مقایسه آمریکا و ایران: آیا آمریکایی ها کودن تر هستند؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
حتما در اینترنت فیلم های زیادی را دیده اید که در آن یک نفر در خیابان های شهرهای آمریکایی میرود و از مردم کوچه و بازار سئوال های مختلفی را میپرسد و جوابهایی میشنود که نشان از عمق بی اطلاعی مردم دارد. بعد این مصاحبه ها را جمع میکنند و به عنوان نشانه حماقت مردم آمریکا پخش میکنند. وقتی شروع کردم که درباره این که چقدر شایعات مربوط به حماقت آمریکایی ها واقعیت دارد مطلبی را بنویسم، دریافتم که بهتر است اول موضوع را از نگاه کلی تر شرح دهم و بعد به جزئیات بپردازم. این نگاه کلی تر را در مقاله قبلی تحت عنوان چرا مردم از فیلم کمدی لذت میبرند؟ آورده ام.
آیا این مصاحبه ها و جواب مردم واقعیت دارد؟
هرچند اصل مصاحبه ها واقعی است، باید دانست که به عنوان نمونه آماری نمیشود آنها را حساب کرد. چون مصاحبه کنندگان فقط مصاحبه افراد کودن را جمع آوری میکنند و نشان میدهند. آنچه شخصا تجربه کرده ام این است که درست در زمانی که دانش آموز دبیرستانی آمریکایی را می یابی که کلمه United States را Magnited States میگوید، در همان زمان مصاحبه دختر 20 ساله ای را میتوانید ببینید که در حد کارشناسان ارشد معتبرترین موسسات مطالعات سیاسی باشد. این بی اطلاعی فرد مذکور دستمایه جوک ساختن دیگران شد که در عکس ذیل میتوانید ببینید.
آمار واقعی بیسوادی و بی اطلاعی مردم آمریکا چیست؟
بنا بر آماری که در اینجا مربوط به سال 2009 آمده:
- 42 میلیون آمریکایی بالغ اصلا قادر به خواندن نیستند.
- 50 میلیون دیگر هم سوادی در حد کلاس 4 ابتدائی دارند.
- 20 درصد فارغ التحصیلان دبیرستان در زمان فارغ التحصیلی "عملا بیسواد" هستند. منظور از این کلمه این است که توان خواندن و درک یک متن عادی روزمره را ندارند.
- 43 درصد بیسوادترها متعلق به طبقات فقیر هستند. این به این معنی است که هرچند بیسوادی در فقیرها بیشتر است، همه بیسوادها فقیر نیستند.
عکس زیر کارت دعوت به مراسم فارغ التحصیلی از دبیرستان یکی از دبیرستان های آمریکایی است. در این کارت کلمه our را به اشتباه are نوشته اند.
هر چند این آمار در خور یک کشور جهان اولی نیست، کسی هم دیگر ادعا ندارد که آمریکا یک کشور جهان اولی است. قبلا در مقاله دیگری راجع به وضعیت زیرساختهای آمریکا، در این باره توضیح داده ام.
اطلاعات عمومی مردم آمریکا در مقایسه با ایرانی ها چقدر است؟
آمریکا 6 برابر ایران وسعت دارد و اگر بخواهیم این دو را با هم مقایسه کنیم، باید اطلاعات عمومی مردم ایران راجع به وضعیت اجتماعی و سیاسی منطقه ای به وسعت خود ایران و همه کشورهای همسایه را بررسی کنیم. در این صورت بعید میدانم آماری که قاطعانه برتری مردم ایران را نشان بدهد، بدست بیاوریم. شخصا هر آنچه که از وضعیت سواد فارغ التحصیلان دانشگاهی ایرانی می بینم، بسیار ناامید کننده است. در یکی دو مقاله قبل عرض کرده بودم که فارغ التحصیل مهندسی یکی از بهترین دانشگاههای ایرانی را در کانادا دیدم که نه تنها نمیدانست فرق گوشت حلال با حرام چیست، بلکه این اصطلاحات را برای اولین بار در عمرش میشنید. یعنی این فرد علیرغم حضور در دانشگاه یک کشوری که ادعای اسلامی بودن دارد، و گذراندن واحدهای درسی معارف اسلامی، اطلاعات پایه ای او درباره فرهنگ اسلامی از متوسط دانشجویان کانادایی هم پایین تر بود. ایران در کل در هیچ زمینه ای آمار درستی ندارد. اما فکر میکنم بشود فرض کرد که وضعیت اطلاعات مردم عادی از فارغ التحصیلان آنچنانی دانشگاه نیز کمتر باشد.
اگر معادل همین مصاحبه هایی که با مردم در آمریکا میشود، در ایران یک نفر مصاحبه کننده در خیابان از مردم عادی بپرسد، آنوقت میشود درست مقایسه کرد. سئوال ها هم باید طوری باشند که جواب آن واضح نباشد. مثلا بپرسند که معیار حلال و حرام بودن مشروبات الکلی چیست؟ کدام مشروبات حلال است و کدام حرام؟ آنوقت ببینید جوابهایی که مردم میدهند، آیا خیلی بهتر از جوابهای آمریکایی ها است یا نه.
ممکن است ایرانی ها اسم پایتخت کشورهای دیگر را بدانند، اما به این دلیل که با فرهنگهای دیگر کمتر تعامل دارند، انتظار زیادی از میزان اطلاعات عمومی شان از فرهنگهای دیگر نباید داشت. به همین دلیل در مجموع امتیاز بالاتری را نمی آورند. به خاطر دارم کالین پاول، وزیر خارجه زمان جرج بوش پسر، مدرسه ای در فلوریدا را ذکر کرد که در زنگ تفریح آن در حیات مدرسه، میتوان 65 زبان زنده دنیا که با آن مکالمه میشود، را شمرد. این تعداد زبان را بعید میدانم حتی در حوزه علمیه قم که از سراسر عالم برای تحصیل به آنجا می آیند، بشود پیدا کرد.
اطلاعات عمومی مردم ایران از علوم طبیعی هم خیلی خوب نیست. مثلا در ایران مردم همه انواع سگ و یا اسب را با یک نام خطاب میکنند. در حالی که در غرب به ندرت کسی را پیدا میکنید که به سگ dog بگوید. بلکه همه اسم گونه خاص آن سگ و یا اسب را بکار میبرند و برای هر یک از این جانورها حداقل دهها اسم نوع بلدند. تصورم این است که کودکان بین 10 تا 15 سال کانادایی به راحتی بتوانند حداقل 50 نوع پرنده در محیط زندگی خود و یا 50 نوع گیاه و یا 50 نوع حشره و یا دهها نوع قارچ را نام ببرند. اگر شما از کودکان اطراف خود چنین سئوالی را مثلا راجع به انواع گیاهان محیط زندگی خود، پرسیدید، لطفا جواب آنرا در کامنت این نوشته منعکس بفرمایید تا بشود بهتر مقایسه کرد.
مقایسه اطلاعات سیاسی ایرانیها با آمریکائی ها
تنها زمینه ای که شاید بشود ادعا کرد که درک مردم عادی ایرانی بهتر است، مباحث سیاسی است. دلیل آن هم مطالعات سیاسی بیشتر و خواندن بیشتر روزنامه و کتاب نمیتواند باشد. چون وضعیت کتابخوانی در ایران خیلی مناسب نیست. بنا بر نقل ویکیپدیا در سال 2012 در ایران حدود 28 هزار عنوان کتاب جدید چاپ و 25 هزار عنوان چاپ مجدد شده است. در حالیکه در آمریکا این رقم حدود 300 هزار عنوان بوده است. به علاوه شخصا که به کتابخانه های بستگان در ایران نگاه کردم، کمتر کتاب معتبر سیاسی یافتم. بلکه بیشتر آنها کتابهای سرگرم کننده تاریخی و رمان و اراجیف بود. کتابهای سیاسی غربی هم که در ایران ترجمه میشود و به دانشجوها توصیه میشود، بیشتر راوی جهان بینی استعماری غربی است. یعنی بیشتر ضداطلاعات هستند تا اطلاعات.
اما دلیل اینکه مردم ایران بیشتر از ملتهای دیگر به مباحث سیاسی علاقه نشان میدهند را استفاده بیشتر آنها از وسایل نقلیه عمومی مانند تاکسی و اتوبوس، و همچنین حضور در مهمانی های فامیلی میدانم. این موقعیتها باعث میشود مردم بیشتر فرصت تضارب آراء داشته باشند. درک سیاسی بیشتر مردم همان چیزی است که در مهمانی ها و تاکسی میشنوند و بعد در طول روز با اضافه کردن کمی طعم و رنگ به آن، به اسم محصول فکری خود قالب میکنند. در حالی که آمریکایی ها معمولا وسایل نقلیه شخصی خود را دارند و با ابزارهای سرگرمی خود مانند تلفن موبایل و کانال تلویزیونی مورد علاقه خود گذران وقت میکنند. بنابراین فرصتی برای تضارب افکار ندارند. کم رنگ شدن ارتباطات فامیلی در ایران و فراگیر شدن ابزارهای سرگرمی فردی، باعث خواهد شد که دیگر ایرانیها نیز کمتر خبرهای سیاسی عالم را بشنوند و توان اظهار نظر درباره آن را داشته باشند.
مقایسه وضعیت آموزش ریاضی و علوم در ایران و آمریکا
برای مقایسه آموزش ریاضی و علوم در کشورهای مختلف، وضعیت دانش آموزان را در کلاس 4 و همچنین در کلاس 8 با هم مقایسه میکنند. در این لینک که البته مربوط به سال 2007 است، نمره ریاضی دانش آموزان کلاس 4 هنگ کنگ 607 است و نمره دانش آموزان آمریکایی 529. اما دانش آموزان ایران فقط 402 امتیاز داشتند. وضعیت ریاضی و علوم دانش آموزان کلاس 8 نیز در همین حدود بود. رتبه ایران از آن سال تا کنون نیز فرق چندانی نکرده است. رتبه آمریکا در آموزش ریاضی و علوم در قیاس با کشورهای دیگر جهان اصلا آبرومندانه نیست، اما هنوز خیلی بهتر از ایران است.
سلام و عیدتان مبارک
مقایسه های انجام شده در متن تناسبی با تیتر ندارد. مطالب ذکر شده بیشتر اطلاعات عمومیست... بنده که مدرک فوق لیسانس دارم اگه قرار به اسم بردن 5 برند مشروبات الکلی باشه جلوی یه بچه ی 7 ساله ی آمریکایی کم میارم. یا عدم آشنایی با نژاد های مختلف سگ که چون نگهداری سگ به عنوان یک حیوان دست آموز چندان رایج نیست. واگه کسی در شرایط من بخواد بره دنبال شناخت نژادهای سگ مصداق جستجوی علمیه که نه به درد دنیا میخوره و نه آخرت و فقط به درد پز دادن میخوره!!
بخشی از این هم نتیجه ی سیستم آموزشیه. یادم نمیاد تا قبل دبیرستان اردوی علمی رفته باشیم. که اونم توی دبیرستان یکی دوبار اتفاق افتاد. ولی فکر نکنم استاندارد مدارس غربی در این سطح باشه. ضمن اینکه تنوع پوشش گیاهی و جانوری اروپا خیلی بیشتره و طبیعتا اطلاعات در اون زمینه بیشتر.
در مورد اطلاعات سیاسی ایرانیها هم این نکته مهمه که ساختار سیاسی اقتصادی و اجتماعی ایران سیاست زده ست. یعنی همه چیز تحت تاثیر سیاسته. از فرماندار یک شهر کوچک تا اکران یک فیلم و اشتغال و نرخ ها و... بنابراین برای تصمیم گیری برای زندگی باید شرایط سیاسی رو بشه تحلیل کرد... با رواج شبکه های اجتماعی و مسنجر های موبایلی اتفاقا زمینه بحث ها بیشتر شده و قوامشون هم بیشتر شده.
برای مقایسه میشه متوسط ضریب هوشی یا نتایج المپیاد های علمی مختلف رو باهم مقایسه کرد.
ضمن عرض سلام و تشکر از لطف شما،
من هم این عید را خدمت جنابعالی تبریک میگویم.
یکی از دوستان در کامنتی در پستهای قبلی آماری از عدم اطلاع مردم آمریکا از اینکه ایران کجای نقشه هست، آورده بودند. اطلاعات جغرافیای سیاسی جزء اطلاعات عمومی محسوب میشود و اگر قرار است اطلاعات عمومی دو ملت با هم قیاس شود؛ باید مجموع زمینه ها با هم مقایسه شود. مطلبی که هم که در مورد مشروبات الکلی ذکر کردم، به عنوان یک سئوال انحرافی بود تا مشخص شود مردم واضح ترین حکم شرعی که حرام بودن همه مشروبات الکلی است، راآیا میدانند.
در مورد اطلاعات طبیعی نیز فکر میکنم باید تجدید نظر اساسی شود. اگر مردم از حجم بازار بعضی اقلام خاص مانند سم عنکبوتهای مخصوص و یا بعضی قارچهای طبی و گردش مالی خرید و فروش آنها در صنعت داروسازی خبر داشته باشند، اینگونه اطلاعات عمومی را جدی تر یاد میگیرند.
شاید اطلاعات در مورد سگ به هیچ دردی نخورد، اما اطلاعات در مورد نژادهای اسب و علاقه به نگهداری و پرورش اسب، قاعدتا باید خیلی بهتر از وضعیت جاری باشد.
اما در مورد المپیادها چیزی نگفتم، چون به نظرم این مسابقات، مثل مسابقات وزنه برداری، در اصل مسابقه ای برای این است که ببینند چه گروهی بهتر توانسته دوپینگ کند. بنابراین معیار خوبی برای مقایسه عموم مردم نیست.
در مورد شبکه های اجتماعی هم حجم مباحث زیاد است و عمق آن کم. فقط یک سری موضوعات خاص میتواند توجه مردم را جلب کند، مثلا اینکه رقم پولهای بلوکه شده ایران چقدر است. اما بعید میدانم اطلاعات سیاسی جدی در آنجا پیدا شود. شما لطف بفرمایید با یک ملاحظه معمولی ببینید در این شبکه ها چقدر اطلاعات از احزاب سیاسی پاکستان و اینکه احتمال برنده شدن کدام این احزاب در انتخابات بعدی بیشتر است، پیدا میشود. یا از اطرافیان خود سئوال کنید ببینید کسی میتواند یکی دو حزب سیاسی پاکستان یا افغانستان و یا ترکمنستان را نام ببرد.
دستتون درد نکنه مطلب جالب بود
با سلام،
ضمن تشکر از عنایت جنابعالی، هر چند میشد این بحث را خیلی دقیقتر ارائه کرد، محدودیت وقت مانع از ارائه بهتر مطالب شد.
سلام
با اينكه كاملا بى طرف به موضوع نگاه نكردم ولى افسار گسيختگى شما در ارائه ى بعضى مقايسه ها خيلى از بار مطلب كم كرده بوده
*به هر حال شما به من چيزى ياد داديد و من به معلمم احترام ميزارم!
با سلام،
بفرمایید چطور باید مقایسه میکردم تا بار مطلب زیاد شود؟
مقایسه منطقی نبود. فرمت مقایسه صحیح به این صورت که حداقل در وهله اول پارامتر های کلی زندگی مردم بررسی بشه. مثل سطح درآمد،سطح رفاهی تفریحی،اموزش و...
اگر بخواهیم در سطح کلان هم نگاه کنیم باید میزان تولید ناخالص،نرخ تورم،نرخ بیکاری،شاخص توسعه اقتصادی و انسانی،حجم صادرات و نوع واردات،تولید علم و ریت علمی(درجه علمی)،بودجه نظامی و ...... با مطالب بالا من احساس کردم نویسنده یا عمدا یا سهوا اقدام به مقایسه نامفهوم کرده
از تفاوت تولید ناخالص داخلی و یا بودجه نظامی چطور میشود به کودن بودن یا نبودن یک ملت پی برد؟
مقایسه پسربچه کانادایی که طبیعت گردی بیشتری میکنه با ایرانی ای که به کلیشه باید ساکن تهران باشه درست نیست.
من در بین کودکان ساکن روستاهای ایران و از جمله خودم(!) یادمه که در همین سنی که فرمودین تعداد بسیار زیادی از گیاهان و جانوران محیط زندگیمون رو میشناختیم.(ضمنا حرف اون دوستمون هم اشتباهه تنوع حیات در ایران از اروپا بیشتره) مثلا من لااقل ۱۰ نوع علف هرز ۱۰-۲۰ نوع علف خودرو و انواع بیشتری از گیاهان کوهی و درختان و ... رو میشناختم و دوستام که بیشتر سر زمین میرفتن بیشتر هم میشناختن.
البته دانش مدون و مکتوبی بهشون نداشتیم... دانش سماعی داشتیم.
کلا انسانها به طور میانگین چندان تفاوتهای فاحشی با هم ندارن... این نمره ها هم که گذاشتین مشخص نیست آمارگیریشون درست بوده باشه و از طرف دیگه بیشتر تفاوت بین سیستمهای آموزشی رو نشون میده تا خود افراد....
علاوه بر این سیستم آموزشی اونها خیلی ضعیفتره و مثلا دانشجوهای رشته های فنی در دانشگاه باید ریاضی دبیرستان را از نو بیاموزند. مثلا من خودم از دوستم که امریکا است شنیدم که انشجوی کامپیوتر سال دوم سوم از ایشون درباره نحوه ضرب ماتریسها سوال میپرسیده... امری که طبیعتا باید دوم دبیرستان فرا میگرفته
با سلام و ضمن تشکر از مقاله.
اینکه میگویید اطلاعات مردم ایران از علوم طبیعی خوب نیست، از نظر بنده یکی از دلایل آن گویش تهرانی است (قصد توهین ندارم). در این گویش، اسامی خاص برداشته میشود و فوری اسم عام آن به کار میرود! برای مثال ما وقتی میخواهیم امروز که ۱۵ اسفند است درخت بکاریم میگوییم درخت، ولی آنها همه جا میگویند درخت! ولی ما بیشتر اسامی خاص به کار میبریم: نارون، شونگ، اقاقیا و ... . یا مثلا سوسک! ما کرمانیها برای هر نوع سوسکی اسم خاص داریم، مثلا به سوسک قرمز رنگ میگوییم مِدو ولی تهرانیها به همهشون میگویند سوسک! سایر حشرات و پرندگان هم همینطور. مثلا برای هرنوع کبوتر(کفتر) اسم جداگانه داریم.
نامگذاری انواع سگ و گربه هم بیشتر جنبه خودباکلاسپنداری دارد.