باسمه تعالی

پروژه های بازگرداندن حیات به افرادی که به تازگی مرده اند، هر از چند گاهی در مجامع دانشگاهی و علمی مطرح می‌شود و موضوع جدیدی نیست. البته اخیراً اخباری را مشاهده کردم که نشان دهنده این بود که کارهای جدی تری در این زمینه در حال انجام است. اگر تحقیقات زنده کردن مردگان به این منظور انجام شود که بشر درک بهتری از تعریف مرگ و زندگی داشته باشد، کار مفیدی است و ایرادی در آن نیست. اما چنان که افتد و دانی، گردانندگان چنین پروژه هایی به دنبال نتیجه‌گیری های فلسفی و اعتقادی از این کار هستند و ممکن است که نتیجه‌گیری های حاصله را به نحوی عرضه کنند که بشود با آن نتایج فلسفی دلخواه را گرفت.

مقدمه ای در مورد تفسیر قرآن

دنیای اسلام بسیار گسترده است و تفاسیر علمای امامیه فقط بخش کوچکی از برداشت های موجود از قرآن است. بنابراین نباید انتظار داشت که هر تفسیری که در ایران از قرآن ارائه میشود، همه دنیای اسلام آنرا معتبر بدانند. رویه کلی تفسیر قرآن این است که هر کلمه معنی و مفهوم رایج و مصطلح را حمل کند، مگر اینکه شاهد معتبر عقلی و یا نقلی بر خلاف آن باشد. در این صورت میتوان ادعا کرد که احتمالا منظور قرآن چیز دیگری بوده که فکر ما قبلا به آن نرسیده است. قاعده بر این است که هر ادعای علمی و یا شبه علمی را تا زمانی که راستی آزمایی نشده، به عنوان شاهدی که بر اساس آن بتوان معنی قبلی را غیر معتبر فرض کرد و به دنبال معنی دیگری گشت، در نظر نگیریم.

اما نقص مهمی که در کار مفسران معاصر قرآن، علی الخصوص در بین شیعیان، وجود دارد این است که ادعاهای شبه علمی غربیها را براحتی باور میکنند و در صدد راستی آزمایی آن برنمی آیند. همین زودباوری باعث میشود که قبل از راستی آزمایی ادعاها، اولین کاری که میکنند این است که تفسیری از قرآن ارائه میکنند که با آن ادعاهای شبه علمی مغایر نباشد. این رویه صحیح نیست. بلکه باید ارائه تفسیری دیگر از قرآن آخرین کاری باشد که پس از راستی آزمایی ادعاهای علمی بشود به آن دست زد.

متأسفانه حتی در بین دانشگاهیان افراد ساده دل و سطحی نگری هستند که هر آنچه را به عنوان گزارش علمی می یابند، بدون تحقیق باور میکنند و این رویکرد آن‌ها باعث می‌شود دیگران هم در تحلیلهای خود به اشتباه بیافتند. آنچه از دید بعضی از دانشگاهیان مخفی مانده این است که تمدن غرب از نظر مبانی اعتقادی خود با مسائل غیر قابل حلی روبرو است و جهان بینی اسلامی را تهدید جدی برای خود میداند. جهان بینی غربی بر اساس پایه‌های ضعیفی بنا شده که با کوچکترین لرزشی فرو میریزد. بنابراین سردمداران کشورهای غربی از هیچگونه تلاشی برای باطل و بی مبنا نشان دادن تفکر اسلامی دریغ نمیکنند. بنابراین حسن ظن به گزارشات علمی غربیها اصلا عاقلانه نیست. قبلا در مقاله ای در بخش انگلیسی در مورد ورشکستگی علمی در غرب نوشته بودم.

ماجرای سفر به کره ماه

سئوال مهمی که کمتر کسی به آن میپردازد این است که در دوره ای که قحطی و گرسنگی و جنگ و بیماریهای واگیردار بخش قابل توجهی از جهان را تحت تأثیر قرار داده بود، چرا باید بودجه های سنگینی توسط آمریکا و دیگر کشورها برای پروژه سفر انسان به کره ماه خرج میشد؟ در حالیکه هیچ‌کس تا بحال ادعا نکرده که چنین سفرهایی میتواند تأثیری در بهبود وضعیت بشر داشته باشد و مثلاً گرسنگان را سیر کند و یا بیماران را شفا دهد. بطور کلی پروژه های فضایی پوششی برای انجام پروژه های نظامی و یا استفاده نظامی از فضا هستند. اما در مورد پروژه سفر به کره ماه هیچ کاربرد نظامی هم قابل تصور نیست.

بنابراین باید سردمداران کشورهای غربی برای توجیه این کار خود انگیزه دیگری داشته باشند.

درک رایج دنیای اسلام از معنی سماوات در آیات ۳۳ تا ۳۵ سوره الرحمن همین آسمان دنیا بود. ماجرای سفر به کره ماه هم این بود که بوسیله این کار بتوانند ادعا کنند که برخلاف پیش بینی قرآن درباره عدم امکان این کار با روشهای در دسترس بشر ، توانسته اند موفق به عبور از اقطار سماوات شوند و بی اعتباری قرآن را نشان دهند. این آیات تمام بشر و جن را در کل تاریخ دعوت میکند که تلاش کنند از لایه‌های آسمان عبور کنند و یا در لایه‌های زیرین زمین نفوذ کنند تا بیابند که این کار برای آن‌ها امکان‌پذیر نیست.

در اینجا قصد ندارم تفسیری از قرآن ارائه کنم و درباره معنی اقطار سماوات بحث کنم. اما بر این باورم که ارائه تفسیری دیگر از معنی این کلمه تنها وقتی جایز است که شاهد معتبری بر خلاف معنی رایج داشته باشیم. مستنداتی که غربیها از سفر به کره ماه ارائه کرده اند، فیلمی بود که استنلی کوبریک در استودیو ساخته و هیچ شاهد دیگری مبنی بر واقعی بودن چنین سفری وجود ندارد. درباره عملی نبودن امکان ساخت سفینه ای که بتواند از لایه مغناطیسی جو زمین عبور کند، از نظر فنی و مهندسی، مطالب فراوانی نوشته شده است. چنین کاری نه با تکنولوژی امروز و نه با تکنولوژی ۵۰ سال پیش عملی نیست. اما سردمداران کشورهای غربی علیرغم اطلاع از این مطلب، هزینه‌های سنگینی را صرف کردند تا بتوانند به تقلب چنین وانمود کنند که سفر به کره ماه قابل انجام است و ادعای قرآن باطل.

طبیعتاً در این ۵۰ سال همه با شگردهای سینمایی بکار رفته در داستان سفر به کره ماه آشنا شده‌اند و تکرار این تقلب به راحتی امکان‌پذیر نیست. بنابراین هیچ تلاش معتبر دیگری در این مدت برای بازگشت به ماه انجام نشد. هر از چند گاهی در آمریکا پروژه ای دیگر و تاریخ دیگری برای بازگشت به ماه اعلام می‌شود. اما بعد از مدتی به بهانه کمبود بودجه و اولویت پروژه های دیگر، این پروژه لغو میشود. کشورهای دیگر مانند چین و هند که داعیه تلاش برای سفر به ماه دارند، پروژه های خود را در هاله ای از رازداری و جنبه نظامی داشتن پروژه می پیچانند و ادعا میکنند که میخواهند در قسمت تاریک ماه که از زمین قابل رویت نیست، پایگاه بزنند. خود همین مطلب نشان از این دارد که نگران لو رفتن تقلب خود و برملا شدن آن هستند.

تبلیغات غربیها روی پروژه سفر به کره ماه چنان سنگین و تأثیر گذار بود که اکثر علمای اسلام و مفسران قرآن از اثبات بطلان این ادعا ناامید شدند و تلاش کردند که تفسیر این آیه را به نحوی ارائه کنند که منظور از آسمان آن آسمانی باشد که در آن دعاها بالا می‌رود و نه آسمان دنیایی. در حالی که برخورد عالمانه این بود که جامعه علمی را بسیج کنند تا این ادعا را راستی آزمایی کنند.

ماجرای زنده کردن مردگان

قرآن مورد مراجعه بسیاری از دانشمندان غربی است و ایده اصلی اکثر تئوری های فیزیک از قرآن اخذ شده است. اما آنها به تعمد هیچ اشاره ای به قرآن نمیکنند. یکی از آزمایش‌های علمی مطرح شده در قرآن، آزمایشی است که در سوره واقعه آیات ۸۳ تا ۸۷ مطرح شده است. متن این آیات چنین است:

فَلَوْلَا إِذَا بَلَغَتِ الْحُلْقُومَ وَأَنتُمْ حِينَئِذٍ تَنظُرُ‌ونَ وَنَحْنُ أَقْرَ‌بُ إِلَيْهِ مِنكُمْ وَلَـٰكِن لَّا تُبْصِرُ‌ونَ فَلَوْلَا إِن كُنتُمْ غَيْرَ‌ مَدِينِينَ تَرْ‌جِعُونَهَا إِن كُنتُمْ صَادِقِينَ

در فلسفه های مادی روح، حیات، هوشمندی، خیال و عقل را از خواص ماده و منتج از ماده میدانند و معتقدند که احتیاجی به قائل شدن به عوالم برتر و به تعبیری متافیزیک نیست. آیات فوق برای به چالش کشیدن این باور چنین استدلال میکند که اگر روح انسان خاصیتی از جسم او باشد، باید زمانی که مرگ رخ میدهد و بدن هنوز از هم نپاشیده و خواص آن تغییر نکرده، بشود به طریقی روح را به بدن برگرداند و شخص را زنده کرد، چون بدن همان بدنی است که تا چند لحظه پیش زنده بوده است. قرآن با مطرح کردن آزمایش مذکور کسانی که به این فلسفه های مادی معتقدند را به چالش کشیده تا تلاش کنند ادعای خود را از طریق بازگرداندن روح به بدن اثبات کنند.

اینکه اهل تفسیر بخواهند فقط از ترس ادعاهای شبه علمی و بعضا تخیلی غربیها، تفسیری از آیات فوق ارائه کنند که با آن ادعاها تناقض نداشته باشد، کار درستی نیست. بلکه لازم است که هر ادعایی اول راستی آزمایی شود. هنوز تعریف جامع و کاملی از مرگ در پزشکی بدست نیامده و بعضا پزشکان در تشخیص آن دچار اشتباه میشوند. بنابراین باید از نظر علمی روش مدونی برای انجام این آزمایش تعریف شود و مشخص شود که چه درصدی از موفقیت در بازگرداندن روح به بدن فردی که به تازگی مرده را می‌شود به عنوان موفقیت آزمایش مطرح کرد.

لازم می‌بینم که هشدارهای لازم به جوامع دانشگاهی داده شود تا در مقابل این اخبار به ظاهر علمی هوشمندانه تر برخورد کنند و نتیجه‌گیری های فلسفی منتج از آزمایش را هم در نظر داشته باشند. طبیعتاً جوامع علمی باید ادعاهایی را بپذیرند که اولاً قابل راستی آزمایی و تکرار باشند و دوماً تعریف مشخصی از موفقیت و یا عدم موفقیت آزمایش داشته باشند. شخصاً با توجه به سابقه دروغ‌های علمی جوامع دانشگاهی و تحقیقی غربی، نگران این هستم که روند این آزمایشها به نحوی هدایت شود که به نتایج فلسفی دلخواه غربیها منتج شود و اهل علم در بین جوامع اسلامی نیز به چنین مطالبی اعتماد کنند و آنرا معتبر فرض کنند.