باسمه تعالی

هر چند شخصا پیگیر جدی وضعیت فیلم های سینمایی نیستم، اما چنانکه افتد و دانی، فیلم های زیادی از کشورهای مختلف را در این سالهای اخیر مشاهده کرده ام. با جرات میتوانم ادعا کنم که سینمای ایران تافته جدا بافته ای است. البته نه از آن جهت که محصول کشوری اسلامی است و طبیعتا باید تابلویی از مکارم اخلاق و رفتارهای پسندیده و سلامت روانی هنرپیشه ها باشد، بلکه از آن جهت که وقتی یک فیلم ایرانی را تا انتها ببینی، تا چند روز حالت از خودت و زندگی و هر آنچه که دور و برت است، به هم میخورد.

طبیعتا آدم وقتی یک فیلم را می بیند که قرار باشد با دیدن آن نکته ای آموزنده یاد بگیرد و یا احساسات و عواطفش تقویت شود. اما فیلم های سینمای ایران مانند یک داروی استفراغ است که با دیدن آن، نه تنها چیزی گیر آدم نمی آید، بلکه چیزی هم از دست میرود. چند سال پیش فیلم درباره الی را برای بچه هایم، که تجربه زیادی درباره فیلم ایرانی ندارند، گذاشتم تا ببینند و از آنها خواستم تا آخر آن را با دقت مشاهده کنند و نظر خود را بگویند. هیچ کدام از آنها نتوانستند بیش از نیم ساعت پای فیلم بنشینند. چون این فیلم مانند این بود که گروهی از دیوانگان تیمارستان، با ناهنجاریهای روانی حاد، را دور هم جمع کنند و از آنها فیلم بگیرند.

همه فیلمسازان دنیا به بررسی پدیده های اجتماعی و هشدار دادن نسبت به آن، و احیانا ارائه راه حلی برای آن، میپردازند. اما جهت گیری فیلم های ایرانی مشخصا سیاه نمایی، غیر قابل حل نشان دادن مسئله، و ایجاد احساس نفرت و انزجار است. بهانه آنها هم این است که کار فیلمساز دیدن پدیده های اجتماعی و هشدار است و نه آسیب درمانی و ارائه راه حل. اینکه چرا اینها فکر میکنند که این تنها وظیفه یک فیلمساز است، خود جای سئوال دارد. اگر بشود که صنعت سینما را به یک داروخانه تشبیه کرد که برای هر مورد مصرفی، یک دارو در آن پیدا میشود، سینمای ایران داروخانه ای است که فقط داروی مسهل و داروی تهوع را عرضه میکند.

بهرحال وضعیت جاری سینمای ایران به قدری اسفبار است که دست اندر کاران سینما هم به فضای تلخ اکثر فیلمنامه های سینمای اجتماعی ایران اعتراف کرده اند. وقتی در مجموع سینمای ایران را با هر کشور دیگری که مقایسه کنیم، سیاه و تلخ بودن آن کاملا مشخص است. مشکلات اجتماعی در همه جای دنیا وجود دارد خیلی از آنها هم راه حل سریع و آسان ندارد. اما در دیگر کشورها کار فیلمسازان فقط گیر دادن به این مشکلات اجتماعی نیست.

رخنه دستهای وابسته به استعمار در حوزه های فرهنگی همین است دیگر!

این که دشمنان یک کشور موفق شوند کاری کنند که ملتی حالش از هر چیزی که دارد به هم بخورد، مگر کم دستاوردی است؟

بسیاری از شهروندان ملتهای دیگر سعی میکنند از هر فرصتی برای تبلیغ قدرت کشور خود استفاده کنند. مثلا دو سال پیش در روسیه که شهابسنگی بزرگ با برخورد به جو زمین در ارتفاعی بالا متلاشی شد، تبلیغات زیادی از سوی روسها پخش شد؛ مبنی بر اینکه متلاشی شدن این شهابسنگ به خاطر این بود که هدف موشکهای دفاعی روسیه قرار گرفته بود. شهروندان آمریکایی و روس زیادی هستند که با رخداد هر حادثه طبیعی، علت رخداد آنرا آزمایش یک سلاح مخفی از سوی کشور خود عنوان کرده و درباره آن شایعاتی پخش میکنند. هر چند دستگاههای تبلیغاتی رسمی کشورها به پخش این قبیل شایعات کمک میکنند، اما سهم عمده این تبلیغات و بزرگنمایی را مردم عادی به عهده میگیرند. فیلمسازان هم با انواع و اقسام تولیدات خود، از کلیپ های چند دقیقه ای تا فیلم های بلند سینمایی، در این زمینه سهم خود را ادا میکنند.

جدا از بررسی موضوعات اجتماعی، زمینه های بسیاری است که فیلمسازان میتوانند در آن زمینه ها کار کنند و در اینجا چند مورد آن را لیست کرده ام:

تقویت احساسات وطن دوستانه و ایجاد احساس مساعد نسبت به هموطنان

چندی پیش که یک کانال ماهواره ای هندی را اتفاقا نگاه کردم، فیلمی سینمایی را پخش میکرد که قهرمان آن در کشمیر در حال مبارزه با خائنینی (به زعم آنها)  بود که میخواستند با عوامل پاکستان همکاری کنند و کشمیر را مستقل کنند. این قهرمان چنان با شور و احساس مبارزه میکرد که بعد از چند دقیقه دیدن فیلم، آدم احساس همدردی و همراهی با او میکرد.

در سینمای چین هم از این قبیل فیلمها زیاد پیدا میشود. مثلا در فیلم Fearless با بازیگری جت لی، قهرمان داستان به مبارزه با اشغالگران میپردازد و قهرمانهای زیادی از آمریکا و انگلیس و ژاپن را در یک مجلس شکست میدهد. فیلم IP Man 2 به بازیگری Donnie Yen از هنگ کنگ هم همین مضمون را دارد. هدف این فیلمها این است که با نشان دادن یک قهرمان که میتواند در برابر اشغالگران و دشمنان به پاخیزد و مبارزه کند و یا حداقل آنها را کتک بزند، احساس زبونی در برابر دشمنان خارجی را از بین ببرند.

نوع دیگر این قبیل فیلم ها این است که کسی که در سرزمینی غریب، گرفتار گروههای خلافکار و باندهای فساد شده و هیچ راه نجاتی ندارد، تنها کسی که به کمک او می آید هموطن و یا همدینی است که فقط به خاطر هموطنی و همدینی حاضر میشود جان و مال خود را به خطر بیاندازند و به او کمک کند.

یک فیلم میتواند قدرت نظامی و دفاعی یک ملت را به رخ دیگران بکشد.

در سینمای هالیوود از این قبیل فیلمها زیاد پیدا میشود. یعنی بعد از دیدن فیلم، احساسی که به آدم دست میدهد این است که آمریکا حتما توانایی های نظامی پنهانی دارد که هنوز رو نکرده است و خلاصه فکر رویارویی نظامی را باید کنار گذاشت و تسلیم آنها شد. سینمای چین و یا کره نیز چند سالی است که چنین فیلم هایی را میسازد. مثلا مامور مخفی پلیسی که به دنبال تبهکاران بین المللی، به آمریکا میرود و از هر مانعی میتواند رد شود و هرکسی را که دلش بخواهد میکشد و هر کاری که بخواهد میکند.

هدف خیلی از فیلم ها جلب سرمایه گذاری خارجی و یا فروش یک محصول است

چند سال پیش یک فیلم فرانسوی در تلویزیون ایران دیدم که قهرمان فیلم، یک راننده تاکسی بود که دست به فرمان خوبی داشت. اما موضوعی که فیلم سعی داشت در ضمیر ناخودآگاه مخاطب القا کند، برتری ماشین پژو به ماشین های آلمانی بود. بعضی از فیلم ها جدا از موضوع ظاهری فیلم، در محیطی فیلم برداری میشود که توجه مخاطب را جلب کند و او را به زندگی و سرمایه گذاری در آن محل تشویق کند. گاها پیام های ناخودآگاهانه (Subliminal messages) را طوری تنظیم میکنند که آدم آن شهر و یا کشور را محل امنی برای کار و زندگی بیابد.