احترام به والدین واجب، اما درک اینکه این احترام یعنی چه، واجبتر است
تاریخ نشر:باسمه تعالی
چند روز پیش در یکی از سایتها خبری دیدم به این مضمون:
شب عروسی زمانیکه عروس و داماد در کنار هم نشسته بودند ، عروس در گوش داماد گفت : مادرت رو از روی سکو بفرست پایین ؛ خوشم نمیاد ....
و داماد میکروفن رو برداشت و گفت " چه کسی مادرم رو میخره ؟"
حاضرین از این رفتارش بشدت تعجب کردند ، و 3 بار این جمله رو تکرار کرد ،حاضرین جشن عروسی همگی سکوت اختیار کردند
در این هنگام داماد انگشتر رو پرت کرد و گفت : " من مادرم را خواهم خرید "
و رو به عروس کرد و طلاقش رو اعلام کرد ، مادرش رو برداشت و از سالن خارج شد .
و بعد از پخش شدن داستان ماجرا در منطقه ، مردی آمد و به پسر جوان گفت " شوهری بهتر از تو برای دخترم نخواهم یافت " و دخترش را به همسری او در آورد ....
بیاد آور که پیامبر (صلی الله علیه و آله) در مورد کسی که بیشترین حق را بر گردن دارد گفت : اول حق مادرت را ادا کن سپس حق مادرت و باز هم حق مادرت و سپس پدرت .
جالب توجه این است که در پایان هم یک حدیث نقل کرده تا رفتار این جوان را طوری جلوه دهد که دیگران هم از او الگو بگیرند. در حالی که چنین رفتاری هیچ توجیه عقلی یا اخلاقی و یا شرعی ندارد. لذا لازم دیدم چند نکته را در این باب عرض کنم. در این که احترام به مادر و پدر هم به عنوان دستور دینی و هم به عنوان دستور اخلاقی امری لازم است، شکی نیست. اما باید تعریف درستی از احترام ارائه شود.
آنچه قرآن به ما درباره والدین امر میکند چنین است (اسراء 23):
- احسان به والدین، یعنی وقتی قصد داری کار نیکی انجام دهی، هیچ حساب و کتاب نکن که برای تو چه کارهایی کرده اند و تو در برابر آن باید متقابلا کاری انجام دهی. بلکه حداکثر آنچه که در توان داری، بدون منت در طبق اخلاص بگذار.
- وقتی که پیر و ضعیف شدند و به کمک احتیاج داشتند، هر آنچه که نیاز دارند و توان برآوردن آن را داری، انجام بده و با آنها مودبانه حرف بزن، طوری که صدای خود را بلند و یا پرخاش نکنی و کلامت سراسر محبت و لطف باشد.
- بالهای رحمت و لطف خود را چنان بگستر که والدین پیر، تو را قابل اتکا و اعتماد بیابند و از اینکه از تو کمک بخواهند خجالت نکشند و رودربایستی نکنند.
- علاوه بر همه اینها باید واقعا از ته دل سپاسگزار آنها باشی، طوریکه هر وقت قصد دعا کردن داری، برای آنها دعای خیر کنی.
- در هیچ کجا قرآن مجاز ندانسته که به بهانه اطاعت از پدر و یا مادر، دست به ظلمی بزنیم. اطاعت از هیچ بشری نمیتواند جواز معصیت خالق باشد. (عنکبوت 8)
البته این به این معنی نیست که باور کنی که مادرت از فرشته ها پاکتر و معصوم تر است. بلکه بر عکس یک مادر میتواند موجودی بداخلاق و بی ادب و فضول بوده که تحمل کردن او همتی همسنگ همت حضرت ایوب بطلبد و فرزند هم به این مطلب واقف باشد. منطق قرآن این است که یک مادر صرفنظر از همه ضعفهایی که دارد، برای فرزند خود آنقدر منشاء خیر بوده که فرزند خود را وامدار او بداند و برای او دعا کند.
در بین این دستورات هیچ کجا قرآن امر نکرده که اگر همسرت از مادرت خوشش نیامد، او را باید طلاق دهی. حتی به عروس ها هم امر نکرده که باید مادر شوهرت را دوست داشته باشی و یا احترام بگذاری. ازدواج یک قرارداد اجتماعی است که کاملا حدود و ثغور آن مشخص است و قرار نیست بنیان خانواده را به هر بهانه بی ارزشی به هم بزنیم. اگر یک فرزند وظیفه دارد که به والدین خود احترام کند، همسر او چنین وظیفه ای ندارد و چنین توقعی به جا نیست. حال اگر عروسی و یا دامادی صاحب کرامات اخلاقی بود و والدین همسر خود را علیرغم همه ضعف های اخلاقی آنها تحمل کرد، قطعا چیزی است که باید قدر آن را دانست، اما این توقع که همه باید چنین کراماتی را داشته باشند، عاقلانه نیست.
تفاوت بین اطاعت از پدر با مادر
تا جایی که مطالعه داشته ام، اطاعت و احترام به مادر فقط مربوط به اموری است که راحتی زندگی و آسایش روانی او را فراهم میکند. مثلا رفتن به سفری خطرناک که مادر را نگران کند، حرام محسوب میشود. اما در بسیاری از موارد دیگر از نظر فقهی چنین اطاعتی واجب نیست. مثلا در ازدواج یک دختر باکره، مادر نمیتواند به جای پدر اجازه دهد. در حالیکه اذن پدر و اطاعت از او در تصمیم های بزرگ زندگی مانند ازدواج و طلاق لازم است. اما جوانها معمولا برای حرف مادرها بیش از امر پدر خود ارزش قائلند. مثلا اگر مادری از پسرخود بخواهد که همسایه شان را ظالمانه کتک بزند، احتمال اینکه این پسر بدون تحقیق کافی و قضاوت درست دست به چنین کاری بزند، زیادتر است تا اینکه پدر او از او بخواهد که کار خیری را انجام دهد.
اینکه جوانها به دستورات مادر خود بیشتر وقع مینهند، فقط یک موضوع طبیعی است و نباید به آن رنگ دینی داد. دین توجه عاطفی به مادرها را بیشتر از پدرها توصیه کرده است و توجه عاطفی را نباید با اطاعت از اوامر اشتباه گرفت.