باسمه تعالی

خزانه جهانی بذر  با سرمایه‌گذاری چند نفر از ثروتمندان عالم در Svalbard نروژ، در ۱۰۰ کیلومتری قطب شمال، ساخته شد و در سال ۲۰۰۸ راه‌اندازی شد. این انبار دانه‌های کشاورزی، در انتهای یک تونل در عمق ۴۱۰ فوتی حفر شده‌، در حال حاضر حدود یک میلیون نمونه بذر در آن ذخیره شده است. هدف از طراحی این انبار این بود که اگر به دلیل رخداد جنگهای بزرگ و یا حوادث وبلایای طبیعی دهشتناک، تمدن کنونی بشر متوقف شد، و نسل‌های آتی بشر صدها سال زمان نیاز داشتند تا بتوانند دوباره تمدن را از اول بسازند، نمونه‌ بذرهای موجود، که میراث گرانبهایی است، برای آنها حفظ شود. بنابراین مکان این انبار چنین انتخاب شد که حتی اگر سیستم برق آن از کار بیفتد و هیچ انسانی موجود نباشد که بتواند از آن مواظبت کند، شرایط دمای زیر صفر درجه فارنهایت طبیعی این انبار یخی، برای بقاء دانه‌های کشاورزی تا صدها و یا هزارها سال مساعد باشد. فرض طراحان این بود که حتی در بدترین شرایط گرم شدن کره زمین حداقل برای دویست سال، یخ بطور طبیعی در اطراف این خزانه وجود خواهد داشت.

سایت گاردین دیروز خبری منتشر کرد مبنی بر اینکه تغییرات درجه حرارت آن منطقه امسال بقدری زیاد بوده که یخهای اطراف این انبار آب شده و سیل در انبار راه افتاده است. انباری که قرار بود صدها سال، بدون  نظارت انسان در بدترین شرایط بلایای طبیعی، دوام آورد، در حال حاضر باید در تمام ۲۴ ساعت روز خدمه در آن کار کنند تا جلوی ورود سیل به انبار را بگیرند.

همین مطلب محدودیت توان تکنولوژی بشر دوران معاصر را گوشزد میکند. ادعاهای علمی و فنی بشر کنونی، بشدت اغراق‌آمیز است، اما در صحنه عمل نمیتوانند حتی با تمدن‌ ۵ هزار سال پیش فراعنه هماوردی کنند.

در حال حاضر بخشی از آبهایی که وارد تونل میشود، در همان دهانه تونل یخ میزند و خدمه باید یخهای ورودی تونل را بکنند تا راه دسترسی به تونل باز بماند. اما چیزی که هم‌اکنون واضح است، این است که این انبار نخواهد توانست بدون نظارت مداوم بذرها را حفظ کند و طراحان آن در برآورده کردن انتظارات شکست خورده‌اند.

برداشت شخصی‌ام این است که چند عامل در ضعف‌های مهندسی دوران معاصر تاثیرگذار هستند:

اولا بشر کنونی بطور عام خود را خیلی پیشرفته‌تر از تمدن‌های قدیم میداند و با دیده تحقیر به آنها نگاه میکند. در حالی که مثالهای نقض زیادی برای این باورمیشود پیدا کرد. مثلا سنگهای زیادی را در سازه‌های باستانی میتوان یافت که با تکنولوژی معاصر نه میتوان آنها را ساخت و نه میتوان حمل و نقل کرد. همین ساده‌‌انگاری باعث میشود که طراحان دقت کافی در کار خود نکنند و از کار گذشتگان کمتر درس بگیرند.

دوما مدیریت اکثر پروژه‌های مهندسی معاصر به دست مدیران مالی و روابط عمومی است. آنها هم عموما روی امورات دخل و خرج پروژه تمرکز میکنند. همین عامل سبب میشود که مسائل اساسی طراحی و مهندسی در درجه دوم قرار گیرند. برای مدیران پروژه شاید اتمام پروژه در زمان مقرر و با بودجه تعیین شده، موفقیت حساب شود. اما در پروژه‌ای که هدف آن گذاشتن میراث برای انسانهای چندین قرن بعد است، این نکات بی‌ارزشترین چیز است. فرض کنید که واقعا حادثه طبیعی دهشتناکی رخ دهد و تمدن برای صدها سال متوقف شود. پس از آن انسانهای چندین قرن بعد بتوانند انبار مذکور را پیدا کنند و بعد دریابند که صدها سال است که همه بذرهای آن از بین رفته است. بهرحال چنین شکستی، از نظر انسانهای نسلهای بعد، شکست یک تمدن محسوب میشود و در آن زمان دیگر کسی سئوال نخواهد کرد که چنین پروژه‌ای با چه بودجه‌ای ودر چه مدت زمانی اجرا شده است.