درباره سقوط ارزش ریال و تحولات مالی دنیا
تاریخ نشر:باسمه تعالی
بسیاری از آنهایی که اخبار سیاسی دنیا را در دهههای اخیر دنبال میکنند، تمام سناریویی که در بازارهای مالی دنیا در جریان است، را در طی سالهای گذشته بارها شنیدهاند و آنچه در حال رخ دادن است، برای آنها حکم یک فیلم سینمایی تکراری دارد.
از زمانی که جرج بوش اول بحث «نظم نوین جهانی» را مطرح کرد، این نکته برای همه واضح نبود که منظور او ایجاد نظمی به محوریت آمریکا نیست. بلکه قرار این بود که با برداشته شدن تعریف ملت-دولت و تقسیم کشورهای بزرگ به واحدهای سیاسی قابل کنترل، یک جامعه جهانی ایجاد شود که توان تخلف از برنامهها و فرامین رهبران نظم نوین را نداشته باشد. آمریکا هم از این مطلب مستثنا نبود. انتخاب اوباما توسط جناح چپ به ریاست جمهوری از جهات مختلف به نحوی تنظیم شده بود که باورهای مذهبی و نژادی جامعه را هدف بگیرد و آنها را برای یک جامعه جهانی آماده کند. برنامه متولیان طرح «نظم نوین جهانی» از اول این بود که آمریکا را به واحدهای سیاسی کوچکتری تقسیم کنند و واحد پول دیگری به جای دلار آمریکا، معرفی کنند. قبل از دلار، پوند انگلیس عنوان پول جهانی یا reserve currency را داشت و در سال ۱۹۴۵ دلار چنین موقعیتی را پیدا کرد. دلار هم در حال رسیدن به پایان دوره خود است. بحث بر سر این نیست که آیا دلار میتواند به عنوان ارز جهانی باقی بماند یا نه؛ بلکه بحث این است که آیا دلار، مثل پوند انگلیس، میتواند به عنوان ارز ملی باقی بماند و یا کلا نابود میشود.
شیطانی بودن طرح نظم نوین جهانی از اول برای همه واضح بود. به عنوان نمونه ژورنالیستی به نام Walter Cronkite در مراسم اهدای جایزه به او در سازمان ملل چنین بیان کرد: «بعضی ها میگویند حکومت جهانی تنها پس از بازگشت مسیح عملی است و هر تلاشی برای نظم جهانی قبل از او شیطانی است. من با خوشحالی اعلام میکنم که سمت راست شیطان نشستهام.» هیلاری کلینتون، به عنوان بانوی اول آمریکا، یکی از کسانی بود که در این مراسم جایزه صحبت کرد.
برنامه نظم جهانی از اول این بود که با وارد آوردن فشارهای اقتصادی چنان عرصه را بر مردم تنگ کنند که از نظر روحی تخلیه شوند و آماده پذیرش دین شیطانی جدید باشند. این دین جدید، التقاطی از عقاید وحدت وجودی یا pantheism با ادیان رایج هر قوم خواهد بود، بطوریکه هیچ اثری از توحید در آن باقی نماند. اگر فشارهای اقتصادی نیز کافی نبود، شعلهور کردن آتش جنگهای جهانی و شیوع بیماریهای واگیردار خطرناک، به حدی که این تخلیه روانی را تضمین کند، در دستور کار است.
درباره ترامپ
بعضی از به اصطلاح تحلیلگران چنین وانمود میکنند که انگار ترامپ دیوانهای است که دنبال ایجاد شر در گوشه و کنار جهان است و بزودی ملت و دولت خود را بدبخت خواهد کرد. این طرز تحلیل نشان از بیخبری دارد. ترامپ درواقع نماینده یک جناح سیاسی است که سابقه طولانی در صحنه سیاسی دارند. او معمولاً بیانکننده سیاستهایی است که اتاق فکر این جناح تعیین کرده؛ و موارد بسیاری را میشود ذکر کرد که ترامپ بیان کرده، اما بدنه دولت او هیچ توجهی به آن نکردهاند؛ به این دلیل که با برنامههای جناح سیاسی هماهنگ نبوده است.
حرکتهای اقتصادی تیم ترامپ بعضا آدمهای عاقل و محتاط را به فکر فرو میبرد که چرا آمریکا باید کارهایی با چنین ریسک بالایی را دنبال کند. هیچ دولتی در آمریکا تا بحال جرأت نداشته که دهها پروژه بزرگ، مثل تحریم مالی و تجاری ایران، بیارزش کردن لیر ترکیه، تحریم روسیه، جنگ تجاری با چین و اروپا و مکزیک، و لغو قرارداد نفتا با کانادا را با هم پیگیری کند. اما آنچه که دولت کنونی آمریکا را مجبور به این کار میکند، این است که چنان خطر را نزدیک و جدی مییابند که چاره دیگری جز ریسک ندارند.
طی مقالات متعددی در همین وبلاگ درباره اختلافات جناح راست آمریکا با جناح چپ و به اصطلاح Deep State، که درواقع تحت کنترل ملکه انگلیس هستند، نوشته بودم. انتخاب ترامپ به ریاست جمهوری، به عنوان نماینده جناح ملیگرای جمهوریخواه، عکسالعمل بخشی از سیاسیون و آحاد جامعه بود که این نقشه نظم نوین جهانی را در تضاد با منافع ملی خود میدیدند و سعی دارند آمریکا را به عنوان یک ملت-دولت حفظ کنند.
شبکه بین بانکی جهانی SWIFT
نام SWIFT خلاصه Society for Worldwide Interbank Financial Telecommunication است و شبکهای است که تبادل مالی بین بانکی را در سطح جهان مدیریت میکند. در حال حاضر تمام بانکهای جهان برای هرگونه نقل و انتقال پول به این شبکه احتیاج دارند. این شبکه قرار بود غیر سیاسی و جهانی باشد. اما از سال ۲۰۱۲ که بانکهای ایرانی از استفاده از این شبکه منع شدند، کشورهای دیگر به فکر طراحی و راهاندازی شبکههای دیگری افتادند که مستقل از سوئیفت کار کند. چین ۳ سال پیش شبکه Cross-border Inter-bank Payments System یا CIPS را راه انداخت؛ اما در نهایت مجبور شد که از زیرساخت شبکه سوئیفت برای نقل و انتقالات مالی خود استفاده کند؛ تا نظارت بانکداران جهانی بر تبادلات مالی برقرار بماند [3]. شبکه SPFS روسیه، که عجالتاً تبادلات بین بانکی بانکهای روسی را مدیریت میکند، حدود یک سال ونیم است که عملیاتی شده است. این شبکه هنوز نتوانسته در خارج از روسیه فعالیتی داشته باشد.این به این معنی است که سلطه بانکداران جهانی هنوز بر تبادلات بینالمللی برقرار است.
البته تأثیر آمریکا بر شبکه سوئیفت محدود است
هیئت مدیره SWIFT را مدیران ۲۵ بانک بزرگ دنیا تشکیل میدهند و در میان آنها فقط دو بانک آمریکایی Citigroup و J.P. Morgan حضور دارند. آمریکا که قرار است از ۴ نوامبر تحریمهای بانکی ایران را دوباره برقرار کند، مدیران این بانکها را تهدید کرده که اگر به ایران اجازه استفاده از این شبکه را بدهند، هم بانکها و هم مدیران آن را تحریم و از فعالیت اقتصادی در آمریکا محروم کند. مدیران این بانکها واقف هستند که هر اقدامی که جامعیت این شبکه را ازبین ببرد، درنهایت به تشکیل شبکههای موازی و استقبال از آن منجر میشود. بنابراین حاضر نیستند اعتبار این شبکه را از بین ببرند و حتی مدیران بانکهای آمریکایی نیز مخالفت خود را با این تحریم اعلام کرده اند. بنابراین احتمال اینکه در عمل آمریکا بتواند آنها را مجبور به تحریم ایران کند، کم است.
اخیراً Heiko Maas وزیر خارجه آلمان در مقالهای در سایت Handelsblatt، تحت عنوان «طرحریزی نظم نوین جهانی» و آوردن عکس پرچم پاره آمریکا، تلویحا چنین بیان کرده که برای آمریکا جایی در این نظم نوین در نظر گرفته نشده، و اگر لازم باشد کشورهای اروپایی باید شبکه مستقل از سوئیفت را به نحوی طراحی کنند که آمریکا اجازه تحکم در روابط مالی آنها و یا نظارت بر آن را نداشته باشد.[5] البته واقعاً بعید است که چنین چیزی عملی شود. چون اولاً طراحی این شبکه چند سال زمان نیاز دارد؛ و دوماً بانکداران جهانی خود از عوامل اصلی طرح نظم نوین هستند و مستقل از دولت راستگرای آمریکا عمل میکنند و بعید است دولت آمریکا، حتی به فرض نظارت کامل، بتواند تأثیر چندانی بر فعالیتهای آنها داشته باشد. اخیراً ارتش آلمان دکترین نظامی جدید خود را منتشر کرده، و تأکید این دکترین نظامی آمادگی برای جنگ بزرگ است. [4] این مطلب نشان از این دارد که حرفهای وزیر خارجه در اتخاذ راه مستقل از آمریکا، نظرات شخصی او تنها نیست و بقیه نظام سیاسی آلمان اتخاذ راه مستقل از آمریکا را ضروری میبینند. البته نشانههای این تغییر سیاست از سالها پیش آشکار شده بود. [6]
دلار در حال از دست دادن موقعیت جهانی خود است
امسال چین بازار معاملات نفتی با یوآن را افتتاح کرد تا به تدریج بتواند سلطه دلار بر بازار نفت را کم کند. روسیه هم تقریباً تمام ذخایر دلار خود در آمریکا را فروخت و به جای آن طلا خرید. کشورهایی مثل ترکیه نیز نفعی برای خود در همراهی با سیاستهای آمریکا نمیبینند؛ چون آمریکا چندین رقابت بزرگ استراتژیک در خاورمیانه، مانند عراق و سوریه و لبنان، را باخته است و توان عوض کردن نتایج را ندارد. یکی از عوامل شکستهای اخیر آمریکا نیز ایران است.
همه این وقایع نشان از این دارند که یک اجماع جهانی به وجود آمده که با کنار گذاشتن دلار، هژمونی آمریکا را تضعیف کرده، از موضع ابرقدرت بلامنازع پایین بکشند. بنابراین آمریکا اگر آرام بنشیند بازی را کاملاً باخته است و باید نظارهگر سقوط شدید دلار و فروپاشی بازارهای سهام خود باشد. بعد از آن هم باید با مشکل بدهی دهها هزار میلیارد دلاری، که هیچوقت توان بازپرداخت آن را ندارند، دست و پنجه نرم کنند.
در چنین شرایطی آمریکا گزینههای خوبی پیش رو ندارد: آنها میتوانند اعلام ورشکستگی کنند و به اصطلاح default کرده، ارزش دلار را صفر اعلام کنند.به علاوه میتوانند دارائی های خارجی در این کشور را ملی اعلام کنند. خبرهایی حاکی از این است که چنین طرحهایی در محافل اقتصادی آمریکا واقعاً بررسی شده اند. ایراد این طرح این است که پس از آن آمریکا باید هرگونه ارتباط اقتصادی، تجاری و سیاسی با بقیه دنیا را برای همیشه فراموش کند.
طولانیترین دوره شیب مثبت بازار سهام آمریکا
دوره ای را که در آن شیب تغییر ارزش بازار سهام پیوسته مثبت است را Bull-Run مینامند. طبعا شیب تغییرات برای ابد نمیتواند مثبت باشد و پس از اینکه همه متوجه میشوند که قیمت سهام خیلی بیشتر از ارزش واقعی آن است، قیمتها یکباره سقوط میکند. دولتها و بانکداران بزرگ میتوانند در تحریک و یا تأخیر در این باور عمومی تأثیر بگذارند و زمان مناسب و دلخواه خود برای القای این باور را تغییر دهند. اما بعضا عوامل حساب نشده سیر حوادث را از دست آنها خارج میکند. بنابراین هر اتفاقی در صحنه جهانی ممکن است یکباره اعتماد مردم را از سیستم مالی موجود سلب کرده، یک سقوط شدید را در بازار سهام رقم بزند.
تاقبل از این، دوره ۱۹۹۰ تا ۲۰۰۰ بلندترین دوره شیب مثبت بازار سهام بود، که ۳۴۵۲ روز طول کشید. در پایان این دوره که به حباب dotcom معروف بود، بسیاری از شرکتهای معروف آن دوره ورشکست شده، از صحنه فعالیت خارج شدند و دیگر نامی از آنها نیست. دوره بعدی در سال ۲۰۰۸ پایان یافت و جرج بوش پسر مجبور شد حدود ۷۰۰ میلیارد دلار مردم خودرا بدهکار کند و این مبلغ را به مؤسسات مالی بزرگ هدیه کند تا آنها را از ورشکستگی نجات دهد. بالاخره در ماه مارس 2009، پس از اینکه شاخص S&P 500 به عدد ۶۶۶ رسید، شیب تغییرات مثبت شد و ۳۴۶۵ روز است که این سیر ادامه دارد. در حال حاضر ارزش شاخص S&P 500 به حدود ۴ و نیم برابر ۹ سال پیش رسیده، که رقمی غیر واقعی و غیرمعقولی است. این به این معنی است که دیر یا زود مردم به این حقیقت خواهند رسید که ارزش واقعی سهام خیلی پایینتر از این ارقام است. وقتی این مطلب را کنار بدهی غیرقابل پرداخت ملی بگذارند، اعتماد عمومی نسبت به سیستم مالی خودشان سلب شده و کل سیستم، مانند خانهای که با ورقهای بازی ساخته باشند، فرو خواهد پاشید. سعی تیم ترامپ این است که این اتفاق را تا بعد از انتخابات ریاستجمهوری آینده و یا حداقل انتخابات میاندورهای عقب بیاندازند. اشکال این کار این است که هرچه دوره شیب مثبت بازار بیشتر باشد، سقوط آتی شدیدتر خواهد بود و عواقب ناگوارتری خواهد داشت.
اما مخالفان ترامپ ممکن است بخواهند از این حربه استفاده کرده، تا نتیجه انتخابات را عوض کنند و بتوانند با داشتن اکثریت مجلس، ترامپ را استیضاح و برکنار کنند. با توجه به اینکه طرفداران نظم نوین جهانی به سرکردگی ملکه انگلیس دشمنی آشکاری با ملیگرایان آمریکا دارند، احتمالاً سقوط سهام آتی بهانهای برای حذف کامل دلار از معاملات جهانی شده، کمر نظام مالی آمریکا را خواهد شکست. برای همه واضح است که آمریکا چنین شرایطی را پیشبینی کرده و با افزایش روزافزون بودجه نظامی خود، برای مقابله نظامی با چنین شرایطی آماده میشود.
جنگ جهانی سوم، برخلاف تصور رایج، ممکن است جنگ بین روسیه و آمریکا نباشد؛ بلکه بازندگان اصلی جنگ انگلیس و چین باشند. البته اگر جناح چپ بتواند ترامپ را برکنار کند، و یا نئوکانهای نفوذی بتوانند تحرکات نظامی آمریکا را در راستای سیاستهای جناح چپ هدایت کنند، ممکن است روسیه حمله پیشدستانهای را در نظر بگیرد.
دلیل سقوط ارزش ریال چیست؟
یکی از معدود نقاط مشترک جناح چپ آمریکا و ملکه انگلیس با ملیگرایان آمریکا، لزوم سرنگونی نظام دینی در ایران است. هرچند کشورهای دیگر مانند ترکیه و روسیه، نیز شرایط مشابه ایران را تجربه میکنند، بحران مالی در آن کشورها به شدت ایران نیست. بحران در ایران بیشتر توسط عوامل نفوذی دامن زده میشود و در این رابطه در مقالهای تحت عنوان «خطر کودتا در ایران را باید جدی دانست» [7] بیشتر توضیح داده ام. از زمان نوشتن آن مطلب تاکنون اتفاق خاصی در صحنه جهانی نیافتاده که بتوان سقوط ارزش ریال را به آن نسبت داد. شاید تصور عوامل نفوذی داخلی این باشد که دامن زدن به بحران میتواند شرایطی را فراهم آورد که زمینه برای حذف ولایت فقیه و در کل اسلام از قانون اساسی، و تاسیس یک جمهوری سکولار فراهم آید. اما نقشه کلی سلسلهجنبانهای این عوامل نفوذی این است که با حذف دین، آخرین سنگر دفاعی این کشور را تخریب کرده، زمینه اجرای برنامه تجزیه و جنگ داخلی و کاهش شدید جمعیت کشور را فراهم کنند؛ برنامهای بسیار سنگینتر از آنچه که در جنگ جهانی اول در این کشور پیاده کردند.
[1] جنگ جهانی سوم چقدر نزدیک است؟ https://shakeri.net/3476
[2] روسیه امید چندانی به موفقیت ترامپ ندارد https://shakeri.net/3531
[3] SWIFT offers secure financial messaging services to CIPS https://www.swift.com/insights/press-releases/swift-and-cips-co_sign-memorandum-of-understanding-on-cross-border-interbank-payment-system-cooperation
[4] The German army’s new policy doctrine: Preparing for World War III https://www.wsws.org/en/articles/2018/08/28/germ-a28.html
[5] Making plans for a new world order https://global.handelsblatt.com/opinion/making-plans-new-world-order-germany-us-trump-trans-atlantic-relations-heiko-maas-europe-956306
[6] بر سر پرواز شماره 4U9525 شرکت Germanwings چه آمد؟ https://shakeri.net/1553
[7] خطر کودتا در ایران را باید جدی دانست https://shakeri.net/3549
سلام.تحليلتون از نظم نوين جهاني درسته اما براي کاهش ارزش ريال هيچ دليل منطقي نياوردين.اگر به تاريخ نگاهي بندازين متوجه ميشين که از سال 1971 به بعد که رئيس جمهور آمريکا ، نيکسون، مبناي پول بر پايه طلا رو ملغي کرد ارزش پول بر پايه اعتبار دولت ها به وجود ميان.شما اگر به ميزان نقدينگي موجود در بازار مالي ايران در چند سال اخير نگاه بندازين متوجه ميشين که دولت براي جبران کسري بودجه اي که قسمت اعظمش از نقت تامين ميشه شروع به افزايش نقدينگي کرد و اين افزايش چطوري بود؟ با دادن قدرت به بانک ها براي وامدهي بي حد و حصر و سودهاي بسيار بالا.سودهايي که باعث به وجود اومدن پول از هيچ ميشن.و بالاخره اين حجم از نقدينگي در مقابل نبود اين حجم از خدمات بايد يه جا خودش رو نشون ميداد.اما شايد براتون سوال پيش بياد که اگر نقدينگي اينقدر زياد شده پس چرا دست مردم خاليه.اينجاست که بانک ها وارد عمل شدن و با اون سودهاي گزافشون تمام نقدينگي رو جمع کردن بدون اينکه اونو تو يه فعاليت مولد سرمايه گذاري کنن تا باعث ايجاد اشتغال و گردش آزاد پول در جامعه بشه.حالا بانک ها ميرن تا با اين پولها اوضاع جامعه رو به هم بريزن.تو بازار مسکن و ارز دست ميبرن و اون رو آشفته ميکنن.
شما از اين جامعه با عنوان اسلام نام ميبرين.ميخواستم بدونم دقيقا کدوم قسمت رو اسلامي ميدونين؟ ربايي که بانکها ميگيرن؟ يا فسادي که تو جامعه تو تمام قسمت ها هست.يک کشور تو جهان نام ببرين که بانکهاشون اين همه رباخوار باشن؟ بانکهاي ژاپن براي نگهداري پول هاي مردم ازشون دستمزد ميگيرن و مردمي که سرمايه دارن مجبورن پولشون رو تو بازار به کار بندازن نه اينکه بخوابونن تو بانک تا بانک ها هر غلطي دلشون خواست با اون بکنن.
پس دلتون رو با عنوان نظام اسلامي صابون نزننين و بدوننين روي کار اومدن اين حکومت به ظاهر اسلامي هم در ادامه ي همون پروژه نظم نوين جهاني بوده و کساني که واقعا به اسلام اعتقاد داشتن همون اول خذف شدن. و چي از اين بهتر ايران رو به جون عراق که يکي از قدرتمندترين دشمنان اسرائيل بود بندازيم و دشمني تمام کشورهاي عرب منطقه رو که زماني دشمن اسرائيل بودن متوجه ايران کنيم و حالا آمريکا مياد تا بزرگترين قرارداد تسليحاتيش رو بنا به پروژه ايران هراسي با عربستان ببنده .پس همانطور که ميبينين وجود ايران براي دشمنانش نعمتي هست.
با سلام،
از اینکه بحث را تکمیل فرمودید متشکرم.
اصل این جمله که فرمودید «روي کار اومدن اين حکومت به ظاهر اسلامي هم در ادامه ي همون پروژه نظم نوين جهاني بوده» را قبول دارم. اما این به این معنی نیست که آقای خمینی و همه انقلابیون برای نظم نوین کار میکردند. طرح طرفداران نظم نوین این بود که یک تز (حکومت یهودی) و یک آنتیتز درست کنند (و یا جلوی ان را نگیرند) تا سنتز آن این باشد که هم اسلام و هم یهودیت برای همیشه تاریخ محو شوند. برنامه طبق طرح نظم نوین جلو نرفت و مشحص شد که به سنتز مورد نظر آنها نمیشود رسید.
نگاه شخصی ام به حکومت ایران، به عنوان یک مسلم که باید منافع اسلام را در نظر داشته باشد، نگاهی پراگماتیک است: تا وقتی که رهبری بر سر کار است که پرچم اسلام را برافراشته و داعیه این را دارد که میخواهد فساد و مشکلات را رفع کند و قوانین الهی را جاری کند، برافراشته ماندن این پرچم به نفع اسلام است. همین پرچم مایه امید مسلمین نیجریه و شمال آفریقا و سومالی و اویغور و روسیه و آمریکای شمالی و جنوبی است. در بسیاری از مناطق دوردست عالم، مردم از حجم فسادهای مالی در ایران خبر ندارند و امیدشان به همین پرچمی است که به نام اسلام برافراشته شده. خیلی از این مسلمانان احساس بچه یتیمهایی را داشتند که هیچ کسی را در این عالم ندارند.
ممنون از پاسختون.
اما آواز دهل شنیدن از دور خوش است.اتفاقا چی از این بهتر که با نام یک حکومت اسلامی ، اسلام رو بدنام و برای همیشه از ذهن ها محو کنیم؟ شما اگه الان با نسلهای بعدی انقلاب صحبت کنید و نظرشون رو در مورد اسلام بپرسین فکر میکنین چه جوابی بهتون میدن؟ خیلی از اونها حتی از خیر خدا هم گذشتن و میگن کشورهایی که هیچ اعتقادی به وجود خدا ندارن چرا اینهمه مشکلات و فساد ندارن؟ پس مشکل از وجود دین و خداست و اینطور شده که نسل جوان ما حتی کمترین اعتقاداتی که یک انسان عادی غربی به عالم غیب رو ممکنه داشته باشه نداره.اسلام احتیاجی به حکومت نداره چون حکومت با سیاست و سیاست با دروغ همراه است و اصولا دین برای نشان دادن راه درست زندگی انسان و سعادتمند شدن نازل شده.اگر خداوند در قرآن میفرماید که ربا به معنی جنگ با خداست چیزی نیست که شما نتونی علتش رو بفهمی.سایر کشورها از دیدن کشورهای با سیستم مبتنی بر ربا به این نتیجه رسیدن که منجر به فروپاشی اقتصادشون خواهد شد پس دنبال این سیستم نرفتن.حالا چه قرآن رو خونده بودن چه نخونده بودن.
در پایان به عنوان شاهد آیه از قرآن رو میارم
و اگر از بيشتر كسانى كه در زمين مىباشند پيروى كنى، تو را از راه خدا گمراه مىكنند. آنان جز از گمان پيروى نمىكنند و جز به حدس و تخمين نمىپردازند.(انعام 116)
پس صرف اینکه یه حکومت به ظاهر اسلامی به وجود اومده نباید فکر نکرده از اون تبعیت کرد (و چيزى را كه بدان علم ندارى دنبال مكن، زيرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شداسرا36) و قوانین اون رو قوانین اسلام دونست.هرکسی خودش باید با تحقیق به اسلام حقیقی برسه و مسیر اون هم از طریق قرآن خواهد بود.فقط به عنوان یک نمونه کوچک به قانون بانکداری اسلامی اشاره میکنم.قانونی که اسمش هم مضحکه.فلسفه وجود بانک با ربا همراهه و اگر قراره ربا نداشته باشه دیگه بانک نخواهد بود.
پس به جای اینکه به چهارتا مسلمان از کشورهای دیگه دلخوش باشیم بهتره با تحقیق در قرآن به اسلام حقیقی برسیم تا بعدها برای اونها درس عبرت نشیم.
(به سويش توبه بريد و از او پروا بداريد و نماز را برپا كنيد و از مشركان مباشيد.از كسانى كه دين خود را قطعه قطعه كردند و فرقه فرقه شدند؛ هر حزبى بدانچه پيش آنهاست دلخوش شدند.روم 31و32)
فکر میکنم این حکایت امروز ما مسمانان است.
با سلام،
۱- نتیجه گیری آن جوانهایی که فرمودید بر اساس یک استدلال عقلی نیست و فقط یک قیاس است. کسی که با قیاس در مسایل عقلی و فلسفی حکم کند، چوب ضعف فکری اش را خواهد خورد.
۲- اصل مطلبی که فرمودید: «صرف اینکه یه حکومت به ظاهر اسلامی به وجود اومده نباید فکر نکرده از اون تبعیت کرد» قبول دارم. اما دو رویکرد میشود داشت: یکی اینکه هرچه در توان داریم برای زمین زدنش انجام دهیم؛ و دیگر اینکه راهی برای بهبود آن پیدا کنیم. راه دوم را بیشتر میپسندم.
۳- این اتفاق درتاریخ قبلا افتاده که اعراب مسلمان، اسلام را در ایران نشر دهند و بعد از چندین نسل ایرانیها همان اسلام را به اعرابی که ان را فراموش کردهاند درس دهند. بنابراین این اتفاق در آینده هم ممکن است بیافتد. شاید یک روزی اسلام در همین کانادا اینقدر گسترش یافت که گروهی از اینجا بیایند ایران و تبلیغ اسلام کنند. ممکن است این را میخوانید به خنده بیافتید، اما واقعا این احتمال وجود دارد
سلام بر شما
و تشکر بابت تحلیل های خوبتون.
با سلام
از لطف و عنایت جنابعالی متشکرم
با تشکر زیاد از نویسنده سایت . واقعا ممنونم . اطلاعات خیلی خوبیه .
آقای صادق
حرف من کمی تنده . ولی دوستانه س .
به نظرم این نگاه خیلی سطحیه . البته خیلیا بهش دچارن. بهتره دید خودتونو کمی بالاتر ببرین . کمی تاریخ بخونین . کمی سیاست . کمی فلسفه .
فهمیدنش خیلی سخت نیست که وقتی تو یه سرزمین عده ای به اسم خدا قیام می کنن ، نیروهای شیطان برای زمین زدن اون حرکت هر کاری می کنن . تو قران هم هست . شرح مشکلاتی که اینا برای انبیا و پیامبر اسلام به وجود آوردن . به نظرتون پیامبر بهتر بود چه کار میکرد ؟ تو خونه می نشست و نمازشو میخوند ؟ احکام اسلامو پیاده نمیکرد تا مردم دینشونو از دست ندن ! ؟ چرا قتال می کرد ! ؟ چرا قضاوت می کرد ! ؟ چرا رهبری جامعه رو به دست داشت ؟ آیا اینا از نظر شما سیاست نیست ؟
مسلمونها هم بالاخره آدمن . فرشته که نیستن . اشتباه میکنن . نمیشه گفت حالا اگه مثلا چند جای کار مشکل داره ، حتما این انقلابیون مامور نظم نوین جهانی بودن . یا الانم همه از دم مامورن . با این حساب شما ، اگر زمان پیامبر هم بودیم باید می گفتیم پیامبر هم ماموره !
دنیا سیاه و سفید نیست . سیاست پیچیدگیای خودشو داره . تو ایرانم یه جریان واحد که نیست . خیلیا هنوز هم دارن علیه این سیستم فریاد میزنن . خیلیا مخالف غربن . خیلیا بدون توقع ، دارن زحمت میکشن برای عقیده شون . منتها شما از این همه دانشگاهی غربزده که تو دانشگاها هستن چه انتظاری داری ؟ اقتصادو همینا طرح میکنن. شاید بهتر باشه "نفوذیها" رو ببینین .
میایم میگیم "علوم انسانی باید اسلامی باشه" این دانشگاهیا مسخره می کنن . میگیم "اسلام" اینا میگن "فلسفه" و هزار جور حرف مفت دیگه که آخر سر آدم به این نتیجه برسه که هیچ حقیقتی وجود نداره و خدا و دین و اینا همش کشکه . مگه تو غرب همین کارا رو نمیکنن ؟ آخه این علوم به چه دردی میخورن وقتی آخر سر ، آدمو به پوچی و حیرت و افسردگی میکشونن ؟
برای این که بفهمین اصل مطلب چیه ، به همون نتیجه گیری خودتون نگاه کنین . شما نوشتین "اسلام احتیاجی به حکومت نداره چون حکومت با سیاست و سیاست با دروغ همراه است و اصولا دین برای نشان دادن راه درست زندگی انسان و سعادتمند شدن نازل شده."
عجب! آیا این همون سکولاریسم نیست ؟ کی گفته اسلام و سیاست جدان ؟ پس چه طور بی دینی و سیاست جدا نیست ؟ چرا مردم مشکلات اقتصادی غربو گردن بی دینی نمیندازن ؟
آیا "راه درست زندگی" شامل امور اجتماعی و سیاسی نیست ؟ قرآن فقط گفته نماز بخونین ؟ یا این همه آیه درباره ی ربا و مبارزه و اطاعت از پیامبر داره ؟ وقتی قدرت سیاسی نداشته باشیم ، پس چه طور میخوایم ربا رو حروم کنیم ؟ همجنسبازی رو چه طور ؟ چرا قرآن میگه اطاعت از خدا و رسول و اولی الامر ؟ نکنه اینو هم میخواین با "رای اکثریت" جایگزین کنین؟
فکر میکنین با جدایی دین و سیاست ، مشکل حل میشه ؟ مشکل غرب حل شده الان ؟ اونجا گلوبالیسم و بانکداری نیست ؟ اونجا مشکل اقتصادی نداره ؟ همه ی کشورها بدهکار نیستن ؟ ثروت تو دست اقلیت 1 درصدی نیست ؟
نکنه اینا رو هم انقلابیون ایران ایجاد کردن ؟
آخه این چه حرفای ساده لوحانه ای که عده ای میزنن ؟
این دید خیلی ساده بینانه س . چون خیلی ساده س که دموکراسی تا وقتی که "کاپیتالیسم" و "رسانه" وجود داره ، عملا محاله . شما مجبوری تن به رای اون اکثریت ناآگاهی بدی که تحت قدرت ثروتمندا هستن و تحت تاثیر رسانه هایی هستن که دست همین گلوبالیستاس . آزادی انتخاب معنایی نداره . چون گزینه ی مورد نظر قبلا تو ذهن مردم کاشته میشه .
چیزی که مردم نمیدونن اینه که تو تمام جوامع دزدی و ظلم هست. تاریخ بخونین. اگه تو ایران بانکا دارن میدزدن ، غرب با استعمار و با جنگ از تمام دنیا دزدید. تازه این وضعشه .
وضع ما هم به این دلیل خرابه که بین ما هم هستن . یهودی مخفی تا دلت بخواد در ایران هست . همون طور که در جهان هست و بانکداری تخصص اوناس .
فشار اقتصادی یه روش شناخته شده س که عوامل شیطان برای دست کشیدن از عقیده به کار میبرن .
نمیشه گفت که "اسلام وارد حکومت نشه تا خراب نشه" . اگه اسلام دینه ، باید بتونه در عمل دوام بیاره . نمیشه بگیم "بزار تو بسته بمونه که خراب نشه" و بعد هم که خراب شد بگیم "دیدید گفتیم اسلام نباید بیاد تو سیاست"! اتفاقا عیب از اینه که نه ما و نه سیاستمدارامون به اسلام عمل نمیکنن .
کسایی که اینو میگن ، نمیدونن که خودشون تو دام همون سکولاریسمی افتادن که ایده شیطان پرستای رنسانه .
میتونین غوغای رسانه ها رو ببینین . حرف اونا فقط یه چیزه و دعوا هم سر اینه که "دین نباید تو حکومت دخالت کنه" . این همه فشار برای اینه . فرقی نداره که شما مسلمون باشی یا نباشی . مسئله اینه که اسلامت "قدرت اجرایی" نداشته باشه . همین ملی گراهای آمریکایی چرا تلاش کردن قدرت سیاسی به دست بیارن ؟ برای این که بعدش انجیلو بزارن رو تاقچه ؟ یا این که با اعتقاد و استفاده از همون انجیل به جنگ برن؟
این کشورای مسلمون عربی که دین و سیاستوش جداس ، تا حالا چه غلطی کردن علیه این سیستم ؟ ترکیه چیکار کرده ؟ اروپا چی ؟ ژاپن چی؟
با این حساب فکر می کنم اتفاقا این مسلمونای ما خوب فریب خوردن . دینی که تو اجتماع نباشه و فقط تو خونه و مسجد باشه ، به درد لای جرز دیوار میخوره . جلوی هیچ چیزی رو نمیگیره . اگه میگرفت ، مسیحیای اروپا و آمریکا میتونستن جلوی تفکرات رنسانسی و این همه گروه های مخفی و رباخواری عظیم بانکدارهای بین المللی رو بگیرن . نتونستن . چون دینشون از حکومت جداس . حالا تازه فهمیدن که باید مستقیما برن تو سیاست . اما دوباره به بیراهه رفتن . چون مشکل با "ملی گرایی" حل نمیشه . ملی گرایی هم ساخته خود هموناس. یه چیز ذهنیه برای به جون هم انداختن مردم . مثل مذاهبی که درست کردن برای اختلاف .
رباخواری بانک های ایران و فساد و غیره در برابر اونا هیچه .
اگه مسیحی ها با سکولاریسم تونستن کاری کنن ، شما هم میتونین . بهتره از تاریخ درس بگیریم و تو زمین دشمن بازی نکنیم . اون فقط همین نتیجه گیری شما رو می خواد .
این حرفا رو یه آدم عامی بزنه ، میشه گفت نمیدونه . اما یه مسلمون باسواد نه .
ضمنا خواستم اینو هم به طور کلی عرض کنم که مشکل اصلی ، همون کسایی هستن که تو جهان جنگ راه انداختن . اسلام مثلا ملیت نمیشناسه . اتفاقا خود ملیته که باعث رو در رو شدن آدم هاس . مشکل اصلی این نیست که گلوبالیسم بره . مشکل اینه که آیا بعدش ، تفکرشم میره ؟ آیا عقایدی مثل کاپیتالیسم و ناسیونالیسم که همه ساخته ی دوره رنسانس همین هاس ، از بین میره؟ آیا مردم میفهمن که به گفته ی قرآن "رنگ و قومیت فقط برای شناخته" ؟ یا این که باز هم برای "منافع" رو در روی هم قرار میگیرن ؟
اینجوری که ما می بینیم ، ظاهرا بعد از حذف گلوبالیسم ، تازه جنگ بین ملت ها شروع میشه . یه چین داریم و یه آمریکای ملی گرا ، یه روسیه و یه ایران و یه ترکیه . بعدشم برن آفریقا و ونزوئلا و.. . رو بگیرن! لابد هم حق دارن . چون "اقتصاد" کشورشون از هم می پاشه !
خوب حالا چه فرقی کرد ؟ این جنگلی که همون متفکران شیطان پرست و اومانیست رنسانس ایجاد کردن ، هنوز پابرجاس! همه ی اینا ساخته ی فرهنگ اومانیستیه .
بهتره دنبال ریشه ها باشیم . ریشه اینه که اینا اومدن فلسفه ای ساختن که توش خدا وجود نداره . مرکزش انسانه و انسان هم یه حیوان تکامل یافته . وقتی ریشه فاسده ، تمام شاخه ها هم فاسد میشه . اسلام نه ناسیونالیسم میشناسه و نه دموکراسی . هیچ آدم عاقلی هم امور ساده ی زندگیشو دست رای عوام نمیده ، چه برسه به مسائل مهم . یعنی اون کسی که این ایده ی احمقانه رای گیری رو پیشنهاد داده ، واقعا میدونسته که ما رو درگیر "دیکتاتوری اکثریت" میکنه . افلاطون حق داشت که مخالف این سیستم باشه . چون دیده بود که استادشو با همین "رای مردم" کشتن . تنها جرمش هم این بود که "چیزی رو میفهمید که بقیه نمیفهمیدن" . این بلاییه که رای اکثریت به سر لفراد دانا میاره . امور جامعه باید به دست یه عده افراد آگاه و با صلاحیت و کاربلد باشه . اینارو با آزمون میشه شناخت ، نه رای مردم . همونطور که برای استخدام ، بهترینا رو انتخاب میکنیم . به شرطی که به قول قرآن ، "از بین خود مسلمونا باشه" . نمی بینین که همین گلوبالیستا بین خودشون دموکراسی ندارن ؟ مجامع مخفی چطورین ؟ اونا بهترین افرادو انتخاب میکنن .بعد از انتخاب هم ساختار قدرتشون بر اطاعت از سلسله مراتبه . آیا اینا عقل نداشتن که این سیستمو انتخاب کردن ؟ چرا . میدونستن که این تنها سیستمیه که جواب میده.