راه تشخیص مهارت تصمیمگیری درست
تاریخ نشر:باسمه تعالی
زمینههای زیادی را میتوان نام برد که که موفقیت در آن نیاز به علم و تجربه دارد و علاوه برآن هنر و استعداد ذاتی فرد نیز نقش اساسی در نتیجه میتواند داشته باشد. مهارت تصمیمگیری درست در مدیریت، و همچنین امور عادی زندگی، قطعا یکی از این زمینهها است. یعنی علاوه بر جنبههای علمی این مهارت، باید جنبههای هنری آن نیز بررسی و تحلیل شود. اهمیت این جنبههای علمی، تجربی، و هنری در هنگام تصمیمگیری در شرایط بحرانی بیشتر نمود پیدا میکند و میتواند پیروزیهای بزرگ و یا صدمات عظیمی را به همراه داشته باشد. بنابراین روشی برای شناخت و تشخیص کسانی که توان مغزی و روحی تصمیمسازی و تصمیمگیری را دارند، باید معرفی شود. آموزش مهارت تصمیمگیری در دورههای دانشگاهی نیز عرضه میشود. اما هیچ دوره دانشگاهی نیست که با گذراندن آن بتوان همه علم و تجربه و هنر لازم برای یک کار را با هم کسب کرد. به علاوه گذراندن دوره با یک نمره خوب به این معنی نیست که فرد میتواند، در تصمیمگیری در شرایط بحرانی، موفقتر از دیگران عمل کند.
در بین متفکران غربی کمتر کسی را یافتهام که آثار قابل مطالعهای داشته باشد. آثار بسیاری از متفکرین و فلاسفه اروپایی را که بررسی کنید، خواهید یافت که اکثر آنها حتی با آثار متفکرین رده سوم و چهارم دنیای اسلام نیز هماوردی نمیکند. علیالخصوص کشور کانادا از نظر داشتن افراد متفکر و فیلسوف چندان شهرتی در دنیا ندارد و اگر از اهل فکر در سراسر دنیا بخواهند که یک متفکر کانادایی را نام ببرند، کمتر کسی میتواند حتی یک نام را ذکر کند. شخصا اگر بخواهم نام یک کانادایی را ذکر کنم که آثارش ارزش مطالعه داشته باشد، قطعا نام Marshall McLuhan را خواهم آورد. ایشان استاد دانشگاهی بود که حدود ۳۷ سال پیش درگذشته است. در آینده، انشاءالله درباره آثار علمی او بیشتر مطلب خواهم آورد. اما در اینجا فقط مطلبی را که درباره روش تشخیص توانایی و مهارت تصمیمگیری از ایشان شنیده ام، نقل خواهم کرد.
کلمهای که برای خواندن در هر زبانی استفاده میشود، چندین معنی دارد. اگر به یک دیکشنری معتبر مراجعه کنید، خواهید یافت که یکی از معانی کلمه Read در انگلیسی حدس زدن و دیگری درک مطلب است. کلمه قرائت نیز به معنی ضمیمه کردن حروف وکلمات به یکدیگر است، تا مفهومی درک یا منتقل شود. هر کلمه دهها معنی دارد که، بسته به مفهوم کلی متن، یک یا بیشتر از آن معانی میتواند موضوعیت داشته باشد. مثلا وقتی به کسی میگوئیم «آیا قضیه را خواندی؟» منظورمان این است که «آیا متوجه خطوط نانوشته و حرفهای ناگفته شدی؟». اما وقتی معلم به شاگرد میگوید «انشایت را بخوان» منظور رو خوانی متن با صدای بلند است.
وقتی فردی یک متن جدید را میخواند که مفهوم کلی آن جدید است، باید دهها معنی هر کلمه را در نظر بگیرد. یعنی در یک پاراگراف کوچک، ترکیب احتمالاتی این معانی مختلف صدها هزار احتمال مختلف را به همراه دارد. فرد مذکور باید در زمانی کوتاه همه احتمالات را بصورت روشمند بررسی کند و فحوای کلام را استخراج کرده، بعد متناسب با آن یک معنی را برای هر کلمه انتخاب کند. همه افراد این فرآیند را موفق طی نمیکنند. بعضی اوقات یک متن جدی علمی را به اشتباه فکاهی تصور میکنند و بعضی اوقات یک مطلب شبهعلمی را با یک مقاله علمی اشتباه میکنند. تشخیص درست نوع و مفهوم متن، هم به علم در زمینه آن متن احتیاج دارد و هم به تجربه قبلی در برخورد با آن نوع متون. اما با فرض داشتن علم و تجربه کافی ، بعضی وقتها میشود اهلفن را هم به اشتباه انداخت. اشتباه نکردن در این موارد را میشود به هنر و یا استعداد ذاتی نسبت داد.
فرآیند تصمیم سازی و تصمیمگیری دقیقا مشابه خواندن یک متن جدید است. پارامترهای فراوانی در اخذ تصمیم موثر هستند و هرکدام از آنها میتوانند نوع برخورد با قضیه را عوض کنند. مدیر تصمیمگیر باید قادر باشد، در یک محدوده زمانی مشخص، تمام پارامترهای موثر را بررسی کند و آنها را با هم ترکیب کند، و بتواند صورت مسئله را در ذهن خود درست مدلسازی کند، تا بر اساس آن به روش حل مسئله بشود رسید.
بعضی افراد روند تصمیمگیری را روزانه دهها و یا صدها بار تکرار میکنند. خواندن مقالات جدید در روزنامه و مجله و سایتهای خبری، خواندن خبرهای علمی و یا مقالات جدید علمی، و امثالهم؛ همه نمونه هایی هستند که در آن فرد باید تصمیم بگیرد که مفهوم کلی آنچه خوانده، چه بوده و آنرا ارزشگذاری کند. بعضی مواقع افراد این روند را با موفقیت طی نمیکنند و مجبور میشوند که از دیگران کمک بگیرند تا مطلب را برای آنها شرح دهد. این افراد کسانی هستند که روند تصمیمگیری را نمیتوانند درست طی کنند. از طرفی دیگر آنهایی که با مواجهه با متن جدید، میتوانند قضاوت قابل قبولی درباره مفهوم متن داشته باشند، کسانی هستند که استعداد ذاتی و هنر کافی برای تصمیمگیری را دارند.
برای آزمایش اینکه آیا یک فرد میتواند مدیری تصمیمگیر شود، میشود چند متن جدید و کوتاه را به او ارائه کرد. اگر توانست در یک زمان قابل قبول مفهوم هر متن را استخراج کند، میتوان روی او به عنوان کسی که توان تصمیمگیری دارد، حساب کرد. البته بعضی زمینهها دانش و تجربه خاصی میطلبد که آنرا هرجایی نمیتوان یافت. بنابراین پس از اینکه تشخیص داده شد که فردی توان تصمیمگیری دارد، باید زمینه کسب دانش و تجربه لازم در موضوع خاص مورد نظر را برای او فراهم کرد.
آنچه در اینجا بیان شد، براین نکته تاکید دارد که سواد داشتن و مطالعه کردن، علاوه بر اینکه دانش افراد را بالا میبرد؛ تمرینی است برای تصمیمسازی و تصمیمگیری موفق. آدمها میتوانند دانش را از راههای دیگر هم کسب کنند و همین فرآیند تصمیمگیری را با آنها تجربه کنند. اما کسی که عادت به مطالعه کردن دارد، به مراتب بیشتر در معرض چنین تمرینی هست.