بررسی همه داستانهای عالم در یک مقاله
تاریخ نشر:باسمه تعالی
آدمها را به روشهای زیادی میشود دسته بندی کرد. بعضی از آنها از لذتهای مادی که جلوی چشمشان باشد، نمیتوانند بگذرند. فرقی هم نمیکند که باهوش باشند و یا نباشند. اما آن دستهای که میتوانند خویشتنداری کنند و افقهای دورتری را ببینند، یا باهوش هستند و یا نیستند. اگر هم ظرفیت روحی بالایی داشته باشند و هم باهوش باشند، باز میشود آنها را به دو دسته کنجکاو و غیر کنجکاو تقسیم کرد. آن بخش کوچکی که علاوه بر مشخصات ذکر شده ذهن جستجوگری دارند و تشنه دانستن هستند، راه سخت و پر از تلهای را در پیش دارند. چون مطالب شبه علمی و تخیلی شبیه به واقعیت در این عالم، و علیالخصوص در غرب، زیاد پیدا میشود. کسی که تازه در اخبار و رسانههای اینترنتی غربی شروع به جستجو کند مطالب جالب و حیرت انگیزی را خواهد یافت که ذهن کنجکاو به راحتی نمیتواند از آن بگذرد. اگر هم قرار باشد کسی همه داستانهای عالم را ارزیابی و تحقیق کند، باید سالهای زیادی از عمر خود را تلف کند تا به یک برداشت کلی از آنچه در بازار این اخبار و وقایع میگذرد برسد. از آن رو که شخصاً سالهای زیادی را روی چنین مطالبی تلف کردهام، تصمیم گرفتم این مقاله را بنویسم تا شاید کمکی باشد به جوانترها که بتوانند چند سال از عمر خود را صرفهجویی کنند.
در غرب، برخلاف تصوری که بیشتر شرقیها دارند، بیکاری بسیار بالا است و بخشی از جامعه با فقر دست و پنجه نرم میکنند. بسیاری از آدمها که به دانشگاه رفته و تحصیلات بالایی دارند، بعد از فارغالتحصیلی درمییابند که مدرک تحصیلی کمکی به آنها در یافتن شغل و کسب درآمد نمیکند و همه وعدهها دروغ و آرزوها واهی بوده است. چنین افرادی از آن رو که سالهای زیادی را صرف تحصیل کردهاند، دیگر توان و انگیزه شروع مجدد زندگی و یادگیری حرفهای دیگر را ندارند. همین مطلب هم باعث شده که جوامع غربی پر باشد از افراد تحصیلکرده و مطلعی که ناامیدانه به هر دری میزنند تا اطلاعات خود را تبدیل به پول کنند. همه آنها هم دنبال رقمهای چشمگیر نیستند و بعضا همه تلاش آنها برای این است که شکم خود را سیر کنند و یا بتوانند برای سکونت خود اتاقی را کرایه کنند.
چند مورد از این روشها به عنوان نمونه چنین هستند.
جلب توجه مردم از طریق پخش داستانهای جالب توجه و یا نظرات سیاسی و اجتماعی غیر معمول
هدف این کارها لزوماً رقمهای خیلی بالای درآمد نیست و میتواند در حد بالا بردن بازدید یک وبسایت و کسب درآمد از طریق فروش آگهی های روی سایت باشد. یا هدف میتواند کسب درآمد از فروش یک کتاب باشد.
بسیاری از مباحث سیاسی، فلسفی، اجتماعی و عقیدتی دوران معاصر در دههها و یا صدههای قبل نیز مطرح بوده است و اندیشمندانی عمر خود را روی آن صرف کردهاند و مسأله حل شده محسوب میشود. از رجوع دادن مردم به کتابها و نظریات اندیشمندان گذشته نیز نمیشود پول درآورد. بنابراین یکی از روشها این است که مطالب قدیمی را گرفته و با اضافه کردن رنگ و طعم جدید و چند نام و اصطلاح ناآشنا، بازارگرمی کنند. کسی که میخواهد از فروش کتاب سود کند باید این نکته را در نظر داشته باشد که تنها کتابی میتواند با اقبال عمومی روبرو شود که حرف جدید و بحث برانگیزی داشته باشد.
داستان گروههای طالب قدرت مانند صهیونیستها، فراماسونری، ایلومیناتی و امثالهم، که در پی سلطه بر جهان هستند، داستان جدیدی نیست و دراین باره افراد زیادی بودهاند که از دهها سال پیش حق مطلب را بجا آورده و تحلیلهای جامع و معتبری ارائه کردهاند. اما هر روز کتابی و یا سایتی جدید پیدا میشود که مطلب تازهای دراین باره منتشر میکند. واضح است که بسط سلطه یک گروه بر دنیا کاری نیست که در کوتاه مدت قابل انجام باشد. بنابراین انتظار اینکه هر از چند گاهی کسی بتواند کشف جدیدی درباره سازمان و یا نحوه کار این گروهها کند، را نباید داشت. حداقل در این زمینه میتوان ادعا کرد که تازه بودن حرف دلیل خوبی برای غیرقابل اعتنا دانستن آن است.
اختراع نحله فکری و یا شبه دین
اختراع شبه دین و جمع کردن پیروان و تشویق آنها به کمک مالی برای گسترش آن اعتقادات، درواقع یکی از پردرآمدترین روشها است. در آمریکا کلیساهای زیادی هستند که به Mega-Church معروف شدهاند و رهبران آنها از طریق برگزاری مجالس شفای بیماران و امثالهم درآمدهای سالانه چند صد میلیون دلاری دارند و با هواپیماهای شخصی رفتوآمد میکنند.
جمعیت هدف چنین کشیشانی کسانی هستند که زمینه اعتقادات مذهبی دارند. در طرف مقابل کسانی هستند که شبه دینی را اختراع میکنند که بتواند مورد توجه افراد کمتر مذهبی قرار گیرد. نمونههای چنین روشی در ایران نیز زیاد پیدا میشود و به عنوان نمونه میتوان عرفان کیهانی را نام برد. یکی از روشهای ساده آنها این است که مفاهیم مذهبی را میگیرند و آنها را با کلماتی بیان میکنند که در نظر مخاطب مدرن بیاید. مثلاً مفهوم روح را گرفته و کلمه آن را با انرژی جایگزین میکنند. یا مفهوم فرشته را میگیرند و نام شبکه شعور کیهانی را برای آن انتخاب میکنند.
جمعیت هدف بعضی از شبه دین های دیگر کسانی هستند که با باورهای دینی مشکل دارند. مثلاً گروه Raelian ها چنین ادعا میکنند که نسل بشر در زمین توسط موجودات فضایی درست شده است و آنها بر روند تکامل بشر نظارت دارند و مثلاً آنچه که پیامبران و یا دانشمندان بزرگ آوردهاند، توسط این موجودات به آنها الهام شده است.
تشویق مردم به خرید یک محصول تجاری توسط اختراع یک قصه و داستان در قالب نوشته و یا فیلم و شعر
مثلاً آژانس مسافرتی که نمیتواند هیچ توریستی را تشویق به سفر به هند و یا جامائیکا کند، با پخش یک قصه درباره کسانی که با گشتن در آثار تاریخی و جنگلهای آن کشورها گنج و یا آثار بجا مانده از سفینه های موجودات فضایی پیدا کردهاند، جماعت زیادی را تشویق به خرید بلیت سفر به آن کشورها میکند.
چند سال پیش خیلی از افراد، از جمله خودم، نامهای با ظاهری شکیل و رسمی دریافت میکردند مضمون بر اینکه مقامی نظامی در نیجریه قصد دارد قرارداد چند ده میلیون دلاری خرید محصولاتی را واگذار کند، اما به این شرط که ۶۰ درصد مبلغ قرارداد بعداً به حساب آن فرد در بانکی اروپایی ریخته شود. بعد برای مذاکره با آن مقام نظامی باید به نیجریه سفر میشد. ملاقات با آن به اصطلاح مقام در هتلی انجام میشد و همه چیز به خوبی پیش میرفت و وعده تماس پس از برگشتن فرد دریافتکننده نامه به کشور خودش برای هماهنگی قدمهای بعدی داده میشد. اما وقتی که آن فرد برمیگشت دیگر هیچ خبری از تماس نبود. بعداً مکشوف شد که همه این ماجراها را یک آژانس مسافرتی نیجریه برنامهریزی کرده بود که به هیچ روش دیگری نمیتوانست توریستها را تشویق به سفر به آن کشور کند. تکنیک آنها بهقدری موفق بود که سرمشق دیگران قرار گرفت و امروزه نمونههای زیادی از چنین تکنیکهایی را در همه زمینهها میتوانید بیابید.
فیلمهای سینمایی زیادی هم میتوان یافت که درواقع هدف آن تشویق گروه هدف به مصرف یک محصول است. مثلاً فیلمی را به خاطر میآورم که تمام هدف آن این بود که به مخاطب القاء کند که ماشین پژو بهترین ماشین است.
پروپاگاندای قدرتهای جهان
اکثر تصورات ما از توان نظامی و سیاسی قدرتهای جهانی حاصل همین داستانهایی است که در فیلمها و مستندات علمی و شبه علمی دیدهایم و هیچوقت آنها را نمیتوانیم راستیآزمایی کنیم. حتی بخشی از پروپاگاندای قدرتهای جهانی در قالب مقالات دانشگاهی عرضه میشود.
گروه هدف بسیاری از این تبلیغات مردم عادی هستند. اما بعضی از آنها رهبران و برنامهریزان کشورهای دیگر جهان را هدف میگیرند. مثلاً چنین به رهبران سیاسی و نظامی جهان القاء میکنند که باید حتماً روی سلاح خاصی سرمایهگذاری کنند و یا آنها را از داشتن یک سلاح کارآ منصرف کنند.
همه ما قصه های زیادی از سلاح های پیشرفته قدرتهای برتر جهان شنیدهایم که برای روز مبادا ذخیره کردهاند. هر از چند گاهی خبری درباره این سلاحها از زبان افراد مطرح سیاسی و نظامی دنیا بگوش میرسد. مثلاً چند سال پیش ژیرینوفسکی از مقامات دومای روسیه ادعا کرده بود که سلاحی لیزری دارند که میتواند کل آمریکا را در ۱۵ دقیقه نابود کند و یا با یک سونامی کل ژاپن را از بین ببرند. حدود یک سال پیش هم خبری درباره سلاحهای لیزری آمریکا در مدار زمین پخش شد که انفجار بندری در چین را به آن نسبت داده بودند. اینها همه پروپاگاندا و بدور از واقعیت است، اما تأثیر خود را در ذهن مردم و رهبران خواهد داشت.
تکنولوژی هایی مانند ضدجاذبه، دستکاری در آب و هوا و ایجاد توفان و خشکسالی مصنوعی (HAARP)، سلاحهای لیزری مستقر در مدار زمین، ایجاد پایگاه در ماه، فرود ماهواره در کرات دیگر و یا فرود آنها بر روی شهابسنگهای بزرگ و امثالهم چیزی بیش از پروپاگاندا نیستند.
اختراع رشته علمی و فنی دانشگاهی
هر روزه رشتههای جدید دانشگاهی و دپارتمانهای جدید در حال تاسیس هستند. بعضی از آنها حاصل رشد طبیعی علوم و فنون هستند. اما بعضی دیگر هستند که هرچه در مبانی آنها غور کنیم، حرف جدیدی نمی یابیم. انتظار اولیه این است که از این شاخههای جدید ولی پوچ در زمینههای فنی و مهندسی و اقتصادی کمتر بشود پیدا کرد. اما در بسیاری از رشتههای فنی میشود مطالبی را پیدا کرد که همان مفاهیم قدیم را با رنگ و طعم تازه و استفاده از گرافها و روشهای نمایش اطلاعات عرضه کرده اند. وقتی یکی از دانشگاههای عالم از چنین روشی استفاده کند و در جلب دانشجو و کسب شهرت موفق باشد، دیگر دانشگاهها هم تقلید کرده و همان رشته را ایجاد میکنند. بعد از مدتی اقبال عمومی جوامع علمی، این تصور را در ذهن مردم بوجود میآورد که علمی بودن رشته مذکور مورد اجماع اهل علم است. در حالی که کل ماجرا این است که یک استاد دانشگاه برای تحکیم موقعیت خود و ارتقاء درجه، مباحثی خالی از محتوا را به شکلی مطرح میکند که بتواند توجه دیگران را جلب کند.
در بسیاری از تحقیقات و مقالات علمی دانشگاهی نیز خود فرد از ضعف روشهای تحقیق و ابزار بکار گرفته شده آگاه است. اما روی ناآگاهی دیگران حساب میکند و دست به انتشار مقاله خود میزند. بعضا آن فرد از اینکه بالاخره اهل آن رشته علمی مقاله او را رد خواهند کرد مطمئن است. اما روی این حساب میکند که این روند چند سالی طول خواهد کشید و در این مدت میتواند شغل دانشگاهی و اعتباری را داشته باشد. بعد هم ادعا کند که اساساً روند پیشرفت علمی همین است و کار او به این روند کمک کرده است.
مسئولین دانشگاهها نیز از این ماجرا بیاطلاع نیستند و برای رونق کار خود به این دروغها دامن میزنند. بانکها هم برای بدهکار کردن مردم و رباخواری به آنها وام تحصیلی میدهند. نتیجه این کار در آمریکا این شده که بخش عمدهای از فارغالتحصیلان دانشگاهی تا آخر عمر نمیتوانند از شر بدهی وام تحصیلی راحت شوند و هیچوقت نمیتوانند با مدرک تحصیلی خود کاری پیدا کنند.
فرصت طلبی و معرکه گیری آدمهای دیگر را نیز باید در نظر گرفت
فرض کنید که سرمایهداری بخواهد پاساژی بزرگ بسازد تا بتواند مردم را به آنجا بکشاند و پول بسازد. وقتی کارش رونق گرفت و اقبال مردم به آن مجتمع تجاری زیاد شد، آدمهای دیگری پیدا میشوند که از فرصت استفاده میکنند و در اطراف آن پاساژ دستفروشی میکنند. بین سرمایهگذار اولی و این دستفروشها هم هیچ ارتباط و قرابتی وجود ندارد. چنین وضعی را بر همه فعالیتها در هر کدام از زمینههای فوق میتوان فرض کرد. یعنی اول یک فرد و یا گروه برای تأثیر گذاری بر افکار مردم و یا جلب توجه آنها برنامهریزی میکند، بعد که زمینه ایجاد شد دیگرانی هستند که به دستفروشی و فرصتطلبی در حواشی آن موضوع مشغول میشوند.
بسیاری از نامهای مطرح در زمینههای سیاسی و یا علمی معروف در اینترنت، چنین افرادی هستند. این افراد وقتی به موضوعی برخورد میکنند که میتواند توجه مردم را جلب کرده و با آن میشود شهرت و یا درآمدی را کسب کرد، همان موضوع را گرفته و با ابداع نسخه های ویژه و اختصاصی سعی میکنند خود را جزء افراد مطلع و دخیل در آن زمینه نشان دهند.
سادهلوحی مردم هم به این جریان کمک میکند
کمتر کسی پیدا میشود که اگر از او بپرسیم که آیا خود را سادهلوح میداند یا نه؟ در پاسخ اعتراف به سادهلوح بودن خود کند. شخصاً مشکلی در اینکه آدم بتواند به حرف دیگران اعتماد کند، نمی یابم و این را سادهلوحی نمیدانم. اما آدم باید در بررسی و راستیآزمایی آنچه میشنود روشمند عمل کند و این کاری است که کمتر کسی قادر به آن است و با بالا رفتن تحصیلات نیز قضیه فرق نمیکند.
بسیاری از آدمها در یک زمینه خاص میتوانند دقت و موشکافی کنند، اما در زمینههای دیگر براحتی هر حرفی را قبول میکنند. مثلاً اگر به اکثر افراد بگویند که کسی میتواند هر گلوله ای را که به طرف او شلیک میشود، با گلوله دیگری بزند، کمتر کسی را مییابید که این حرف را باور کند. اما اگر به آنها بگویید که ژاپنی ها سفینه ای را به فضا فرستادهاند که روبوتی را روی یک شهابسنگ پیاده میکند که سرعت حرکتش در فضا دهها برابر گلوله تفنگ است، همه باور میکنند.
به همین دلیل آنها که قصد معرکهگیری دارند، سعی میکنند دروغهای بزرگی بگویند که کمتر کسی جرأت به چالش کشیدن آن را داشته باشد.
تقسیمات فوق به نوعی دسته بندی موضوعی است. اما مواردی وجود دارند که افراد فرصت طلب به دلایل گوناگون و از جنبههای مختلف در آنها معرکه گیری میکنند. در اینجا چند مورد از آنها را بررسی خواهم کرد.
پیشگویی های آخرالزمانی بر اساس انجیل
از پیشگویی های کتابهای آسمانی میتوان برای تشویق مردم به عضویت در یک فرقه شبه مذهبی استفاده کرد و یا آنرا دستمایه یک پروپاگاندای نظامی سیاسی و یا هر چیز دیگری قرار داد. حتی از استفاده از این مطالب در تبلیغات فروش داروهای غیر معتبر هم نباید متعجب شد.
تکنولوژی های عجیب مانند remote viewing و تله پاتی
اصل وجود علوم و تکنیکهای غیر معمول و به اصطلاح غریبه، یک چیز است و آنچه که در اینترنت درباره آن میشود یافت، چیز دیگر. وقتی کسی پیدا بشود که برای یادگیری تکنیک دیدن غیر حضوری پول خرج کند، حتماً کسانی پیدا خواهند شد که برای آموزش آن کلاس بزنند و پول بگیرند.
موجودات فضایی و UFO
درباره داستان موجودات فضایی قبلاً مقاله دیگری نوشتهام و آنرا تکرار نمیکنم. اما مسأله این است که اقبال مردم به این موضوع بالا است و این مطلب از دید سودجویان مخفی نمیماند. اگر به رقم قیمتهای سایتهایی که مطالبی درباره UFO ها مینویسند نظر کنید، رقمهای چند صد هزار دلاری برای معامله نام این سایتها را خواهید یافت. سایتهای خبری دگراندیش غربی که بخواهند توجه مردم را جلب کنند، ناگزیر هستند که هر از چند گاهی از این قبیل خبرها را منتشر کنند. بنابراین انتظار اینکه در دهه های آینده هم جریان خبرهای جدید درباره یوفوها و موجودات فضایی متوقف نشود را باید داشت.
اخبار سقوط سهام در آینده نزدیک و یا تبلیغ خرید طلا
شخصاً چند سالی را صرف پیگیری این قبیل اخبار کردم تا بتوانم به اصل موضوع پی ببرم. موضوع لرزان بودن پایههای اقتصادی در غرب موضوع جدیدی نیست و وضعیت برای همه روشن است. میزان بالای بدهی دولت و ملت آمریکا، به حدی که بازپرداخت آن غیر ممکن است، بر کسی پوشیده نیست. بنابراین واضح است که دیر یا زود این بنای پوشالی فرو خواهد ریخت. اگر هم تا بحال این اتفاق نیافتاده، باید غربیها خدا را شکر کنند.
اما کسانی که اخبار خاصی را درباره سقوط سهام در چند روز آینده و یا خبرهایی از این قبیل را پخش میکنند هدف دیگری را دنبال میکنند. بعضی از اینها چنان از گرافهای پیچیده و اصطلاحات فنی استفاده میکنند که کمتر کسی به خود اجازه میدهد که درباره صحت حرف آنها شک کند. بعضا پیش میآید که یک نفر مقدار زیادی طلا خریده و میخواهد بخشی از موجودی خود را در آینده نزدیک بفروشد. اما قبل از این کار چند نفر را استخدام میکند که خبر سقوط سهام در آینده نزدیک را در اینترنت پخش کنند و مردم را به خرید طلا تشویق کنند. طبیعتاً بخشی از مردم هم در حد توان خود سعی میکنند که چند سکه ای طلا بخرند و همین مطلب باعث میشود که قیمت طلا تکانی بخورد. همین اضافه شدن چند دلاری قیمت طلا علاوه بر پوشاندن هزینههای تبلیغات سقوط سهام، میتواند سودی را نصیب آن فرد کند.
بیشتر تحلیلهای نگران کننده اقتصادی و اخباری که خبر از سقوط اقتصاد در یک زمان مشخص میدهند، از طرف افرادی سازماندهی میشود که امید دارند این اخبار در قیمت سهام و یا اجناسی که میخواهند بخرند و یا بفروشند، اثر بگذارد.
اخباری که درباره احتمال یک مصیبت بزرگ و یا حادثه طبیعی نزدیک پیشگویی میکنند
کلاً نگرانی مردم از آینده در کشورهای غربی بیشتر از ایران است و برنامهریزی و آمادگی برای شرایط اضطراری در بین غربیها بیشتر رواج دارد. قبلاً در مقاله دیگری درباره این مطلب نوشته بودم. همین نگرانی مردم از آینده دستمایه کاسبی جماعتی شده است تا به بهانههای مختلف از این حساسیت مردم استفاده کنند و آنها را به خرید اجناسی تشویق کنند. مثلاً شرکت تولید کننده مهمات افرادی را استخدام میکند که به شایعات درباره حمله محتملالوقوع زامبیها دامن بزنند و مردم را تشویق به خرید اسلحه و مهمات کنند. بعضا پیش آمده که مطرح شدن چنین موضوعی از طرف یکی از چهرههای سرشناس سیاسی و یا اجتماعی به نایاب شدن مهمات در بازار منجر شود. شرکتهای زیادی هستند که روی نسخه های مختلف سناریوهای حوادث بزرگ فکر میکنند تا به بهانه آن بتوانند فروش محصولات خاصی را بالا ببرند.
داستان آدمهایی که خاطراتی از زندگی قبلی خود به یاد دارند
احتمالاً تا بحال قصه هایی مانند قصه کودکی که در زندگی قبلی خود در جنگ دوم جهانی خلبان بوده و همه خاطرات جنگی خود را بخاطر دارد، شنیده اید. شخصاً نسخه های زیادی از این قبیل را شنیدهام و این موضوع را موردی یافتم که عبور سرسری از آن سخت است. دیدن کودکی که میتواند تمام جزئیات خلبانی هواپیمای جنگی و حملات هوایی را شرح دهد، قطعاً جالب توجه است و میتواند ذهن خیلی از افراد را به شک بیاندازد. واقعیت این است که این قصه ها از جانب پیروان ادیان معتقد به تناسخ، مانند بودایی و هندو، پخش میشوند. آنها امید این را ندارند که با بحثهای کلامی بتوانند مردم را به دین خود دعوت کنند. بنابراین با مطرح کردن چنین قصه هایی سعی در القای این باور به مردم دارند.
روشهای درمانی عجیب
سلامتی برای همه مردم عالم اولویت اول است و هر کسی کم و بیش یا مشکلی با سلامتی خود دارد و یا نگران از دست دادن آن است. بنابراین انتظار این را باید داشت که نگرانی مردم درباره سلامتی دستمایه کار طیف وسیعی از سودجویان قرار گیرد. این طیف آنقدر وسیع است که نیاز به بررسی تحقیقی مفصلی دارد. اما بطور خلاصه میشود این طیف را به چند دسته تقسیم کرد.
یک دسته کسانی هستند که قصد تبلیغ یک اعتقاد خاص را دارند و شفا دادن مردم را بهانه دعوت آنها به اعتقاد خود میکنند. در ایران مبلغین مسیحی و عرفان کیهانی از این روشها استفاده میکنند. کلیسای کاتولیک هم لشکری از جنگیرها دارد که ارواح خبیثه را از مردم دور میکنند. فیلمها و داستانهای عملیات این جنگیرها میتواند برای سالها شما را سرگرم کند و در تحیر فرو برد. اما بطور کلی چنین چیزی را در همه افکار و عقاید و ملل دنیا میتوان یافت.
نمونه جالب توجه دیگری که شاهد بودم این بود که بعضیها یک بومی قبیله های جنگلی در آمریکای مرکزی را استخدام میکنند و توریستها را از اقصی نقاط عالم جمع میکنند و به عنوان سفری روحانی به نزد آن قبیله میبرند. آن شَمَن هم طی مراسم خاصی به مهمانان مواد مخدر Ayahuasca میدهد. این ماده مخدر احساس یک حالت خاص روحانی را به آنها میدهد که تا بحال تجربه نکردهاند. شاید در اوائل کار این مراسم صرفاً به عنوان یک تجربه عرفانی انجام میشد، اما اکنون برای درمان سرطان و دیگر بیماریهای لاعلاج هم توصیه میشود. واقعیت این است که در هر محیطی که زندگی میکنیم، گیاهان و علفهای زیادی پیدا میشوند که اگر آنها را به عنوان دخانیات مصرف کنیم، حالتهای عجیب و غریبی را باعث خواهند شد. اما معمولا کسی هوس چنین استفادهای را نمیکند. اصلاً احتیاجی به این نیست که نیمی از زمین را طی کنیم و به جنگلهای آمریکای مرکزی برویم تا علفی را دود کنیم.