آیا بین ایران و آمریکا جنگ نخواهد شد؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
چند روز پیش مقالهای خواندم که در آن ۱۶ دلیل برای اینکه چرا «جنگ نخواهد شد» لیست شده بود. همه این دلایل بر اساس چند پیشفرض بنا شده بود که چندان معتبر نبودند.
پیشفرض اول:
آمریکا یک مجموعه واحد است که تحت مدیریت رئیسجمهور وقت اداره میشود و تمام تصمیمها در بالا گرفته شده، بقیه مجموعه فقط آن را اجرا میکنند.
غلط بودن این فرض در سالهای اخیر بسیار واضحتر شده است. الان آمریکا دچار تفرقه است و وابستگان به جناحهای چپ و راست در ارتش و سازمانهای اطلاعاتی مستقل از همدیگر عمل میکنند. موارد بسیاری را در وبلاگ ذکر کردهام که فرماندهان نظامی درست برخلاف دستور مستقیم رئیسجمهور عمل کردهاند. عملکرد ژنرال Votel در سوریه و ترکیه فقط یک نمونه از این موارد است. سازمان سیا هم کاملاً مستقل کار میکند و عملیاتش در سوریه به مقامات دولتی گزارش داده نمیشود. حتی وزارت دفاع آمار پرسنل خود در سوریه و افغانستان را مدتی است که مخفی میکند تا برای مرگ افراد طاغی، بدهکار افکار عمومی نشود. حتی اخیراً روسیه به آمریکا اطلاع داده که ۲۰۰ سرباز آمریکایی و انگلیسی در ادلب هستند که در بمبارانهای آتی احتمال کشته شدن آنها وجود دارد. احتمالاً این اعزام نیرو توسط فرماندهان وابسته به جناح چپ و بدون اطلاع ترامپ انجام شده است.
به علاوه شروع یک جنگ فقط توسط رهبران تعیین نمیشود. بلکه ممکن است فرمانده یک کشتی نظامی در خلیج فارس، اعصاب خود را از دست بدهد و کاری کند که ناخواسته درگیری کوچک به جنگی بزرگ تبدیل شود و هیچکدام از رهبران دو طرف نتوانند جلوی آن را بگیرند.
پیشفرض دوم:
رهبران آمریکا افرادی عاقل و حسابگر و پراگماتیک هستند که کار احمقانه نمیکنند.
این فرض هم غلط است. مثالهای زیادی هم برای نقض آن میتوان آورد. بعضی مواقع برای فرار از مشکلات داخلی، رهبران سیاسی یک درگیری خارجی راه میاندازند که پنجره فرصتی برای فرار از وضع موجود فراهم کند. مثلاً بیل کلینتون، رئیسجمهور سابق آمریکا، پس از ماجرای لو رفتن روابط نامشروعش، فرمان بمباران سنگین عراق را داد تا بتواند در بین هیجان جنگ ماجرا را مدیریت کند. چند روز پیش در همین وبلاگ درباره حکم اخراج تنی چند از فرماندهان نیروی دریایی نوشته بودم و اینکه این فرماندهان برای جلوگیری از اخراج و محاکمه خود، طرح هدف قرار دادن ناو هواپیمابر چینی و یا درگیری دریایی با چین را راه انداخته بودند تا شروع جنگ جلوی اخراج آنها را بگیرد.
پیشفرض سوم:
اطلاعات رهبران آمریکا دقیق است و محاسبات آنها خدشهناپذیر.
این هم فرض غلطی است. آنهایی که با هوش مصنوعی و شبیهسازی کامپیوتری و Game Theory آشنا هستند، میدانند که با هیچ کدام از این ابزارها نمیشود تصمیمی گرفت که به درد دنیای واقعی بخورد. ارتش آمریکا از تمام این ابزارها هنگام طراحی عملیات خود استفاده میکند؛ اما تصمیمهای نهایی و یا میدانی به همان روش قدیم گرفته میشود؛ اشتباه در هنگام تصمیمگیری همیشه رخ داده و رخ خواهد داد.
بطور کلی قریب به اتفاق جنگهای دنیا بر اساس اشتباه محاسبه و اطلاعات غیر دقیق شروع شده است. چون اگر نتیجه جنگ از ثانیه اول برای هر دو طرف روشن باشد، چنین جنگی بعید است که شروع شود. اشتباه محاسبه و گزارش های غلط سازمانهای اطلاعاتی را نیز در همین زمان معاصر زیاد میتوان در سطح دنیا مشاهده کرد. بنابراین انتظار رخداد جنگی دیگر بر این اساس را باید داشت.
پیشفرض چهارم:
رهبران آمریکا فقط وقتی جنگ را شروع میکنند که سود تضمین شده باشد.
این یکی دیگر از مفروضات غلط است. چون ممکن است شرایط مالی و اقتصادی آنها بقدری وخیم باشد که تصمیم بگیرند با ایجاد بحران خارجی، فرصتی برای حل بحران بزرگتر داخلی پیدا کنند، حتی اگر هزینهای که برای بحران خارجی باید بپردازند مشخص نباشد. فرض کنید که آمریکا در لبه سقوط سهام و بیارزش شدن نرخ تبادل دلار قرار بگیرد. در اینصورت ممکن است با شروع یک جنگ بزرگ، فرصتی برای سرکوب اغتشاشات داخلی فراهم کنند، حتی اگر چند میلیون نفر از شهروندان آنها در این جنگ کشته شوند.
درپایان
وقتی خود مقامات رسمی آمریکا اعلام میکنند که سیاست رسمی دولت آنها سرنگونی حکومت ایران است، باید این حرف آنها، صرفنظر از اینکه چقدر در صحنه عمل توان اجرا دارند، جدی گرفته شود.
وقتی رهبر جامعه برای تسلی خاطر مردم و بازگرداندن آرامش به بازارهای مالی، شرایط را تحت کنترل و امن معرفی کند، کار درستی کرده است؛ و حرف او هم براساس آمار واحتمالات و محاسبات استراتژیک معمول، معتبر است. این به این معنی نیست که نیروهای نظامی و امنیتی چشمان خود را ببندند و از رصد دشمن غافل بشوند. حتی تحلیلگران سیاسی نیز باید همیشه آماده این باشند که احتمالات ضعیف را نیز بررسی کنند. مخاطب تحلیلهایی که درباره احتمالات رخداد جنگ ارائه میشوند هرچند عوام نیستند، ولی چنین تحلیلهایی مخاطبان زیادی،در بین اهل تحقیق و مسئولین نظامی و سیاسی، دارد.
200 BRITISH AND US TROOPS TRAPPED IN IDLIB http://freenations.net/200-british-and-us-troops-trapped-in-idlib/
با سلام
بسيار سپاسگزارم از مقالات جالب شما
خواهشمند است نظر سياسي خود را در خصوص موارد ذيل بفرماييد:
• دولت ايران براي جلوگيري از جنگ پيش بيني شده بين ايران آمريكا در تدارك اينكه بررسي مجدد مسئله FATF و غيره باميل آنها در مجلس ميباشد، كه تا جلوي جنگ گرفته شود.
• موضوعي كه روشنگران سطح جامعه هم مطرح كرده اند، اينست كه به احتمال بسيار زياد كوتاد در راه است و رهبري را هم مجبور به پذيرش بسياري از مسائل خلاف نظام خواهند نمود و به نوعي جام زهري نوشيده خواهد شد.
• حال سوال اينست كه به نظر شما احتمال اين اتفاق وجود دارد يا خير؟ صحت اين موضوع تا چه حد ميباشد.
• و يا اينكه برخي خبرهاي سياسي را از ما پنهان مي كنند، بطور مثال ديروز كه سال جديد عبري شروع شده بود ، وزير خارجه و رئيس جمهوري تبريكي مخفيانه گفته اند كه اصلا در رسانه هاي ايران مطرح نشد. آيا همان سياست ضد امريكايي و يهودي برخلاف ميل باطني خود پيش گرفته اند؟
سلام،
از لطف جنابعالی متشکرم
اول: تجربه دوران خاتمی این بود که پس از دادن امتیازهای زیاد، بوش ایران را در محور شرارت معرفی کرد. در این دوره نیز سیاست تهاجمی آمریکا در خارج شدن از برجام به خاطر ضعفی است که احساس میکند. وقتی دولت شروع به دادن امتیاز در مقابل وعده سرخرمن میکند، برداشت آنها این است که این از روی ضعف است.
دوم: بله، دراین باره مقاله ای تحت عنوان «احتمال کودتا را باید جدی گرفت»» نوشته ام.
سه: همه شواهد پس از نوشتن آن مقاله در دو ماه پیش نشان میدهد که همین پروژه در حال اجرا است. علت بالا رفتن قیمت ارز داخلی است و هنوز هیچ اتفاقی در سطح دنیا نیفتاده که این موضوع را توجیه کند.
چهارم: خبرهای سیاسی پنهان نیستند، اما خبرهای اساسی در ایران مشتری ندارند. اگرنه همه اخبار در رسانههای متنوع دنیا موجود هستند. دلیل اینکه گزارشگران رسانه های داخلی آنها را انعکاس نمیدهند این است که مردم از خبرهای سیاسی واقعی استقبال نمیکنند.
یکی از سایتهای به اصطلاح حزباللهی را سراغ دارم که اول کار خبرهای سیاسی منتشر میکرد و به تدریج برحسب سلیقه مراجعین به اخبار داغ درباره فسادهای هنرپیشههای ایرانی و یا خبرهایی مثل اینکه داعش با بردههای ایزدی چه میکرد روی آورد. خبر واقعی مشتری کم دارد.