باسمه تعالی

فیلم زیر را یکی از دوستان محترم فرستادند، که عنوان «خیریه مردمی آرزوها، حامی کودکان محروم» را داشت.

از چه زمانی القای حس محرومیت، حسادت و عقده، و کاشتن آرزوهای دراز و پوچ در دل کودکان، کار خیریه محسوب میشود؟

طبعا راه‌های زیادی برای ارتقاء سطح زندگی و استفاده بهتر از مواهب خداداده وجود دارند. آموزش این راهها به کودکان محروم هم کار خوبی است. اما آنچه در فیلم زیر شاهد هستیم فقط القای حس بدبختی و محرومیت است. آیا هر کدام از ما برای اینکه هنرپیشه نشدیم و درآمدهای آنچنانی نداریم باید احساس بدبختی کنیم؟

ما برای خوشبختی هیچ احتیاجی به داشتن آرزوهای بزرگ،‌ و به اصطلاح طول اَمَل، نداریم. خوشبختی یک احساس درونی است، که از ذات و روح سالم فرد خبر میدهد. نمیدانم چطور این مطلب در ذهن اولیاء این مؤسسه به اصطلاح خیریه جا افتاده که کاشتن آرزوهای بزرگ در دل کودکان، موجب خوشبختی آن‌ها میشود؟

درآمد بعضی از کسانی که آشغال جمع میکنند، احتمالاً از اکثر فارغ‌التحصیلان دانشگاهی بیشتر است.[1] بنابراین اگر بر اساس ملاک‌های مادی حساب کنیم، آن‌ها از اکثر مهندسین و دکترها خوشبخت‌تر هستند.

چه دلیلی دارد که احساس بدبختی را در ذهن این افراد القاء کنیم، تا نیمی از عمر خود را برای بدست آوردن یک کاغذپاره مدرک تحصیلی تلف کنند؟ آرزوی بزرگ فقط معضل روانی ایجاد میکند. کار خیر واقعی این است که یا امکانات رشد را برای محرومین ایجاد کنیم؛ و یا اگر توان آن را نداریم، حداقل اطلاعات مورد نیاز را در اختیار آن‌ها قرار دهیم.

اگر این کودکان اطلاعات کافی و امکانات رشد داشته باشند، و وجود آن‌ها از عقده و کینه و حقارت و حسد و احساس کمبود پر نشده باشد، قطعاً بهتر میتوانند راه آینده زندگی خود را انتخاب کنند. احتمالاً خیلی از آن‌ها همین راه موجود را، البته با شیوه‌های کارآمدتر، ادامه خواهند داد.

یکی از دلایلی که در ایران مدرک‌گرایی چنین ریشه دوانده، و جوانها بهترین بخش زندگی خود را برای کنکور و دانشگاه تلف میکنند، همین رفتارهایی است که در فیلم زیر شاهد آن هستیم.

🔗[1] https://t.me/khabar_aaval/16095

لینک دانلود کلیپ