باسمه تعالی

امروز دیدم که در تهران نمایشگاهی با نام «مجموعه تفریحی هیومن پارک» ایجاد شده است. یکی از مشخصه های عجیب ایران این است که هر آن چیزی که در غرب رخ میدهد را بلا استثناء کپی کرده و مردم هم از آن به عنوان یک دستاورد تمدن استقبال میکنند. پدیده Body Worlds نیز نمونه‌ای از این لیست بلند است. البته در کشورهای غربی معمولاً این نمایشگاه‌ها اجساد مردگان و قطعات مومیایی شده بدن انسان را نیز به نمایش میگذارند و در مجموع به تعمد احساس بدی را در بیننده ایجاد میکنند. به همین دلیل این جریان با مخالفت شدیدی روبرو شد. سال گذشته شهردار پراگ تلاش کرد که چنین نمایشگاه‌هایی را ببندد. در سالهای پیش در اسرائیل و فرانسه نیز این نمایشگاه‌ها با شکایت مردم بسته شد. اما واقعاً این جریان عالم‌گیر نمایش گسترده اعضای بدن و اجساد مردگان به دنبال چیست؟

طبعا لازم است که دانشجویان پزشکی و اهل علوم طبیعی، درک خوبی از کارکرد بدن انسان داشته باشند؛ و قاعدتا این اطلاعات را از طریق کتب تخصصی خود بهتر میتوانند کسب کنند. بنابراین واضحا جامعه هدف این نمایشگاه‌ها عوام‌الناس و کودکان و نوجوانان هستند.

در نگرش دینی انسان دارای ابعاد وجودی است که مجرد از عالم ماده است و به همین دلیل پس از مرگ بدن، آن ابعاد وجودی فناپذیر نیستند. کسانی که با تفکر دینی مشکل دارند، طی قرنهای گذشته تلاش‌های فراوانی کردند که با تشکیک فلسفی بتوانند با این تفکر مبارزه کنند و در صددرصد موارد تلاش آن‌ها با شکست مواجه شده است. به این دلیل که این تلاش در نهایت به نفی رابطه علت و معلول و نفی هدفمند بودن خلقت منجر می‌شود و با این فرض‌ها اصلاً نمیشود قائل به وجود علم شد.

به همین دلیل در دوره معاصر تلاش‌های فکری و فلسفی برای مبارزه با دین کمتر رخ داده است و تمرکز اصلی روی این است که چنین تفکری را با روش‌های بصری به خورد عوام‌الناس بدهند. مثلاً Richard Dawkins بدن یک زرافه را تشریح میکند و با نشان دادن قطعاتی از آن، ادعا میکند که اگر خالق هوشمندی آن را خلق کرده بود، خلقتش این ضعف‌های طراحی را نداشت. از نظر فلسفی و عقلی پوچ بودن این ادعا واضح است. چون ما با دید محدود و علم ناقص خود صلاحیت اظهار نظر درباره طراحی خالق را نداریم. به علاوه اگر خلقت زرافه ایراد داشت، نمیتوانست برای میلیونها سال باقی بماند.

نمونه دیگر این تلاش‌ها این است که برای عوام اثبات کنند که انسان فقط ترکیبی از مواد شیمیایی مختلف است و بنابراین فرض اراده و اختیار برای انسان بی‌معنی است. مثلاً اسکن مغز را نشان میدهند که حاکی از این است که قبل از آنکه انسان از تصمیمش برای انجام کاری آگاه شود، مغز 7 ثانیه قبل در مورد آن کار تصمیم گرفته است. در مقاله‌ای تحت عنوان «روند رو به افزایش تأثیر متخصصان علم اعصاب و ژنتیک بر حکم دادگاه‌ها» درباره این موارد بیشتر بحث کرده‌ام. بطور خلاصه، بحث اراده و اختیار انسان، بحثی فلسفی است که با ابزار و روش‌های فلسفی باید وارد آن شد. با ابزارهای علم تجربی فقط می‌شود در حوزه تجربه اظهار نظر کرد و حتی به سختی بشود درباره موضوعی استقراء ناقص انجام داد، چه رسد به استقراء تام. اظهار نظر فلسفی به هیچ وجه با ابزار علم تجربی عملی نیست.

ماجرای نمایش گسترده اعضای بدن در شهرهای بزرگ دنیا، برگی دیگر از چنین تلاش‌هایی است که هدف آن گسترش تفکر مادی در بین عوام‌الناس است. پیام سرراست نمایشگاه این است که «انسان همین مجموعه قطعاتی است که جلوی چشم شما قرار دارد». پیامی که یک ذهن ساده، که در معرض کوران تقابل افکار و عقاید قرار نگرفته، به راحتی جذب میکند.