer require employees to have a college degree https://www.cnbc.com/2018/08/16/15-companies-that-no-longer-require-employees-to-have-a-college-degree.html