چرا مردم از فیلم کمدی لذت میبرند؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
شخصا فیلم های کمدی زیادی را دیده ام و از دیدن بسیاری از آنها لذت برده ام. علی الخصوص کمدی های کلاسیک مانند لورل و هاردی و یا چیچو و فرانکو. فیلم های کمدی طرفداران زیادی دارد و هنوز یکی از عمده ترین سوژه های فیلم سازی دنیا است. اما تا بحال فکر کرده اید چرا مردم از کمدی های کلاسیک مانند لورل و هاردی لذت میبرند و یا چرا هرچه کارهای هنرپیشه های فیلم احمقانه تر باشد، مردم بیشتر از عمق جان میخندند؟
جواب این سئوال خیلی خوشایند نیست. من هم قصد این را ندارم که کسی را ناراحت کنم و یا به کسی توهین کنم. بلکه میخواهم یک مسئله را تحلیل کنم و با این کار به حل آن کمک کنم.
دلیل اصلی این است که مردم بر محدود بودن عقل و هوش و درایت و علم خود واقفند و از این که از طرف دیگران از این جهات مورد تمسخر واقع شوند، نگران هستند. به همین دلیل یک بار روانی و احساس ترس دائمی بر آنها تسلط دارد. مشاهده حماقت دیگران در فیلم کمدی، باعث میشود که فشار این بار روانی و ترس کم شود و تخفیف پیدا کند. همین احساس راحتی باعث شاد شدن فرد میشود و او میتواند با هنرپیشه فیلم ارتباط روحی و روانی ایجاد کند و او را دوست داشته باشد. یکی از شگردهایی که صد در صد باعث جلب توجه مردم میشود، نشان دادن حماقت و یا نقاط ضعف دیگران است.
احساس شادی از حماقت دیگران یک سوژه تفریحی کلی است که طیف گسترده ای دارد.
با یک جستجوی ساده در اینترنت میتوانید فیلم های زیادی را پیدا کنید که در آن یک نفر در خیابان های شهرهای آمریکایی میرود و از مردم کوچه و بازار سئوال های مختلفی را میپرسد. طبیعتا درصدی از مردم بیخبر از همه جا جوابهایی میدهند که نشان از عمق بی اطلاعی آنها دارد. بعد آنها را جمع میکنند و به عنوان نشانه حماقت مردم آمریکا پخش میکنند. خبرگزاری های زیادی هم در گوشه و کنار دنیا هستند که هر وقت مطلبی برای جلب توجه مردم پیدا نمیکنند، سراغ چنین شگردهایی میروند. چون میدانند که با این شگرد میتوانند توجه جامعه خود را جلب کنند.
در ایران هم در زمان شاه سابق، افرادی که میخواستند یک سوژه جالب توجه پیدا کنند از این شگردها استفاده میکردند. مثلا تا جایی که به خاطر دارم شومنی بود که در جلوی ساختمان تئاتر شهر در چهارراه انقلاب می ایستاد و از آدمهای مختلف سئوال میکرد که تئاتر چیست و یا تئاتر شهر کجاست. بعضی جواب میدانند که تئاتر شهر در لاله زار است و یا تئاتر یک فیلم سکسی است. طبیعتا چنین جوابهایی تا چند وقت مایه تفریح مردم میشد.
احتمالا مراسم سالانه انتخاب دختر شایسته در گوشه و کنار عالم را دیده اید. درصدی از اقبال مردم به این مراسم به خاطر این است که شرکت کنندگان جوان آن طبیعتا بهره ای از زیبایی و طراوت دارند و باید در قسمت هایی از مسابقه با بیکینی ظاهر شوند. اما قسمت مهم این مراسم سئوالهای پیچیده ای است که از این دختران میشود. برگزار کنندگان این مراسم واقفند که آن چیزی که مایه توجه مردم میشود، حس زیبایی شناسی نیست. بخشی از مردمی که این مراسم را نگاه میکنند، کسانی هستند که بهره کمتری از جوانی و طراوت و زیبایی و خوش هیکلی دارند و به خاطر برانگیخته شدن حس حسادتشان قاعدتا نباید از این مراسم استقبال کنند. بنابراین بخشی از این مراسم را به پرسش و پاسخ این دختران اختصاص داده اند تا بنا بر ادعا شایستگی آنها را بیازمایند. اما این سئوالها به نحوی طراحی میشود که برملا کردن میزان حماقت و بی اطلاعی این دختران، مایه تفریح مخاطبان شود. واضح است وقتی از یک دختر شرکت کننده 20 ساله که تمام هوش و حواسش را باید صرف ژست و قیافه خود کند، از میزان کارآیی سیاست مقابله با ویروس ابولا در آفریقا سئوال بپرسید، چیزی جز یک جواب مضحک نباید انتظار داشته باشید. احتمالا در جواب خواهید یافت که این دختر نمیداند آفریقا شهر است یا کشور. این جوابها دقیقا چیزی است که میتواند توجه مردم عادی را به این مراسم جلب کند.
اگر آدم واقعا دانشمند و باهوش باشد، با دیدن فیلم کمدی و یا مصاحبه هایی که میزان حماقت مردم را نشان بدهد، باید احساس غریبی و تنهایی کند که او را دلتنگ سازد. فیلم هایی مثل لورل و هاردی برای آدمهای عاقل یک نوع شکنجه روانی است. درست مثل آدمی که او را به قفس میمونهای باغ وحش بیاندازند، یک احساس غریبی و تنهایی و عدم تعلق باید دست بدهد.
تست میزان هوشمندی و دانش و عقل افراد کار مشکلی نیست. کافی است که به او یک فیلم کمدی و یا یکی از این مصاحبه هایی که موضوع آن حماقت مردم کوچه و بازار است، را نشان دهید. اگر لبخند به لب او آمد و لذت برد، یعنی خود او کسی است که نگران برملا شدن حماقتش است و با دیدن این فیلم نگرانی او تخفیف پیدا میکند و میتواند تا مدتی از اینکه حداقل به اندازه آن کسی که در فیلم نشان داده شده احمق نیست، خوشحال باشد.
قصدم از بیان این مطلب چه بود؟
همه ما واقفیم که آنها که در قله های علم و دانش قرار دارند، خود روزی کودکی بوده اند که از درک ساده ترین و ابتدائی ترین مسائل عاجر بوده اند. بنابراین احمق و یا نادان و یا بیسواد بودن ننگ نیست. بلکه مهم این است که آدم تلاش خود را برای افزایش علم و شعورش کرده باشد. اگر کسی ضعف و یا نقصی در علم و شعور خود یافت، راه عاقلانه این است که با شناسایی درست مشکل، راههای حل اساسی رفع آنرا پیش بگیرد و در جهت حل آن کوشش کند. تلاش برای مخفی کردن مشکل و یا ترس از اینکه دیگران به این ضعف آدم پی ببرند، فقط نشان از این دارد که آن فرد از حل این مشکل ناامید است و یا حداقل قصد رفع آنرا ندارد.
این که آدم بخواهد با تقلب و دروغ، خود را دانا و فهیم نشان بدهد، یک بار روانی را بر آدم تحمیل میکند و بخشی از انرژی آدم که قاعدتا باید صرف افزایش علم و فهم میشد را مصرف میکند.
نمیشه راحت حرفتون رو قبول کرد...خنده حاصل از کمدی یا طنز بخشی اش به عقل ما برمیگرده.
عقلی که دنبال تناسب و نظم در جهان میگرده و وقتی در سینمای کمیک این نظم بهم میخوره اونو مسخره میکنه و میخنده.بخصوص کمدیهای موقعیت بیشتر میتونن خنده دار باشن.... اونهایی که موقعیت مضحک سبب میشه که بلاهایی سر سوژه های داستان بیاد و ما بخندیم.
برخی فیلمها هم طنزهای ظریفی دارن با اینکه شاید کمدی محسوب نشن...
مثلا فیلم اینگمار برگمان به نام لبخندهای یک نیمشب تابستانی چنینه... با اینکه فیلم بسیار عمیقی است اما سرشار از لحظات مفرح است.