بررسی علل و عواقب عقب نشینی نیروهای روسیه از سوریه
تاریخ نشر:باسمه تعالی
در سالهای اخیر منافع و تهدیدهای مشترک، ایران و روسیه را همسوتر کرده و باعث شده این تصور بوجود آید که ایجاد اتحاد استراتژیک بین این دو کشور عملی است. بنابراین در این وبلاگ سعی کردم ارزیابی جامعی از وضعیت روسیه ارائه کنم و مقالاتی که درباره روسیه است را با تگ روسیه مشخص کرده ام. تحلیلگران سیاسی عوامل زیر را برای عوامل عقب نشینی نیروهای روسیه از سرویه ذکر کردهاند که بعضی از آنها را در مقاله دو هفته پیش آورده بودم:
اول: برنامۀ حضور نظامی جنگنده های روسی در سوریه، از همان ابتدا، برنامه ای کوتاه مدت در نظر گرفته شده بود و اکنون مدت آن به پایان رسیده است. از اول هم قرار نبود روسیه در جنگی بی پایان گرفتار شود و روسیه هم نه توان وارد شدن به چنین جنگی را دارد و نه منافعی در این کار.
دوم: هدف اول روسیه تحلیل نیروهای داعش و جلوگیری از سقوط بشار اسد بود که این هدف حاصل شده است. در جایی که تمام بازیگران منطقه ای و جهانی برای برد و باخت وارد قماری خطرناک شده اند، واضح است که شکست همه آنها و بردن همه منافع، هزینههای زیادی دارد که روسیه آمادگی پرداخت چنین هزینههایی را ندارد. بنابراین به روان شدن فرایند حل و فصل سیاسی بحران در سوریه کمک میکند و طرفین را تشویق میکند که بر سر تقسیم سوریه به مناطق فدرالی و اداره مشترک آن با هم توافق کنند. با از بین بردن قابلیتهای تهاجمی داعش، اکنون پوتین به دیپلماسی تغییر جهت داده است. اگر صلح به شکست بیانجامد، دیگر تقصیر آن را نمیتوان به گردن روسیه انداخت.
سوم: تا اینجای کار عملیات نظامی، روسیه تلفات به نسبت کمی را متحمل شده است و این روند نمیتواند برای مدتی طولانی ادامه پیدا کند. اگر تا به حال جبهه عربی غربی اجازه استفاده از موشکهای ضد هواپیما را به معارضان سوری نداده، به دلیل توافقی بوده که با روسیه بر سر تقسیم مناطق نفوذ خود داشته اند. روسیه چشم خود را بر پروژه استقلال کردستان و عملیات نظامی آمریکا در آن مناطق بسته و در عوض هم آمریکا مزاحمتی برای هواپیماهای روسی ایجاد نکرده و اخبار آن را رسانه ای نمیکند. اما این روند برای همیشه قابل دوام نیست. سقوط یک هواپیمای جنگی سوریه توسط موشکهای دوش پرتاب در روز ۱۲ مارس نشان از این دارد که جبهه غربی عربی قصد دارد محدودیتهایی برای هواپیماهای نظامی روسی هم ایجاد کند. بنابراین خروج آبرومندانه از میدان، قبل از تحمل خسارت، برای روسیه بهتر بود. با این ترتیب روسیه توانسته چهره خود را به عنوان یک ابرقدرت تاثیرگذار در صحنه جهانی ترمیم کند و صادرات اسلحه خود را افزایش دهد.
چهارم: روسیه در طولانی مدت قصد ندارد خود را جزء جبهه کشورهای شیعه و دشمن کشورهای سنی نشان دهد. بنابراین علاقهای به گسترش درگیری با سنیها ندارد و سعی در کم کردن تنش با آنها دارد. تمایل روسیه برای حل و فصل بحران سوریه از طریق مذاکرات نیز ناشی از همین امر است.
پنجم: روسیه تهدیدات دیگری پیش رو دارد که اولویت رسیدگی به آنها بیشتر شده است. بحران در مرزهای اوکراین و تلاش غرب برای راه اندازی انقلاب رنگی در تابستان، نیاز به این دارد که دولتمردان روسی تمرکز بیشتری روی این مسائل داشته باشند. مشکلات اجتماعی و اقتصادی هم نیاز به رسیدگی بیشتر دارند.
ششم: روسیه تلاش دارد به طرفهای سوری و ایرانی نشان دهد که حمایتش از دمشق، تا همیشه و بی نهایت نخواهد بود، و اگر نقش رهبری روسیه را زیر سئوال ببرند، این حمایتها ادامه پیدا نخواهد کرد. بشار اسد، رئیس جمهوری سوریه، پس از پیروزی های اخیر ارتش سوریه، عزم خود را بر تسلط کامل بر همه مناطق سوریه اعلام کرده و چندان تمایلی به موفقیت مذاکرات صلح نشان نمیدهد. این امر بر خلاف منویات روسیه است.
در این میان بازار تحلیلهای غیر دقیق و عوامانه نیز داغ است و تحلیلهایی از این قبیل را شاهد بودیم:
به ادعای این گزارش، از همه اینها گذشته، باز هم مسائل مهمتری پشت پرده قرار دارد. پوتین تا پیش از انجام اقدام نظامی در سوریه، از میزان نفوذ ایران در این کشور، عراق و لبنان بیخبر بود. رئیسجمهور روسیه دریافت که در نهایت حملات هوایی این کشور به نفع تهران تمام خواهد شد و بجای افزایش نفوذ مسکو، به ظهور امپراتوری ایران منجر میشود.
و یا:
جدیدترین تزار روسیه تصور میکرد در حال بازی دادن ایران است و میخواست از تهران به عنوان اهرمی علیه نفوذ آمریکا در خاورمیانه استفاده کند. غافل از این که ایران خواهان بازی در نقش اول است. ناگهان پوتین با نگاهی به آینده، ایرانی هستهای را دید که همانطور که موشکهایش قابلیت هدف قرار دادن اسرائیل را دارد، شهرهای بزرگ روسیه را نیز تهدید میکند.
قبلاً در این وبلاگ نوشته بودم که سالها است که روسیه موشکهای ایران را بزرگترین تهدید بر علیه خود محسوب کرده و بخش عمدهای از توان دفاع ضد موشکی خود را در اطراف ایران متمرکز کرده است. به همین دلیل نمیتوان روی تشکیل اتحاد استراتژیک با مسکو حساب کرد و هرگونه همکاری باید بر اساس معاملات پایاپای و مقطعی باشد.
اما دلایل واقعی این اقدام روسیه چیست؟
دلایلی که در فوق آورده شد، درست و معتبر هستند. اما این اقدام میتواند دلایلی دیگری داشته باشد که هنوز از آن خبر نداریم. مثلاً با توجه به روحیه معامله گری مقامات روسی، ممکن است روسیه با غرب معاملاتی کرده باشد که رسانه ای نشده است. عملیات نظامی روسیه در سوریه برگ برنده ای را به دست آنها داد تا بتوانند روی میز مذاکره بهتر چانه زنی کنند. ممکن است روسیه در قبال عقب نشینی از سوریه و عکسالعمل نشان ندادن در قبال اقدامهای جبهه عربی غربی، امتیازاتی گرفته باشد. مثلاً ممکن است غرب را از دنبال کردن پروژه انقلاب رنگی، و یا تشویق اوکراین به درگیری نظامی با روسیه، منصرف کرده باشد. بهرحال مقامات روسی آینده خود را در تعامل با همان کشورهای غربی میدانند و به عنوان یک عضو صاحب حق وتوی شورای امنیت، ترجیح میدهند از طریق همکاری با دیگر کشورهای غربی، از جایگاه خود دفاع کنند. به همین دلیل پوتین همیشه از کشورهای غربی با عنوان شرکای خود نام میبرد.
اخیراً عناصر وابسته به داعش از قصد خود برای انجام اقدامهای تروریستی خیلی سنگین در کشورهای غربی خبر داده اند. چنین اقدامی قطعاً با سازمان های اطلاعاتی غربی هماهنگ شده است و هدف آن ایجاد موج روانی برای فراهم کردن زمینه دخالت گسترده نیروهای غربی در خاورمیانه است. این عملیات نظامی به منظور اجرای طرح خاورمیانه جدید و تقسیم کشورهای منطقه به اجزاء کوچکتر و ترسیم دوباره مرزها انجام خواهد شد. احتمال دارد پوتین با خبر یافتن از چنین طرحهایی، مصلحت روسیه را در این دیده باشد که روی میز مذاکره بر سر کارت سوریه معامله کند.
پیشبینی شخصی من این است که انتظار هر چیزی را در آینده نزدیک سوریه میتوان داشت، جز اینکه بحران در سوریه از طریق مذاکره با معارضان و حصول توافق سیاسی حل شود. بحران سوریه راه حل نظامی کوتاه مدت ندارد و دلیل اینکه اساساً این بحران به مرحله درگیری نظامی رسیده، این است که راه حل سیاسی هم برای آن وجود نداشته است. طرح نقشه های سیاسی خاورمیانه در ۱۰۰ سال پیش که به توافق سایکس-پیکو معروف است، اساساً چنان وضع شده که کل خاورمیانه دچار بحران های غیر قابل حل شود و همیشه دست غرب برای دخالت در این منطقه باز باشد. بنابراین انتظار اینکه مسأله سوریه به زودی حل شود، دور از انتظار است.
سلام همسفر،من زیاد تاریخ و سیاست نمی دونم،لطفا بفرمایید برای اینکه ایران دارای حق وتو در شواری امنیت بشه باید چه زیرساختهایی رو آماده کرد؟منظورم اینه که ایران هم جزو شورای امنیت بشه!یا طوری بشه این قانون جنگل باطل بشه.
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی
حدود ۲۰ سال پیش رهبران روسیه از امکان عضویت روسیه در ناتو حرف میزدند. به یاد دارم که یکی از سیاسیون آمریکایی گفت که چنین چیزی اتفاق نمی افتد. چون فلسفه وجودی ناتو این است که روسیه را از اروپا دورنگه دارد و آلمان را زیردست و تحت کنترل.
شورای امنیت هم برای این درست شده که صاحبان حق وتو بالا باشند و بقیه زیر دست آنها. بنابراین هیچوقت این اتفاق نمی افتد. اگر به فرض هم چنین شود، آمریکا و بقیه کشورهای غربی عضویت خود در این شورا را لغو کرده و آنرا تعطیل میکنند و به دنبال تشکیل اتحادیه دیگری میروند.
اصلا فرق کشورهای استعمارگر با استعمارپذیر این است که وقتی حضور در یک اتحادیه به نفع آنها نیست، به راحتی آنرا ترک کرده و شرایطی را درست میکنند که به نفع آنها تمام شود.
اما متاسفانه روحیه استعمارپذیری در بین ایرانیها زیاد است و رها کردن عضویت سازمان ملل اصلا قابل طرح نیست. در حالی که هر وقت در جلسات عمومی سازمان ملل چیزی به رای گذاشته شود که به مذاق آمریکایی ها خوش نیاید، بحث لزوم ترک عضویت این سازمان در آمریکا بالا میگیرد.
ضمن عرض سلام و تشکر از عنایت جنابعالی،
من هم امیدوارم آن حرف چندان صحیح نباشد.
روحیه مردم ایران را از تیم فوتبالشان هم میشود شناخت: معمولا از تیمهای دست چندم مثل قطر و بحرین هم میخورند، اما اگر مسئله غیرتی شود، به کره جنوبی ۶ تا گل هم میزنند.
اشکال در این است که کسی نمیتواند حدس بزند کی غیرتی میشوند.