باسمه تعالی

چند وقتی است که صادق زیباکلام در مجالس مختلف سعی داشته که عزم ایران برای نابودی اسرائیل را به عنوان علت اصلی مخاصمات غرب با ایران معرفی کند و این مطلب را هم در نامه ای که به رئیس جمهور روحانی نوشته بود، آورده بود. از آن جهت که این تفکرات کودکانه هنوز هم در بین قشری از مردم جریان دارد، لازم دیدم در حد خودم جوابی به این ادعا بدهم.

ایشان در یکی از جلسات چنین بیان کرده بود:

محو اسرائیل از روی زمین تنها به اندازه یک شعار نیست. ارسال موشک‌ها و راکت‌های ایران به گروه‌های مقاومت منطقه مانند حماس و حزب الله موید این دیدگاه است که ایران برای از بین بردن اسرائیل در منطقه عزم جدی دارد اما باید به این مساله توجه کرد که چه قدرتی ایران را به انجام این وظیفه مهم در خاورمیانه ترغیب می‌کند در کجای قانون اساسی مصوبات مجلس ، قوانین سازمان ملل ، شورای امنیت یا اتحادیه‌های عرب، سازمان وحدت آفریقا و یا حتی کنفرانس هسته‌ای ایران وظیفه نابودی اسرائیل از کره زمین را دارد؟

بگذارید با مختصری شرح تاریخی شروع کنم:

صلیبی ها براي فتح بيت المقدس هزار سال تلاش كردند و به استثنای یک دوره صد ساله، تا جنگ جهانی اول موفق نشده بودند که بیت المقدس را فتح کنند. روایت شده که در پایان جنگ جهانی اول فرمانده فرانسوی فاتح سوریه اول به سر قبر صلاح الدین ایوبی رفته و خطاب به او میگوید “صلاح الدین ما برگشتیم”. واقعیت تاریخی دیگر این است که تمام تاریخ مسیحیت با نفرت از یهود به عنوان عاملین به صلیب کشیده شدن مسیح، عجین شده است. این نفرت تا حدی بود که وقتی عمر خلیفه دوم برای فتح بیت المقدس لشکر کشی میکند، مسیحیون اورشلیم به رهبری اسقف سوفرونیوس شرط تسلیم شدن مسالمت آمیز خود را تضمین دادن خلیفه به جلوگیری از ورود یهود به آن شهر قرار میدهند که البته مورد موافقت خلیفه واقع نمیشود و عمر میگوید نمیتواند جلوی هیچکس را برای عبادت در آن مکان مقدس بگیرد. ظاهرا اصرار مسیحیان بر این شرط خود باعث میشود که محاصره اورشلیم 6 ماه طول بکشد. بنابراین ساده انگاري است اگر خيال كنيم اروپا و كشور هاي مسيحي که همیشه خاستگاه يهودي ستيزي بوده اند، پس از هزار سال كه موفق به فتح بیت المقدس شدند، آنرا دودستي تقديم يهودي ها كنند و دیگر به آن چشمداشت نداشته باشند.

اما دلیل اینکه آنها به تاسیس اسرائیل کمک کردند چیست؟

اگر واقعا تشکیل اسرائیل فقط به قصد اسکان یهودیهایی که از اروپا فرار کرده بودند، بود مسئله ساده تر بود. اما اسرائیل از روز اول بنای خود را بر فتح کل خاورمیانه و پاک کردن جمعیت غیر یهود Goyim قرار داده و این را بوضوح در پرچم خود نشان داده است. پرچم اسرائیل دو رود نیل و فرات را نشان داده که همه سرزمین مابین این دو توسط دولت یهود اشغال شده است. قبل از اسلام جمعیت قابل توجهی از یهودیها در حجاز ساکن بودند و قلعه های معروف خیبر یکی از شهرهای آنها بود. با ظهور اسلام یهودیها به خاطر خیانت در معاهداتی که با مسلمین داشتند، مجبور به ترک آن سرزمین ها شدند. حالا در بین یهودیها حرفهای زیادی از لزوم بازپس گیری سرزمین های متعلق به یهود در اطراف مدینه و حجاز زده میشود. یعنی برنامه یهود جز با نابودی کامل اسلام محقق نمیشود. با توجه به روحیه ای که از یهودیها سراغ داریم، آنها هیچگاه اجازه نخواهند داد که کشوری اسلامی در همسایگی باشد و توان بالقوه تهدید آنها را هم داشته باشد. بنابراین اگر یهود موفق به اجرای برنامه خود شوند، قطعا سناریویی که برای ایران در نظر دارند، چیزی بیش از یک سرزمین سوخته نیست. تا اینجا هم صهیونیستها با حمایت عملی از گروه های تکفیری اسلامی و راه اندازی جنگهای مذهبی در بین مسلمین نشان داده اند که عزم جدی برای حذف اسلام دارند.

البته واضح است که برنامه یهود قابل اجرا نیست و این مطلب را خود غربی ها که زمینه ساز طرحهای یهودیها شده اند، بهتر میدانند. اما حکمت کمک غرب به آنها این است که زمینه یک جنگ مذهبی فراگیر پیش آید که منجر به نابودی اسلام و یهودیت شود و در نهایت غربیها به عنوان خاتمه دادن این جنگ و پاک کردن صورت مسئله، بیت المقدس را تحت عنوان مقر سازمان ملل و یا هر عنوان دیگر، پایتخت حکومت جهانی خود اعلام کنند و با حذف تمام آثار اسلامی، برای همیشه دغدغه بازگشت ارتش اسلام را از سر بیرون کنند.

مطلب اول:

انسان تعریف مشخصی از خودش دارد. غربیها این تعریف را Common Sense مینامند و بعضی از علما هم آنرا تفسیر انسان به انسان معرفی میکنند. قرآن هم نقش مهمی در تعالی این تعریف داشته است و بسیاری از آنچه که بیان کرده، نه به عنوان حکم شرعی، بلکه به عنوان متعالی کردن تعریف چیستی انسان است. همین تعریف یکی از منابع اصلی تقنین قوانین در تمام جوامع بشری است. در بسیاری جوامع هم برای تمام رفتارهایی که از آدمها ممکن است سر بزند، قانون وضع نمیکنند. اما در عمل قوانین بر مبنای آن تعریفی که انسان از خودش دارد، تفسیرمیشود.

مگر همه چیز باید در قانون بیاید؟

مثلا در بسیاری از کشورهای جهان و ایالتهای آمریکا، قانونی برای منع همنوع خواری یا Cannibalism وجود ندارد. بنا بر نقل ویکیپدیا فردی که میخواست به همه این مطلب را نشان دهد، در انگلیس و کانادا اقدام به خوردن اعضا انسان کرد. البته در کانادا پلیس او را دستگیر کرد و به دادگاه فرستاد، ولی قاضی نتوانست از نظر قانونی او را محکوم کند، لذا در پای پله های دادگستری بقیه آنرا خورد. برای همه واضح است که صرفنظر از اینکه قانون درباره این عمل چه حکم کند، نمیشود جامعه ای که در چنین چیزی علنا رسم شود را دیگر جامعه انسانی نامید.

از این قبیل موارد بسیار میشود نمونه آورد که فقط به این دلیل که مطلب برای همه کاملا واضح بوده، قانون مدنی درباره آن وضع نشده است. البته تاریخ پر از نمونه هایی از جوامعی است که تلاش کرده اند درباره جزئی ترین رفتارهای انسان قانون وضع کنند، اما در نهایت هیچکدام از این افراط ها موفق نبوده اند. یک جامعه همان قدر که به قانون احتیاج دارد، به عقل و خرد جمعی و اخلاق احتیاج دارد و نمیشود قوانین مصوب را جایگزین همه چیز کرد.

مسئله لزوم دفاع در برابر تهدید حیاتی برای همه واضح است. وقتی خود اسرائیل بطور علنی نقشه کشور خود را روی پرچم خود اعلان میکند و مقدس ترین مکان های اسلامی را جزء سرزمین خود حساب میکند و امنیت خود را نیز در از بین رفتن جمعیت مسلمین میداند، جدی گرفتن چنین تهدیدی نیاز به مصوبه مجلس و رای اتحادیه عرب و سازمان ملل ندارد.

مطلب دوم:

آمریکا و در کل غرب هیچ از دشمنی با جهان اسلام و علی الخصوص ایران کوتاهی نکرده اند و علنا درباره برنامه های خود برای تغییر نقشه های سیاسی منطقه بحث میکنند. تغییر نقشه های سیاسی مورد نظر آنها هم به معنی زمینه سازی جنگهای داخلی در منطقه برای آینده قابل پیش بینی که به نابودی جمعیتی منجر میشود، است. نقش آمریکا و عوامل آن مانند ترکیه و قطر و عربستان در تجهیز گروه های تکفیری و تشدید جنگ داخلی در سوریه بر کسی پوشیده نیست. هدف رسمی اعلام شده آنها هم ضربه زدن به محور مقاومت و ایران است.

آمریکا و اسرائیل دیگر چه دشمنی میتوانستند بکنند که نکرده اند؟

این نهایت خام اندیشی است که آدم فکر کند اگر به دشمنی که تمام تلاش خود را نابود کردنش گذاشته، لبخند بزند، میتواند با او دوست شود و دشمنی ها را از بین ببرد. چنین تصوری آنقدر احمقانه است که نمیشود آنرا حتی عوامانه نامید. چنین طرز فکری به تعبیر حضرت علی (ع) طرز فکر دختران تازه به حجله نشسته و یا عُقُولُ رَبّاتِ الحِجَالِ است. اما تعجب این است که در دوره ای زندگی میکنیم که چنین حرفهای سخیفی را قبل از اینکه از مردم کوچه و بازار بشنویم، از اساتید دانشگاه و مدعیان اهل علم بودن و سیاستمداران میشنویم. این یعنی که هیچ چیزی در سر جای خودش قرار ندارد. طبیعتا نمیشود انتظار داشت که شاگردانی که زیر دست چنین اساتید سفیهی تربیت شوند، بهتر از اساتید خود باشند.

مطلب سوم:

شناسایی اسرائیل کلید حل اختلافات هسته ای نیست و برای همه واضح است که در مذاکرات هسته ای چیزی کمتر از نابودی کامل صنعت هسته ای رضایت غرب را جلب نمیکند. دلیل اینکه تا کنون اسرائیل نقشه خود مبنی بر تسخیر از نیل تا فرات را نتوانسته عملی کند، همین ترس از عکس العمل مسلمین و قدرت بازدارندگی آنها بوده است. اگر ایران اسرائیل را به رسمیت بشناسد و صنعت هسته ای را هم نابود کند، از نظر غرب و اسرائیل به عنوان سیگنالی برای انجام قدمهای بعدی طرح خود در تسخیر خاورمیانه و حذف تمام و کمال اسلام تعبیر خواهد شد.