اتحاد پیام و رسانه
تاریخ نشر:باسمه تعالی
آیا تا بحال این را تجربه کردهاید که یک پیام و یا مفهوم را شفاهاً و با مکالمه به دیگری منتقل کنید، و طرف مقابل همان برداشتی را داشته باشد که دلخواه شما است. اما وقتی همان مطلب را با تلفن و یا نامه و یا از طریق شبکههای اجتماعی، منتقل کنید، به طرز دیگری فهمیده میشود؟ شخصاً اوائل که با چنین پدیدهای برخورد میکردم، موضوع خیلی برایم شوکآور بود. اصل این پدیده این است که «درک طرف مقابل شما از پیام، هم تابع اصل ماهیت پیام است و هم تابع روش رساندن مطلب». یعنی بین پیام انتقال یافته و رسانهای که از طریق آن پیام منتقل میشود، اتحاد برقرار است و این دو را نمیشود از هم جدا کرد.
شخصا این موضوع را در میهمانیهای فامیل و دوستان زیاد تجربه کردهام که فردی به عنوان شوخی و مزاح، رکیکترین مطالب را درباره دیگری میگوید، و هم فرد مقابل و هم بقیه جمع، با خنده با آن برخورد میکنند؛ طوری که انگار لطیفهای نغز بیان شده است، و هیچکس هم احساس دلخوری نمیکند. اما اگر متن صحبت های رد و بدل شده در مهمانی را یک منشی تایپ کند و بعد از مهمانی به حضّار ارائه کند، قطعاً دستمایه اختلافات بسیار خواهد شد.
این تجربه را داشتهام که از طریق شبکههای اجتماعی، مطلبی را مودّبانه و رسمی گفتهام، اما طرف مقابل احساس میکند که بدترین توهینها به او شده است؛ بدون اینکه هیچکدام از کلمات پیام، معنی توهینآمیزی داشته باشند. از طرف دیگر میشود رکیک ترین فحش ها و مطالب توهین آمیز را به نحوی به طرف مقابل گفت که هیچ عکسالعمل بدی نشان ندهد.
خلاصه به ندرت بتوان کسی را پیدا کرد که قادر باشد، صرفنظر از نحوه انتقال پیام و یا مفهوم، اصل پیام را درست ارزیابی و تحلیل کند.
درباره این موضوع در قرن گذشته میلادی تحقیقات مفصلی شده است و پیشتاز آن متفکر کانادایی به نام Marshall McLuhan بود. او بحث نظری درباره ماهیت رسانه را در سال ۱۹۶۴، با کتاب Understanding Media: The Extensions of Man شروع کرد. او در این کتاب بحث اتحاد پیام و رسانه، را با عبارت «The medium is the message» معرفی کرد و بعداً یک کتاب مجزا با همین عنوان نوشت.
ادعای ایشان این بود که همه رسانهها، از لباس گرفته تا کتاب و تلویزیون و سینِما و دیگر انواع رسانههای جدید، چنان اثر فراگیری بر اقتصاد، سیاست، درک زیباییشناسی، اخلاق و روحیات، و رفتار اجتماعی انسان دارند، که هیچ جنبهای از انسان را بدون تغییر نمیگذارند.
اصطلاح «دهکده جهانی» متعلق به مکلوهان بود و حرف او این بود که آن چیزی که دنیا را به یک دهکده جهانی تبدیل میکند، ظهور رسانهای جمعی بینالمللی است. چون به کمک این رسانهها همه جنبههای فوقالذکر بشر، در کل دنیا یکسانسازی میشوند.
مباحث نظری مطرح شده توسط مکلوهان، باعث مطالعات عمیقی، برای استفاده موثرتر از تلویزیون و سینِما و بعد از آن شبکههای اجتماعی مدرن، در جهت کنترل اذهان مردم شد. DARPA برای توسعه شبکههای اجتماعی، تحت عنوان پروژه lifelog، سالها مطالعات نظری و آزمایش کرد. بعد آن پروژه را در قالب شرکت خصوصی فیسبوک ادامه دادند، تا حساسیت برانگیز نباشد.
کسانی که از هر کدام از رسانهها استفاده میکنند، معمولاً درباره همه تبعات و لوازم استفاده از یک رسانه فکر نمیکنند. لذا به تدریج تغییراتی که هنگام طراحی آن رسانه مدّ نظر بوده، در آنها ایجاد میشود.
به عنوان نمونه تلویزیون و سینما رسانههایی هستند که فرد فقط میتواند چیزی را از آن دریافتکند، و تعامل دوطرفه در آن ممکن نیست. لذا کسی که به تماشای تلویزیون عادت کند، به تدریج توان تفکر مستقل را از دست میدهد و به بردگی فکری دچار میشود. حتی اگر کلاسهای دروس علوم عقلی و فلسفه از تلویزیون پخش شوند، به رشد درک عقلی مخاطبین منجر نخواهد شد. چون صرفنظر از اینکه پیام چه باشد، این رسانه برای پسیو و ایستا بارآوردن ذهن مخاطب طراحی شده است.
از دهها سال پیش نظریه پردازان درباره اشکالات بنیادی تلویزیون بحث کرده، و کتاب نوشتهاند. از جمله این کتابها، کتاب Four Arguments for the Elimination of Television نوشته Jerry Mander است، که ایرادات ذاتی تلویزیون را در چهار سرفصل طبقهبندی کرده است.
انشاءالله زمانی که حکومت عدل جهانی برقرار شد، اکثر رسانههای موجود، از جمله شبکههای اجتماعی و تلویزیون و سینما، باید منقرض شوند. ایرادات ذاتی این رسانهها باعث میشود حامل خوبی برای پیام نباشند. این رسانهها باعث ضعف تفکر عقلی، کمی حافظه و عدم قدرت تمرکز فکر، پسیو شدن روحیه، و صدها تبعات اخلاقی و روحی دیگر میشوند.
بعضی از تبعات مخرب شبکههای اجتماعی را با آمار نیز میتوان نشان داد. لینک [1] که متعلق به ۹ سال پیش است، ادعا میکند که نوجوانان غربی از ۸۰۰ کلمه در کل محاورات روزانه خود استفاده میکنند؛ و یک سوم کل حرفهای تبادل شده را ۲۰ کلمه، مثل آری و نه و اما، تشکیل میدهند. سطح پایین ادبیات در نهایت به افت سطح فرهنگی منجر میشود، و مقصر اصلی این رخداد، ساختار خود رسانه است، که از اول برای استحمار مردم طراحی شده است.
[1] Teenagers 'only use 800 different words a day' https://www.telegraph.co.uk/education/educationnews/6960745/Teenagers-only-use-800-different-words-a-day.html