درباره ملیگرایان آمریکا
تاریخ نشر:باسمه تعالی
در این ماههای اخیر وقت زیادی برای اطلاع رسانی درباره اتفاقات سیاسی در آمریکا گذاشتم و حکمت نوشتن درباره این مباحث، علاقه شخصی اینجانب به یک جناح نیست. دلیل آن این بود که رسانههای ایران، از همه جناحهای سیاسی، تحت تأثیر رسانههای جناح چپ و گلوبالیست قرار دارند و به ندرت میشود خبر واقعی و درست، علیالخصوص درباره اوضاع سیاسی در غرب، در آنها یافت. عموم مردم هم اقبال چندانی به مسائل سیاسی ندارند؛ و این بحران به مرور زمان در حال تشدید است.
عدم اطلاع از ماهیت صفبندیها و جناحهای سیاسی، باعث عکسالعمل نامناسب در مقابل اتفاقات سیاسی شده و تصمیمهای غلط ممکن است خسارات جبرانناپذیری را باعث شود.
یکی از دوستان ادعا میکرد که خراب شدن اوضاع اقتصادی مردم باعث میشود که اقبال مردم به مسائل سیاسی کم بشود. شخصاً چنین چیزی را قبول ندارم؛ و معتقدم قضیه درست عکس این است. پایین رفتن درک سیاسی به رأی غلط در انتخابات و در نهایت به فقر و کرنش در برابر دشمنان و رقبای بینالمللی منجر میشود.
به همین دلایل اطلاعرسانی در زمینه مسائل سیاسی و تشویق عموم به بالا بردن سطح دانش سیاسی را اولویت خود میدانم.
چرا مطالعه ملیگرایان آمریکا مهم است؟
دهههای زیادی است که گلوبالیستها چنین وانمود میکنند که بر تمام مقدرات عالم تسلط دارند و خودشان این مطلب راباور دارند. به عنوان نمونه ماکرون، رئیسجمهور فرانسه، در حالیکه آتش خیابانهای پاریس را گرفته و تظاهرکنندگان گیوتینها را در خیابان مستقر میکنند و آنها را صیقل میدهند، اظهاراتی به زبان میآورد که انگار بر همه امور عالم مسلط است. این غرور بیجا و اعتماد به نفس پوچ باعث شده که بعضی از رهبران دنیا گول آنها را بخورند و تنها راه چاره را قبول کدخدایی آنها بدانند. اتفاقات اخیر آمریکا و عدم توان گلوبالیستها در پیروزی در انتخابات آمریکا نشان داد که چنین چیزی اصلاً صحت ندارد.
هرجا که گلوبالیسم ریشه دوانده، بانکداری ربوی و قربانی انسان در معابد شیطانی نیز به همراه آن آمده اند. از بین رفتن گلوبالیسم قطعاً اتفاق خوبی محسوب میشود. در همین دو سال اخیر در آمریکا، با قربانی کودکان در مراسم شیطانی مبارزه جدی شده و هزاران کودک را نجات دادهاند. در حالیکه چنین مراسمی هنوز سالانه هزاران قربانی در انگلیس میگیرد.
دردهههای اخیر دو خانواده گلوبالیست بوش و کلینتون توانستند بر هر دو حزب سیاسی مطرح آمریکا سلطه بیرقیبی داشته باشند. در این ۴ دهه اخیر قدرت بین این دو خانواده دست به دست میشد. هرچند در ظاهر این دو رقابتهای شدیدی با هم داشتند، اما در نهایت قدرت را به همدیگر پاس میدادند. به این ترتیب هر وقت مردم از دست یکی از آنها به ستوه میآمدند، تنها راه چاره را واگذاری قدرت به خانواده دیگر مییافتند.
در ایران، جناح چپ گلوبالیست توانست با اجرای سیاستهای اقتصادی کمونیستی قدرت را طی یک دوره قبضه کند. بعد همین جناح چپ رنگ عوض کرد و مدعی دموکراسی و آزادیخواهی و لیبرالیسم شد؛ و قدرت را برای یک دوره دیگر نگه داشت. طبعا جناح چپ دیگر نمیتوانست بیش از این رنگ عوض کند. لذا همین روش خانوادههای بوش و کلینتون را پیش گرفتند و با مطرح کردن احمدینژاد به عنوان رئیسجمهور، او را به عنوان تنها آلترناتیو اصلاحطلبها مطرح کردند. در حال حاضر نیز تبلیغات چنان است که تنها گزینه مقابل دولت فعلی فقط همان احمدینژاد است. به این ترتیب گلوبالیستها یک دوگانهای، یا به اصطلاح Yin & Yang، را طراحی کردهاند که تنها راه فرار از یکی، پناه بردن به دیگری است؛ و این دقیقاً همان نسخهای است که در آمریکا بکار گرفته شده بود. در حالیکه مکتبایرانی احمدینژاد به همان اندازه باطل است که مکتب ایرانشهری این جماعت حاضر. زیربنای سیاستهای کلی اقتصادی هر دو هم دقیقاً یکی است: هیچکدام از اینها با بانک ربوی مقابله نخواهند کرد.
بنابراین مطالعه روش ملیگرایان آمریکا برای شکست سیکل فاسد دست به دست کردن قدرت بین آن دو خانواده، به دلسوزان دین و میهن در ایران کمک میکند که روشی برای خلاص شدن از دور باطل مکتب ایرانی/مکتب ایرانشهری طراحی کنند.
ماهیت ملیگرایان آمریکا چیست؟
در بین کشورهای غربی، مردم آمریکا یکی از مذهبیترین ملتها هستند و هنوز مسیحیهای معتقد در این کشور زیاد پیدا میشوند. گروهی که خود را در آمریکا ملیگرا مینامند، درواقع مسیحیهایی هستند که برای حفظ هویت دینی خود یک ملت را تشکیل دادهاند. در آنجا مسیحیت و ملیگرایی در کنار هم تعریف میشوند و از هم جدا نیستند. استعانت از رب جلیل و آوردن فرازهایی از انجیل را به کرّات در پستهای Q میشود یافت. به عنوان نمونه دیروز در پایان یک پست این جمله را آورده: «FOR GOD & COUNTRY - WE FIGHT!»
در ایران هم ملیگرایی اصیل هیچوقت از دین جدا نبوده است. آنهایی هم که تلاش کردند ملیگرایی را به عنوان هویتی در مقابل دین مطرح کنند، متوجه تناقض در کار خود نیستند. سابقه تاریخی جدا کردن ملیگرایی از مذهب را میتوان در زمان رضاشاه یافت. در آن دوران ملیگرایی تنها، حتی نتوانست برای نیم ساعت در مقابل ارتشهای مهاجم مقاومت کند و خود رضاشاه نیز در کمال خفت به تبعید فرستاده شد.
قبلاً در مقاله دیگری درباره سابقه مبارزات استقلال آمریکا و تلاشهای بعدی آنها برای مبارزه با استعمار انگلیس، که به جنگ داخلی و ترور تعدادی از روسای جمهور آنها منجر شد، نوشته بودم.[1] اما از زمان ترور جانافکندی عملاً ملیگراها صحنه سیاسی را واگذار کرده بودند و تشکیلات خود را در خفا سازماندهی میکردند. گلوبالیستها در هر دو حزب سیاسی نفوذ کرده بودند و قدرت بین دو خانواده بوش و کلینتون دست به دست میشد.
وقتی ماجرای قربانی انسان در یازدهم سپتامبر ۲۰۰۱ رخ داد، بخش عمدهای از مردم و افراد نظامی و اطلاعاتی دریافتند که شیطان بر سرنوشت آنها مسلط شده است. اما به ریاستجمهوری رسیدن باراک اوباما نقطه اوج تحقیر بود. گلوبالیستها تعمدا کسی را انتخاب کرده بودند که از هر جهت برای مردم آمریکا ننگ محسوب شود: اولاً این فرد اصلاً تابعیت آمریکا را نداشت، چه برسد به اینکه بخواهد رئیسجمهور شود. دوماً همجنسباز است و بعضی وقتها همسرش را مایکل صدا میکند. سوماً اهل دین نبود و حتی حاضر نشد دستش را روی انجیل بگذارد تا قسم بخورد. چهارم اینکه در دوره او بسیاری از اسرار نظامی آمریکا به دست چینیها افتاد؛ به نحوی که امکان ندارد بدون نفوذ در بالاترین ردههای مدیریتی کشور، چنین اتفاقی رخ دهد.
به همین دلیل نظامیهای آمریکایی به این نتیجه رسیده بودند که گلوبالیستها بر تمام رسانهها و افکار عمومی تسلط دارند و دستگاه قضایی هم بشدت فاسد است. بنابراین راهی به غیر از کودتا برای نجات کشور وجود ندارد. در ماه آوریل امسال یکی از نویسندگان آمریکایی به نام دکتر Jerome Corsi در سخنرانی خود بیان کرد که در سال ۲۰۱۵ گروهی از ژنرالهای آمریکایی با او تماس گرفتهاند و عزم خود برای کودتا را اعلام کردهاند. اما چند هفته بعد به او گفتند که نظر ما عوض شده، و با دونالد ترامپ به توافق رسیدهایم که از طرف ما در انتخابات شرکت کند. ما هم به او کمک خواهیم کرد که هر دو کاندیدای خانوادههای بوش و کلینتون را شکست دهد؛ و در ازای آن او مجری برنامههای ما باشد.[2] ظاهرا ژنرال فلین نیز یکی از همین افراد بود.
این گروه نظامی درواقع همان هسته اولیه گروه QAnon است، که قبلاً در یک مقاله دیگر درباره آن مقدمهای آورده بودم.[3] روز قبل از سخنرانی Corsi، ترامپ در توئیت خود عکس دیدار خود با فرماندهان نظامی را منتشر کرده بود.[4]
این عکس نکات بسیار ظریفی داشت که معمولاً مخاطبان ایرانی به چنین جزئیاتی دقت نمیکنند. مثلاً تعداد نظامیهای سمت راست ترامپ ۹ نفر و سمت چپ او ۱۱ نفر بودند. در حالیکه قاعدتاً آنها باید در هر طرف ۱۰نفر میایستادند. درواقع آنها قصد داشتند که این پیام را به Deep State بدهند که انتقام ۱۱ سپتامبر را خواهند گرفت. نفر اول سمت چپ ترامپ نیز آدمیرال Michael Rogers رئیس NSA بود. او همان کسی بود که ۱۰ روز پس از پیروزی ترامپ در انتخابات، بدون گزارش به مقامات بالاتر، به دیدار ترامپ در محل کارش رفت تا او را از جاسوسیهایی که دربارهاش میشود مطلع کرده، راهکار مقابله را به او یاد دهد. در آن زمان اوباما هنوز متصدی ریاستجمهور بود ولی نتوانست کاری بکند.
در پست شماره ۳۶ QAnon خیلی واضح این مطلب را اقرار میکند که« اگر نقشه ما برای پیروزی ترامپ در انتخابات شکست میخورد و هیلاری میتوانست با تقلب انتخابات را برنده شود، ما آماده کودتای نظامی و قلع و قمع گلوبالیستها بودیم. وقتی یک سیستم تا این حد فاسد و کثیف باشد، راهی جز اقدام نظامی نیست.»
برنامه این حلقه نظامی پس از شروع دوره ریاست ترامپ، افت و خیز زیاد داشته است. مثلاً انتشار اسنادی که به استعفای ژنرال Flynn، تنها پس از یک ماه تصدی ریاست شورای امنیت، منجر شد، بسیاری از برنامههای این حلقه را تا زمان تصدی جان بولتون، دچار وقفه کرد. در این مدت هم عوامل Deep State تلاش زیادی کردند تا با راه انداختن درگیری خارجی، فرصت را از ترامپ بگیرند.
روش عمل ملیگرایان برای حذف عوامل شیطان
ملیگراهای آمریکایی اولاً مطلع بودند که گلوبالیسم در جامعه آنها ریشه دوانده و ریشهکن کردن آن ساده نیست. دوماً گلوبالیستها سلطه کاملی بر هالیوود و رسانههای جمعی دارند و میتوانند افکار عمومی را شکل بدهند. سوماً شرکتهای اینترنتی معروف به Internet Gulag، مثل گوگل و فیسبوک و آمازون و اپل، در دست آنها است. چهارم اینکه گلوبالیستها اشراف اطلاعاتی کاملی بر تمام سازمانهای اطلاعاتی و نظامی دارند و بعضی از سازمانها مثل CIA اصلاً تحت فرمان دولت مرکزی نیستند و فقط برنامههای گلوبالیستها را پیش میبرند. در چنین شرایطی شکست دادن رقیبی که همه ابزارهای سلطه را داراست، کار آسانی نیست. با توجه به اینکه گلوبالیستها توان تاثیرگذاری روی افکار عمومی دارند، اقدام به کودتا و قلع و قمع رهبران آنها، قطعاً به جنگ داخلی و کشتار منجر میشود. جنگ داخلی ۱۵۰ سال پیش ۷۰۰ هزار تلفات داشت و اگر در حال حاضر جنگ داخلی رخ دهد، ۷ میلیون تلفات را باید انتظار داشت.
لذا این حلقه نظامی تصمیم گرفتند که به روشی عمل کنند که در چارچوب قوانین و بدون تخطی از آن، باشد. برنامه اصلی آنها این است که تا حد ممکن گلوبالیستها را به استیصال بیاندازند و اعصاب آنها را خرد کنند تا تمام کارتهای بازی خود را رو کنند و وابستههای خود را که در گوشه و کنار ارتش و دولت مخفی بودهاند، به تحرک وادارند تا شناسایی شوند.
گلوبالیستها برای ترساندن رقبا چنین وانمود میکردند که حذف آنها پایان تاریخ و از بین رفتن عالم را رقم خواهد زد. صحبت از حمله False Flag اتمی به چند شهر، به نحوی که شیرازه جامعه را از هم بپاشد، راهاندازی جنگ خیابانی، فروپاشی اقتصادی، راه انداختن جنگ جهانی،حمله بیولوژیک و کشتار مردم، و بسیاری از طرحهای دیگر، در این مدت زیاد بود. لذا ملیگرایان سعی کردند قدمبهقدم حرکتهایی انجام دهند که گلوبالیستها بطور محدود پاسخ دهند و این پاسخ به شناسایی عوامل آنها و محدوده توانشان منجر شود.
در این دو سال گلوبالیستها بارها سعی کردند که جنگ جهانی راه بیاندازند،اما در نهایت دریافتند که چنین کاری چندان عملی نیست و بقیه کشورها هم به راحتی هزینه ورود به یک جنگ بزرگ را قبول نمیکنند و از نقشه آنها خبر دارند. راهاندازی درگیری خیابانی، با تجهیز گروههایی مانند Antifa مخفف ضدفاشیسم، نیز چندان موفق نبود و معلوم شد درگیری خیابانی به سرعت به نفع ملیگراها خاتمه خواهد یافت. برنامههای فروپاشی اقتصادی نیز تا کنون موفق نبوده و Plunge Protection Team تا کنون توانسته جلوی فروپاشی سریع را بگیرد، تا ارزش سهام به تدریج پایین بیاید. عملیات False Flag ، نیز تا کنون به نتیجه نرسیده است. مثلا حملهای که توسط زیردریایی متعلق به سیا به هاوایی شد، توسط ارتش خنثی شد و آن را به بهانه خطای سیستم هشدار از ذهنها پاک کردند.
لذا ابزارهای زیادی برای گلوبالیستها باقی نمانده و کمکم تیرهای ترکش خود را مصرف کردهاند و عوامل آنها نیز شناسایی شدهاند.
به عنوان نمونه، در طی ۶ ماه گذشته، Q به کرّات وعده افشای اسرار خانواده کلینتون را در جریان تحقیق از بنیاد کلینتون، در گزارش Huber به کنگره در ۵ دسامبر یا D5 را داد. با نزدیک شدن به این تاریخ، گلوبالیستها نگرانی خود را نتوانستند مخفی کنند و ترس آنها از برقراری این جلسه آنها را واداشت که ماجرای مرگ جرج بوش پدر را چنان برنامهریزی کنند که مراسم ختم رسمی دولتی، به روز ۵ دسامبر بیافتد؛ تا بواسطه آن کنگره در این روز تعطیل شده و این گزارش به تعویق افتد و مدتی وقت داشته باشند که برای حرکت بعدی فکر کنند. اما Q در پست 2553 با آوردن جمله «Bait expends ammunition» چنین ادعا کرده که این فقط یک طعمه بود تا حواس گلوبالیستها را پرت کنند تا تمرکز آنها روی موارد مهمتر نباشد. به علاوه میخواستند ببینند که Deep State چه تیری در ترکش خود برای چنین مواردی نگه داشته است. نتیجه این برنامه این بود که فهمیدند آنها گزینههای زیادی برای تحرک ندارند. جلسهای که قرار بود امروز برگزار شود، تا ۱۳ دسامبر به تعویق افتاد و تنها فرد دیگری که میتوانند قربانی کنند تا کنگره تعطیل شود، جیمی کارتر است. اما در همین روزها مدارک دیگری قرار است پخش شود که زندان رفتن James Comey رئیس سابق FBI و Loretta Lynch دادستان کل سابق را تا قبل از کریسمس تضمین کند. اینها افراد کلیدی هستند که دستگیری آنها زمینه دستگیری صدها نفر از عوامل Deep State در FBI و سیستم قضایی را فراهم میکند.
نکته دیگر نبوغ خارقالعاده و برنامهریزی دقیق این حلقه است؛ در حدی که رقبای گلوبالیست نمیتوانند حرکت بعدی را حدس بزنند و حرکتهایی میکنند که به افشای اسرار و تواناییهای آنها منجر میشود.
اگر این روزها رسانههای گلوبالیستی را ملاحظه کرده باشید، همه از این خبر میدهند که Mueller پس از ۱۸ ماه تحقیق در حال نزدیک شدن به End Game خود و اعلام نتایج نهایی است و احتمالاً ترامپ را بخاطر کارهایی که قبل از ریاستجمهور کرده، متهم خواهد کرد. همه سیاستمدارهای سرشناسی که چنین روایتی را ادعا میکنند، مشخص است که منبع خبری آنها فقط رسانههای گلوبالیستی است.
اما وقتی روایت Q را مرور کنیم، به تصویری متفاوت میرسیم. Q خبر از بمبافکنهای رادارگریز میدهد که به بهانه بازجوییهای Mueller و دیگران، در حال جمع کردن مدارک جرم اعضای Deep State هستند. در پست 2548 او با طرح این سئوال که «چه کسی به سرورهای NSA دستیابی دارد تا بتواند مدارک لازم را جمع کند؟» به این نکته اشاره میکند که تیم ۴۷۰ نفره به بهانه این تحقیقات در حال جمع کردن مدارک اتهام هستند. تا بحال مدارک لازم برای محکومیت بیش از ۶۶ هزار نفر از عوامل Deep State بدست آمده است.
یکی از مواردی که جناح چپ به آن دل خوش کرده بود، اختلاف Jeff Sessions، وزیر امور قضایی، با ترامپ بود. سشنز با انتصاب Mueller به سمت مامور تحقیقات پرونده دخالت روسیه در انتخابات، به ظاهر باعث دردسرهای فراوانی برای ترامپ شد. اما در نهایت وقتی که استعفا داد، Q از او تشکر کرد و ظاهر بیان او چنین بود که سشنز یکی از بمبافکنهای رادار گریز بوده است. اینکه شخص Mueller جزء همین تیم Q بوده و یا وابسته به جناح چپ باشد، بعداً مشخص میشود. اما آنچه که مشخص شده این است که همه این تحقیقات یک جنگ زرگری است تا سر جناح چپ را گرم کنند و آنها را بازی دهند تا بتوانند عوامل Deep State را شناسایی کرده، مدارک لازم برای دستگیری آنها را جمع کنند. اگر کسی ادعا کند که نتیجه تحقیقات مولر میتواند این باشد که ترامپ متهم بشود، بیخبری او از وقایع را میتوان نتیجه گرفت. تحقیقات مولر حتی نتوانست ژنرال Flynn را به زندان بفرستد. ادعای Q از یک سال گذشته این بود که Flynn در امان خواهد بود، چون به اصطلاح میداند که «آنها جنازهها را کجا خاک کردهاند». تحقق پیشبینی او دقیقا پس از یک سال، بعضیها را به این تصور انداخته بود که شاید Q به تکنولوژیهای دیدن آینده و سفر در زمان دسترسی دارد. اما خود Q در پست 2548 تلویحا آن را نتیجه برنامهریزی دقیق نظامی میداند.
آیا موفقیت ملیگراهای آمریکا به نفع ایران است؟
ترامپ در اولین سخنرانی خود به عنوان رئیسجمهور، یا inauguration، عزم راسخ خود برای مقابله با اسلام و علیالخصوص ایران را اعلام کرد. ژنرال Flynn به عنوان اولین رئیس شورای امنیت او نیز مواضع تندی بر علیه اسلام دارد و کتابی نیز در موضوع «مبارزه با اسلام رادیکال» نوشته است. قبلاً در یک ویدیو کلیپ دراین باره توضیحاتی را ارائه کردهام.[5] بعد از آن هم نئوکانهایی مثل جان بولتون در بدنه این دولت نفوذ کردهاند و سیاستهای ترامپ متأثر از آنها است. بنابراین در حال حاضر دشمنی ملیگراها را نباید دست کم گرفت.
اما این قضیه جنبههای دیگری نیز دارد که آنها را نیز باید در نظر داشت.
زمانی که طرح اصلاحی پروستریکا در شوروی سابق در حال اجرا بود، آقای خمینی نامهای به گورباچف نوشت و در آن اعلام کرد که صدای شکستن استخوانهای کمونیسم میآید و تنها راه جایگزین آن، گرایش به توحید و تبعیت از وحی الهی است. درک ضعیف گورباچف باعث شد که نتواند اهمیت موضوع را درک کند و خیلی سریع شوروی از هم فرو پاشید. حدود دو دهه طول کشید تا رهبران روس دریابند که تنها راه نجات این ملت بازگشت به ادیان الهی است و بنابراین اتحاد کلیسا و قدرت سیاسی در این کشور شکل گرفت.
در زمان کمونیسم شوروی دشمنیهای فراوانی با ایران اسلامی کرد و تا توانست به صدام سلاح و هواپیمای جنگی فروخت. اما باگذشت زمان، روسیه مسیحی شروع به همکاریهای گسترده با ایران کرده و این همکاری ادامه دارد. هرچند تعریف روابط استراتژیک بین این دو کشور عملی نیست، اما هردو این کشورها از همکاری با یکدیگر منفعت بردهاند.
همین مطلب در مورد آمریکا نیز صادق است: آمریکای تحت کنترل گلوبالیستهایی که عقاید شیطانی دارند و در پای بت کودکها را قربانی میکنند، با آمریکای مسیحی خیلی تفاوت دارد. ملیگراهای آمریکایی، درست معادل روسیه پس از شوروی، باید خیلی از ساختارهای اجتماعی را بازسازی کنند؛ و مشکلات زیادی در پیش رو دارند که باید با آنها دست و پنجه نرم کنند. آثار این مطلب را از همین الان در صحبتهای ترامپ میتوان یافت. اخیراً ترامپ گفته بود که «در گذشته ما از مرزهای ملی دیگر کشورها دفاع میکردیم؛ اما حالا وقت آن است که از مرزهای خود دفاع کنیم».
بنابراین پس از یک یا دو دهه که آمریکا گرفتار حل مسائل داخلی خود باشد و خاطره شکستهای تلخی که از ایران در خاورمیانه دریافت کردهاند، از ذهن رهبران نسل بعد خارج شود، میتوان روی روابط با آمریکا حساب کرد. آمریکای مسیحی از نظر بسیاری از کارشناسان سیاسی متحد طبیعی ایران، یا به اصطلاح natural ally، محسوب میشود. برخلاف روسیه، که در بسیاری از زمینهها، مانند نفت و گاز، رقیب ایران است، آمریکای مسیحی برای هر رقابتی با دیگر قدرتهای دنیا، به ایران نیاز دارد.
بنابراین باید روی زمینههای همکاری استراتژیک با آمریکای مسیحی در یک یا دو دهه آینده مطالعه شود.
[1] ماجرای دخالت روسیه در انتخابات ریاست جمهور ۲۰۱۶ https://shakeri.net/3627
[2] CORSI EXPOSES TRUTH | TRUMP RECRUITED BY MILITARY!!! https://www.youtube.com/watch?v=9O8VPOd3Dsw&feature=youtu.be&t=6m30s
[3] پدیده QAnon https://shakeri.net/3820
[4] QAnon is US Military Intelligence that recruited Trump for President to prevent Coup D’etat https://www.exopolitics.org/qanon-is-us-military-intelligence-that-recruited-trump-for-president-to-prevent-coup-detat/
[5] بررسی افکار مسئولین نظامی دولت ترامپ https://shakeri.net/2809
سلام
بسیار بسیار عالی نوشتید
متشکرم بابت دقت نظر و وقتی که در نگارش این متن به خرج دادید
سوالی که برای من پیش اومده این هست که آیا احمدی نژاد از همون ابتدا مهره لیبرال ها بوده؟ نشانه های این مساله رو هم اگر بفرمایید ممنون میشم
سوال بعدی این هست که مسیحیانی مثل ترامپ،از چه کلیسایی تبعیت میکنند و اظهار دشمنی ترامپ با اسلام،برای راضی نگه داشتن افکار داخلی بوده یا اینکه نیاز به یک دوره گذار هست تا مسیحیت رادیکال جای خودش رو به مسیحیت معتقد(واقعی) به توحید بده؟
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی،
لیبرالیسم فقط یک ماسک از چند ماسک گلوبالیستها است. جدا از بحث مکتب ایرانی که بوضوح تعلق فکری اینها را نشان میدهد، نشانه دیگر اصرار او بر استفاده از علامت V چرچیل است.
این علامت را چرچیل به عنوان علامت پیروزی مطرح کرد. اما احمدینژاد که برنده جنگ نشده بود که بخواهد علامت پیروزی نشان دهد.
این علامت در اصل دو شاخ شیطان است:
https://www.youtube.com/watch?v=PjJsQTTvdCY
ترامپ با مسیحیان اوانجلیکال روابط خوبی دارد. همه این مسیحیها و حتی ارتدکسها بسیار به مسلمین بدبین هستند و نظر خوبی ندارند. اما بالاخره به یک اصول اخلاقی معتقد هستند و امکان همکاری و رسیدن به توافق اصولی با آنها وجود دارد.
همانطور که کلیسای ارتدکس، با همه تهدیدی که از طرف ایران حس میکند، در نهایت راضی به همکاری با ایران است، اوانجلیکالها هم همکاری با ایران را در رقابت با چین و هند و روسیه نیاز دارند.
با سلام و ضمن تشکر از مقاله خوب شما.
منظور شما از مکتب ایرانشهری چیست؟ منظورتان همان مفهومی است که دکتر جواد طباطبایی به کار بردهاند؟ اگر چنین است آیا کلیتبخشی نیست که همه ی جناح ذکر شده را به ایرانشهری نسبت دهیم. چون تا آنجایی که بنده مقالات ایشان را خوانده و سخرانیهای ایشان را گوش دادهام بیشتر مفهوم فرهنگی و بحث همبستگی دیدهام. در مورادی هم درسگفتارهای هگل ایشان را شنیدهام و باز به هیچ وجه نظراتشان را با نظرات جناح مذکور یکسان ندیدم. حتی اندیشه ایشان در برخی موارد با اندیشه بقیه جناح مذکور در تضاد است. اینکه فرمودید با بانکهای ربوی مقابله نمیکنند، باید در مشاوران و دستاندر کاران اقتصادی آن جناح مذکور جستوجو کرد و باز هم ایرانشهری را در آنها ندیدهام.
البته اینها صرفا دیدگاههای شخصی بنده است.چنانچه اشتباه است، پوزش میطلبم.
پرسش دومی که داشتم این است که آمریکای مسیحی را همسو با آمریکای ملیگرا در نظر گرفتید، آیا ملیگرایی آمریکایی بر گرفته از تمدن غرب باستان نیست؟ برای مثال اسامی و فرهنگ رومیایی در آنجا به وضوح یافت میشود. چنین فرهنگی، همان روش گلوبالیستهارا در پیش نمیگیرد؟ برای مثال، معماری رومی که در حال حاضر کل کشور را فرا گرفته و در حال تیشه زدن به معماری اصیل ایرانی است.
با تشکر بسیار.
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی،
جدا از اینکه اصل ایده ایرانشهری چیست، بعضی از اعضای این دولت دارند از آن استفاده ابزاری میکنند و آن را به عنوان ایده جایگزین مطرح میکنند.جناحی که این کار را میکند، یکبار از کمونیسم استفاده ابزاری کرده و یکبار از لیبرالیسم.
ملیگرایان آمریکایی تعهد خود را به قانون اساسی میدانند. همانطور که ژنرال Milley تعریف میکند سوگند آنها نه به خاک است و نه به یک کشور و نه به فرد. بلکه سوگند آنها فقط دفاع از قانون اساسی است.
شخصا علاقه به روم باستان دز بین جماعت را به عنوان یک جریان فکری ندیدم و شاید فقط افراد معدودی چنین علائقی داشته باشند.
با سلام و عرض ادب
بسيار سپاسگزارم از مطالب جالب كه باعث روشن شدن بيشتر ديد سياسي ميشود.
🔴 احمدي نژاد "راست گرا" نيست!
احمدی نژاد نه با همه مولفه های راستگرایی می خواند نه با همه مولفه های چپگرایی.
او "دولت بزرگ" را نه مردمی و اجتماع گرا که گونه ای از کاپیتالیسم می بیند: کاپیتالیسم دولتی. از این رو بسیاری از چپگراها، او را راستگرا می بینند.
از سوی دیگر در بر اين باورم كه سوء تفاهم ايجاد شده، ناشي از عدم نگاه همه جانبه به مباني انديشه اقتصادي دكتر احمدي نژاد است.
دكتر احمدي نژاد از منظر اصالت بخشي به آزادی انسانها، به شدت اقتدارستيز است و از همين منظر، به دولت زدايي از حوزه مديريت منابع مي رسد.
دولت زدايي احمدي نژادي با دولت زدايي فريدمني، ١٨٠ درجه زاويه دارد.
دولت زدايي فريدمني، عقب نشيني دولت از سپهر عمومي را در مقابل پیشروی کمپانی ها و بخش خصوصي مطالبه ميكند؛ در حالي كه دولت زدايي احمدي نژادي، پیشروی توده هاي مردم را همزمان با پسروی دولت طلب ميكند.
فريدمني ها، توانمند سازي کمپانی ها را بمثابه جامعه مدني حوزه اقتصاد طلب ميكنند و احمدي نژادي ها توانمندسازي توده ها بعنوان حاملان اصلي تحولات اجتماعي را هدف گذاری ميكنند.
البته برخي شباهتهاي روشي شايد اين شائبه ها را دامن زده است؛ مثلا هم فريدمن و هم احمدي نژاد، در آغاز راه مدل سامان بخشي به يارانه هاي اجتماعي، با حذف يارانه مستقيم از كالاها و خدمات توافق دارند اما در ادامه، راه فريدمن از راه احمدي نژاد جدا ميشود.
فريدمن اصولا با مداخله دولت در بازار به بهانه امر رفاه اجتماعي مخالف است و توصيه اش به حذف يارانه ها از اين منظر بيان ميشود اما در مقابل احمدي نژاد، حذف يارانه ها را در شرايطي خواستارميشود كه منابع آزاد شده از طريق حذف يارانه ها را در ميان توده ها، بازتوزيع نمايد؛ نگاه او در بحث بهداشت و آموزش هم همين است.
شايد بتوان مدل احمدي نژاد براي نحوه توزيع منابع را در عرصه اجرا به چالش كشيد اما يقينا راست گرا و فريدمني خواندن مدل او حتما خطايي تئوريك است.
مدل مديريت منابع احمدي نژاد، مدلي دولت زدا-مردم گرا و بنا شده بر انديشه آزادی و حق انتخاب توده ها در نحوه مصرف منابع جامعه است.اقتصاد راست و کاپیتالیستی غیردولتی است که منابع زیرزمینی کشور، بالسویه متعلق به همه شهروندان کشور و نه مالکان سرمایه دار آن دانسته شود؟
احمدی نژاد همزمان اقسام دولتی و غیردولتی کاپیتالیسم را نفی می کند و از این رو در میان هر دو دسته، هم دشمن دارد، هم دوست. و هر دو دسته از ظن خود، یار و دشمن اویند.
نمونه ای نزدیک به این رویکرد، خوان پرون آرژانتینی بوده است که طرفداران مرام او را پرونیست می گویند.
احمدي نژاد "راست گرا" نيست!
بر اين باورم كه سوء تفاهم ايجاد شده، ناشي از عدم نگاه همه جانبه به مباني انديشه اقتصادي دكتر احمدي نژاد است.
دكتر احمدي نژاد از منظر اصالت بخشي به آزادی انسانها، به شدت اقتدارستيز است و از همين منظر، به دولت زدايي از حوزه مديريت منابع مي رسد.
دولت زدايي احمدي نژادي با دولت زدايي فريدمني، ١٨٠ درجه زاويه دارد.
دولت زدايي فريدمني، عقب نشيني دولت از سپهر عمومي را در مقابل پیشروی کمپانی ها و بخش خصوصي مطالبه ميكند؛ در حالي كه دولت زدايي احمدي نژادي، پیشروی توده هاي مردم را همزمان با پسروی دولت طلب ميكند.
فريدمني ها، توانمند سازي کمپانی ها را بمثابه جامعه مدني حوزه اقتصاد طلب ميكنند و احمدي نژادي ها توانمندسازي توده ها بعنوان حاملان اصلي تحولات اجتماعي را هدف گذاری ميكنند.
البته برخي شباهتهاي روشي شايد اين شائبه ها را دامن زده است؛ مثلا هم فريدمن و هم احمدي نژاد، در آغاز راه مدل سامان بخشي به يارانه هاي اجتماعي، با حذف يارانه مستقيم از كالاها و خدمات توافق دارند اما در ادامه، راه فريدمن از راه احمدي نژاد جدا ميشود.
فريدمن اصولا با مداخله دولت در بازار به بهانه امر رفاه اجتماعي مخالف است و توصيه اش به حذف يارانه ها از اين منظر بيان ميشود اما در مقابل احمدي نژاد، حذف يارانه ها را در شرايطي خواستارميشود كه منابع آزاد شده از طريق حذف يارانه ها را در ميان توده ها، بازتوزيع نمايد؛ نگاه او در بحث بهداشت و آموزش هم همين است.
شايد بتوان مدل احمدي نژاد براي نحوه توزيع منابع را در عرصه اجرا به چالش كشيد اما يقينا راست گرا و فريدمني خواندن مدل او حتما خطايي تئوريك است.
مدل مديريت منابع احمدي نژاد، مدلي دولت زدا-مردم گرا و بنا شده بر انديشه آزادی و حق انتخاب توده ها در نحوه مصرف منابع جامعه است.
🔴 انتشار تصویر این شئ ها برای آماده شدن اذهان عمومی می باشد... طبق نقشه #ایلومیناتی ها و #گلوبالیست ها قراره به زودی #اجنه مادی بشن ولی قرار نیست شما بفهمید این ها #جن هستن باید قبول کنید اینها موجودات فضایی هستن...
❌ چیزی به نام موجود فضایی وجود نداره و این اجنه را به عنوان فرازمینی ها معرفی می کنند...
😈 به زودی شاهد مادی شدن #اجنه و فرود #شیطان به زمین باشید
☠ مرگ شیطان به دست مبارک امام زمان عج می باشد...
☠ برای مادی سازی #اجنه باید بزرگترین قربانی بشریت را انجام دهند تا دروازه ها باز بشه... همچنین آماده باز شدن سد #یاجوج_و_ماجوج نیز باشید...
🔶 این سد در شرقی ترین نقطه زمین قرار داره جایی بین قطب شمال و جنوب و کوه های زنجیره ای #قاف.. بله کوه #قاف کوهی که در روایات و قرآن آمده ولی از دید ما مخفی کردن...
کوه قاف کوهیست گرداگرد زمین که از شمال قطب شمال است و از جنوب قطب جنوب و در جایی این کوه ها مانند یک دره هستن که از این دره موجوداتی به نام #یاجوج_و_ماجوج وارد سرزمین انسان ها میشدند و آنها را اذیت می کردن تا اینکه #ذوالقرنین شکاف بین این کوه را با آهن و مس گداخته بسته است و طلسمی بر آن بنا کرده... این طلسم با گناه زیاد مردم و قربانی زیاد از بین میره و سد با موشک هدف قرار داده میشه...
تنها نیرو های نظامی برخی کشور ها از این راز خبر دارند... #یاجوج_و_ماجوج چین را نابود می کنند
☢در فیلم سینمایی #دیوار_بزرگ این کوه نشان داده میشه و #یاجوج_و_ماجوج که به چین حمله کردن نیز به تصویر کشیده میشه...
😈 قربانی بیشتر به وسیله #کرونا_هراسی.... گام بعدی واکسن
ببخشید اینجا نوشتم
احتمال این هم وجود دارد که بد.ون رخ دادن هیچکدام از این حوادث به دوره ظهور برسیم.
نقشه شیطان ممکن است عملی نشود