توافق نهایی در مذاکرات هسته ای یعنی چه؟
تاریخ نشر:باسمه تعالی
امروز در پرس تی وی خبری دیدم با این مضمون که ظریف، وزیر خارجه ایران، حصول توافق نهایی در دور جاری مذاکرات را بعید دانسته بود و چنین بیان کرده بود:
ما حداکثر تلاش خود را خواهیم کرد تا از فرصت مذاکرات برای حل مسائل باقیمانده استفاده کنیم تا راه برای حصول توافق نهایی هموار شود.
آیا کسی هست که بتواند به این متخصصان روابط بین الملل بفهماند که حداقل در عرف کشورهای غربی و دیگر قدرتهای مطرح جهان، چیزی به نام توافق نهایی وجود ندارد؟ بر خلاف تصور عموم، آنچه که در قالب موافقت نامه بین قدرتهای جهان توافق میشود، منشوری برای عمل نیست، بلکه فقط بیانگر وضعیت تعادل قوا بین دو طرف توافق است و هر زمانی که در این وضعیت تغییری بوجود آید، باید موافقت نامه به روز شود.
برای اینکه بتوان امید داشت که مسئولین سیاسی یک کشور، وقتی پای یک موافقت نامه را امضا میکنند، به آن به عنوان چیزی که بر اساس آن بخواهند عمل کنند، نگاه کنند؛ باید اول بررسی کرد که آیا یک زیربنای اخلاقی که آنها را موظف و متعهد به اجرای تعهدات خود کند وجود دارد یا نه. قوانین بین المللی نمیتواند جایگزین قواعد اخلاقی شود، چون مفسر آن خود کشورهای غربی هستند و بر سازمان ملل و قطعنامه های آن تسلط دارند. وقتی چنین زیربنای اخلاقی وجود ندارد، حرف زدن از توافق نهایی فقط خام اندیشی است.
آمریکا اساسا به دنبال توافق نیست و نمیتوان حتی یکبار در بین صحبت های مقامات آمریکایی حرفی از توافق پیدا کرد. بلکه آنها توقعاتی دارند که برآورده شدن آن را دنبال میکنند. توقعات آنها هم چیزی نیست که بشود با مذاکره آنرا محقق کرد و تنها با حمله مستقیم و جنگ تمام عیار احتمال رسیدن به آن وجود دارد. روش مورد قبول آمریکا برای راستی آزمایی در عدم تغییر مسیر تکنولوژی هسته ای بسیار ساده است و تا وقتی که کل صنعت هسته ای نابود نشود و تاسیاسات زیربنایی از بین نرود و آمریکا در ایران پایگاه نظامی دائمی نداشته باشد، توقع قانع شدن آنها را نباید داشت. اینکه تصور شود رسیدن به توافق جامع با غربیها، با حفظ استقلال، عملی است، خیال خامی بیش نیست. ممکن است در یک مقطع زیر یک توافق مقطعی را امضا کنند، اما خیلی زود مورد دیگری را بهانه میکنند و توقعات مرحله بعد را مطرح میکنند.
اما اینکه چرا مذاکرات طولانی شده و هربار به دور بعدی موکول میشود، دلیل آن این است که آمریکا میداند که دولت ایران تا وقتی خیال خام توافق را در سر دارد، به رویارویی مستقیم و به چالش کشیدن برنامه های آمریکا در منطقه متمایل نمیشود. همین فرصت برای آنها کافی است تا سنگرها را یکی یکی تصرف کنند و از عکس العمل شدید رقیب در امان باشند.
در همین مدت مذاکرات هسته ای، جغرافیای سیاسی منطقه تغییر کرد و با اطمینان میشود گفت که هرگز به شکل قبل باز نخواهد گشت. دولت سوریه بخش های بسیاری از سرزمین خود را برای همیشه از دست داد. عراق عملا به سه بخش تقسیم شد و ضعف شدید دولت مرکزی حتی پس از تغییر رئیس دولت، امید اینکه بشود عراق را به شکل سابق یا حتی به صورت فدرالی اداره کرد را از بین برد. در خبرها بود که در جریان تصرف شهر هیت توسط داعش، 15 سیستم TOS-1 که اخیرا روسیه آنها را برای تقویت ارتش در نبرد زمینی فرستاده بود، را غنیمت گرفته اند و احتمالا از آنها در حمله چند هفته آینده به بغداد استفاده خواهند کرد. حالا سقوط بغداد به دست داعش، امر دور از ذهنی نیست.
حملات هوایی آمریکا به داعش هم آن قدر غیر موثر انجام شد که بشود لشکرکشی مجدد آمریکا به منطقه و تصرف عراق و سوریه را دوباره توجیه کرد. توافق امنیتی آمریکا با افغانستان نیز بالاخره امضا شد. این یعنی همه دستاوردهای ایران در سالهای اخیر برای بیرون کردن آمریکا از منطقه در حال از دست رفتن است.
قبلا در این وبلاگ بارها نوشته بودم که اگر بخواهیم درباره رفتارشناسی کشورهای غربی در تعامل با ایران مطالعه کنیم، باید روی رفتار گله های گرگ شکارچی بررسی کنیم. کشورهای غربی مانند یک گله گرگ عمل میکنند و آمریکا نقش گرگ آلفا را دارد. هدف آنها هم شکار است و نه تعامل و تفاهم و همسویی.
سلام!
مطلب زيبا و مفيدي بود؛ به ويژه:
«این یعنی همه دستاوردهای ایران در سالهای اخیر برای بیرون کردن آمریکا از منطقه در حال از دست رفتن است.»
موفّق باشيد!
با سلام،
از لطف شما متشکرم.
بعضی وقتها صورت مسئله به ظاهر ساده است، ولی تمام پیچیدگی کار در جزئیات آن است و موقعیتی میشود که به قول غربی ها The Devil is in the detail
اما خیلی وقتها آدمها گرفتار جزئیاتی میشوند که آنها را از تصویر کلی غافل میکند و اگر به آن تصویر کلی نگاه کنند، درک مسئله ساده خواهد بود.
مذاکرات هسته ای از نوع دوم است، چون دو طرف بر سر مذاکره می نشینند ولی هنوز بر سر موضوع مذاکره توافق ندارند. تعریف یک طرف از مذاکرات حصول توافق نهایی و تعریف طرف دیگر رسیدن به مطالبات است.
شخصا حتی یک مورد هم سراغ ندارم که غربی ها پای یک موافقت نامه را به عنوان توافق نهایی و دائمی امضا کرده باشند، که البته بشود اسم انرا موافقت نامه گذاشت.
به علاوه غربی ها حتی ایران را به عنوان طرف مذاکره به قصد حصول توافق به رسمیت نمیشناسند و اگر چنین بود حداقل نام خود را به جای 5+1، 6+1 میگذاشتند.
exelent
با سلام،
از لطف و عنایت شما متشکرم
آقا مسعود مدرکت چیه؟ دکترای فیزیک هستهای داری؟ یا دکترای روابط بینالملل؟ که داری در مورد توافق هستهای صحبت میکنی. اصلا میدونی 5+1 چیه؟ که میگی: (غربی ها حتی ایران را به عنوان طرف مذاکره به قصد حصول توافق به رسمیت نمیشناسند و اگر چنین بود حداقل نام خود را به جای 5+1، 6+1 میگذاشتند.) این حرف رو هیچ وقت یه انسان تحصیل کرده در این زمینه بیان نمیکنه. بد نیس که کمی در این زمینه مطالعه داشته باشی تا با این حرفا تن مصدق رو تو گور نلرزونی.
شما اگر به عقل خودتان اعتماد دارید و توان بررسی صحت و سقم مطالب را دارید، میتوانید آنچه نوشتم را بخوانید و بعد یا قبول کنید و یا نکول. اگر هم دلایل بهتری برای رد داشتید، منعکس بفرمایید تا هم من و هم بقیه استفاده کنند. مدرک دانشگاهی هیچ حرف غلطی را درست و هیچ حرف درستی را غلط نمیکند.
فرض کنید مدرک دکترای روابط بین اللملل داشته باشم و حرفهایم غلط باشد. آیا شما در این صورت آنرا قبول میکنید؟
تحصیلات دانشگاهی فقط برای جهت دهی به نحوه تفکر و mind control است و معادل دانش نیست.
این آقای مصدق السلطنه بیرون قبر هم میلرزید. لرزیدن داخل قبرش را به گردن من نیاندازید.
آی قوربون دهنت من موندم رشته تخصصی این آخوندا چیه که تو همه چیز نظر میدن.
آقا مسعود نه این که خودت خمینی سلطنت نیستی
چند سوء تفاهم در نوشته شما وجود دارد که جا دارد روی هر کدام از آنها دقت بفرمایید:
اولا اگر با نوجوانها سروکار داشته باشید، میدانید که معمولا انتظار اینکه متنی بنویسند که روی همه آن درست فکر کرده باشند را نباید داشت. وقتی نوجوانها بخواهند چنین مطالبی بنویسند، معمولا اشتباهات عمده ای میکنند.
دوما: تمام هنر تخصص و تجربه این است که آدم بتواند حرف منطقی و مستدل بزند. صرف تحصیلات دانشگاهی باعث نمیشود که حرف غلطی را از صاحب تخصص قبول کنیم. متاسفانه در ایران این تصور غلط وجود دارد که داشتن مدرک تحصیلی را معادل داشتن جواز کار در یک رشته فرض میکنند.
سوما: آخوندها فقط ضرب ضربوا نمیخوانند و چنین حرفی زدن نشانه عمق بی اطلاعی است.
چهارم: من آخوند نیستم. بلکه طراح سخت افزار و نرم افزار هستم و سالها است که در کانادا زندگی میکنم و هیچ منفعتی در عوام فریبی ندارم.
من آخوند نیستم و مهندس برق هستم. کارم هم طراحی سخت افزار و نرم افزار است.