سبک زندگی کردن ساده و سالم را بیاموزیم
تاریخ نشر:باسمه تعالی
خبر مرگ ملک عبدالله، مهمترین خبری بود که در روزهای گذشته شنیده شد. درباره اینکه آیا این عبدالله همان عبداللهی است که در احادیث ظهور، مرگ او را نشانه نزدیکی ظهور دانسته اند؛ و یا اینکه اساسا این احادیث قابل اعتنا هستند یا نه، قصد ندارم بحث کنم. هرچند که احتمال صحت آن کم نیست. البته اینکه در بحث غیبتی که بیش از یازده قرن طول کشیده، وقتی صحبت از نزدیک بودن به ظهور میشود، آیا صحبت از چند ماه است و یا چند سال، خود مطلبی است که باید درباره آن بحث شود. همین قدر را میدانم که اهل دنیا و آنها که مبانی اعتقادی قوی ندارند، خیلی زود از پیگیری و دقت در این مباحث خسته میشوند و حوصله گوش دادن به آن را ندارند.
یکی از نویسندگان غربی میگفت که اگر انسان مطلبی را برای هفته آینده پیش گویی کند و اتفاقا درست درآید، فردی مطلع و صاحبنظر محسوب میشود. اگر یک ماه آینده را پیش بینی کند و پیش بینی اش صحیح باشد، نابغه محسوب میشود. ولی اگر دو سال آینده را پیش بینی کند، صرفنظر از اینکه چقدر پیش بینی او صحیح باشد، دیوانه به حساب می آید. چون حافظه بشر آنقدر ضعیف است که دو سال بعد که آن پیش بینی به وقوع بپیوندد، کسی دو سال گذشته و حرف آن فرد را به یاد نخواهد آورد و فقط تنها خاطره ای که از او در ذهن آنها میماند، این است که دیوانه ای بود که حرفهای غریب میزد.
بنابراین حرف زدن از پیش بینی آینده را بیفایده میدانم.
اما حوادثی که همین الان در صحنه دنیا در حال رخ دادن هست، به اندازه کافی نگران کننده هست. بالا گرفتن درگیری های اوکراین و ادعای حضور 9000 سرباز روسی در شرق اوکراین، خبر ارسال نیروهای نظامی آمریکایی به اوکراین در بهار آینده، خبر احتمال قریب الوقوع کودتای اوکراین برای زمینه سازی عملیات نظامی شدیدتر، اخبار پایین آمدن قیمت نفت و بحرانی شدن وضعیت اقتصاد کشورهای غربی، بیکار بودن و نداشتن درآمد بیش از 100 میلیون آمریکایی، قریب الوقوع بودن سقوط بازار سهام کشورهای غربی، و اخباری مانند آن، همه از این حکایت دارند که وضعیت جهان در آینده نزدیک با ثبات نخواهد بود. اینکه آیا این حوادث به جنگ جهانی سوم منجر شود و یا در صورت وقوع چنین جنگی، چه میزان از جمعیت جهان آسیب خواهند دید، مطلبی است که تنها رب جلیل از آن خبر دارد. اما آنچه که شخصا برآورد میکنم این است که وقوع جنگ جهانی حداقل تا 2 ماه دیگر رخ نخواهد داد و این مقدار زمان برای آموزش و برنامه ریزی کافی است.
این اخبار ما را باید به این وادارد که برای شرایط اضطراری آمادگی کافی کسب کنیم.
اگر اخبار تحولات سوریه را دنبال کرده باشید، خبرهایی مانند مرگ گروه زیادی از ساکنان در اثر گرسنگی، و یا یخ زدن افراد در خانه های خود در اثر سرما، خوردن گربه های ولگرد برای ادامه حیات، و اخباری از این قبیل را در این چند ساله زیاد شنیده اید. این گونه اخبار حاکی از این است که مردم سوریه از نظر روحی و روانی خود را برای زندگی در چنین شرایطی آماده نکرده اند و شاید هنوز هم افراد زیادی باشند که باور ندارند این وضعیت میتواند برای سالهای زیادی ادامه داشته باشد. اگر مردم از نظر روانی آمادگی لازم برای زندگی در شرایط بحرانی را کسب کنند، تلفات جمعیتی بسیار پایین خواهد آمد، تمایل به مهاجرت و زندگی در شرایط تحقیرآمیز اردوگاههای پناهندگان کمتر خواهد بود، و این موضوع میتواند نقش تعیین کننده ای در شکست و پیروزی یک ملت در برابر حملات دشمنان خارجی و شرایط جنگ داخلی داشته باشد.
از طرفی مطلبی که غیر قابل انکار است، این است که تمدن موجود در کل دنیا، بر اساس مصرف گرایی بنا شده و قابل ادامه نیست. این تمدن بنای خود را بر این گذاشته که به جای اینکه به افراد یاد بدهد که زندگی خود را بر اساس امکانات موجود تنظیم کنند و بهینه تر زندگی کنند، تلاش خود را بر پیدا کردن منابع جدید و مصرف با بازدهی پایین آن متمرکز کنند. این رویکرد باعث شده که صدمات فراوانی به منابع طبیعی و محیط زیست وارد شود. از نظر بعد فردی هم باعث شده که افراد جامعه همه به درآمد بیشتر و انباشت پول وثروت روی آورند، بدون اینکه به مصرف بهینه و با بازدهی بالای امکانات خود توجه کنند. نتیجه غلطی که از این روند گرفته شده این است که جهان توان تحمل جمعیت بشر را ندارد و جمعیت به حدی رسیده که باید برای محدود کردن آن اقدام کرد. در حالی که این نتیجه گیری علمی نیست. وقتی بازدهی مصرف منابع طبیعی توسط بشر حداکثر چیزی در حدود 5 درصد است، نباید این قدر زود به چنین نتیجه گیری رسید.
نتیجه اینکه انسان چاره ای ندارد جز اینکه یاد بگیرد که مصرف منابع طبیعی و امکانات خود را به نحوی مدیریت کند که بازدهی آن خیلی بالاتر از وضعیت موجود باشد. احتمال وقوع جنگ جهانی سوم و حوادث قبل از ظهور، فقط ضرورت توجه به این امر را بیشتر یادآوری میکند.
بنابراین قصد دارم انشاءالله روش های ساده تر و بهینه تر زندگی کردن را در این وبلاگ بیشتر مطرح کنم و در این راستا اگر دوستان و خوانندگان این وبلاگ میتوانند نکته ای را به مطالب مطرح شده اضافه کنند، قطعا از آن استقبال کرده و آنرا منتشر خواهم کرد.
امیدوارم خوانندگان ضرورت یادگیری این قبیل مطالب و همچنین یاد دادن آن به دیگران را از یاد نبرند. نکاتی که در ظاهر بسیار ساده به نظر می آیند، میتوانند در روز سختی جانهای بسیاری را نجات دهد و از صدمات شدید جسمی و روانی بسیاری جلوگیری کند.
خسته نباشید-مطلب جالبی بود
ضمن عرض سلام،
از لطف شما متشکرم.
خواهش میکنم مطالب این بحث را که در منوی بالا هم لینک آن را می آورم، به اطلاع دیگران هم برسانید.
سلام
از یکی از دوستانم که پدربزرگش چوپان بود شنیدم که میگفت در اطراف روستایشان یک چادر برپا کردند و به دستور پدربزرگش درون چادر یک چاله به قطر 40-50 سانتی متر ایجاد کردند(البته عمق چاله را نمیدانم). بعد از آن داخل چاله را با هیزم خشک پر کردند. بعد از پرشدن چاله یک شمع در انتهای چاله، به نحوی قرار دادند که هیزم ها را مشتعل نکند و روی چاله را با یک تکه موکت پوشاندند. آنطور که دوستم تعریف میکرد، تا صبح احدی درون چادر احساس سرما نکرد!!!
یکی از مواردی که در سبک زندگی ساده بسیار کاربردی است، نحوه گرم نگه داشتن بدن در مواجهه با طبیعت و سرمای بعضا کشنده آن است. شخصا در مواقع نگهبانی، بعضا چنان احساس سرما میکنم که تنها راه خلاصی را دویدن و انجام حرکات ورزشی می یابم. البته این ترفند برای 2 ساعت مداوم هم سخت است، چه برسد به اینکه برای چندین ماه انسان در معرض سرما باشد.
طرز ایجاد اجاق که توضیح داده بودید خیلی مفید بود اما اگر نحوه تولید جرقه و ایجاد آتش را هم توضیح بفرمایید خیلی ممنون میشوم.
واقعا سرمای شهر محل خدمت من، در بعضی مواقع غیر قابل تحمل میشود و راه حلی هم برای بهبود شرایط به ذهنم نمیرسد!!! البته خدا رو شکر زمستان هم گذشت.
با سلام و عرض تشکر از عنایت شما،
اگر دوست خود را دوباره دیدید، لطف کنید روش پدربزرگش را دقیق تر بپرسید. چون قاعدتا برای ورودی و خروجی هوا به چاله فکری باید کرده باشد. اگرنه گاز منواکسید کربن تولید میشود و همه را خفه میکند.
اما برای کارهایی مانند کار در هوای سرد زمستان چند راه هست که به آدم کمک میکند. اولین مطلب این است که حساس ترین اعضا بدن، انگشت های دست و پا است. در کانادا که سرمای هوا بعضا منهای 20 تا منهای 30 است، کسانی که بخواهند اسکی کنند، و یا مثلا پلیس هایی که از شب تا صبح باید در ایست بازرسی بایستند، احتمال یخ زدن انگشت های آنها وجود دارد. برای چنین مواردی جورابها و دستکش هایی تهیه میکنند که با باطری قابل شارژ برای چند ساعت گرم میماند. قیمت آنها اینجا حدود 100 دلار است، ولی کیفیت بالایی دارند. اگر به این محصولات دسترسی نباشد، باید هنگام خرید دستکش به این نکته توجه کرد که برای چه سرمایی درست شده است. دستکشی که روی آن نوشته شده که تا منهای 10 درجه کار میکند، برای تحمل منهای 20 درجه قطعا مناسب نیست.
دومین مطلب اساسی این است که تغذیه مناسب به اینکه آدم بتواند سرما را تحمل کند، کمک میکند. یکی دو ساعت قبل از شروع نگهبانی، اگر مثلا چند دانه خرما یا کشمش میل کنید، احتمالا راحت تر بتوانید سرما را تحمل کنید.
اما خوبی کار ایران این است که معمولا چنین سرماهایی در آنجا وجود ندارد. البته نمیدانم چرا مردم با سرمای منهای 5 درجه یخ میزنند.
ضمن عرض سلام،
تا جایی که فهمیدم شمع موردنظر زیر چاله پر از هیزم قرار میگرفته. پس باید قاعدتا هیزمها را به تدریج بسوزاند. پوشاندن روی چاله با پارچه هم اگر درست انجام نشود، میتواند باعث بد سوختن و تولید منواکسید کربن شود.
یک کار خوب که خیلی لازم است آدم یاد بگیرد و به بقیه هم یاد بدهد، نحوه خرید مواد اولیه در حجم بالاتر و ارزانتر و پخت و تهیه محصولات جانبی از آنها است.
مثلا اگر خرما را در جعبه های 20 کیلویی از عمده فروش های بازار بخرید، باید قیمت آن نیم تا یک سوم قیمت خرده فروشی باشد. البته باید مصرف آن هم با برنامه و مثل مصرف دارو باشد. یعنی بدانید در چه زمانی و به چه تعدادی مصرف شود. عمده خریدن و مصرف بی رویه قطعا عوارض جانبی خود را دارد.
در تهیه محصولات جانبی مانند سس مایونز و رب گوجه و شیرینی و کیک و امثالهم، مسئله فقط ارزانتر بودن نیست، بلکه کیفیت محصولات بازاری پائین است و مواد افزودنی به آن نیز مضر و غیر سالم است.
این مشکل، مشکل همه دنیا است و راه آن یاد گرفتن تولید محصولات جانبی از مواد اولیه ای است که ارزان تر تهیه میشود.