باسمه تعالی

امروز به خبری برخورد کردم که درباره امضای قرارداد همکاری‌های استراتژیک ۲۵ ساله ایران و چین، در سفر اخیر ظریف به چین بود.[1] این خبر، البته با جزئیات کمتر، در رسانه‌های ایران هم بازتاب داشت.[2]

قبلاً در مقاله دیگری با عنوان «چند خبر درباره استعمار آفریقا توسط چین» درباره روش استعماری چین، توضیح داده بودم. [3] بطور خلاصه روش چین این است که برای یک پروژه وام میدهد، و جزء شرایط آن این است که شرکتهای چینی در قراردادهای توسعه آن پروژه اولویت داشته باشند. یکی از شرایط وام این است که در صورتی که در زمان سررسید وام فرارسید و توان پرداخت وام وجود نداشت، بندر و یا بخشی از سرزمین یا به تملک چین درآید و یا برای طولانی مدت به این کشور اجاره داده شود. از این به بعد وظیفه شرکتهای چینی دخیل در پروژه این است که تمام تلاش خود را بکنند که وام قابل پرداخت نباشد، تا بتوان بنادر و سرزمین را مالک شد.

چین همین نسخه را برای تصرف بندر مومباسا در کنیا و بندر Hambantota سریلانکا، و مناطق متعدد دیگر، با موفقیت بکار گرفت.

یکی از مفاد توافق استراتژیک جدید این است که چین 280 میلیارد دلار در صنعت نفت و گاز و پتروشیمی، و ۱۲۰ میلیارد دلار برای توسعه زیرساخت‌های تولید و حمل و نقل ایران، سرمایه‌گذاری کند. حفاظت از تجهیزات فنی چین را نیروهای نظامی این کشور به عهده خواهند گرفت، و در مرحله اول ۵ هزار نفر نیروی چینی برای حفاظت از منافع چین وارد کشور میشوند. در مجموع چین تا ۳۲ درصد تخفیف روی قیمت همه محصولات نفتی و پتروشیمی ایران نیز دریافت میکند.

این قرارداد همه مشخصات قراردادهای استعماری با کشورهای درجه ۳ و ۴ را دارد، و همان نتایجی که دیگران از آن گرفته‌اند، را باید انتظار داشت: از دست دادن کنترل منابع طبیعی و بنادر.

اخیراً درباره خطر شرق‌زدگی و افتادن ایران در چاه گلوبالیسم زیاد گفته یا نوشته‌ام. روند وقایع نشان میدهد که این اتفاق قابل برگشت نیست، و دولت گلوبالیست فریدون حرف اول و آخر را در صحنه سیاسی ایران میزند.

خیلی‌ها چنین باور دارند که در نهایت کنترل نیروهای نظامی در دست رهبری است و دولت نمیتواند خیانتی در این سطح را انجام دهد. ظاهراً روی این مطلب زیاد نمیشود حساب کرد. چون زمانی که نیروهای نظامی چین برای حفاظت از منافع خود وارد ایران شوند، قطعاً آن‌ها را برای حفاظت از منافعشان نمیشود محاکمه کرد؛ و این دقیقاً همان کاپیتولاسیونی است که قیام سال ۱۳۴۲ را به دستور آقای خمینی کلید زد.

سرمایه‌گذاری چین روی بنادر و جاده‌ها، به معنی حفاظت از‌ آن‌ها توسط نیروهای نظامی چین است. براساس اصل ۱۴۶ قانون اساسی ایران «استقرار هر گونه پایگاه نظامی خارجی در کشور هر چند به عنوان استفاده‌های صلح‌آمیز باشد ممنوع است.» هرچند چینی‌ها در مرحله اول پایگاه نظامی تاسیس نخواهند کرد، اما وقتی برای شروع کار خود اجازه حضور ۵ هزار نیروی نظامی را میگیرند، قطعا در مراحل بعدی تعداد این نیروها به حدی خواهد بود که بتوانند سلطه خود بر بنادر را حفظ کنند.

سیاست «نه شرقی و نه غربی»

شاید بعضی مردم عوامی فکر کنند که این سیاست به معنی انزواطلبی و ارتجاع بود. اما واقعیت این است که سیاست «نه شرقی و نه غربی» برای این طراحی شد که ایران صحنه درگیری قدرتهای جهانی نباشد و از منافع ملی خود برای غلبه یک طرف بر طرف دیگر، هزینه نکند. قرارداد استراتژیک ۲۵ ساله با چین، دقیقا برخلاف این مطلب است. زمانی که آمریکا و چین پنجه در پنجه انداخته، و جنگ را تا جایی که یک طرف دیگری را از پای درآورد ادامه میدهند، قرار گرفتن ایران در جبهه چین به معنی این است که فرصتی به این دو کشور داده میشود تا دعواهای خود را در زمین ایران حل و فصل کنند.

چین برای ادامه کار ماشین صنعتی و نظامی خود به انرژی نیاز دارد و آمریکا هم برای زمین زدن چین، باید اول راههای دسترسی به انرژی چین را هدف قرار دهد. بنابراین دولت گلوبالیست، ایران را برای منافع چین، در تقابل نظامی با آمریکا قرار داده است. ایران از نظر استراتژیک تضاد منافع مهمی با آمریکا ندارد، و بخش عمده تلاش آمریکا این است که ایران را از جبهه گلوبالیسم خارج کند.

پدیده شرکتهای خصوصی تأمین امنیت

زمان جرج بوش پسر، که آمریکا به عراق حمله کرد، سرزنش‌های بین‌المللی فراوانی، برای قتل و کشتار غیر نظامیان، متوجه ارتش آمریکا شد. به همین دلیل آمریکا افراد دارای یونیفرم نظامی خود را در پادگان‌ها نگه میداشت و شرکت‌های خصوصی را، برای تأمین امنیت جاده‌ها و اشخاص، بکار میگرفت. یکی از معروفترین شرکتها در این زمینه شرکت بلک‌واتر بود؛ که بعداً بارها نام خود را تغییر داد.

اگر یک سرباز دارای یونیفرم جنایتی انجام دهد، مسئولیت آن مستقیماً بر عهده ارتش است. چون فرض این است که سرباز بدون امر نظامی حق کاری ندارد. اما زمانی که کارمند بلک‌واتر کشتار کند، یک فرد خصوصی است که مسئولیت کارهایش بر عهده خود اوست؛ و مثل همه افراد دیگر باید در دادگاه محاکمه شود. نکته این بود که به محض اینکه یک کارمند بلک‌واتر جنایتی را مرتکب میشد، این شرکت سریعاً آن فرد را از کشور خارج میکرد و هیچ ردّی از او دیگر پیدا نمیشد. بنابراین چیزی برای طرح در دادگاه باقی نمیماند.

این سیاست بقدری موفق بود که توسط بسیاری از کشورهای دیگر اتخاذ شد. به عنوان نمونه بخشی از نیروهای نظامی در یمن، شرکتهای خصوصی نظامی هستند که توسط امارات و عربستان استخدام شده‌اند.

چین نیز مشابه همین سیاست را در خاک آمریکا بکار گرفت. از زمان بیل کلینتون، چین توانست بندر اختصاصی خود را در جنوب کالیفرنیا تاسیس کند. از آن زمان به بعد چین بنادر متعددی در خاک مکزیک، مجاور مرز آمریکا، و جزایر باهاما، تاسیس کرد. ظاهر ماموریت این بنادر این است که مال‌التجاره چین از چند نقطه مشخص وارد خاک آمریکا شود. اما واقعیت این است که چین از این بنادر برای ذخیره سلاح و مهمات برای جنگ آتی استفاده میکند.

حدود دو سال پیش در خبری درباره استقلال کالیفرنیا، نوشته بودم که سلاح‌های چینی ذخیره شده در بنادر این ایالت، برای راه‌اندازی جنگ داخلی و تجزیه کالیفرنیا کافی است. به همین دلیل آمریکا بطور فعال دنبال جمع کردن این بنادر است.

احتمالا نیروهای نظامی چینی با یونیفرم نظامی PLA به ایران نخواهند آمد و حضور آن‌ها تحت عنوان شرکتهای تأمین امنیت خواهد بود. اما واقعیت این است که این افراد همه نظامی هستند و همان کاری را در مناطق تحت کنترل خود خواهند کرد که با بنادر آمریکا کردند. یعنی سلاح کافی برای آشغال نظامی آن مناطق ذخیره خواهند کرد.

بنابراین فرقی بین شرکتهای خصوصی تأمین امنیت و نیروهای یونیفرم‌دار نظامی نباید قائل شد. چون این نیروها در برابر جنایاتی که انجام میدهند، قابل محاکمه نخواهند بود؛ و اصل این مطلب، به هر فرم و صورتی که باشد، همان کاپیتولاسیون قدیم است.

[1] China and Iran flesh out strategic partnership https://www.petroleum-economist.com/articles/politics-economics/middle-east/2019/china-and-iran-flesh-out-strategic-partnership

[2] یک رسانه انگلیسی: سرمایه‌گذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری چینی‌ها در ایران https://www.entekhab.ir/fa/news/499519

[3] چند خبر درباره استعمار آفریقا توسط چین https://shakeri.net/4215