خلاصه اخبار دنیا در ماه مارس
تاریخ نشر:باسمه تعالی
در مقاله قبلی درباره این مطلب که درگیری و رقابت بین قدرتهای بزرگ، بیش از هر زمان دیگری ممکن است که به مرحله جنگ گرم، و یا به اصطلاح رایج به جنگ جهانی سوم، وارد شود نوشته بودم. اخبار این دو هفته اخیر همه نشان از این داشتند که این مطلب درست است. اولین خبر، شاید فقط حساسیت کارشناسان نظامی را برانگیزد و مردم عادی اهمیت آنرا کمتر درک کنند. بنابراین قبل از شرح خبر اول مقدمهای را عرض میکنم:
سطح مقطع راداری، و یا Radar Cross Section، هواپیماهای رادارگریز بسیار پایینتر از هواپیماهای معمولی است. مثلاً RCS هواپیماهای جنگی نسل سوم، حدوداً بین ۵ تا ۲۰ است و هواپیماهای مدرن تر سطح مقطعی در حد یک متر مربع دارند. پرندهها از دید رادار سطح مقطعی در حد ۰/۰۱ دارند. هرچه سطح مقطع راداری هواپیما کمتر باشد، احتمال اینکه رادارها آن را تشخیص دهند کمتر است. رادارهای مدرنتر میتوانند اشیاء با سطح مقطع خیلی کم را تشخیص دهند و از روی تحلیل سرعت حرکت آنها به اصطلاح اثر انگشت آنها را ثبت کنند و دفعه بعد نوع هواپیما را راحتتر تشخیص دهند.
به همین دلیل هواپیماهای رادارگریز از یک نوع رفلکتور، که به Luneberg Reflectors معروف است، استفاده میکنند تا اثر انگشت واقعی آنها را مخدوش کند و سطح مقطع آنها را صدها برابر آنچه واقعاً هست، نشان دهد. این رفلکتورها را فقط زمانی برمیدارند که بخواهند عملیات جنگی واقعی انجام دهند. تا بحال هیچوقت هواپیماهای F22 و F35 آمریکایی بدون این رفلکتورها پرواز نکرده بودند. عکس زیر این رفلکتورها را روی هواپیمای F22 نشان میدهد.
اما اخیراً که ناو Wasp با تعدادی هواپیمای F35 برای انجام ماموریت به طرف آبهای ژاپن و کرهشمالی فرستاده شد، عکسهای فرستاده شده از F35 ها نشان میداد که این رفلکتورها برداشته شدهاند. عکس زیر این هواپیما را روی عرشه ناو مذکور نشان میدهد.
به علاوه خبرهایی شنیده شد که قبل از راه افتادن ناو ۲۰ عدد بمب B-61-12، که بمبهای هستهای سنگرشکن هستند، جزء محمولههای این ناو بود. به همین دلیل هواپیماهای روسی و چینی خیلی سعی کردند که در نزدیکی این ناو پرواز کنند تا تشعشع ناشی از وجود سلاحهای هستهای در آن را حس کنند. ظاهراً آنها هم وجود سلاحهای هستهای را تأیید کرده و این خبر را به کرهشمالی نیز منعکس کرده بودند.
پیامی که نظامیهای آمریکا از انتشار عکس هواپیما بدون رفلکتور، و ارسال سلاحهای هسته ای داشتند، این بود که نشان دهند که دیگر بلوف نمیزنند و واقعاً برای جنگ آمدهاند. ظاهراً همین مطلب باعث شد که کرهشمالی تلاشهای بیشتری برای مذاکره کند و خبرهای مربوط به دیدار ترامپ و کیمجونگ اون در ماه می و خبر توافق اصولی کره با خلع سلاح هستهای، در پی این اقدام بود. برداشت شخصیام این است که این عقبنشینی کره شمالی از دید آمریکا ضعف حساب میشود و آمریکا وقتی حریفی را در موضع ضعف ببیند، امکان ندارد که از حمله به او صرفنظر کند. بنابراین احتمال حمله به کره در روزهای اول ماه قمری که امکان مشاهده بصری هواپیماها خیلی کم است، وجود دارد.
خبر دیگری که ده روز پیش پخش شد، مسموم شدن یک فرد روس و دخترش در Salisbury انگلیس بود. ادعای انگلیس این است که این دو نفر با گاز شیمیایی Novichok مسموم شدهاند. ناویچاک یک سلاح شیمیایی بود که در زمان شوروی تولید میشد و بهقدری خطرناک بود که بسیاری از دستاندرکاران تولید این گاز جان خود را از دست دادند. به دلیل اینکه نگهداری این گاز در انبار سلاح بسیار مشکل و خطرناک بود، در نهایت روسیه صدمات نگهداشتن آن را از ارزش نظامی آن بیشتر یافت و در سال ۱۹۹۹ یک شرکت آمریکایی را استخدام کرد تا ذخیرههای این گاز را معدوم کند. بنابراین احتمال اینکه مقداری از این گاز در دست غربیها باشد، وجود دارد؛ و نمیشود روسیه را تنها دارنده این گاز دانست. به علاوه برای کشتن یک جاسوس دوجانبه بازنشسته و پیر، که دوران زندانی خود را در روسیه قبلاً سپری کرده بود، نیازی به استفاده از چنین ابزارهای خطرناکی نیست. ظاهراً این فرد برای اینکه روسیه اجازه دهد که به وطنش برگردد، اطلاعاتی از پروندهسازی MI6 بر علیه روسیه در ماجرای انتخابات آمریکا را به دخترش داده بود تا به مقامات روسی منتقل کند. کشتن این دو نفر هم برای جلوگیری از این انتقال بود.
اما دولت تزرا می، در اقدامی که واضحا نشان از بیخردی و دیوانگی مقامات غربی دارد، روسیه را متهم به این قتل کرد و بدون ارائه شواهد، یک اولتیماتوم ۲۴ ساعته به روسیه داد تا در اینباره توضیح دهد. متعاقب آن هم ۲۳ دیپلمات روسیه را اخراج کرد و دامنه تنش را به حدی بالا برد که احتمال درگیری نظامی را زیاد کرد. ماکرون رئیس جمهور فرانسه و دیگر مقامات اروپایی، اول شواهد را ناکافی دانستند و خواستار اطلاعات بیشتر شدند. اما به سرعت حرف خود را تصحیح کردند و اعلان کردند که هیچ شکی در دست داشتن روسیه در این کار نیست. ناتو هم حمایت خود از انگلیس در این تقابل را اعلام کرد. اقداماتی هم در سازمان ملل دنبال میشود که روسیه را بخاطر این اقدام از حق وتو و عضویت شورای امنیت محروم کنند.
اینکه هدف انگلیس از این کار چیست را باید به دقت بررسی کرد و احتمالات مختلف را در نظر داشت. اما قبل از آن به نقش آمریکا در این ماجرا و اخبار آن سرزمین خواهم پرداخت.
چهار روز پیش خبر اخراج تیلرسون، وزیر خارجه آمریکا، منتشر شد. سابقه تنشهای لفظی بین ترامپ و تیلرسون به ۸ ماه قبل برمیگردد. در آن زمان تیلرسون ترامپ را فردی کندذهن، در حد کودکان مهدکودکی، خوانده بود و ترامپ هم متقابلا او را به رقابت در آزمون هوش دعوت کرده بود. اختلافات این دو نفر در بسیاری از زمینهها، مانند برجام، مسأله فلسطین و نحوه برخورد با کرهشمالی، مشهود بود. اما عامل اصلی اختلاف این بود که کاخ سفید ترامپ را نظامیها قبضه کردهاند و سیاست خارجی عملاً توسط ژنرالها تعیین میشود. در بسیاری از موارد هم ترامپ عملاً از نتانیاهو و صهیونیستها تبعیت میکند. طبعا این چیزی نیست که مسئول سیاست خارجی یک کشور بپسندد.
درمقالههای قبل دراین باره توضیح داده بودم که ترامپ و جناح راست در حال آماده شدن برای حذف کامل جناح هیلاری کلینتون، که آن را Deep State میخوانند، هستند. دو هفته پیش هم ترامپ یک دستور اجرایی را ابلاغ کرد که به غیرنظامی ها اجازه میدهد که در دادگاههای نظامی نقش داشته باشند. کارشناسان این اقدام را باز کردن راه برای دستگیری گسترده مخالفان توسط ارتش و محاکمه آنها در محاکم نظامی میدانند. جناح چپ که زمینه را در داخل تنگ دیده، سعی دارد با ایجاد بحرانهای خارجی، دست ترامپ را در صحنه داخلی ببندد. حمله به روسها در سوریه و دمیدن به آتش درگیری بین هند و پاکستان و چندین بحران دیگر، همه نمونههایی ازاین اقدامها هستند. ایجاد بحران در روابط با روسیه نیز در همین راستا است و ترامپ سعی دارد که نگذارد این موضوع از کنترل خارج شود.
اخیراً دولت انگلیس نیز به کمک جناح چپ در آمریکا آمده و در روابط با روسیه بحرانسازی میکند. تیلرسون هم بدون هماهنگی با کاخ سفید از این کار انگلیس حمایت کرد، و به همین دلیل ترامپ در اخراج او تعلل نکرد. درگیریهای داخلی در آمریکا و تعارض جناحها به شدت ادامه دارد؛ مثلاً همین دیروز دادستان آمریکا، McCabe نفر دوم FBI را به علت دروغگویی و ریختن آبروی این سازمان، اخراج کرد. بسیاری از آنچه که در رسانههای دنیا به اسم موضعگیری دولت آمریکا، و یا اقدامهای نظامی آمریکا پخش میشود، درواقع بیانات و یا افدامات عوامل جناح چپ هستند؛ و کاخ سفید صریحاً نمیتواند به اینکه توان تحت کنترل درآوردن آنها را ندارد، اعتراف کند.
یکی از مواردی که نگرانیهای زیادی در دنیا ایجاد کرد، فردی بود که قرار است به جای تیلرسون هدایت سکان سیاست خارجی را به دست بگیرد. این فرد پمپئو، رئیس سازمان سیا، است. او برخلاف تیلرسون، از مخالفان شدید برجام است و انتخاب او را به منزله تصمیم قطعی آمریکا در خارج شدن از برجام تلقی میکنند. اما این انتخاب دلایل دیگری نیز دارد. یکی از دلایل این است که جناح چپ سیا را تحت کنترل خود میداند و بنابراین دموکراتها به راحتی به پمپیو برای تصدی این پست رأی خواهند داد. به علاوه از شدت عصبانیت و دشمنی آنها با ترامپ کم خواهد شد. چون این اقدام را کرنش ترامپ در برابر خود میدانند.
البته ممکن است واقعیت این نباشد، چون عملاً سیاست خارجی ترامپ دست نظامیها است و وزیر خارجه نقشی ندارد و فقط در حد یک سخنگو باقی خواهد ماند. به علاوه ترامپ نتوانسته سازمان سیا را تحت کنترل درآورد و اقدامها سیا در سوریه، برخلاف دستورات دولت آمریکا، نشانه همین مطلب است. به همین دلیل ممکن است پمپیو را به همین خاطر از این پست برداشته باشند.
صرفنظر از همه این مطالب، به نظر میرسد جناح چپ در دامن زدن به بحرانهای جهانی و راهاندازی جنگ موفقتر عمل کرده و توانسته کشورهای اروپایی را نیز با خود همراه کند. بنابراین شانس اینکه ترامپ بتواند آنها را از صحنه داخلی حذف کند، پایین است.
بازگردیم به مسأله اتهام شیمیایی به روسیه
احتمال زیادی وجود دارد که اتهام ترور یک نفر با گازهای شیمیایی در انگلیس، به منظور زمینه سازی روانی برای متهم کردن روسیه به ارسال این گازها به سوریه و تشویق دولت سوریه در استفاده از آن بر علیه مخالفان خود باشد. ظاهراً عوامل سازمانهای اطلاعاتی غربی درحال راه اندازی یک عملیات سنگین پرچم دروغین هستند تا در آن حجم عمدهای از گازهای شیمیایی را استفاده کنند و کشتار مخالفان را به دولت سوریه نسبت بدهند. این عملیات نیز بهانه خوبی به غربیها برای حمله به سوریه و بمباران سنگین مواضع دولت میدهد. حجم تبلیغات سنگین بر علیه روسیه نیز به این دلیل است که روسیه حفظ خود را در اولویت ببیند و از تقابل با غربیها، چه در صحنه نظامی و چه در صحنه سیاسی در سازمان ملل، منصرف شود. احتمال اینکه چنین برنامهای در آیندهای خیلی نزدیک دنبال شود زیاد است.
شخصاً نمیتوانم حدس درستی از اینکه هدف اصلی غربیها حمله به کرهشمالی است و یا سوریه، داشته باشم. اما آنچه میتوانم بگویم این است که نشانههای زیادی وجود دارد که ارتش آمریکا و دیگر متحدان غربی آن، در حال آماده شدن برای عملیات واقعی نظامی هستند، و مشخص نیست چه مقدار از آن تحت تدبیر ترامپ انجام میشود. به علاوه غربیها برآورد کودکانهای از عکسالعمل روسیه و چین در این قضیه دارند. پوتین، رئیسجمهور روسیه صریحاً قصد خود را در عدم عقبنشینی در برابر اقدامها نظامی آمریکا اعلان کرده و توان خود را در عملی کردن این تصمیم نشان داده است. چین هم بارها بطور عملی نشان داده که دیگر برتری نظامی آمریکا را قبول ندارد. بنابراین بعید میدانم که برآورد غربیها در این ماجرا برآوردی صحیح باشد. پروفسور chossudovsky استاد معروف دانشگاه در کانادا، اخیراً اعلام کرد که همه رهبران غربی دیوانه هستند، و فکر میکنم که این واقعیتی انکارناپذیر باشد.
سلام
مثل همیشه عالی نوشتید
سوالی که پیش میاد اینه که جناح چپ بیشتر با اسرائیل هماهنگه یا کاخ سفید ترامپ؟
چون سال 2018 سال جام جهانی هم هست و اتفاقا در روسیه هم برگزار میشه و احتمال تخریب مسجدالاقصی همی هست و خروج سفیانی و باقی قضایا هم محتمله!
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی
هر دو جناح چپ و راست، اسرائیل را به عنوان یک دارائی خرجکردنی حساب میکنند و تا زمانی که بتوانند از آن استفاده کند، خواهند کرد. اما تعهدی به امنیت و بقای اسرائیل ندارند. نقش اسرائیل این است که به آنها بهانه حمله به سرزمینهای اسلامی و راهاندازی جنگ مذهبی را بدهد. بعد از آن خودشان این قوم را نابود خواهند کرد.
صلیبی ها ۱۰۰۰ سال برای فتح اورشلیم جنگیدند و پس از این فتح نخواهند گذاشت یهودیهابدون هیچ زحمتی این شهر را به ارث ببرند.
خبرهای امروز نشان از این دارد که جنگ در سوریه شروع شده و در ساعات آتی شدت خواهد گرفت.