باسمه تعالی

میتوان از شعار و شعور و شعر حکیمانه استفاده کرد و هر کدام را در جای خود بکار برد. مثلاً کار یک فرمانده نظامی که به قصد ترساندن و ناامید کردن دشمنان شعار میدهد و رجز میخواند، میتواند حکیمانه باشد. شعر هم اگر در جای خود مصرف شود، لطف بسیاری دارد. همه ما چنین صحنه‌هایی را تجربه کرده‌ایم که خواندن یک شعر بر سر بالین بیماری که در حال از دست دادن امید به زندگی است، و یا برای بیان عشق و علاقه، چطور اعجاز میکند.

نکته این است که نباید این‌ها را به جای هم بکار برد.

مثلا جایی که باید حرف حساب شده بزنند، نباید شعار داد و یا شعر خواند و یا فحش داد. اما متأسفانه شاهدیم که این اتفاق زیاد می افتد.

در بحثهای علمی و عقلی، شعار و شعر هیچ جایی ندارند. بعضی وقتها دانشمندان در تشریح دستاوردهای علمی خود و یا نتایجی که از آن می‌شود گرفت، اغراق میکنند. مثلاً با مشاهده یک پدیده ساده، چنین بیان میکنند که راز خلقت را کشف کرده‌اند و اسرار کائنات را یافته اند. این طرز حرف زدن بیشتر به روحیه شاعرانه شبیه است تا علمی حرف زدن.

برآوردهایی که از پیشرفت علم وتکنولوژی، حتی در آینده نزدیک، ارائه می‌شود با اینکه صرفاً شعار دادن است، مورد توجه مردم قرار میگیرد. در زمینه‌های علمی تا یک یافته راستی آزمایی نشود، نمیشود آن را حقیقت علمی محسوب کرد. در دهه های گذشته موارد بسیار زیادی از چنین پیش‌بینی های علمی را سراغ دارم که هیچ‌وقت تحقق نیافتند. بارها و بارها شنیده‌ام که یک کشف علمی رخ داده که با استفاده از آن می‌شود سرطان را برای همیشه درمان شده فرض کرد. اما این اتفاق نیافتاد.

در بحثهای علمی و سیاسی مردم نیز خیلی وقتها در جایی که باید استدلال و شعور بکار برده شود، شعار و شعر زیاد شنیده میشود. مثلاً جملاتی مانند من معتقدم و یا اعتقاد عموم متخصصین این است زیاد بکار برده میشود. در حالی که مطرح کردن چیزی به عنوان اعتقاد فردی اصلاً در بحث علمی جایز نیست و ارزشی هم برای طرف مقابل نمیتواند داشته باشد. اجماع عالمان و متخصصان هم فقط در کاربردهای عملی قابل طرح است و به عنوان نتیجه‌گیری علمی نمیشود آنرا مطرح کرد.

نتیجه‌گیری علمی و عقلی فقط با استدلال و برهان قابل حصول است.