لطفاً فاشیسم را بجای اسلام نفروشید
تاریخ نشر:باسمه تعالی
هرچند اسلام تعریف خودش را از نحوه اداره جامعه، و الگوهای اقتصادی جامعه، دارد، سلیقههای مسئولین سیاسی در هر دوره، باعث میشود که پیادهسازی احکام اسلامی، رنگ مکاتب دیگر اداره اجتماع را بخود بگیرد؛ و ترکیبی از اسلام و مکاتب دیگر عرضه شود. همین مطلب درباره بحث ولایت فقیه نیز صادق است؛ و عدهای سعی دارند روایتی از آن را ترویج کنند، که به فاشیسم بیشتر شبیه است.
برای شرح این پدیده، که هنگام پیادهسازی مباحث اسلامی، مجریان ممکن است سلیقه خود را بکار بگیرند، و مکاتب شناخته شده اداره اجتماع را با آن مخلوط کنند، میتوان دورههای مختلف انقلاب را مثال زد. مدل حکومتی اوایل انقلاب، ترکیبی از اسلام و کمونیسم بود: مصادره اموال هر کسی که پولدار بود، و بعد پیادهسازی اقتصاد کوپنی، دقیقاً چیزی است که از یک حکومت کمونیستی میشد انتظار داشت. این نسخه کمونیستی از اسلام، به تدریج جای خود را به نسخهای از کاپیتالیسم داده، که جزء افراطیترین نسخههای اقتصاد کاپیتالیستی دنیا است. هیچکدام از این دو نسخه هم ربطی به اسلام ندارند.
حدود ۲ هفته پیش یک فوتبالیست ایرانی به نام مهدی ترابی، پس از گل زدن، پیراهن خود را بالا زد، و شعار روی زیرپیراهنی خود را، که نوشته بود «تنها راه نجات کشور = اطاعت از رهبری»، جلوی دوربین نشان داد،
از یک جوان، آن هم یک فوتبالیست، نمیشود انتظار سطح بالایی از علم و اطلاعات داشت، و طبعا اطلاعات چنین کسی محدود است. قرآن درباره کسانی که اهل دنیا هستند و نمیخواهند آخرت را باور کنند، میفرماید «ذَٰلِكَ مَبْلَغُهُم مِّنَ الْعِلْمِ» (نجم ۳۰)؛ یعنی علم آنها در حد چند سکه پول خرد است و توقع چندانی از آنها نباید داشت. این مطلب در مراتب مختلف درباره بقیه افراد جامعه نیز صادق است: توقع از افراد باید در حد دانش و تجربه آنها باشد.
این فوتبالیست جوان اگر میخواست دقیقتر شعار دهد، باید میگفت که «راه نجات کشور، اعتقادات توحیدی و توبه و توکل بر خدا است». اما او همه چیز را در اطاعت از رهبری خلاصه کرد.
اخیراً دیدم که یک استاد علوم سیاسی دانشگاه، در توئیت خود، چنین نوشته بود:
«در دنیایی که خائن ها پول مزدوری میگیرند و از درد مردم دم میزنند تا فالور بگیرند، در دنیایی که نجات کشور را به اخم و لبخند دشمن گره می زنند، تو #مهدی_ترابی باش.
در این وانفسای دین فروشی، وجود فوتبالیست هایی مثل #مهدی_ترابی و #علی_علیپور، یعنی انقلاب زنده است.. یعنی علیرغم همه تبلیغاتی که القا میکنند جوانان دین گریز شده اند، اسلام همچنان در قلب جوانان این مملکت میزند.»
این حرف از یک استاد علوم سیاسی را دیگر نمیشود به حساب علم قلیل گذاشت؛ بلکه آدرس غلط دادن برای گمراه کردن مردم است. چون استاد علوم سیاسی باید بداند که خلاصه کردن همه چیز در اطاعت از رهبری، تعریف فاشیسم است؛ و دین خدا ربطی به فاشیسم ندارد.
مدل فاشیسم
فاشیسم هنوز در غرب طرفداران فراوانی دارد و رسما برای آن تبلیغ میکنند. یکی از تبلیغات انتخاباتی طرفداران فاشیسم چنین بود که فردی داخل قطار مترو میشد و افراد معتاد و کارتنخواب و کثیف را یکبهیک نشان میداد، و میگفت «دموکراسی یعنی اینکه چنین افرادی با رای خود، آینده شما و بچههایتان را تعیین کنند. بجای آن میتوانید یک انسان فرهیخته و به اصطلاح «فیلسوف-شاه» را انتخاب کنید تا او، بر اساس دانش فراوان خود، بهترین روش اداره جامعه را پیاده کند».
هدف این تبلیغ این بود که برتری فاشیسم بر دموکراسی را بوضوح نشان دهد. هرچند اصل این مطلب، که فاشیسم صالح میتواند خیلی بهتر جامعه را اداره کند، صحیح است؛ ایراد آن این است که فاشیسم در برابر فساد، آسیبناپذیر نیست. زمانی که دیکتاتور در برابر هیچکس و هیچچیز مسئول نباشد، به تدریج تعهد اخلاقی و دینی او برای عمل صالح کم شده، و با جامعه مانند رمه گوسفند رفتار میکند.
مدل اسلامی
در تاریخ، مسأله امامت و خلافت همیشه بر اساس مدل فاشیسم نبوده؛ بلکه انواع مدلها، از جمله دموکراسی، نظام شورایی، دیکتاتوری، و هر ترکیبی از اینها، را میتوانید در تاریخ پیدا کنید.
به عنوان نمونه زمانی که یکی از خلفای اولی کار خود را میخواست شروع کند، در مسجد اعلام کرد که «مردم شما باید امر به معروف و نهی از منکر کنید و اگر دیدید که راهی را خلاف حق میروم، باید تذکر دهید.» یکی ایستاد و شمشیر کشید و گفت که «اگر راه کج رفتی با شمشیر راستت میکنیم».
الگوی اصلی اسلامی فرا و ورای همه این ترکیبها است. حقوق امام که بر عهده مردم است، و همچنین حقوق مردم که بر عهده امام است، تعریف شده و مشخص هستند. بر اساس این حقوق تعریف شده میتوان قضاوت درستی از عملکرد جامعه و همچنین رهبری، داشت، و بر اساس آن داوری کرد.
وظیفه مردم در کنار اطاعت و حمایت از ولی امر، نصیحت امام است. نصيحت هم به معني ایرادگرفتن و غر زدن، در قالب سخنراني و مقالهنويسي و موعظه نيست. معنی اصلی کلمه نصيحت خياطي است. یعنی ناصح کسی است که اگر نقصی در کار دید، سعی کند خودش دست به کار شود، و نقص را مرمت و خیاطی کند. اگر کار ولی امر با این تمهیدات قابل درست شدن نبود، آنوقت جای امر به معروف و نهی از منکر خواهد بود.
این روابط، بر حسب ضروریات هر دوره زمانی و سلایق مردم آن دوره، میتواند در طیف وسیعی بین دموکراسی و فاشیسم مطلق، تنظیم و پیادهسازی شود.
ضعف اعتقادات توحیدی
مشکل اصلی ایران این است که اعتقادات توحیدی در آن در حال ضعیف شدن است. تنها راه نجات کشور نیز برطرف کردن این ضعف است. چون اعتقادات توحیدی کلید حل همه مشکلات است. شخصاً که با جوانترها صحبت میکنم، برای نشان دادن التزام خود به اسلام، از اطاعت از رهبری و رفتن به راهپیمایی اربعین و امثالهم، حرف میزنند. حتی بعضی از آنها هم برای اینکه دین من را امتحان کنند، از اینکه اهل راهپیمایی اربعین هستم یا نه، سؤال میکنند.
در حالی که نه راهپیمایی اربعین و نه مدل فاشیستی از ولایت فقیه، هیچکدام جزء اصول دین نیستند. اصول دین اعتقادات توحیدی، اعتقاد به روز معاد و حساب و کتاب داشتن عالم، و نیاز بشر به وحی، هستند. بعد از آن نشانه التزام عملی به دین الهی، نماز و بقیه فروع دین هستند.
آنچه شخصاً شاهد هستم این است که اعتقادات توحیدی خیلی سریع در حال رنگ باختن است و بسیاری از جوانها درک درستی از توحید ندارند. اعتقادات توحیدی به تدریج جای خود را به افکار وحدت وجودی، و شبه عرفانی میدهد.
چندی پیش که در یک گروه به اصطلاح منتظران ظهور عضو بودم، کلکسیونی از اعتقادات باطل و کفرآمیز را شاهد بودم که به جرأت میشود ادعا کرد که اعتقادات آفتابپرستها خیلی توحیدی تر از اعتقادات اکثر آنها بود. بسیاری از این به اصطلاح منتظران ظهور، علیرغم اینکه تحصیل کرده هم بودند، اعتقادات عجیبی داشتند. مثلاً یکی ادعا میکرد انسان از جنس خدا است، و دیگری معتقد بود انسان برای خدایی کردن خلق شده است.
جریانهای فکری زیادی هستند که هر کدام به نحوی اعتقادات توحیدی را هدف گرفتهاند. اما از این بین دو جریان بیشتر از بقیه تاثیرگذار بودند. اولین جریان روحانیونی هستند که، به نام تدریس فلسفه و معرفت نفس، تبلیغ اعتقادات وحدت وجودی میکنند. این افراد از حربه تجهیل زیاد استفاده کرده، و منتقدان خود را به عدم درک گفتههای خود متهم میکنند. اما هرچقدر که با دید مثبت به گفتههای آنها نگاه کنیم، چیزی جز عقاید مخدوش و یا باطل نخواهیم یافت.
جریان دوم، روحانیون معروفی هستند که به نام درسهای اخلاقی و عرفانی، اعتقادات شرکآلود را ترویج میدهند. به عنوان نمونه، چندی پیش شاهد بودم که از یکی از این استادان اخلاق، به نام آقای ناصری، نقل کرده بودند که نام بقیه الله همان اسم اعظم خدا است؛ و هر که بگوید «یا صاحب الزمان أغثنی یا صاحب الزمان ادركنی» درواقع خدا را با اسم اعظمش خطاب کرده است. در حالی که چنین برداشتی از اسماء خدا، برداشتی ناقص است. یک روحانی شیعه باید خیلی دقیقتر از این حرف بزند، و آدرس غلط به مردم ندهد.
قرآن در سوره اعراف ۱۸۰، همگان را از الحاد درباره اسماء الله برحذر داشته است:
وَلِلَّـهِ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَىٰ فَادْعُوهُ بِهَا وَذَرُوا الَّذِينَ يُلْحِدُونَ فِي أَسْمَائِهِ سَيُجْزَوْنَ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ
بین اسم الله و کلمه الله خیلی تفاوت است. قرآن بعضی از اولیاء الله، مانند وجود مبارک عیسی را کلمه الهی نامیده است، که معنی مشابه آیات الهی را دارد. اِسناد اسما و صفات به خداوند سبحان، اِسناد «بالذات» و «بالاستقلال» است. مثلاً خدا بالذات غنی است. اما وقتی دیگری را غنی بخوانیم، او «بالعَرَض» و «بالواسطه» غنی است، و درواقع او مظهر اسم غنی خدا است. مثلاً کسی که به دیگران روزی میرساند، را میشود مظهر اسم رازق نامید، و او را «بالعَرَض» و «بالواسطه» رازق دانست. اما اسم رازق «بالاستقلال» فقط مال خدا است.
اولياي خدا مظهر اسماي فعلي حق تعالي هستند، و نه مظهر ذات و صفات ذاتي. رسول خدا و ائمه معصومين(ع) را میتوان مظهر «اسم اعظم» خداي سبحان دانست؛ اسمي كه همه اسماي فعلي حق تعالي زير پوشش آن قرار دارند. مخلوقات خدا میتوانند مظهر یکی از اسماء فعلی حق تعالی باشند؛ و بین مظهر یک اسم بودن تا اینکه او را خود آن اسم بدانیم، فرق بسیار است.
مراد از مظهريت، حلول و اتّحاد نيست؛ زيرا محال است كه خداوند متعال در چيزي حلول كند، يا با چيزي اتّحاد يابد؛ بلكه مقصود آن است كه همه موجودات جهان، به تمام هستي خود، آيت و نشانه خداوندند و هستي و همه كمالات خود را از او دريافت مي كنند و در حدوث و بقا محتاج خدايند.
راه مقابله با انحرافات فکری
تضعیف اعتقادات توحیدی در نهایت جا را برای رشد اعتقادات باطل، مانند کوروش پرستی و آریاییگری، گذشته پرستی، و ملیگرایی افراطی، باز میکند. راه مقابله با این انحرافات فکری، ترویج فاشیسم نیست، بلکه باید به بالا رفتن درک مردم از توحید و معاد کمک کرد.
جناب شاکری زیارت جامعه کبیره که یکی از صحیح ترین روایات تاریخی شیعه است جواب شما و بسیاری دیگر را میدهد
سلام، جواب کدام بخش را؟
نمیشود گفت که همه مکاتب فکری عرفانی و وحدت وجودی با اسلام و ادیان ابراهیمی در تناقض اند. در واقع قضیه خیلی پیچیده تر از چیزی است که در آغاز به نظر میرسد.
شیخ محمود شبستری در اثر گرانسنگ خود، گلشن راز، توضیحاتی در این باره داده است و مرحوم صدرالمتالهین و ابن عربی و مولانا و دیگران هم سعی کرده اند در این باره توضیحاتی دهند. چه رویکرد آنها را بپذیریم و چه رد کنیم، نمیتوان آنها را اهل حلول و اتحاد و ... دانست. نباید برداشتهای عامیانه شبه-عرفانهای جدید را همان عرفان قدیم دانست.
از آن طرف هم باید دقت کرد که زیاده از حد اوقات خود را مصروف نقد عرفان کردن، خطر وهابیت و قشری نگری و افتادن در دام نسخه های سلفی و اهل ظاهر را به دنبال دارد.
ضمنا حکومت فیلسوف شاهی افلاطونی لزوما برابر فاشیسم نیست. فاشیسم حالتی از حکومت است که هرچند در حکومتهای جدید تک-حاکمی بیشتر مجال بروز دارد، اما در حکومتهای دموکراتیک هم ممکن است ظهور کند. حکومتهای سنتی، اگر به سنتهای خود وفادار بمانند مجال بروز فاشییم در آنها کمتر است.
إِنَّ إِلَيْنَا إِيَابَهُمْ ﴿۲۵﴾
ثُمَّ إِنَّ عَلَيْنَا حِسَابَهُمْ ﴿۲۶﴾
سوره مبارکه غاشیه
وَاِيابُ الخَلقِ اِلَيكُم, وَحِسابُهُم عَلَيكُم
زیارت جامعه
اولا آنچه گفتم را نقض نمیکند.
دوما جواز ادعاهای غیرتوحیدی نیست. بین مظهر اسم الله با اسم الله خیلی فرق است. بعضی ادعاهایی که میشنوم اصلا این فرقها را رعایت نمیکنند
جناب شاکری با اطلاعات سطحی از یک موضوع عمیق نمیتوان به راحتی نظر داد علوم دینی هم از این قاعده مستثنی نیستند و اتفاقا اطلاعات شما درباره اهل بیت علیهم السلام با عقاید سلفی و وهابی شباهت زیادی دارد
جنابعالی بسیاری از وعده های شیادانه دارو دسته ترامپ را بارها در همین وبلاگ باز نشر کرده اید بدون اینکه از صحت و سقم آن اطلاعی داشته باشید(البته میتوان در جای خود درباره آن بحث کرد) و اما درباره مصداقی که با آن به شرک آمیز بودن سخنان آقای ناصری اشاره داشتید اکتفا میکنم (البته اگر احادیث کتب اربعه شیعه را قبول داشته باشید اگر هم قبول ندارید که هیچ) و اطاله بحث را دیگر مثمر نمیدانم
عَنْ مُعَاوِيَةَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي قَوْلِ اَللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ : «وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا» قَالَ نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا .
اصول کافی جلد ۱ باب نوادر ص ۱۴۳
فَارْتَقِبْ إِنَّهُم مُّرْتَقِبُونَ
۱- دقیقا به دلیل همین عمق موضوع، آنچه درباره این مطلب مورد نظر گفتم، را از کلاسهای درس تفسیر قرآن آقای جوادی آملی گرفتم، تا دقیق باشد.
۲- بعدا یافتم که ظاهرا ایشان، با کمک دیگران، کتابی منتشر کردهاند که این حدیث را شرح دهد، و جلوی تعبیرات غیر توحیدی از آن را بگیرند:
علی مظهر اسمای حسنی الهی
۳- آنچه از اخبار آمریکا در این وبلاگ و یا کانال تلگرام منعکس میکنم، برای این است که اخبار تحولات آمریکا در ایران را دیگران بازتاب نمیدهند. در رسانههای ایران فقط سیاهنمایی و توهین و دروغ میشود یافت. این وضعیت به بیاطلاعی مسئولین تصمیمگیر و اهل سیاست منجر میشود. بنابراین وظیفه خود دیدم که بعضی از این اخبار را اطلاعرسانی کنم، تا وابستگان گلوبالیسم نتوانند براحتی زیر بار سلطه شیطان رفتن را برای افکار عمومی توجیه کنند.