باسمه تعالی

اخبار مربوط به گروه داعش این روزها همه جا شنیده میشود. اما کمتر خبری موثق و قابل اطمینان پخش میشود و ظاهرا هر کسی سعی دارد روایت دلخواه و مطابق با منافع خود را از وقایع ارائه کند. هنوز در ایران زیاد هستند کسانی که داعش را وهابی معرفی میکنند و یا خبر درباره تصمیم داعش به تخریب مکه جعل میکنند. بنگاه های خبری بقیه دنیا هم وضع بهتری ندارند.

در اینکه قدرتهای غربی و عربی تلاش فراوانی برای ظهور پدیده داعش کردند شکی نیست و مستندات فراوانی در این باره وجود دارد. به عنوان نمونه چند هفته گذشته عکس های ابوبکر البغدادی که در جلسه ملاقات سران گروه های مخالف سوری با سناتور آمریکایی جان مک کین هنگام سفر او به سوریه حضور داشت، منتشر شد.

[inpost_fancy thumb_width="150" thumb_height="150" post_id="1056" thumb_margin_left="0" thumb_margin_bottom="0" thumb_border_radius="2" thumb_shadow="0 1px 4px rgba(0, 0, 0, 0.2)" id="" random="0" group="1" border="" show_in_popup="0" album_cover="" album_cover_width="200" album_cover_height="200" popup_width="800" popup_max_height="600" popup_title="Gallery" type="fancy" sc_id="sc1408827937966"]

اینکه کشورهای عربی و غربی و صهیونیستی به این جمع بندی رسیده باشند که تنها راه جلوگیری از پیشرفت مبارزان شیعه و مطرح شدن آنها به عنوان سمبل جهاد و مسلمانی این است که به تقویت جریان های سلفی کمک کنند تا از راه درگیری داخلی بین شیعه و سنی بتوانند همه مسلمین را تضعیف کنند، فقط یک جنبه این ماجرا است و نباید این واقعیت ما را از تحلیل درست قضایا باز دارد.

در بخش عمده ای از قرن بیستم سرمایه گذاری های زیادی انجام شد تا در ذهن همه مردم و علی الخصوص جوانان چنین القا شود که دین و گفتمان دینی در دنیای مدرن جایی ندارد. هرچه بود یا دموکراسی و لیبرالیسم بود و یا کمونیسم و سوسیالیسم و انواع ایسم های رنگارنگ دیگر. در ذهن عموم چنین جا انداخته بودند که دین قبلا در نبرد با علم شکست خورده و بی اعتباری آن ثابت شده است. این قضیه به قدری جدی بود که اگر کسی میخواست از قبله اول مسلمین، قدس، در برابر صهیونیستها دفاع کند، باید به یکی از گروههای چپگرا ملحق میشد تا آموزش نظامی و کار تشکیلاتی و طرز مبارزه را بیاموزد. تا همین چند دهه پیش مذهب حداکثر جایی که میتوانست داشته باشد، گوشه قلب معتقدان بود و از صحنه جامعه محو شده بود. روشی که در قرن گذشته میلادی در دشمنی با دین اتخاذ شده بود این بود که چنین وانمود کنند که اساسا تاریخ مصرف دین تمام شده و برخورد تحقیرآمیز تنها کاری است که با گفتمان دینی میشود کرد. کار به جایی رسیده بود که گروه های اسلامی مانند اخوان المسلمین تنها راه حضور در صحنه سیاسی را عضویت در لژهای فراماسونی و تسلط بر منابع مالی و بانکی کشورهای اسلامی میدیدند.

اتفاق غیر منتظره ای که در قرن میلادی گذشته رخ داد این بود که امام خمینی با صلابت تمام گفتمان دینی را به میدان سیاست آورد.

کسی در آن زمان باور نمیکرد که دین بتواند به صحنه سیاست برگردد و انتظار عمومی این بود که حرکتی که ایشان شروع کرده، خیلی سریع از بین برود. اما این نهال کم کم رشد کرد و پس از چند دهه منجر به بیداری جوامع اسلامی شد. حالا در جوامع مختلف اسلامی حرف زدن از اجرای قوانین اسلامی و تشکیل اتحادیه کشورهای اسلامی دیگر با ریشخند روبرو نمیشود.

شاید به خاطر بیاورید و یا شنیده باشید که همین 26 سال پیش نمایندگان امام خمینی که به دیدار گورباچف رفته بودند تا او را دعوت کنند که خلاء فکری ناشی از 70 سال سلطه کمونیسم را با دین پر کند، با چه ناباوری و حیرتی روبرو شده بودند. حالا در روسیه، کشوری که پیشتاز کفر و الحاد بود، باید در تمام مراسم رسمی اسقف کلیسای ارتدکس شانه به شانه رئیس جمهور بایستد. پوتین که خود از افسران اطلاعاتی کمونیست بود، حالا بر ارزش های مسیحی تکیه دارد و غرب را به بی توجهی به مسیحیت و بیخدایی متهم میکند. دلیل آن هم این است که میدانند اگر به مذهب تمسک نکنند، رویکرد مردم روسیه به اسلام بیشتر خواهد شد.

[inpost_fancy thumb_width="200" thumb_height="200" post_id="1056" thumb_margin_left="0" thumb_margin_bottom="0" thumb_border_radius="2" thumb_shadow="0 1px 4px rgba(0, 0, 0, 0.2)" id="" random="0" group="2" border="" show_in_popup="0" album_cover="" album_cover_width="200" album_cover_height="200" popup_width="800" popup_max_height="600" popup_title="Gallery" type="fancy" sc_id="sc1408827957702"]

بیداری اسلامی یک واقعیت است. علت موفقیت مقطعی گروه هایی مثل داعش نیز بهره برداری از همین بیداری اسلامی است

نهالی که امام خمینی کاشت، حالا درختی با ریشه هایی قوی است. الان وقت آن است که از میوه های آن استفاده شود. اما متاسفانه جریانی در ایران وجود دارد که به جای اینکه به فکر حفظ این درخت باشد، سعی در ریشه کن کردن آن دارد. به عنوان نمونه آقای ظریف، وزیر امور خارجه، اخیرا بارها در مصاحبه های خود از آمادگی ایران برای همکاری با غرب در سرکوب گروه هایی مانند داعش خبر داده است. بحث تقصیرات داعش را بگذارید در جای خود داشته باشیم. اما میدانید هر هفته صدها نفر از سراسر دنیا به عراق و سوریه سفر میکنند تا به داعش بپیوندند، فقط به این دلیل که بر طبق احادیثی که در دستشان است، حوادث جاری در سوریه را مقدمه ظهور مهدی موعود و برپایی خلافت اسلامی میدانند. از دید چنین افرادی و بسیاری از مسلمین دنیا، ایران سعی دارد با صلیبی ها متحد شود. بنابراین دیگر نمیتواند خود را طلایه دار بیداری اسلامی که هیچ، بلکه حتی جزء امت اسلامی بداند.

در حالی که انتظار میرفت که ایران ابتکار عمل را در دست بگیرد و به همه کسانی که در دنیا در آرزوی این هستند که روزی سربلندی اسلام و مسلمین را ببینند، نشان دهد که مطمئن ترین سنگر برای دفاع از اسلام و حمایت از اتحاد اسلامی است. در حال حاضر مسئولین دولتی سخت مشغول زمینه سازی برای حذف جناح رقیب و برقراری روابط خوب با غرب هستند. غربی ها هم ضعف را از چهره مذاکره کنندگان درمی یابند و هر روز بهانه تازه ای میگیرند و چیزی را به لیست درخواستهایشان اضافه میکنند. اگر شاهدیم که اسرائیل حاضر به خاتمه دادن جنگ غزه نیست و یا در حال برنامه ریزی برای حمله به لبنان است و یا حملات تروریستی کور که به منظور تفرقه بین شیعه و سنی انجام میشود تشدید شده است، همه وهمه به خاطر ضعفی است که در دولت ایران حس میکنند.

مسئله سوریه

آنچه که زمینه ساز درگیری های سوریه، که از 3 سال و اندی پیش شروع شده، بود عدم تمکین دولت سرکوبگر سوریه در برابر خواسته های مردم بود. با جریان یافتن پول و سلاح از کشورهای عربی و غربی به سوریه و فعال شدن دستگاه های امنیتی آنها در آنجا مشخص شد که جایگزین دولت بعث یک دولت مردمی نخواهد بود و کشتار و خونریزی و درگیری های قومی با رفتن اسد تمام نخواهد شد. لذا حمایت از اسد و کمک به پایداری دولت بعث تا زمانی که راه حلی میانه برای مسئله سوریه پیدا شود، توجیه پذیر بود. اما شخصا از اینکه تلاشی برای پیدا کردن راه حل میانه انجام شود، چیزی نشنیده ام. حتی خبری از اینکه دولت سوریه را به قطع بمباران مناطق صرفا مسکونی تشویق کنند، نیز به گوش نمیرسد و هر از چند گاهی از این صحنه های بمباران دیده میشود. خبرهای زیادی نیز از وضع رقت بار بعضی مناطق و گسترش قحطی دیده و شنیده میشود که قابل تحمل نیست. برای رسیدگی به این مناطق دولت سوریه به عنوان یک وظیفه اسلامی موظف است که عمل کند و نباید منتظر قطعنامه سازمان ملل باشیم تا دیگران بیایند و درس انسان بودن به ما بدهند. اینگونه اخبار معمولا در ایران بازتابی ندارد و فقط خبرهایی مانند خرید و فروش دختران سوری توسط عربها را که توجه مردم شهوت زده را جلب میکند، میشود در سایتهای خبری ایران دید.

نکته ای که از همه سوزاننده تر است این است که آنها که در شبکه های اجتماعی طرفداری از دولت بعث میکنند، این دولت را سنگر دفاع در برابر اسلام معرفی میکنند و تمام تبلیغاتشان این است که اگر این دولت سقوط کند قوانین متحجر اسلامی حاکم خواهد شد. یعنی مشکل آنها با داعش ارائه روایتی منحرف از اسلام نیست، بلکه اساسا با هر روایتی از اسلام مشکل دارند. خود بشار اسد هم سال پیش پس از کودتای مصر اعلام کرده بود که "سقوط مرسی نشانه این است که اسلام سیاسی کارآیی ندارد و هرکه بخواهد دین را با سیاست درآمیزد، شکست میخورد". این مطلب از دید مسلمین جهان مخفی نمانده و عدم تلاش ایران برای جایگزینی بشار اسد و یا حتی اصلاح رویکرد ضد اسلامی آنها باعث میشود که ایران را دیگر طلایه دار بیداری اسلامی ندانسته و حتی به ایران به عنوان یک کشور اسلامی اعتماد نداشته باشند.

نقش داعش

باید حساب جریان های اجتماعی را از تحولات سیاسی جدا کرد. بعضی وقتها یک حرکت سیاسی شکست میخورد و به دلیل وجود جریانی اجتماعی در شکل و قالبی دیگر دوباره در صحنه سیاسی ظاهر میشود. سیاستمدار موفق هم کسی است که عمق این جریان های اجتماعی را درست برآورد کند و بر اساس آن یک حرکت سیاسی را طراحی کند.

بیداری اسلامی یک جریان اجتماعی است. یعنی اکثریت مردم جوامع اسلامی به این جمع بندی رسیده اند که با بهره گیری از آموزه های اسلامی میشود بهتر از آموزه های غربی جامعه را اداره کرد. گروه هایی مثل داعش فقط دارند از نبود یک پرچم دار سوءاستفاده کرده و خود را به عنوان گروهی که میتوانند خلافت اسلامی را تاسیس کرده و مسلمین را به مجد و عظمت قدیم برسانند، معرفی میکنند. در حال حاضر داعش در سوریه 50 هزار سرباز داشته که 12 هزار نفر آنها از کشورهای دیگر آمده اند و بقول خودشان از مهاجرین هستند. تعداد آنها در عراق هم کم نیست. احتمالا در آینده نزدیک نیز افراد زیادی از سراسر دنیا به آنها خواهند پیوست. بنابراین به جای اینکه سعی شود آنها را با پخش شایعات دروغ و تحقیرآمیز کوچک نشان دهیم، بهتر است این پدیده درست تحلیل شود.

تمام موفقیت داعش مرهون این است که پرچم بیداری اسلامی را که ایران به زمین انداخته، برداشته اند. فاصله گرفتن از اسلام نیز فقط در این دولت جدید رخ نداده، بلکه قدم به قدم با طرح "جامعه مدنی" و " مکتب ایرانی" این فاصله زیاد شده است. در دوره جدید هم ظاهرا تمام مشکلات را ناشی از عدم ارتباط با غرب و تحریمها میبینند.

اگر دولتمردان ایران هوشمند بودند، باید برآورد بهتری از عمق این جریان بیداری اسلامی میداشتند و اگر همان مسیری را دنبال میکردند که امام خمینی طراحی کرده بود، گروه هایی مثل داعش اساسا امکان ظهور نداشتند و همه مسلمین جهان نقش رهبری ایران را می پذیرفتند. نتیجه ادامه این غفلت این است که باید انتظار نفوذ این گروهها از مرزهای ایران و رخداد درگیری هایی مانند آنچه در عراق و سوریه در جریان است را در ایران داشت.