تمرین تفکر صحیح: نکته ۵، نظریههای غیر قابل راستیآزمایی را کنار بگذاریم
تاریخ نشر:باسمه تعالی
احتمالاً با این پدیده برخورد کردهاید که بعضی افراد مدلهایی به ظاهر علمی از جهان ارائه میکنند که به هیچ وجه قابل راستیآزمایی نیست. همین مطلب درباره مدلهای سیاسی و باورهای فکری نیز صادق است. بعضی از افراد باورهایی سیاسی و یا اعتقادی دارند که نه میشود آن باورها را راستیآزمایی کرد و نه راهی برای پیدا کردن موارد نقض میشود یافت. قبلاً در مقالهای تحت عنوان درباره فرق علم با توهم علم مثالهایی از این باورها را آورده بودم. نکتهای که این مقاله قصد دارد به آن برسد این است که هیچ احتیاجی به افتادن در دام چنین باورهایی نیست. مدلی که نشود آنرا راستیآزمایی کرد، اصلاً قابل طرح کردن نیست و اتلاف وقت روی آن لزومی ندارد. روش صحیح برخورد با چنین مدلهایی، چه در زمینه علمی و چه سیاسی، این است که اول ببینیم آیا قابل راستیآزمایی هست یا نه. اگر یک نظر سیاسی و یا علمی قابل راستیآزمایی نیست، قابل طرح و بحث هم نیست.
قبل از اینکه به ادامه بحث بپردازم، ذکر این نکته مفید است که آنچه اسلام درباره قیامت و عالم پس از مرگ بیان کرده، با براهین قاطع و یقینآور همراه است. قرآن هم فقط مواردی را در این زمینه تشریح کرده که قابل استدلال است. رسم قرآن این است که چیزی که قابل برهان نباشد را ذکر نکند تا جایی برای شک و شبهه باقی نماند.
روش انسانها در برخورد با عالم واقع این است که در ذهن خود مدلی از روابط حاکم بر وقایع عالم بسازند تا بتوانند ساز وکار آنرا تحلیل کرده و پیشبینی دقیقتری از آینده داشته باشند. طبیعتاً این مدلها نقصهایی دارند و به تدریج باید با مشاهدات تکمیلی آنها را متکامل کرد. تئوری پردازی در علوم پایه هم به همین روش انجام میشود. مثلا مدلی از اتم و مولکول پیشنهاد میشود و براساس آن عملکرد مواد و رفتار آنها تحلیل میشود. چنین مدل هایی ممکن است جوابهایی برای بعضی سئوالها داشته باشند، اما دیر یا زود مواردی پیدا میشود که این مدل ها قادر به تحلیل رفتار آنها نیستند.
از طرف دیگر بعضی تئوریها مانند تئوری مهبانگ، درباره شروع خلقت، از آن دسته نظریات هستند که هیچ راهی برای آزمایش صحت آنها وجود ندارد. چنین نظریاتی را اصلاً نباید به عنوان نظریه علمی مطرح کرد. حتی اگر با حساب احتمالات بخواهیم شانس درست بودن این نظریه را حساب کنیم، به احتمالی در حد صفر میرسیم. چون نیمه عمر نظریات علمی بشر در حدود ۴۰ سال است و پس از این زمان تقریباً نیمی از نظریات علمی تغییر کردهاند. عمر خلقت هم حداقل دهها میلیون برابر کل عمر نوع بشر است. قاعدتاً وقتی درباره موضوع مهمی مانند شروع خلقت بخواهیم نظریه بدهیم، باید زمانی در مقیاس میلیونها سال را برای جمعآوری اطلاعات خود در نظر بگیریم. بنابراین نظریه مهبانگ علاوه بر اینکه قابل راستیآزمایی نیست، شانس کمی برای اینکه بدون تغییر بماند دارد. اما با همه این ضعفها بعضی از مدعیان علم آنرا به عنوان نظریه پذیرفته شده و مطرح روز معرفی میکنند.
تغییر مدل های ذهنی مثل تغییر هر عادت دیگری برای آدم ها سخت است.
بعضی مواقع انسان به یک مدل ذهنی عادت میکند و با مشاهده موارد نقض مدل، یا دوست ندارد که آنرا تغییر دهد، و یا از تغییر آن احساس هراس و ناامنی میکند. در این مواقع اولین عکس العمل این است که سعی شود بعضی واقعیتهای جهان خارج انکار شود و یا شواهد جوری جمع آوری شود که با مدل های موجود هم خوانی داشته باشد.
مطالب فوق درباره مدلهایی که از ساز وکار سیاسی دنیا داریم نیز صادق است.
بعضی باورهای سیاسی وجود دارد که موارد نقض فراوانی دارند، ولی طرفداران آنها از قبول این موارد نقض طفره میروند. در کنار چنین باورهایی، مدلهای سیاسی دیگری نیز وجود دارند که اساساً هیچ راهی برای راستیآزمایی آنها نیست و هر اتفاقی از نظر طرفداران این نظریهها به عنوان شاهدی بر اثبات آن نظریه محسوب میشود.
به عنوان مثال چندی پیش یکی از دوستان چنین نظریه پردازی میکرد که در پس گروههای سیاسی ایران و پشت همه نهادهای رسمی حکومتی و نظامی، هزاردستانی هست که تقدیر همه را رقم میزند. برای خود او هم واضح بود که هیچ راهی برای راستیآزمایی نظریهاش وجود ندارد و هیچوقت نخواهد فهمید که هویت واقعی این هزاردستان فرضی چیست. تا وقتی که راهی برای بررسی صحت و سقم نظریه وجود ندارد، دلیلی هم برای اتلاف وقت روی آن و یا تحلیل قضایا با استفاده از این نظریه وجود ندارد.
جمع بندی:
وقتی یک نظریه علمی و یا باور سیاسی و اعتقادی قابل راستیآزمایی نباشد، مطرح کردن آن در مجامع علمی و اعتقادی هیچ سودی ندارد. علم چراغی است که راه پیش روی انسان را روشن میکند. وقتی یک نظریه علمی و یا باور فکری هیچ چیزی را برای آدم روشن نکند و با آن نشود درست را از نادرست تشخیص داد، اصلاً دلیلی برای مطرح کردن آن وجود ندارد.